درمحضرصحیفه
دعای هفتم - فراز دهم
فَقَدْ ضِقْتُ لِماٰ نَزَلَ بیٖ یاٰ رَبِّ ذَرْعاٰ
پس ای پروردگارم، از حوادثی که بر من فرود آمده، دلتنگ و بی طاقت شده ام
وَامْتَلَأْتُ بِحَمْلِ ماٰ حَدَثَ عَلَیَ هَمّاً
و به سبب تحمل آنچه بر من نازل شده
پر شده ام از حزن و اندوه
چقدر قلبم منقبض و فشرده میشود
و چقدر احساس عجز و ضعف میکنم
و چقدر اضطراب بر وجودم مسلط شده
سنگینی باری که بر دوش میکشم
حرکتم را کند
و قدمهایم را کوتاه و تنگ کرده
و اندوه بر دوش کشیدن چنین باری
قلبم را مالامال نموده
بارالها...
مناجاتی زیبا از خواجه عبدالله انصاری:
بارالها؛
از كوی تو بيرون نشود پای خيالم
نكند فرق به حالم
چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی
نه من آنم كه برنجم
نه تو آنی كه برانی…
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد، نروم باز به جايی
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی…
درمحضرصحیفه
دعای هفتم - فراز نهم
وَ لٰا تَشْغَلْنیٖ بِالْاِهْتِماٰمِ عَنْ تَعاٰهُدِ فُروُضِكَ وَاسْتِعْماٰلِ سُنَّتِكَ
و مرا به سبب غم و اندوه، از کار و وظیفه بندگی و به جای آوردن سنن و احکامت، به هیچ کار دیگر مشغول مگردان
زمانهایی بوده که خوشی ها و ناخوشیها
غمها و اندوه ها
و مشکلات زندگی
حال عبادت و انجام واجبات را
از «من» گرفته است
گاهی توجه به امور روزمره زندگی
چنان مرا به خود مشغول کرده که
از برکات و فیض یاد خدا، باز مانده ام
گاهی بیماری و درد
و گاهی آزمونهای سخت الهی
گاهی غم گذشته
و گاهی اندوه آینده
هر دم به بهانه ای و اشتغالی
از عبادت و بندگی دور شده ام
خدای من؛
این وضعیت را برای من مپسند؛
میدانم که این حالت نارواست؟
میدانم که این شرط بندگی نیست؛
پس یاریم ده؛
تا خود را برهانم و پیوسته به بندگی تو بپردازم و سر در فرمان تو داشته باشم.
آمین
درمحضرصحیفه
دعای دهم - فراز سوم
فَتَكُونَ قَدْ أَشْقَيْتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِكَ،
تا آن کسی که از تو طلب سعادت میکند
بدبخت نگردد.
وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَكَ
و آنکه از فضل تو چشم عطا دارد نومید نشود
خداوند میتواند طوری ببخشد
که هیچ اثری از بدیها نماند
چنان رُفو کند که هیچ اثری از
گناهان باقی نماند
و از آن بالاتر، به ما درجات و حُسن
و نیکویی عطا کند
پس خداوندا؛ امید ما را قطع نکن
زیرا ما به رحمت تو امیدوار شده ایم.
هر چه هم بد باشیم،
امید داریم که
تو از بدیهای ما بگذری
هر چه هم جامانده و عقبمانده باشیم
تو میتوانی ما را برسانی
تو میتوانی ما را به هدف برسانی
خدا نکند ما با اعمالمون «مانع» ایجاد کنیم.
و جا بمانیم.
خدایا، احسانت را از من دریغ مدار
که اگر چنین شود کسی که
از رحمت تو نیکبختی طلب کرده
بدبخت میگردد.
و آن که از فضل تو کمک خواسته
نومید می گردد.
وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَكَ
خدایا اگر امیدم را به بخشش و عفوت
قطع کنی
و سعادتی را که از تو میخواهم
با وُسع خودت عطا نکنی
محروم ابدی خواهم شد….
خدای من !...
خدای من !…
خدای مهربان من !……
تو همه حال مرا میدانی … !
