یافتن چشمه آب توسط حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
عقيص روايت ميكند كه :
ما با علی عليه السلام در حركت به سوي شام بوديم تا وقتي از نخلستانها به پشت كوفه رسيديم.
مردم تشنه و محتاج آب شدند. علی عليه السلام ما را آورد تا به سنگي كه از زمين دندانه زده بود ، رسيديم .
امام دستور داد آن را از بن كنديم.
آنگاه آبی از آن بيرون زد كه همه از آن نوشيده ، سيراب شدند.
سپس حركت كرديم و از محل دور شديم .
پس از مدت حضرت فرمود : آيا بين شما كسی_هست كه محل آن چشمه آب را كه از آن نوشيديد ، بداند؟
گروهي گفتند : ما ميدانيم و آنها عازم آن محل شدند.
اما هر چه جستجو كردند، چشمه آبي را نيافتند . آنها به ديري كه در آن نزديكي بود رفتند و پرسيدند كه آبي كه در نزد شماست كجاست؟
آن راهبان گفتند :
در اين نزديكي آبی وجود ندارد . بلكه اين دير را بر اين اميد در اين مكان ساخته ايم كه شنيده ايم كه از اين نزديكي چشمه اي وجود دارد ولي كسي جز پيامبر يا وصی آن را استخراج نمي كنند و ما منتظر آن هستيم .
الغدير علامه امینی ره ، ج ۶ ، ص ۲۸۱.
اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
علامه امینی و زیارت عاشورا
دکتر محمد هادی امینی - فرزند علامه - می نویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، در شب جمعه ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدمو او را بسیار شاداب و خرسند یافتم. جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی گفتم: پدر جان در آن جا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
فرمود: فقط زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام.️سپس فرمود:
پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور شدم
و اکنون نیز توصیه می کنم که «زیارت عاشورا» را به هیچ عنوان ترک مکن.
ترحّم به سگى قدرت علمی و معنوی آورد...!
مرحوم سيد رشتى (شفتى) در اصفهان يكى از مراجع بزرگ تقليد بود خيلى مقامش بلند بود. از نظر علم و تقوى مرتبه اى بلند داشت حتى مشهور است كه ايشان شبها در مناجات و استغاثه حال خوف و رجائى برايشان پيدا مى شد…
آه و ناله و داد و فرياد سر مى داد، و از نظر قدرت تا بدانجا رسيده بود كه در زمان ظلّ السلطان، پسر ناصرالدين شاه (كه در آنجا همه كاره بود) گدائى پيش سلطان آمده بود…
سلطان گفت: چرا پيش من آمدى؟!
اگر علم مى خواهى برو به مسجد سيد، اگر قدرت و پول مى خواهى برو به مسجد سيد…
به راستى كه چنين بود، ظلّ السطان خوب گفته بود. بالاتر از همه، در اصفهان مسجدى ساخت بود بنام مسجد سيد كه خيلى است و روحانيت عجيبى دارد.
اثر گفتن بسم الله الرحمن الرحیم با یقین و قصد خاص
شیخ الفقهاء و المجتهدین،آیت الله خویی(رحمه الله علیه)میفرماید:
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﻟﻔﻘﻬﺎﺀ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻴﺮﺍﺯﻯ(رحمه الله علیه)خادمی داشت به نام شیخ محمد؛ﺭﻭﺯﻯ ﺷﺨﺼﻰ ﻧﺰﺩ ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤّﺪ ﺭﻓﺖ، ﺩﻳﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭘﺮ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﺮﺩ(به جای نفت، آب ریخت!!) ؛
ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺗﻌﺠّﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻋﻠّﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ.
ﺷﻴﺦ ﻣﺤﻤّﺪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩِ ﺟﺪﺍﻳﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ، ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﻴﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪﻡ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺷﺪﻳﺪ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
چشم هایم را برای قرآن خواندن می خوام
خانم فاطمه طباطبایی،عروس مرحوم حضرت امام خمینی_ره_ می گوید:
یک دفعه که با ایشان در نجف بودیم،چشمشان ناراحت شده بود،دکتر بعد از معاینه چشمشان گفت:
شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت بدهید!
