محروم شدن از خدا در عرفان حلقه
بر اساس عرفان اسلامی، انسان میتواند از راههای مختلف به شناخت (هرچند نسبی) خدا دست یابد. این شناخت ممکن است از راه عقل باشد یا از راه دل؛ گاهی از طریق علم حصولی و با استعانت از حس و عقل برای مطلوب خود استدلال نموده و آن را میفهمد و گاه، از راه علم حضوری به نظارهی معشوق مینشیند و آن را شهود مینماید؛
اما طاهری معتقد است که انسان از هیچطریق قادر به فهم او نیست. وی در اصل ۵۹ اساسنامهی عرفان کیهانی مینویسد: «انسان نمیتواند عاشق خدا شود؛ زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت، خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق هست و مشمول عشق الهی و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی؛ یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.»[1]
تلنگر....
امام علی (ع):
بیشترین ضربه هارو خوبترین آدمها میخورند ؛ برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان ؛ زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛
زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند ! و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد ! در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند ؛ و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند.
نهج البلاغه
جهاد اکبر حفظ طهارت است
سعادتمند کسی است که واردات و صادرات را تحت مراقبت خویش بدارد،و این مراقبت کشیک نفس کشیدن است که جهاد اکبر است.
وبه عبارت دیگر این مراقبت حفظ طهارت است، در همه ی احوال و در همه ی شئون و اطوار وجودی شخص ، حدیث از رسول الله است که فرمود: دوام بر طهارت داشته باش تا رزق بر تو وسعت یابد.
آری انسان، حیات و فعلیت واقعی او معارف حقیقی اوست که گوهر ذات او می شوند و بدانها از قوت و نقص در می آید و به فعلیت و کمال می رسد.
سدرة المنتهی ؛ ج1، ص52 ؛حضرت علامه حسن زاده آملی
فوائد زیارت اهل قبور
زیارت اهل قبور بسیار فائده دارد، بالأخص زیارت قبور علماء و شهداءو مقربان درگاه خدا.زیارت قبور ائمه حکم دخول در آب کر را دارد که زائر را پاک و از هر آلودگی منزه می سازد.
چون نتیجه زیارت ارتباط با روح متوفی است و زیارت کننده از آن روح مدد میگیرد ؛ بنابراین هر چه روح متوفی پاکتر و عالی تر باشد ، زائر بهره بیشتر و وافرتری خواهد برد.
روح متوفی به قبر خود ارتباط بیشتری دارد و لذا زیارت ارواح در سر قبورشان اثر بیشتری دارد . و لذا مؤمن زائر بواسطه دریچه قبر، خود را به روح آن معصوم و مقرب درگاه خدا مرتبط نموده و بدینوسیله با تمام فسحت عالم معنی و ارواح ارتباط پیدا میکند و بهره میگیرد.
مشهور است که در سر قبر علماء حاجت بیشتر برآورده است ، و اصولا در جاهائی که مردمان بزرگ و اولیاء خدا دفن شده اند نورانیت و وحدت بیشتر است ، و محسوس است که آن بقاع و اماکن روشنائی و سعه خاصی دارد و گرفتگی و تاریکی ندارد، به خلاف قبور کفار که تاریک است و خسته کننده و موجب قبض و تنگی میگردد.
معادشناسی ، ج۳،ص۲۲۶ ;سید محمد حسین حسینی طهرانی
وظیفه انسان زمانی که ورق قرآن نجس شود
سوال : اگر ورق قرآن نجس شود وظیفه ما چیست؟
امام خمینی، خامنهای، صافی، مکارم، نوری، بهجت، مظاهری، سبحانی: نجس کردن خط و ورق قرآن حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند.
آیت الله سیستانی: نجس کردن خط و ورق قرآن در صورتی که مستلزم هتک باشد حرام است، و اگر نجس شود باید فوراً آن را آب بکشند. بلکه ـ بنا بر احتیاط واجب ـ در غیر فرض هتک نیز نجس کردن آن حرام، و آب کشیدن واجب است.
آیت الله وحید: نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم هتك باشد حرام است ، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب بكشند ، و همچنين در غير صورت هتك بنابر احتياط واجب.