میدانی که چقدر به رحمت تو امید بسته ام
و چقدر آرومم از اینکه تو و مهربانی
و لطفت را همیشه در جان لحظاتم احساس می کنم …
خدای مهربانم !…
حس داشتنت ! حس بودنت ! حس حضورت
در تار و پود لحظاتم جاری ست و من چقدر با تو خوشبختم!
و من چقدر با تو ای خدای مهربانم پر از آرامشم !
هر آنچه هست در زندگی ام …
از توست و رحمت تو ! …
خدای قدرتمند مهربانم !…
من آنکه دلم با او آرام میگیرد و آنکه تا لحظه ای که زنده ام عاشقش خواهم ماند و عاشقم خواهد ماند را تو به من هدیه بده !
آنکه انتخاب تو باشد برای روح خسته ام مهربانا !…
آنکه انتخاب تو باشد برای روح تنهایم مهربانا!
تنها که می گویم تنهایی از جنس نبود همدم و همراز و محبتی عمیق از جانب کسی که تا همیشه فقط و فقط از او مهربانی و صداقت و خلوص و پاکی ببینی.
درمحضرصحیفه
دعای هفتم - فراز دوم
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعٰابُ
در برابر قدرت تو، ناهمواریها و سختیها ، رام و ذلیلند
ای خدایی که آسمان با این عظمت را برافراشتی؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدایی که زمین را با تمام شگفتیهایش، مهد حیات موجودات قرار دادی؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدای کهکشانهای عظیم؛
و ای مدبر گردش بسیار منظم زمین و خورشید؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدایی که این همه عظمت و شگفتی خلقت در برابر قدرتش، چیزی نیست،
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
اگر من از تو میخواهم که گره مشکلاتم را باز کنی؛
اگر از تو میخواهم که شدت سختیها را کُند و مرا به راحت برسانی
به این دلیل است که:
اینها امور سهل و بسیار بسیار کوچکی هستند در برابر عظمت تو.
سختی برای تو معنایی ندارد
دشواریها در برابر قدرت تو خوار و ذلیل هستند
درمحضرصحیفه
دعای هفتم - فراز اول
یٰا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکٰارِه
ای خدایی که گره های ناگواریها به دست تو باز میشود.
من خدایی دارم
که گره های دشوار زندگیم و پیچیدگی کارهایم، فقط بوسیله او رفع میشود.
پس ای خدای من
عقده ها و گره های روحی ام، آنچنان پیچیده شده است
که به دست هیچ کس، باز نمیشود
و نظم زندگی ام به دلیل مشکلات، آنچنان به هم ریخته است
که هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند، آن را سامان دهد.
و این تنها تو هستی که گره های کور را به آسانی باز میکنی؛
و این تو هستی که میدانی بندگان مبتلا و گرفتارت را چگونه سامان دهی.
خداوندا
کلید همه اسرار گره خورده عالم به دست توست.
و همه چیز بر تو آسان است.
درمحضرصحیفه
دعای چهلم - فراز سوم
وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ
و آن عمل نیک، ما را حریص و مشتاق
دیدار تو گرداند.
خدایا،
مرا در این دنیا به عمل صالحی موفق کن
که بعد از انجام آن،
هر درنگی در این عالم
برای «من» سخت باشد
و به آن ملاقات حریص باشم
به لحظاتی برسم که به مرگ بگویم:
«من» الان آمادهٔ دیدار تو هستم.
و در کمترین زمان به ملاقات تو برسم
و به پاداش تو ملحق شوم
حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِى نَأْنَسُ بِه
تا جاییکه مرگ مایه اُنس ما باشد که به آن اُنس میگیریم
خدایا
مرا به نقطهای برسان که مرگ
برای «من» مونس و مألف
و خویشاوند و عزیز شود.
وَ مَأْلَفَنَا الَّذِى نَشْتَاقُ إِلَيْهِ،
و موعد اُلفتی باشد که بدان مشتاقیم
وَ حَامَّتَنَا الَّتِى نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا
و همانند خویشاوندی، که نزدیک شدن به آن را دوست داریم
باید چنان از فرصتهایم استفاده کنم
که مرگ مانند عزیزترین کسانم باشد
که به دیدارش اشتیاق داشته باشم
و این اُنس
مرا به انسانی تبدیل کند که،
هر لحظه را آخرین فرصت خود بدانم
پس بهترین عمل را در آن انجام دهم
هر نماز را آخرین نماز بدانم
هر دیدار با عزیزان را
آخرین دیدار بدانم
و در نتیجه زیباترین نماز را بخوانم
و مهربانترین برخورد را داشته باشم
بارالها...
