تعصّب ورزيدن زشت و زيبا
امام علی علیه السلام:
من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم، هيچ كس را نيافتم كه بدون علّت در باره چيزي تعصّب ورزد، جز با دليلي كه با آن ناآگاهان را بفريبد و يا برهاني آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند، جز شما زيرا در باره چيزي تعصّب ميورزيد كه نه علّتي دارد و نه سببي، ولي شيطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم عليه السّلام تعصّب ورزيد و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد و گفت
«مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند»،
و سرمايه داران فساد زده امّتها، براي داشتن نعمتهاي فراوان تعصّب ورزيدند و گفتند:
«ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد»
پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براي
اخلاق پسنديده، افعال نيكوو كارهاي خوب
تعصّب داشته باشيد، همان افعال و كرداري كه انسانهاي با شخصيّت و شجاعان خاندان عرب و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشي ميگرفتند، يعني اخلاق پسنديده، بردباري به هنگام خشم فراوان و كردار و رفتار زيبا و درست و خصلتهاي نيكو.
پس تعصّب ورزيد در حمايت كردن از پناهندگان و همسايگان، وفاداري به عهد و پيمان، اطاعت كردن از نيكيها، سرپيچي از تكبّر و خود پسنديها، تلاش در جود و بخشش، خود داري از ستمكاري، بزرگ شمردن خونريزي، انصاف داشتن با مردم،
فروخوردن خشم، پرهيز از فساد در زمين،
تا رستگار شويد.
نهج البلاغه، خطبه 192
سیمای منافقان درنهج البلاغه
امام علی علیه السلام:
اي بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش مي كنم، و شما را از منافقان مي ترسانم زيرا آنها گمراه و گمراه كننده اند
خطاكار و به خطاكاري تشويق مي كنند
به رنگهاي گوناگون ظاهر مي شوند
از ترفندهاي گوناگون استفاده مي كنند
براي شكستن شما از هر پناهگاهي سود مي برند و در هر كمينگاهي به شكار شما مي نشينند.
قلبهايشان بيمار و ظاهرشان آراسته است
در پنهاني راه مي روند و از بيراهه ها حركت مي كنند.
وصفشان دارو و گفتارشان درمان اما كردارشان دردي است بي درمان
بر رفاه و آسايش مردم حسد مي ورزند
و بر بلا و گرفتاري مردم مي افزايند
و اميدواران را نااميد مي كنند
آن ها در هر راهي كشته اي و در هر دلي راهي و بر هر اندوهي اشكها مي ريزند
مدح و ستايش را به يكديگر قرض مي دهند و انتظار پاداش مي كشند
اگر چيزي را بخواهند اصرار مي كننند و اگر ملامت شوند پرده دري مي كنند
و اگر داوري كنند اسراف مي ورزند.
آنها برابر هر حقي باطلي و برابر هر دليلي شبهه اي و براي هر زنده اي قاتلي و براي هر دري كليدي و براي هر شبي چراغي تهيه كرده اند
با اظهار ياس مي خواهند به مطامع خويش برسند و بازار خود را گرم سازند و كالاي خود را بفروشند
سخن مي گويند اما به اشتباه و ترديد مي اندازند
توصيف مي كنند اما فريب مي دهند
در آغاز راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مي كشانند
آنها ياوران شيطان و زبانه هاي آتش جهنم مي باشند. (آنان پيروان شيطانند و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند.)
نهج البلاغه، خطبه 194
ویژگی مومن درکلام امیرالمومنین(ع)
امام علی علیه السلام:
اِنَّ لِسانَ المُؤمِنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ وَ اِنَّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ، لاَِنَّ المُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَن يَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفسِهِ، فَاِن كانَ خَيرا اَبداهُ وَ اِن كانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ المُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا يَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيهِ؛
زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد، ابتدا درباره آن مى انديشد، اگر خوب بود اظهارش مى كند و اگر بد بود آن را پنهان مى دارد. اما منافق هر چه به زبانش آيد مى گويد، بى آن كه بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زيان اوست.
نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶
بهتربت زمان تربیت
امام علی علیه السلام خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام:
إنَّمَا قَلبُ الحَدَثِ کَالأرضِ الخَالِیَةِ مَا أُلقِیَ فِیهَا مِن شَئٍ قَبِلَتهُ، فَبَادَرتُکَ بِالأدَبِ قَبلَ أَن یَقسُوَ قَلبُکَ وَیَشتَغِلَ لُبُّکَ.
دل جوان، در حقیقت همچون زمین خالی و بایری است که هر تخمی در آن افکنده شود، می پذیرد.