مرحوم حضرت امام_ره_ خندیدند و فرمودند:
من چشمم را برای قرآن می خواهم،چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم ولی قرآن نخوانم؟شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم
سالنامه قرآنی نسیم سال1389
«برج السمآء» لقب کیست؟
یکی از القاب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در قرآن«برج السمآء» می باشد.
برج السماء؛ كاخ و قصر باعظمت آسماني است.
پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله بعد از تلاوت آيه شريفه"والسمآء ذات البروج “به ابن عباس فرمود:
«اي فرزند عباس ! خداوند متعال به آسمان كه داراي برجهاست قسم ميخورد، و مرادش آسمان و بروج آن است.
گفتم: اي رسول خدا منظور از آن چيست؟
فرمود : مراد از آسمان من هستم و اما بروج، امامان بعد از من هستند كه اول ايشان علي و آخر آنان مهدي است».
منابع ؛
بحارالانوار، ج 36، ص 371؛ الاختصاص، ص 223؛ مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 284.
نسخهای عالی برای بدست آوردن کاخ بهشتی
در تفسیر شریف منهج الصادقین، در انتهای بحث مربوط به آیة الکرسی از عبدالله بن عوف آورده شده است که:
شبی در خواب دیدم که قیامت ظاهر شده و رستاخیز به پا شده و هول قیامت بر دلها نشسته و خلایق در صف ایستادهاند.
مرا آوردند و حساب من را کردند و آنگاه مرا به بهشت بردند، چون به بهشت در آمدم و قصرهایی بلند به من عرضه کردند که از زیبایی و نیکویی آن متعجب ماندم؛
به من گفتند: درهای این كاخ را بشمار؛ من هم شمردم 50 درب داشت.
گفتند: خانه هایش را بشمار! چون شمردم، صد و هفتاد و پنج خانه بود.
آنگاه به من گفتند: همه این خانهها از آن توست.
از شدت شادی از خواب پریدم و خدای را شکر گفتم.
چون صبح شد، نزد محمد بن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.
گفت: چنان مینماید که تو ایة الکرسی را بسیار می خوانی؟
گفتم: بلی، و لیکن تو این تعبیر را از کجا گفتی؟
گفت: از اینجا که ایة الکرسی پنجاه کلمه است و صد و هفتاد و پنج حرف،
منهج الصادقین، ج2، ص98
امام جواد (ع)طی الارض و آزاد کردن زندانی
شیخ مفید وطبرسی از محمدبن حسان و علي بن حسان از علي بن خالد روايت مي كنند زماني كه در سامرا بودم خبر آوردند كه مردي كه مدعي نبوت است از شام آورده و زنداني كرده اند. براي من شنيدن چنين سخني گران بود. تصميم گرفتم به زندانبانان محبت كرده _قلب آنان را به دست آورم - از اينرو با آنان رابطه برقرار كردم و آنان اجازه دادند تا با وي ملاقات كنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شايعات پخش شده او را فردي عاقل و فرهيخته يافتم .
به او گفتم: فلاني به تو نسبت ادعاي نبوت داده اند و به همين دليل نيز زنداني شده اي .وي گفت : هرگز چنين ادعايي نكرده ام .ماجراي من از اين قرار است كه در موضع معروف به راس الحسين شام، جايي كه سر مبارك حضرت حسين (ع) را در انجا نصب كرده اند، مشغول عبادت بودم كه ناگهان شخصي به نزد من امد و گفت بر خيز برويم . بلند شدم و به همراه وي حركت كردم ، كمي كه راه رفتيم خودم را در مسجد كوفه ديدم، فرمود : اينجا را مي شناسي ؟ گفتم : بله مسجد كوفه است .