خدایا …
تو خود, صفتت را به رحمت وصف كردی؛ پس بر ما رحمت همواره فرمای !
یا محبوب…
تو بزرگتر از آنی كه نبخشی !
ای عزیز !
ای آرام بخش دلها، گشایش دهنده غمگین ها و فریادرس ذلیل تنها مانده ،
ای یاور هر محتاج رانده شده
عفو تو از كیفرت برتر است و رحمتت بر غضبت پیشی میگیرد؛
دل غمین و تنهایم و محتاج و سخت بتو نیازمندم !
ای بزرگ بخشاینده …
بسیار كوچكم و بی مقدار، فضل و احسان؛ زیاد نموده ای در زمانی كه نمی خواستیم؛ امّا اینك میخواهیم كه ما را دریابی و امدادمان كنی، ظرفیت بده تا … تحمّل كنم …!
ای عزیز…
راه بازگشت بسویت را برایمان مسدود ننما !
درمحضرصحیفه
دعای چهلم - فراز اول
حَتَّى لا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ
چنان كه آرزو نكنيم ساعتى را به ساعت ديگر رسانيم و روزى را به روز ديگر بريم، يا دمى را به دمى ديگر پيونديم و گامى پس از گامى برداريم.
خدایا کمک کن در موقعیتی قرار بگیرم که:
توقع ساعتی بعد از این ساعت
و روزی بعد از امروز را نداشته باشم
آرزوی دراز یعنی توقع نَفَس بعدی
یعنی توقع روزِ بعد از امروز
و ماه بعد از این ماه
و همه اینها یعنی از دست دادن فرصت
و عمل امروز را به فردا سپردن
فرصتها، گاهی فقط یک لحظه هستند
و مانند صید باید شکارشان کرد
گاهی به قدر یک نَفَس هم زمان نیست
و فرصت عمل از دست میرود
و امید و آرزوی زندگی روز بعد و ساعت بعد و ماه بعد،
خسران بزرگی را به بار میآورد
خدایا یاریم کن تا یاد مرگ
مرا در استفاده از فرصتها به پیش براند
اینجا زمان عمل است
و فردا که حساب آغاز شد
فرصت عمل قطع میشود
پس لحظه لحظهٔ حضور در این دنیا
برایمان سرنوشتساز است
در این دنیا قیمت لحظهها آن است
که به عمل تبدیل شوند
و مؤمن حتی یک لحظه را هم
از دست نمیدهد
حَتَّى لا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ
و آرزوی نَفَسی و ساعتی و قدمی دیگر
او را از فرصت امروز دور نمیکند
خدایا...
پروردگارا، نه تنها شایستگی اینکه صدایم را بشنوی ندارم؛
و لاَ اسْتِيجَابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّي
بلکه شایستهٔ عفو تو هم نیستم
تو هیچ اجباری در بخشش بندهات نداری
و همهٔ عالم گوش به فرمان تو است
این ما بندگان هستیم که باید
فرمان تو را اجرا کنیم
خداوندا، میدانی چرا به درگاهت
روی میآورم؟
بلْ لِثِقَتِي بِكَرَمِكَ
چون اعتماد «من» به بزرگواری توست
و به کرم تو پشتگرمم
به کرم تو ایمان دارم
تو کریمی؛
و نشان کرمت آن است که؛
لطف و رحمتت بیانتظار توقع و سپاس است
و آنقدر کریمی که لطف و رحمتت
بیاستحقاق، شامل بندگانت میشود
و در کرامت تا آنجا پبش میروی
که گناهان را به حسنات مبدل میکنی
خدایا، بندهات میداند که،
دعا خواندنش، توجهش، آمدنش
و توسلش، همه از کرم تو است
نه استحقاق خودش
پسچگونه من می توانم به خود حق بدهم کهاین خدای کریم را فراموش میکنم؟
خدایا ما بندگان ضعیف تو هستیم
و عظمت و گستردگی کرم تو را نمی فهمیم
یا کریم ما را به نادانی و ناتوانی مان مگیر
و به کرمت گناهان ما را ببخش
آمین
درمحضرصحیفه
دعای چهلم - فراز اول ۲
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
خدايا درود بر محمد و آل او فرست
وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ،
و ما را از آرزوهاى دور و دراز نگاه دار
وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ
و به صدق عمل، آرزوهای ما را به دنیا
كوتاه گردان.