آیت الله شبیری: نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم بىاحترامى به قرآن باشد، بىاشكال حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب كشيد، بلكه بنابر احتياط در غير صورت بىاحترامى نيز، نجس كردن آن حرام و آب كشيدن واجب است.
رسالهها و استفتائات مراجع بزرگوار
تاثیر غذای انسان های مومن
كردين بصري مي گويد: من به يك نوع بيماري هاضمه مبتلا بودم، به طوري كه در شبانه روز بيش از يك وعده غذا نمي خوردم.
از اين رو وقتي به حضور امام صادق (علیه السلام) مي رسيدم كه فكر مي كردم سفره بر چيده شده تا آن حضرت مرا به خوردن غذا دعوت نكند.
اما گاهي به حضور آن بزرگوار مي رفتم، آن حضرت سفره مي طلبيد، من هم همراه آن حضرت غذا مي خوردم، ولي هيچگونه ناراحتي و دردی احساس نمي كردم.
اما اگر در منزل شخصي ديگر غذا مي خوردم، ناراحتي هاضمه و نفخ شكم، مرا بي قرار مي كرد.
اين موضوع را به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم و خواستم راز آن را به من بگويد.
فرمود: اي ابوسيار! تو در اينجا غذاي افراد صالحي را مي خوري كه فرشتگان با آنها روي فرششان، مصافحه(دست دادن) مي كنند.
عرض كردم: آيا آن فرشتگان براي شما آشكار هم مي شوند؟
امام صادق (علیه السلام) در اين هنگام دست خود را بر سر یکی از کودکانش کشید و فرمود:
آنها نسبت به كودكان ما از خود ما بهتر و مهربانتر هستند…
اصول کافی،باب ان الائمه تدخل الملائكة بيوتهم … حديث يك، ص 393-ج 1
عقربی که پنج نفر را می خورد ...
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است.
آن عقرب مےگوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» ؛ آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟
جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟»عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم:
_ اول تارِکُ الصَّلوة:
آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است.
_ دوم مانِعُ الزَّکاة:
کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند.
_ سوم آکِلُ الرِّبا:
کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد.
شیوه های دفاع حضرت زهرا(س) از امامت و ولایت
1- استفاده از امكان سوگواری بر پیامبر(ص)
در كتب تاریخی نقل شده كه زهرا (سلام الله علیها) پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بسیار گریه میكرد، تا جایی كه یكی از بكائین تاریخ لقب گرفت سئوالی که در اینجا مطرح است این است که زهرا (سلام الله علیها) كه در سن كودكی در مقابل مصیبت فقدان مادر آن همه صبوری و شكیبایی نشان داده است و از کودکی یاور پدر بزرگوارش در تحمل سختی ها و مصائب بوده است؛ آیا این همه بی تابی و گریه او تنها برای مصیبت رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) شگفت انگیز نیست؟! او که در مقابل مقدرات الهی از همه تسلیمتر بود!!
این عزاداری و بی تابی اگر فقط به دلیل ناراحتی شدید از فراق پیامبر باشد با مقام و جایگاه والای فاطمه آنچنان که وجود مقدس پیامبر (ص) بارها بیان فرموده بود تناقض خواهد داشت. فاطمه ای که چنین به عزاداری می پردازد و پس از شکایت مردم نیز صبح تا به شام در خارج از مدینه می گرید؛ براي اين مي گريد كه كاروان بشريت را بر اساس اين سير رو به فنا و زوال مي بيند، مستضعفان را در رنج بيشتر مي يابد و ستمكاران را قوي تر و غالب تر مي بيند و …
سلاح حضرت زهرا سلام الله عليها در اين مبارزه اشك بود و این است كه ولايت ستيزان از گريه هاي ايشان به ستوه مي آمدند و تحمل صداي گريه ايشان را نمي كردند زيرا حضرت با گريه هاي خود به امت اسلامي آگاهی داده و مظلوميت ولايت را بازگو مي كردند.