از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و اندیشه ات مشغول و گرفتار شود، به تربیت تو مبادرت کردم.
نهج البلاغه، نامه ۳۱
دروغگویی
امام على عليه السّلام:
يَكْتَسِبُ الْكاذِبُ بِكَذِبِهِ ثَلاثا: سَخَطُ اللّه ِ عَلَيْهِ وَاسْتِهانَةُ النّاسِ بِهِ وَمَقْتُ الْمَلائِكَةِ لَهُ؛
دروغگو با دروغگويى خود سه چيز بدست مى آورد:
1. خشم خدا را نسبت به خود
2. نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود
3. و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.8
غررالحكم، ج 6 ، ص 480، ح 11039
امام على عليه السّلام:
اَمرانِ لا يَنْفَكّانِ مِنَ الْكَذِبِ: كَثْرَةُ المَواعيدِ، وَ شِدَّةُ الاِْعتِذارِ؛
دو چيز از دروغ جدا نمى شود:
بسيار وعده دادن
و به شدت عذرخواهى نمودن.
نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 287، ح 282
اندرزهای مولای متقیان(ع)
امام على علیه السلام در پاسخ مردي كه از ایشان درخواست اندرز كرد فرمودند:
از كساني مباش كه بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است و توبه را با آرزوهاي دراز به تاخير مي اندازد.
در دنيا چونان زاهدان سخن مي گويد، اما در رفتار همانند دنياپرستان است
اگر نعمتها به او برسد سير نمي شود، و در محروميت قناعت ندارد
از آنچه به او رسيد شكرگزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است
پرهيز مي دهد اما خود پروا ندارد
به فرمانبرداري امر مي كند اما خود فرمان نمي برد
نيكوكاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد
گناهكاران را دشمن دارد اما خود يكي از گناهكاران است
و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمي دارد اما در آنچه كه مرگ را ناخوشايند ساخت پافشاري دارد
اگر بيمار شود پشيمان مي شود و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذراني هاست.
در سلامت مغرور و در گرفتاري نا اميد است.
اگر مصيبتي به او رسد به زاري خدا را مي خواند اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روي برمي گرداند
نفس به نيروي گمان ناروا بر او چيرگي دارد و او با قدرت يقين بر نفس چيره نمي گردد
براي ديگران كه گناهي كمتر از او دارند نگران است و بيش از آنچه كه عمل كرده اميدوار است
صفحات: 1· 2
اوصاف دوستان خدا
امام على علیه السلام:
دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند
و سرگرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند.
پس هواهاي نفساني كه آنان را از پاي درمي آورد، كشتند و آنچه كه آنان را به زودي ترك مي كرد، ترك گفتند.
و بهره مندي دنياپرستان را از دنيا، خوار شمردند
و دست يابي آنان را به دنيا زودگذر دانستند
با آنچه مردم آشتي كردند، دشمني ورزيدند
و با آنچه دنياپرستان دشمن شدند آشتي كردند قرآن به وسيله آنان شناخته مي شود، و آنان به كتاب خدا آگاهند
قرآن به وسيله آنان پا برجاست و آنان به كتاب خدا استوارند به بالاتر از آنچه اميدوارند چشم نمي دوزند.
و بيش از آنچه را كه مي ترسند هراس ندارند
نهج البلاغه، حکمت 432
اقسام دانش پژوهان
امام على علیه السلام خطاب به کمیل:
بدان كه در اينجا (اشاره به سينه مبارك كرد) دانش فراواني انباشته است، اي كاش كساني را مي يافتم كه مي توانستند آن را بياموزند
آري تيزهوشاني مي يابم اما مورد اعتماد نمي باشند.
دين را وسيله دنيا قرار داده
و با نعمتهاي خدا بر بندگان و با برهانهاي الهي بر دوستان خدا فخر مي فروشند.
يا گروهي كه تسليم حاملان حق مي باشند اما ژرف انديشي لازم را در شناخت حقيقت ندارند كه با اول شبهه اي، شك و ترديد در دلشان ريشه مي زند، پس نه آنها، و نه اينها، سزاوار آموختن دانشهاي فراوان من نيستند.
يا ديگري كه سخت در پي لذت بوده، و اختيار خود را به شهوت داده است يا آن كه در ثروت اندوزي حرص مي ورزد.
هيچكدام از آنان نمي توانند از دين پاسداري كنند و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند و چنين است كه دانش با مرگ دارندگان دانش مي ميرد.