ما باید با دیدن مرگ دیگران، به یاد
مرگ خودمان بیفتیم
اما افسوس که از احوال شخصی خودغافلیم
و به دنبال سن و سال و دلیل مرگ متوفی میگردیم.
آنگاه که مرگ دیگری را میبینیم
باید بگوییم:
«و ما به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد»
خدایا اکنون که به مردگان ملحق میشویم و به بارگاه تو می آئیم
وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ،
ما را در برابر آرزوهای طولانی کفایت کن.
آرزوی طولانی تهدید است
باید با کوتاه کردن آرزوها آنها را
به فرصت تبدیل کنیم
خدایا این سد بزرگی که در برابر ماست
وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ
با عمل صادقانه کوتاه کن
عملی درست، کامل و شایسته و خالصانه
خدایا در پرتو یاد اهل بیت،
مرا یاری کن تا تردید در عمل، بیچارهام نکند
و با امروز و فردا کردن در عمل؛
فرصت را از دست ندهم.
خدایا یاریم کن تا
با عمل درست و بههنگام، با
آرزوهای بیریشه و فریبنده
که جز وَهم و خیال نیستند
و تمام عمر مرا به بازی میگیرند
مقابلهکنم
و به «من» ایمانی عطا کن تا
دیدن مرگ دیگران ویاد مرگ خودم،
نه تنها افسرده و ملولم نکند
که روحیهٔ کار و تلاش
و برنامهریزی را در «من»
دو چندان کند.
بارالها...
مهربان پروردگارم !
شبیه ترین چیزها به خواست و اراده تو،
و سزاورترین کارها در عرصه ی عزوجلال تو،
رحمت آوردن بر کسی است که از تو رحمت بطلبد
و فریاد رسیدن تو کسی را ،
که از تو فریاد خواهد،
پس بر زاری ما به درگاهت ، رحمت آور
و چون خویشتن بر آستان تو افکندیم ، بی نیازمان فرما.
خدايا ،
شيطان شاد گشت كه در گناه پيروى او كرديم،
پس بر محمدصلی الله علیه وآله و خاندان پاکش درود فرست،
و پس از اين كه او را رها كرديم ،
و روى به تو آورديم ،
نکوهش شیطان را از ما دور ساز
و ما را از پیروی او ،
به رغبت به سوی حضرتت باز گردان.
درمحضرصحیفه
دعای دهم - فراز اول
اللَّهُمَّ إِنْ تَشَأْ تَعْفُ عَنَّا فَبِفَضْلِكَ،
خدايا، اگر خواهى، بر ما ببخشايى به فضل توست
وَ إِنْ تَشَأْ تُعَذِّبْنَا فَبِعَدْلِكَ
و اگر خواهى، ما را كيفر دهى به عدل توست
خدایا اگر بخواهی ببخشی
از سر فضل توست
و اگر بخواهی عذاب کنی
به عدل رفتار کرده ای
بخشش بدون استحقاق از سوی
پروردگار است
و آنجا که پای استحقاق و لیاقت
به میان می آید
به علت نقص های فراوان در اعمال ما؛
امید هیچ نجاتی نیست
و هلاکت قطعی است.
مجازات الهی یعنی:
خدایا تو برای تشفی خاطر
مجازات نمیکنی
این بساطی استکه خود تهیه کرده ایم
و آتشی است که خود روشن کرده ایم
عدالت الهی یعنی:
پروردگارا تو به هیچکس ستم نمی کنی
هر چه هست عمل ماست
که با آن روبرو میشویم
و عمل زشتمان است که به ما باز می گردد
فضل خدا در بخشش یعنی:
کار خوب هم که میکنیم
نماز هم که میخوانیم
روزه هم که میگیریم
پر از اشکال در ظاهر و باطن و
نیت است
آن وقت خداوند با فضل خود، آن را می پذیرد.
