توصیه امام زمان (عج) به خواندن "صحیفه سجادیه"
محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول میفرماید:
« در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم، اما نماز قضا بر عهدهام بود و به همین دلیل احتیاط میکردم و نمیخواندم.
خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.»
اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاصِ خود را دارد، و با نمازهای واجب فرق میکند.
یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم، که امام زمان (علیه السلام) را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم.
با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!»
عرض کردم:
« یابن رسول الله، همیشه دستم به شما نمیرسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.»
فرمود:
« برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!»
در خواب گویا او را میشناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و میگریستم که از خواب بیدار شدم.
از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله ی صحیفه سجادیه است.
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم،افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم.
در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم بود.مرا که دید گفت:
« ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمدهام. کتاب را از من میگیرند و پس نمیدهند. بیا برویم خانه یک سری کتب به تو بدهم.»
مرا به خانهاش برد، در اتاقی را باز کرد و گفت:« هر کتابی را که میخواهی بردار!»
کتابی را برداشتم؛
ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. «صحیفه سجادیه » بود.
به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم.
گفت:« باز هم بردار!»
گفتم:« همین بس است.»
مرحوم مجلسی دوم میفرماید:
« مجلسی اول چهل سال از عمر خود را، صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانهای نیست که صحیفه در آن نباشد.
این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهرهمند شوند.
امام شناسی/ ج۱۵/ص ۴۹_۵۰
3 دقیقه تامل و تفکر
استاد فاطمي نيا:
شكرگزاري وحمدي آثار وضعيه دارد كه همراه تسليم ورضا باشد. درصورتي حمد همراه تسليم و رضاست كه انسان متوجه باشد حمد مُنعِمي را به جا مي آورد كه در نهايت حكمت ومهرباني است!
نمونه ي اين حمد، حمدهاي امام سجاد(ع) است كه درعين اينكه امام زمان (امام حسين ع) و تمام عزيزانش را جلوي چشمانش به شهادت رساندند، خطاب به خداوند مي فرمايند:
“اگر من را داخل آتش هم كني، به اهل جهنم اعلام خواهم كرد كه دوستت دارم!”
سبحان الله! اين نهايت محبت الله و تسليم است.
ولي ما به اندك مصيبتي ، اگر هم شكر خدا به جا آوريم ، همراه گله و غر است!
مثلا ميگويد : ” خدارا شكر ولي بالاخره چه ميشود كرد!؟ اين هم مصلحت ما بوده است ، عيب ندارد ، هركسي شانسي دارد!”
اين حمدي كه همراه غر وگله است ، همراه تسليم و رضايت باطني نيست.
بايد سعي كنيم تسليم خداوند حكيم مهربان شويم تا ترقيات معنوي كنيم.
خـود را پیـدا کنیـد...
شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبر ها جلوی در خانه ها است و سن مرده ها کم است. یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. از شخصی پرسید: جریان چیست؟
او در جواب گفت: ما اینجا مرده ها را جلوی خانه دفن مےکنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون میآییم، به یاد مرگ و آخرت بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و کارهایمان را میزان کنیمو اینکه مےبینی عمرها کم است، علتش این است که ما عمر را از روزی حساب مےکنیم که شخص بیدار شود و خودش را بشناسد.
(و دست از گناه و معصیت بکشد).
اگر اینطور باشد به عقیده من این است که ما غالبا سقط جنین مےشویم و اصلا عمری نداریم. دعا کنید بیدار شویم و بفهمیم و بمیریم و بفهمیم که از کجا آمدیم و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت. حضرت علی علیهالسلام فرمودند: رَحَمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِن أین و فی أین و إلی أین. «خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود»
گاهی وضو بگیر و رو به قبله بنشین و تسبیح را بردار و صدبار بگو: من کیستم؟
حضرت امیرالمومنین علے علیه السلام فرمودند: تعجب مےکنم از کسی که به دنبال گمشده خویش می گردد ولی به دنبال خودش نمیگردد. ما خودمان را گم کردهایم، تا حالا گشته ای خودت را پیدا کنی؟!
منبع: ڪتاب بدیع_الحکمة حکمت ۲۹ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
علم بهتراست یاثروت....
جمعیت زیادی دور حضرت علی عليه السلام حلقه زده بودند ..
مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی ! سؤالی دارم .
علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی عليه السلام در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود ، سکوت کرد.
در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم ، میتوانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس !
مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید : علم بهتر است یا ثروت ؟
حضرت علی فرمود: علم بهتر است؛
زیرا علم تو را حفظ میکند ، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود ، همانجا که ایستاده بود نشست.
یوگا و مدیتیشن اصل مشترکِ شبهجنبشهای معنوی
«یوگا » و «مدیتیشن » یکی از اصول مشترک در بین شبهجنبشهای معنوی است. مدیتیشن یکی از مراحل هشتگانۀ یوگاست که به توقف فکر بر یک موضوع مربوط میشود. مدیتیشن معادل انگلیسی دایانا در زبان سانسکریت است و برخی از مترجمان فارسی، واژۀ «مراقبه» را معادل آن قرار دادهاند. دایانا تمرین ذهنی برای فکر نکردن و توقف کنشها و واکنشهای ذهنی است.
مدیتیشن شاخصه ها و ویژگی هایی دارد که کاملا با تکیه کردن بر خدا و راه خدا فرق دارد و اصل مشترک شبه جنبش های معنوی است.
صدای کوبه ی درب بهشت چیست؟
رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
«وقتی بهشتيان وارد بهشت می شوند، كوبه در را می كوبند و دقّ الباب می كنند، از آن صدای “یا علی"شنیده می شود».