نهج البلاغه، قسمتی از حکمت 147
روانشناسی مومن
امام علی علیه السلام:
المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً. يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ. طَوِيلٌ غَمُّهُ،بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ. شَكُورٌ صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ آلْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ آلْعَرِيكَةِ! نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ،وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.
انسان مومن شادى اش در چهره و اندوهش در درون قلب اوست.
سينه اش از هرچيز، گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليمتر) است.
از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است.
اندوهش طولانى و همتش بلند، سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است.
شكرگزار و صبور، بسيار ژرف انديش است
و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند
طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) و برخوردش با ديگران توأم با نرمش است.
دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از بَرده تسليم تر است.
نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳
خداشناسی درنهج البلاغه
كسى كه كيفيّتى براى خدا قائل شد, يگانگى او را انكار كرده!
و آن كس كه همانندى براى او قرار داد, به حقيقت خدا نرسيده است!
كسى كه خدا را به چيزى تشبيه كرد, به مقصد نرسيد!
آن كس كه به او اشاره كند, يا در وهم آورد، خدا را بى نياز ندانسته است!
هستى او برتر از زمان، و وجود او بر نيستى مقدّم است، و ازليّت او را آغازى نيست.
اينكه مى گوييم: موجودات از فلان زمان پديد آمده اند, پس قديم نمى توانند باشند و حادثند!
و اين كه مى گوييم: حتما پديد آمدند، ازلى بودن آنها رد مى شود!
و اينكه مى گوييم: اگر چنين بودند كامل مى شدند، پس در تمام جهات كامل نيستند!
خدا با خلق پديده ها در برابر عقل ها جلوه كرد، و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است!
و حركت و سكون در او راه ندارد.
ترجمه خطبه 186
علل پيروزي و شكست ملّتها
امام علی علیه السلام:
از كيفرهايي كه بر اثر كرداربدوكارهاي ناپسند بر امّتهاي پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد و حالات گذشتگان را در خوبيها و سختيها به ياد آوريد و بترسيد كه همانند آنها باشيد پس آنگاه كه در زندگي گذشتگان مطالعه و انديشه ميكنيد، عهده دار چيزي باشيد كه عامل عزّت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافيت زندگي آنان را فراهم كرد و نعمتهاي فراوان را در اختيارشان گذاشت و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد كه از تفرقه و جدايي اجتناب كردند و بر وحدت و همدلي همّت گماشتند
و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند.
و از كارهايي كه پشت آنها را شكست و قدرت آنها را در هم كوبيدچون كينه توزي با يكديگر پركردن دلها از بخل و حسد،
به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن
و دست از ياري هم كشيدنبپرهيزيد
و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد، كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند، آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود و آيا بيش از همه مردم در سختي و زحمت نبودند و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند.
فرعونهاي زمان، آنها را به بردگي كشاندند
و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند و انواع تلخيها را به كامشان ريختند،
كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت نه راهي وجود داشت كه سرپيچي كنند و نه چاره اي كه از خود دفاع نمايند، تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردباري در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستي خود و قدرت تحمّل ناراحتيها را براي ترس از خويش، مشاهده فرمود.
آنان را از تنگناهاي بلا و سختيها نجات داد
و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگواري
و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود،
و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواي انسانها قرار داد و آن قدر كرامت و بزرگي از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمي پروراندند.
پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه:
وحدت اجتماعي داشتند خواسته هاي آنان يكي قلبهاي آنان يكسان و دستهاي آنان مدد كار يكديگر، شمشيرها ياري كننده
نگاهها به يك سو دوخته و اراده ها واحد و همسو بود آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند و رهبر و پيشواي همه دنيا نشدند.
پس به پايان كار آنها نيز بنگريد در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگي روي آوردند
و مهرباني و دوستي آنان از بين رفت،
و سخنها و دلهايشان گوناگون شد،
از هم جدا شدند به حزبها و گروهها پيوستند، خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد و نعمتهاي فراوان شيرين را از آنها گرفت و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقي ماند.
نهج البلاغه، قسمتی از خطبه 192
پندپذیری از تاریخ
اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مى داشت، يا از مرگ گريزى بود، حتما سليمان بن داوود (ع) چنين مى كرد:
او كه خداوند حكومت بر جنّ و انس را همراه با نبوّت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختيارش قرار داد!
امّا آنگاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى او تمام شد:
تيرهاى مرگ از كمان هاى نيستى بر او باريدن گرفت، و خانه و ديار از او خالى گشت، خانه هاى او بى صاحب ماند، و ديگران آنها را به ارث بردند!
مردم! براى شما در تاريخ گذشته درس هاى عبرت فراوان وجود دارد:
كجايند عمالقه و فرزندانشان < پادشاهان عرب در يمن و حجاز>?!