فضل خدا یعنی:
اگر تمام عمر در سجده یک نعمت بگذرد
عمر میگذرد
اما شکر به پایان نمیرسد
و اینگونه است که اگر پای عدل
خداوند وسط بیاید
هلاکت ما قطعی است.
بارالها...
مهربانیت همانند امواج دریا پی در پی، ساحل وجودم را در بر میگیرد…
و به دستِ قدرت تو، تمام تیرهاے بلا شکسته میشود…
تو هر زمان با من و در کنار من بوده ایی
و من در “گهواره ے” محبتت چه آسوده آرام گرفته ام…
پس ای “خداے” مهربانم…
به ذکر نام زیبایت و نیایش لحظه هایت،
وجود زمینیَم را ملکوتی گردان…
تا آنچه تو میخواهی باشم
و از آنچه من هستم “رها” شوم، که تو…
بی نیاز و من “غرق” نیازم
درمحضرصحیفه
دعای پانزدهم: دعای آن حضرت هنگام بیماری
چرا باید در سلامتی شکرگزار بود؟
وَ نَشَّطْتَنِى بِهَا لابْتِغَاءِ مَرْضَاتِكَ وَ فَضْلِكَ،
وقتی بانشاط هستم
وقتی سرحال و سرزنده هستم،
میتوانم دنبال رضای الهی باشم
میتوانم به دنبال علم الهی بروم
به مردم خدمت کنم
وظایف و تکالیف دینیام را انجام دهم
کار و تلاش داشته باشم
این نوع از سلامتی است که باید شکرگزار آن باشیم
غیر از این اگر شد
اگر سلامتی ما باعث انجام این چنین اموری نباشد،
آن سلامتی به جای نعمت،
نقمت است
مایهء خسران و رنج است
چه بسیار برای همهٔ ما پیش آمده،
که میگوییم:
کاش مریض میشدم
و فلان گناه را مرتکب نمیشدم
کاش زبانم لال میشد فلان حرف را نمیزدم
کاش پایم میشکست به فلانجا نمیرفتم
کاش کور میشدم فلان صحنه را نمیدیدم
در حقیقت بیماری را برای خود آرزو میکنیم.
از صحت و سلامتیمان گلهمند میشویم
که باعث شده به خطا عمل کنیم.
در واقع اقرار داریم:
آن سلامتی که باعث معصیت شود، سلامتی نیست.
وقتی عمر انسان چراگاه شیطان شد،
دیگر آن سلامتی به چه کار میآید.
در چنین حالتی باید گفت،
خدایا این سلامتی را از «من» بگیر.
خدایا...
من همانم که گاه خندانم، و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم، و گاهی در حال گله کردن.
گاه بنده توام، و گاهی بنده خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام.
بیماری که همیشه به نسخه طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است…
معبود آزاده ام!
بندهای گاهها و بی گاههای زندان تنم را از هم جدا كن!
مرا به آغوش خویش دعوت كن!
که تشنه ترینم به آن …
تمام این گاه و بی گاههای مدامم را، ببخش
به حق بزرگی و مهربانیت …
الهی آمین
درمحضرصحیفه
دعای پانزدهم: دعای آن حضرت هنگام
وَ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا أَحْدَثْتَ بِى مِنْ عِلَّةٍ فِى جَسَدِى
و سپاس تو را بر علتی که اکنون در بدنم پدید آمده.
خدایا از اینکه بیماری را در جسد «من»
قرار دادی، تو را سپاس میگذارم
خدایا، لَكَ الْحَمْدُ
«من» متوجه هستم که این بیماری
از نظر باطنی و معنوی،
چه برکاتی برایم دارد
خدایا، لَكَ الْحَمْدُ
راضی هستم
تسلیم هستم
شکایتی ندارم
لَكَ الْحَمْدُ
خدایا، سپاس گفتن «من» هنگام بیماری،
طلبِ سلامتی مؤدبانه از توست
«من» بدون گلایه و شکایت از بیماری،
و خیلی مؤدبانه و همراه با حمد و ثنا،
از تو درخواست سلامتی دارم.
پس مرحلهٔ دوم بعد از بیماری:
حمد و سپاس خداوند
و توجه پیدا کردن به برکاتی است
که بیماری میتواند برای ما داشته باشد.