محروم شدن از خدا در عرفان حلقه
بر اساس عرفان اسلامی، انسان میتواند از راههای مختلف به شناخت (هرچند نسبی) خدا دست یابد. این شناخت ممکن است از راه عقل باشد یا از راه دل؛ گاهی از طریق علم حصولی و با استعانت از حس و عقل برای مطلوب خود استدلال نموده و آن را میفهمد و گاه، از راه علم حضوری به نظارهی معشوق مینشیند و آن را شهود مینماید؛
اما طاهری معتقد است که انسان از هیچطریق قادر به فهم او نیست. وی در اصل ۵۹ اساسنامهی عرفان کیهانی مینویسد: «انسان نمیتواند عاشق خدا شود؛ زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت، خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق هست و مشمول عشق الهی و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی؛ یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.»[1]
این سخن طاهری دارای تناقضات و ابهاماتی است که عبارتاند از:
1. اختلاف با عقل:
انسان از حیث عقل، دركی از صفات الهی (به غیر ذات دارد) و هر انسان عاقل و منصفی، هنگامی که میگويد: خدا عالم است يا خدا قادر است و… معنایی را از اين صفات درک میكند، لذا اگركسی بگوید كه ما هیچ معنایی از این صفات نمیفهمیم، بر خلاف بداهت عقل سخن گفته است. ضمن اینکه تفاوت خالق و مخلوق بدین معنا نیست كه هر صفتی كه دربارهی مخلوق صدق میكند، دربارهی خالق صدق نكند؛ بلكه تفاوت این دو در واجب بودن و یا ممکن بودن، تناهی و لایتناهی و ذاتی یا غیرذاتی بودن است.[2]
برایناساس، خداوند و انسان هر دو عالماند و علم نیز چیزی جز آگاهی نیست؛ ولی خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامكان. همچنین علم او قدیم است؛ ولی علم انسان حادث. علم او مطلق است و به همه چیز علم دارد؛ ولی علم انسان محدود است.[3]
2. اختلاف با روایات:
در روایات شناخت خداوند گرانبهاترین شناخت[4] و نخستین گام در دین[5] معرفی شده است که لذّت معنوی میآفریند، چنانکه امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «اگر مردم میدانستند که در شناخت خدای عزّ و جلّ چه لذّتی نهفته است، هرگز به متاع دنیوی و آن نعمتها چشم نمیدوختند که خداوند دشمنان خویش را از آنها نصیب داده است و قدر دنیا در پیش چشمشان، از آنچه پا بر آن مینهند، کمتر مینمود و از شناخت خدا لذّت میبردند، همانند لذّت کسی که در باغهای بهشتی همراه اولیای الهی است.»[6]
امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) نیز میفرماید: «لَمْ یُطْلِعِ العُقُولَ عَلَى تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه؛ [7] عقلها را بر کنه صفاتش آگاه نساخت و (با این حال) آنها را از مقدار لازم معرفت و شناخت باز نداشته است.»
3. تناقض بین گفتهها:
طاهری عاشق شدن انسان و درک خداوند را محال دانسته است و در تناقض با خود در اصل ۶۶ این گونه مینویسد: «نوع عبادت و خواستهی هر کسی، بستگی به میزان درک و فهم او از خداوند دارد و همانگونه که یک بچه آبنباتچوبی را به دنیایی از آگاهیها ترجیح میدهد، ممکن است که کسی هم حوری را به عشق الهی ترجیح دهد. در عرفان کیهانی (حلقه)، عبادت از روی عشق الهی مورد نظر هست.»[8] این در حالی است که اگر انسان نتواند عاشق خدا باشد، عبادت از روی عشق الهی معنا ندارد.[9]
پینوشت:
[1]. محمدعلی طاهری، عرفان کیهانی (حلقه)، نشر اندیشهی ماندگار، 1384، ص 124.
[2]. سعید صدری، رهزن عرفان، نشرذکری، 1395، ص 93.
[3]. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 6، نشر صدرا، صص 1034 - 1033.
[4]. ریشهری، میزان الحکمة، ج 3، نشردارالحدیث، 1393، ص 1884.
[5]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نشر بخشایش، ص21، خطبهی1.
[6]. شیخ کلینی، اصول کافی، ج 8، نشر دارالثقلین، ص 247.
[7]. نهج البلاغه، ترجمه، محمد دشتی، نشر بخشایش، ص 79، خطبهی 49.
[8]. محمدعلی طاهری، عرفان کیهانی (حلقه)، نشر اندیشهی ماندگار، 1384، ص 139.
[9]. سعید صدری، رهزن عرفان، نشرذکری، 1395، ص 95.