كجايند فرعون ها و فرزندانشان؟!
كجايند مردم شهر رس < درخت پرستانى كه طولانى حكومت كردند >؟!
كجايند آنها كه با لشكرهاى انبوه حركت كردند و هزاران تن را شكست دادند، سپاهيان فراوانى گرد آوردند، و شهرها ساختند؟!
ترجمه خطبه 182
استغفارچیست؟
شخصي در حضور امام علی (ع) بدون توجه لازم گفت: استغفرالله
امام فرمودند مادرت بر تو بگريد، مي داني معناي استغفار چيست؟
استغفار درجه والامقامان است، و داراي شش معنا است:
1.پشيماني از آن چه گذشت،
2. تصميم به عدم بازگشت،
3. پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كني كه چيزي بر عهده تو نباشد،
4. تمام واجب هاي ضايع ساخته را به جا آوري،
5.گوشتي كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كني، چنانكه پوست به استخوان چسبيده و گوشت تازه برويد
6. رنج طاعت را به تن بچشاني چنانكه شيريني گناه را به او چشانده بودي
پس آنگاه بگويي، استغفرالله.
نهج البلاغه، حکمت ۴۱۷
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی(قدس سره):
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته
شوریده ای که دران سفر همراه ما بود نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت.
چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود؟؟!!گفت بلبلان را دیدم که بنالش در آمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه.
اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته!!!
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
منبع:
گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان
ضرورت کنترل زبان
امیرالمومنین علی (علیه السلام):
همانا زبان مؤمن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست:
زيرا مؤمن هر گاه بخواهد سخنى گويد،
نخست مى انديشد:اگر نيك بود, اظهار مى دارد!
و چنانچه ناپسند بود، پنهانش مى كند!
در حالى كه منافق آنچه بر زبانش آمد, مى گويد، و نمىداند چه به سود او، و چه حرفى بر ضرر اوست!!
و پيامبر اسلام (ص) فرمود:
ايمان بنده اى استوار نگردد, تا دل او استوار شود!
و دل استوار نشود, تا زبان استوار گردد!
پس هر كس از شما بتواند خدا را در حالى ملاقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاك، و زبانش از عرض و آبروى مردم سالم ماند، بايد چنين كند.
ترجمه خطبه 176
فلسفه حكومت اسلامي
امام علی علیه السلام:
خدايا تو مي داني كه جنگ و درگيري ما
براي به دست آوردن قدرت و حكومت، و دنيا و ثروت نبود بلكه مي خواستيم نشانه هاي حق و دين تو را در جايگاه خويش باز گردانيم.
و در سرزمينهاي تو اصلاح را ظاهر كنيم
تا بندگان ستمديده ات در امن و امان زندگي كنند و قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا گردد.
نهج البلاغه، قسمتی از خطبه ۱۳۱
درمحضراستاد
امام علی علیه السلام:
در شگفتم از بخيل، به سوي فقري مي شتابد كه از آن گريزان است و سرمايه اي را از دست مي دهد كه در جستجوي آن است، در دنيا چون تهيدستان زندگي مي كند، اما در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مي شود.
و در شگفتم از متكبري كه ديروز نطفه اي بي ارزش، و فردا مرداري گنديده خواهد بود و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مي نگرد و در وجود خدا ترديد دارد.
و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مي بيند و مرگ را از ياد برده است و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مي كند در حالي كه پيدايش آغازين را مي نگرد و در شگفتم از آن كس كه خانه نابودشدني را آباد مي كند اما جايگاه هميشگي را از ياد برده است.
نهج البلاغه، حکمت ۱۲۶
روزی وسیله آزمایش انسانها
امام على عليه السلام:
وَ قَدَّرَ الاَْرزاقَ فَكَثَّرَها وَ قَـلَّـلَها ، وَ قَسَّمَها عَلَى الضّيقِ وَ السَّعَةِ ، فَعَدَلَفيها لِيَبْتَلىَ مَنْ اَرادَ بِمَيْسورِها وَ مَعسورِها ، وَ لِيَخْتَبِرَ بِذلِكَ الشُّكْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنيِّهاوَ فَقيرِها ؛
[خداوند] روزى همگان را تعيين كرد و آن را زياد و كم نمود و در آن تنگى و گشايش قرار داد و عدالت ورزيد تا با آسانى و سختى آن، هركس را بخواهد، بيازمايد وسپاسگزارى و صبرِ ثروتمند و فقير را امتحان نمايد.
نهج البلاغه، خطبه 91