در شرح زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده است: «موقعى كه پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم از دنيا رحلت كرد مردم از صغير و كبير براى آن حضرت ضجه و گريه كردند مدت هفت روز بود كه ناله فاطمه اطهر آرام نمي شد و ضجه اش آرام نمي گرفت هر روزى كه مى آمد گريه حضرت زهرا از روز گذشته بيشتر مي شد، موقعى كه روز هشتم فرا رسيد فاطمه اطهر كليه غم و اندوه درونى خود را ظاهر كرد و به علت كم صبرى خارج شد و فرياد كشيد، گويا: با دهان مبارك پيامبر اسلام سخن مي گويد.
در همين موقع بود كه زنان مدينه دويدند، كودكان از جايگاه خود خارج شدند، صداى مردم به گريه و ضجه بلند شد، مردم از هر طرف آمدند، چراغها را خاموش كردند كه صورت زنان پيدا نباشد، زنان خيال مي كردند كه پيغمبر معظم اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم سر از قبر بيرون آورده! مردم به علت آن منظره دلخراش دچار دهشت و حيرت شده بودند. حضرت زهراى اطهر براى پدر بزرگوارش ناله و ندبه مي كرد و مي فرمود:
«وا ابتاه! وا صفياه! وا محمداه! وا ابا القاسماه! وا ربيع الارامل و اليتامى! من للقبلة و المصلى؟ و من لابنتك الوالهة و الثكلى!»
سپس در حالى كه دامن لباسش به زمين كشيده مي شد متوجه قبر پدر بزرگوارش گرديد. او از شدت عبرت و اشك چيزى را نمي ديد و همچنان مى آمد تا نزديك قبر پدر بزرگوارش رسيد. وقتى متوجه حجره شد و چشمش به محلى كه در آنجا اذان گفته مي شد افتاد پاهايش از رفتار ماند، ناله و گريه وى همچنان ادامه داشت تا اينكه غش كرد. آنگاه زنان دويدند و آب بر بدن و سينه و پهلوهاى او پاشيدند تا بهوش آمد موقعى كه به هوش آمد برخاست و فرمود:
قدرت و قوت من برطرف شد، طاقتم تمام شد، دشمن من مرا شماتت و سرزنش كرد، غم و اندوه مرا مي كشد، پدر جان! من سرگردان و تنها و حيران مانده ام، صوت و صداى من ساكت شد، پشت من خم و زندگى من ناگوار و روزگارم تيره و تار گرديد.
حقا آن قلبى كه در عزاء و مصيبت تو صبور باشد بسيار شكيبا و پر طاقت خواهد بود. آنگاه فرمود: پدر جان! بعد از رفتن تو نورهاى دنيا منقطع شد، دنيا آن تر و تازگى را كه بوسيله تو داشت از دست داد و روزگار دنيا تيره و تار گرديد.
تاريكى هاى دنيا تر و خشك آن را فرا گرفت. پدر جان! من تا آن وقتى كه تو را ملاقات نمايم تأسف مي خورم.
پدر جان! از موقع مفارقت تو چشم من بخواب نرفته.
پدر جان! كيست كه بداد بيوه زنان و بىنوايان برسد، كيست كه تا روز قيامت بداد امت تو برسد.
پدر جان! ما بعد از تو ضعيف و ناتوان شديم.
پدر جان! مردم از ما رو گردان شده اند، در صورتى كه ما بوسيله تو در ميان مردم معظم و بزرگ بشمار مي رفتيم. كدام اشك است كه در فراق تو فرو نريزد! كدام غم و اندوه است كه بعد از تو براى مصيبت تو دائمى نباشد! كدام پلك چشم است كه بعد از تو بخواب رود! در صورتى كه تو بهار دين و نور پيامبران بودى، چگونه است كه كوهها خراب نشدند و درياها فرو نرفتند و زمين طعمه زلزله نگرديد؟
ذکر جلی و ذکر خفی...
ذکر جلی، همان ذکر زبانی یا لسانی یا لفظی است و عبارت است از جاری کردن اسماء و صفات مذکور بر زبان. یعنی جهراً و آشکارا تسبیح و تحمید خدا کند و اسماء و صفات او را یادآوری نماید.
و سالک باید بر الفاظ آن مداومت نماید و از جهت دفع خواطر مراقبه داشته باشد و این با حضور قلب میسّر خواهد بود.
منظور از ذکر زبانی، همان تذکّر قلب است و اگر تنها به زبان آید و قلب متذکّر نشود، آثار بسیار کم است.