مناظره علمی امام جواد (ع)با یحیی بن اکثم
درمجلسی که بنی عباس با اجازهمأمون برای آزمایش مقام علمی امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم بزرگترین قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام جواد علیه السلام نیز در حالی که نُه سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروههای مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند.
یحیی بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه میدهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟»
مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد.
یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال میدهید؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« بپرس.»
یحیی پرسید:« حکم شخص مُحرمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« این صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟»
رهبر ۷۸ ساله ایران...
مجله تایمز در سرمقاله خود می نویسد: رهبر ۷۸ساله ایران، ۲۸ سال کشوری را در پر تلاطم ترین طوفان ها جوری رهبری کند که امن ترین کشور خاورمیانه باشد.
رهبر ۷۸ساله ايران، سه ساعت برای مردمانش صحبت میکند بدون ذره ای تکرار، آن هم بدون خوردن قطره ای آب!!(در علم سیاست به آن تَکلُّم سه وجهی گویند)
رهبر ایران با۸۰دقیقه تکلم سه وجهي، رکورد تکلم سه وجهی که مربوط به هیتلر و چرچیل، با ۹دقیقه بود را شکسته است.
رهبرِ۷۸ساله ایران درحالي که دروس تخصصی اقتصاد را نخوانده، طرحی چند صَد صفحه ای از مباحث اقتصادی نوین را برای کشورش می نويسد که مورد تحصین اقتصاد دانان بین المللی قرار میگیرد!!!
رهبر۷۸ساله ايران دریک سخنرانی یک ساعته جامعه خویش را آسیب شناسی کرده و نقاط ضعف و قوت جامعه را با ساده ترین کلمات به مردم ميفهماند.
رهبر ۷۸ ساله ایران به مانند یک عضو کم درآمد جامعه زندگی می کند. و از همه جالب تر اينکه فرزندان خود را از مسئولیت های کشور منع کرده است.
رهبر ۷۸ ساله ايران با یک هشدار واولتيماتومش شاه کشوری دیگر را به شدت مرعوب سازد(حادثه منا) تا جایی که فردای سخنرانی اش، تمام وعده های بر زمین مانده عملی میشود!!
رهبر ایران رکورد بیشترین ساعات حضور در مناطق جنگي(هشت سال جنگ) را دارد.
رهبر ۷۸ ساله ايران مسایل بین المللی و آینده سیاسی جهان را بدرستی محاسبه و پیش بینی میکند!(برجام، جنگ يمن، رئیس جمهوری ترامپ و…)
رهبر ۷۸ ساله ايران چنان سیاست مدار قدرتمندی می باشد که بزرگترین جنگ نرم جهانی که توسط تمامی سازمان های جاسوسی دنیا از سالها قبل طراحی شده بود را تنها با یک سخنرانی چند دقیقه ای خنثی میکند.
کجای دنیا دیده اید رهبری که در سن ۷۸ سالگی به تنهایی کوه پیمایی میکند‼️
مجله تايمز دسامبر 2016
آب قم، آب نجف
فرزند يكى از علماى قم در نجف با استاد رفاقت و دوستى داشت. روزى از استاد پرسيد: «پدر من در علم بالاتر و اعلم است يا فلان عالم بزرگ نجف»؟
ايشان فرمود: «عالم مقيم در نجف از پدرتان در اعلميت، بالاتر است». آن آقازاده قمى زير بار نرفت و قبول نكرد.
استاد فرمود: «به قرآن تفأل مى زنم، هرچه آمد همان مورد قبول است»؟
گفت: «آرى» و استخاره گرفتند و اين آيه آمد: »هو الذى مرج البحرين هذا عَذب فرات و هذا ملح أُجاج«.
يعنى او كسى است كه دو دريا را به هم پيوست، اين يكى شيرين و گوارا و آن يكى شور و تلخ است.
استاد فرمود: «آب قم شور و تلخ است و آب نجف شيرين و گوارا است».
نظر استاد طبق آيه به صواب در آمد.