از پیامبر (ص) نقل شده است که خداوند عزّوجلّ فرمود: «من با بنده ای هستم که مرا ذکر گوید و یاد کند و لبهایش با نام من حرکت کند؛ وَ تَحَرَّکْتَ بی شفتاهُ.»
نیّت مثل نی، توخالی است. اگر نیّت خالص و خوب شود، خدا در آن میدمد.
عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی :
حضرت امیر علیه السّلام شبها با دل و جان و نیّتش در آسمان چهارم بین همهی مخلوقات رزق تقسیم میکرد و با بدنش هم نان و خرما به دوش میگرفت و به در خانهی نیازمندان میبرد و تقسیم میکرد. تو هم دو کاره باش؛ هم با نیّتت کار کن و هم با بدنت.
نیّت مثل نی، توخالی است. اگر نیّت خالص و خوب شود، خدا در آن میدمد.
خلوص که آمد، نیّت را منتفی میکند. عمل خالص کاری است که انجام دهندهی آن در پی غرض و نیّتی از طریق انجام آن عمل نباشد.
آنچه از خدا سر زده، بیغرض سر زده است. خدا نه محتاج بود که برای رفع احتیاجش کاری بکند و نه ترسیده بود که برای در امان ماندن خود دست به کاری بزند. در بین آدمیان هم از دو گروه فعل بیغرض سر میزند، یکی دیوانهها و یکی هم اشخاص دانا و کامل.
مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
هرچیزی حکمتی دارد...
حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است.
چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است.
موسي علیه السلام براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت.
چند روز بعد،موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت.ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار در گردن اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟
حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است . اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند!
پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود
خداوند در قرآن مي فرمايد : اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند.
چه زیباست در برابر حوادث و اتفاقاتی که از علت آنها بی خبریم، به خداوند مهربان اعتماد کنیم و زبان حالمان همیشه این باشد:
“الهی رضا برضائک،صبرا علی بلائکْ و تسلیماً لاَمرْک ”
حكايتهاي گلستان
شادکن دل عابر رهگذری رو با لبخندت…
بزرگی میگفت :
زنده بودن حرکتی است افقی،از گهواره تا گور …
اما زندگی کردن حرکتی است عمودی،
از فرش تا عرش …
زندگی یک تداوم بی نهایت اکنونهاست…
ماموریت ما در زندگی بی مشکل زیستن ” نیست ،
” با انگیزه زیستن ” است …
” سلطان دلها ” باش،
اما دل نشکن!پله بساز،
اما از کسی بالا نرو!
دورت را شلوغ کن،
اما در شلوغیها خودت را گم نکن!
دنیا خیلی کوچیک تر ازحدتصور ماست ،که برنجونیم عزیزانمون رو……
و خیلی کوچیک تر از اونی که محبتها مون توش گم بشه………
عزیز دل من،بنده پاک خدا،،ما نمیدونیم فردا چشم باز میکنیم یانه…
نمیدونیم اونی که امروز بهش اخم کردیم ،و دلش گرفت فردا چشم باز میکنه یانه……
ولی اینم هم من و شما میدونیم که فقط خوبی میمونه……
پس شاد باش،همیشه دلی رو شاد کن……
عشق بورز به خالقت…
عشق بورز به مخلوقات خدا……
به پدرمادرت …
به خواهر برادرت …
به همسرت،به عشقت…
به فرزندانت…
به دوستانت …
طلا باش اما خاکی
شادکن دل عابر رهگذری رو با لبخندت…
مشکل ترین لحظات انسان
قال سید و الساجدین (عليه السلام ):
اءشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعاتٍ: السّاعَةُ الَّتى يُعايِنُ فيها مَلَكَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَةُ الَّتى يَقُومُ فيها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَةُ الَّتى يَقِفُ فى ها بَيْنَ يَدَيِ اللّه تَبارَكَ وَتَعالى ، فَإ مّا الْجَنَّةُ وَإ مّا إ لَى النّارِ.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
مشكل ترين و سخت ترين لحظات و ساعات دوران ها براى انسان ، سه مرحله است :
1 - آن موقعى كه عزرائيل بر بالين انسان وارد مى شود و مى خواهد جان او رابرگيرد.
2 - آن هنگامى كه از درون قبر زنده مى شود و در صحراى محشر به پامى خيزد.
3 - آن زمانى كه در پيشگاه خداوند متعال - جهت حساب و كتاب و بررسى اعمال - قرار مى گيرد و نمى داند راهى بهشت و نعمت هاى جاويد مى شود و يا راهى دوزخ و عذاب دردناك خواهد شد.
تحف العقول ؛ص 204
احضار روح شیخ بهایی و گرفتن ختم مجرب( حکایتی از آیت الله یاسری)
آیت الله مبشرکاشانی:
آیت الله حاج شیخ محمود یاسری از علمای متقی و اولیاء الله بوده است. بنده او را ندیدم ولی از بعض ثقات حالات و حکایات معنوی او را شنیده ام. از جمله آن ها، حکایتی است که اجمال آن این است: مرحوم یاسری به جهت برآورده شدن حاجتی که داشته مشغول ختمی منسوب به شیخ بهاء الدینی می شود که نوشته اند شیخ بهایی فرموده هرکس این دعا و اسماء را به مدت ده روز بخواند و از صبح چهارشنبه شروع نماید و به روز جمعه ختم کند قطعا حاجتش روا گردد(ان شاء الله) و اگر حاجت او روا نشد مرا لعن کند، آقای یاسری به دستور العمل شیخ بهایی عمل می کند ولی نتیجه نمی گیرد پس مرحوم یاسری بر پشت بام منزل رو به قبله ایستاده،روح شیخ بهایی را مخاطب قرار داده و می گوید : چرا فرمودید اگر کسی حاجت خود را نگرفت به من و پدرم عبدالصمد لعن کند؟ در این ایام شخصی که در علوم غریبه مهارت داشته با روح شیخ بهایی ارتباط برقرار کرده و به اطلاع مرحوم یاسری می رساند.در جلسه ای که تشکیل می شود سوالاتی از روح شیخ بهایی می پرسند که شیخ از پاسخ به سوالات آن ها خود داری نموده و می گوید: من الآن فرصت پاسخگویی به سوالات شما را ندارم زیرا باید به استقبال آقای حجت برویم. از شیخ بهایی می پرسند: کدام حجت؟ شیخ می گوید: همان آقای حجت که گاهی خدمت امام زمان می رسید[ بعضی نقل کرده اند : همان حجت که هفته ای یک یا دو مرتبه خدمت امام زمان می رسید].سپس در رابطه با ختمی که مرحوم یاسری گرفته بود، می گوید: چرا مرا مقصر می دانید و حال آن که اصل نسخه چنین است: هر کس به مدت ده روز ، هر روز صد مرتبه این دعا را بخواند و از روز «جمعه» شروع کند و به روز «یکشنبه» ختم کند حتما نتیجه می گیرد حال آن که شما به جای آن که از صبح جمعه شروع کنید، به روز جمعه ختم کردید.
آقای یاسری گفته بود: همان روز [در سال 1331 ه.ش]، رادیو اعلام کرد که آیت الله العظمی حجت کوه کمره ای به لقاء الله پیوست و بدین وسیله قدر و منزلت آیت الله حجت برای ما بیشتر معلوم شد که از مقربین امام زمان(عج) بوده است.
این حکایت را بنده از چند تن از فضلا شنیدم و بیش از همه به نقل مرحوم حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن معزی اعتماد نمودم .از آن جا که نقل دعای مذکور از جهت متن و عدد و زمان شروع و تاریخ آن مختلف بود، از آقای معزی که از منسوبین و بستگان مرحوم یاسری ،بود پرسیدم: آیا این حکایت را شما از شخص آقای یاسری شنیدید؟ ایشان گفت: بله از او شنیدم و اصل ختم و چگونگی و شرایط آن را مرحوم یاسری برای من مکتوب نمود و دستخط ایشان را دارم. روز بعد دستخط مرحوم یاسری را برای حقیر آورد و بنده از روی آن استنساخ نمودم و نسخه آن مرحوم با نسخه ای که آیت الله سید مهدی لنگرودی (عبد الصاحب) به حقیر داده بود مطابقت داشت .