مژده دلدار،استاد سید علی اکبر صداقت ،ص 49
ماجرای ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ حافظ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
«ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ»
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ «ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن
و َعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ و َعَلى اَصْحاب
دستی که مورد عنایت امام رضا علیه السلام قرار گرفت
آیت الله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت.
آقای گلپایگانی دست شان را بر موضع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت…
من یک روز از ایشان حکمت شفادهندگی دست شان را سؤال کردم.
ایشان فرمودند: من مریض شدم و چون حالم بد شده بود، به ناچار در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری شدم.
از عبادت و تهجد بازمانده و از این بابت بسیار ناراحت بودم.
بیماری ام به طول انجامید و یک روز که بسیار ناراحت بودم از همان روی تخت بیمارستان به امام رئوف علیه السلام، سلام عرض کردم و گله مندانه عرض کردم:
ای امام عزیز، من چهل سال تمام سحرها اول کسی بودم که پس از بازگشایی در حرم به شما سلام می دادم…
حالا نوبت شما است که دست این افتاده را بگیرید و در این گوشه بیمارستان از ما حالی بپرسید…
این سخنان را گفتم و منقلب شدم. ناگهان فضا عوض شد…
دیدم امام رضا علیه السلام در یک باغ پر از گل، روی تختی نشسته اند و من در کنار تخت هستم.
حضرت بی آنکه با من سخنی بگویند، دسته گلی از باغ برگرفته و به دست من مرحمت فرمودند.
ناگهان آن حالت از بین رفت و من دیدم در بیمارستان هستم، اما بوی گل را احساس می کردم، دستم را به هر جای بدنم که درد می کرد می گذاشتم و درد ساکت می شد.
بدین ترتیب، با عنایت حضرت دست من کیمیا اثر شده و ایشان این دست را وسیله شفای دیگران فرمودند.
منبع:
کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
گریه حضرت الیاس!
الياس از پيامبرانى است كه هنوز زنده (و غايب از نظرها) است.
نقل شده: حضرت عزرائيل نزد او رفت، تا روحش را قبض كند.الياس به گريه افتاد.
عزراييل گفت: آيا گريه مى كنى با اين كه به سوى پروردگارت باز مى گردى؟!
الياس گفت: گريه ام براى مرگ نيست، بلكه براى شبهاى (طولانى) زمستان و روزهاى (گرم و طولانى) تابستان است، كه دوستان خدا در اين شبها، به عبادت مى گذرانند، و در اين روزها روزه مى گيرند، و در خدمت خدا هستند، واز مناجات با محبوب خود (خدا) لذت مى برند، ولى من ميخواهم از صف آنها جدا گردم و اسير خاك شوم.
خداوند به الياس وحى كرد: تو را به خاطر آنكه دوست دارى در خدمت ما باشى، تا روز قيامت مهلت دادم، تا زنده باشى (و از آنچه كه گفتى و دوست دارى در صف اولياى خدا باشى جدا نگردى)
المخازن ج 1 ص 286
هر چه دارم از تبرّی دارم
جناب عارف ربانی مرحوم حاج آقای انصاری همدانی به شیخ بهلول گفته بودند: آقا ما اعتقاد داریم که شما جزو اوتاد هستید.
ایشان در جواب فرمودند: نخیر، من جزو اوتاد نیستم، ولی هر چه دارم از تبرّی دارم .
امر تبرّی به قدری مهم است که حضرت حق تعالی در زیارت عاشورا اول میفرمایند:
«اللّهُمّ العَن أوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ محمَّدٍ وآلِ محمدٍ و آخِرَ تابِعٍ لَه علی ذَلِکَ؛
خدایا اولین ظالمی که به حق محمد و خاندان او ظلم کرده و پایمال نمود تا آخرین کسی که از آن ظالم پیروی کرد را لعنت کن.» و بعد میفرماید:
«السلام علیک یا أباعبدالله و علی الاَرواحِ الَتی حَلَّت بِفِنائِک؛ سلام بر تو ای ابا عبدالله و بر روح هایی که در پیشگاه تو فدا شدند.»
برگرفته از کتاب «ملکوتی خاکنشین، سیری در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول» نوشته سیّدعباس موسوی مطلق.
رمز موفقیت و به کمالات رسیدن شیخ اعظم انصاری
گوشه ای از احترامات ویژه مرحوم شیخ به مادر خود
از عادات شيخ بوده كه در بازگشت از تدريس به منزل، به منظور به دست آوردن دل مادر اول مى آمد نزد او و مقدارى با وى سخن مى گفت و از حكايات و وضع مردم پيشين و طرز زندگانى آنان پرسش مى كرد و مزاح مى نمود تا مادر را مى خنداند سپس به اطاق عبادت و مطالعه خود مى رفت.
روزى به مادر گفت: ياددارى زمانى كه مقدمات مى خواندم مرا به انجام كارهاى خانه مى فرستادى و من پس از درس و مباحثه انجام مى دادم و به منزل مى آمدم، شما در خشم مى شدى و مى گفتى: اجاقم كور است. حالا اجاقت كور است ؟
مادر از روى مزاح گفت: آرى حالا هم اجاقم كور است زيرا در آن موقع رفع حوائج منزل نمى كردى حال هم كه بجائى رسيده اى بسبب احتياطی که در صرف وجوهات مى كنى ما را در تحت فشار قرار داده اى!
شيخ در مرگ مادر بسيارگريه مى كرد تا آنكه بعضى از خواص زبان تعرض گشود و شيخ را به اين كار ملامت كردند؛ شيخ در جواب آنها گفت:
گريه و تاسفم نه براى اين است كه مادر را از دست داده ام بلكه علتش اين است كه بسيارى از بلاها بسبب وجود او از ما دفع مى شد و چه بركت هائى كه از وجود آن مخدره، خداوند متعال بر ما ارزانى داشت. از فقدان اين نعمت عظيم متاثر و گريانم .
زندگانى شيخ انصارى ،ص ۶۰
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله»
از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری نقل شده که:
« سید علی آقای قاضی بسیار اهل مکاشفه بود و در اواخر عمر بسیار لطیف و رقیق شده بود و با دیدن آب به یاد امام حسین علیه السلام می گریست.»
کافی بود که شخصی که به منبر رود جمله اولش با «صلی الله علیک یا ابا عبدالله» شروع شود تا اشک های قاضی دیگر بند نیاید و تا آخر مجلس اصلاً نشنود که قصه می خوانند یا روضه!
برای تربت امام حسین علیه السلام آن قدر احترام قائل است که شبی تسبیح تربتش به زمین می افـتد و چشم هایش دیگر قادر به یافـتن آن نیست و ترس آن که مبادا پاهایش را به طرف تربت دراز کند تا صبح نمی تواند بخوابد، امام حسین علیه السلام در آغاز راه دستگیری اش نموده و او تا آخر عمر شاکر آن نعمت است.
افسوس شیخ طوسی
ملّا محسن فیض کاشانی، آن عارف بالله، صاحب کتاب کلمات مکنونه و کتب عرفانی و اخلاقی و علمی دیگر، در عالم رؤیا یا مکاشفه، شیخ الطائفه، شیخ طوسی را میبیند.
به شیخ طوسی عرضه میدارد که آقا! آنجا چه خبر است؟
شیخ طوسی میفرماید: آنجا چه خبر است؟ اینجا خبری نیست، خبرها آنجاست،
ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب میکند و میگوید من عرض کردم: آقا! خبر آن طرف است، این طرف که خبری نیست.
شیخ طوسی میگوید: خیر، اتّفاقاً بر عکس متوجّه شدید، خبر آنجاست و این طرف، خبری نیست، هر چه این طرف هست از آنجا آمده است.
فقط به تو بگویم: ای محسن! بدان، هر چه هست در دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس میخورم که میتوانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم، تعبیر عجیبی دارد
میفرماید: اگر میدانستید که اینجا، فقط یک ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) چقدر ارزش دارد، آن وقت میفهمیدید، چرا در ماه مبارک رمضان، اوّلین دعا، این است «اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور» .