شرائط ختم این است که:
1- از صبح جمعه شروع کند و به صبح روز یکشنبه ختم نماید
2- بعد از نماز صبح و بعد از تسبیحات حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها، بلافاصله و بدون سخن گفتن با دیگران مشغول به ذکر شود.
3- تا پایان ذکر با طهارت باشد و اگر به خواب رفت وضوگیرد و ادامه دهد و اگر عدد را فراموش کرد از سر گیرد
4-هر روز یکصد مرتبه، نه کمتر و نه بیشتر این ذکر را بگوید و آن چه در بعض کتب آمده که ده مرتبه بگوید صحیح نیست
5-« بسم الله الرحمن الرحیم» جزء ذکر است و باید صد مرتبه تکرار شود.
و اصل نسخه ذکر چنین است:
« بسم الله الرحمن الرحیم یا مُفَتِّحَ الأبواب یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ و الأَبصار یا دَلیلَ المُتَحیِّرین و یا غیاثَ المُستغیثین توکّلتُ علیک یا رب و اقضِ حاجتی و اکفِ مُهِمّی و لا حولَ و لا قوّةَ إلا بالله العلیِّ العظیم و صلّی الله علی محمد و آله أجمعین
کتاب سردلبران
تاویل آیه أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ"
امام باقر (ع) در تفسیر آیه: “أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ"، به جابر بن یزید (یکی از اصحاب) چنین میفرمایند:
“تأویل این آیه چنین است که وقتى این عالم و این خلقت فانى شود و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جاى گیرند، خداى تعالى دست به خلقت عالمى غیر این عالم مىزند و خلقتى جدید مىآفریند، بدون این که مرد و زنى داشته باشند و تنها کارشان عبادت و توحید خدا است و برایشان سرزمینى خلق مىکند، غیر از این زمین تا آن خلایق را بر دوش خود بکشد و آسمانى برایشان خلق مىکند، غیر از این آسمان تا بر آنان سایه بگستراند.
شاید تو خیال مىکردى خدا تنها همین یک عالم را خلق کرده، و یا مىپنداشتى که غیر از شما دیگر هیچ بشرى نیافریده. به خدا سوگند هزار هزار عالم، و هزار هزار آدم آفریده که تو فعلاً در آخرین آن عوالم هستى و در دودمان آخرین آن آدمها قرار دارى
فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 5، ص 60
حکم سقط جنين نامشروع
سقط جنين نامشروع، چه حكمى دارد؟
همه مراجع: جايز نيست.
آیت الله خامنه اى، اجوبه، س 1266؛ بهجت، استفتائات پزشكى، سقط جنين، ص 42؛ مكارم، استفتائات، ج 1، س 1498؛ سيستانى، سايت، سقط و دفتر: همه مراجع
اگر انسانها تا ابد زندگی میکردند...
اگر انسانها تا ابد زندگی میکردند، اگر پیر نمیشدند، اگر بدون مردن، همیشه سالم در این جهان زندگی میکردند، خیال میکنی هرگز به خود زحمت فکرکردن به چیزهایی را میدادند که الان ذهن شان را مشغول کرده؟ انسانها باید به طور جدی، به معنی زنده بودنشان و زندگی کردن شان فکر کنند، چون میدانند که روزی خواهند مرد و این خوب است.
اگر قرار بود برای همیشه زنده بمانیم، چه کسی به معنای زنده بودن فکر میکرد؟ چه اهمیتی داشت؟ یا حتی اگر برای کسی اهمیتی داشت، احتمالا فقط فکر میکرد؛«خوب کلی وقت دارم، بعدا بهش فکر میکنم.» …
ولی ما نمیتوانیم تا بعد صبر کنیم … باید همین لحظه به آن فکر کنیم … هیچکس نمیداند قرار است چه اتفاقی بیفتد … ما مرگ را برای رشد کردن لازم داریم … مرگ، این موجود عظیم و نورانی، که هر چه بزرگتر و نورانیتر باشد، ما را دیوانهوارتر مشتاق فکر کردن در باره چیزها میکند.
برگرفته از کتاب سرگذشت پرنده کوکی، اثر هاروكی موراکامی
آخوند کاشی و ذکر گفتن در و دیوار....
مرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.
همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد…
منابع:
نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی)
دانشنامه جهان اسلام