مرحوم علاّمه طباطبایی (رضوان الله عليه) در شرح اين حديث و اين كه چرا صدای كوبه در بهشت يا علی است، می فرمایند:
«مهمان وقتی به خانه ای می رود، صاحب خانه را صدا می زند.
اگر صاحبخانه نام معينی داشته باشد، مهمان همان نام معيّن را می برد.
صاحب بهشت و مهماندار بهشت هم علی ابن ابیطالب علیه السلام است.
از اين رو، صدای كوبه در بهشت هم «ياعلی» است.
چون هر كس به بهشت می رود، در سايه هدايت و رهبری اين خاندان و مهمان اين خاندان است. اگر اين انوار طيّبه نبودند، كسی راه بهشت را طی نمی کرد…
ما به خوبی می توانيم احساس كنيم كه الآن در بهشت هستيم يا نه! درِ بهشت به روی ما باز است يا نه.
الأمالي و المجالس صدوق، ص 471
شمیم ولایت،جوادی آملی.ص 226
من نیازمند بی نیازی ام
نوشته اند:
شقیق بلخی سه روز بی غذا ماند، پس از سه روز در حالی که از زیادی عبادت و گرسنگی، ضعف گرفته بود، دست به درگاه حق برداشت و عرضه داشت: «اطْعَمَنِی» خدایا! گرسنه ام غذایم بده.
پس از فراغت از دعا شخصی را دید که به طرف او می آید، به شقیق سلام کرد و گفت:
همراه من بیا، شقیق حرکت کرد و به خانه ای رسید. در آن خانه ظروفی از طعامهای رنگارنگ و کارگرانی مشغول پذیرایی را دید چون از غذا خوردن فارغ شد و قصد رفتن کرد صاحب خانه پرسید: کجا؟ گفت: مسجد، گفت: ممکن است نامت را بگویی؟ گفت: شقیق
ناگهان فریاد زد: این خانه خانه توست و اینان کارگران تو هستند، من خدمتکار و بنده پدرت بودم، از طرف پدرت تجارت رفتم، چون برگشتم مرده بود، تو را نمییافتم تا آنچه هست به تو بدهم، اکنون که تو را یافتم مال خود و غلامانت را برگیر.
شقیق گفت: اگر اینان غلامان منند همه در راه خدا آزادند و اگر مال از من است، بردارید و بین خود تقسیم کنید تا هریک از نداری درآیید، من نیازی به آنچه در زندگی ام زیاد است ندارم، نیاز من به بی نیاز است.
منبع:
کتاب عرفان اسلامی، اثر استاد حسین انصاریان
خانه ای پر از اکسیر
*خوشبختی خانه ، در خدا پرستی است.
* عزت خانه ، در دوستی است.
* ثروت خانه ، در شادی است.
* زیبایی خانه ، در پاکیزگی است.
* پاکی خانه ، در تقوا است.
* نیاز خانه ، در معنویات است.
* استحکام خانه ، در تربیت است.
*گرمی خانه ، در محبت است.
*صفای خانه ، درمحبت است.
*پیشرفت خانه ، در قناعت است.
*لذت خانه ، در سازگاری است.
*سعادت خانه ، در امنیت است.
*روشنایی خانه ، در آرامش است.
*رفاه خانه ، در حرمت و تفاهم است.
*ارزش خانه ، در اعتماد و اطمینان است.
*سلامتی خانه ، در نظافت و پاکیزگی است.
*صفت خانه ، در انصاف و گذشت است.
*شرافت خانه ، در لقمه حلال است.
*زینت خانه ، در ساده بودن است.
*آسایش خانه ، در انجام وظیفه است.
نهی از گوش دادن به آواز زنان!
مرحوم شیخ عبدالکریم حامد می فرمود:
«صدای آواز زنان را گوش نکنید حتی اگر در رادیو باشد.»
شخصی به شیخ گفت: به حال من فرق نمی کند.
شیخ فرمود:
«تو اگر صدای آواز زن را گوش کردی و حالت فرق نکرد من دو رکعت نماز مقبول شده به تو می دهم.»
آن شخص گفت: من این کار را انجام می دهم!
پس از رفتن او، شیخ فرمود:
«این کار را نمی تواند انجام دهد؛ زیرا تا کسی نفسش را نکُشد نمی تواند حالش یکسان باشد
و اگر هم بکُشد که در آن صورت نیز دیگر از گناه بدش می آید…»
کتاب بهترین شاگرد شیخ
من هیچوقت گریه نکردم
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم؛چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد.
و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد.
اما در زمان مشروطه یک بار گریستمو آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی
در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته
علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک
ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک
مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به
ستارخان.
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
“اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم.
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد .
زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت
این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند …
حجاب زنان ایران باستان
در حالی كه در جهان بدحجابی و بی حجابی شیوع پیدا كرده و در اثر همین كار، فساد و بی بندوباری، بسیاری از كشورهای دنیا را فراگرفته، عده ای گمان می كنند كه حجاب مخصوص دین مقدس اسلام است، در حالیكه این توهم صحیح نیست. زیرا آنچه به طور خلاصه می توان گفت آن است كه: تمام ملل و مردم جهان، زنانشان دارای حجاب بوده اند اگرچه در كیفیت پوشش فرق داشته اند.
با كندوكاو در تاریخ ایران باستان و آثار بجای مانده از آن دوران كه اغلب مردم شان كیش زرتشت داشتند، چنین بدست می آید كه زنان ایران از دیرباز حجاب و اخلاق نیكو و پاكدامنیشان زبانزد همه بوده است و این حقیقت نیز روشن می شود كه با ورود اسلام به ایران، حجاب وارد ایران نشده است، بلكه بانوان ایران از قدیم الایام حجاب داشته اند.
در تاریخ آمده است كه: هنگامی كه سه تن از دختران كسری (شاهنشاه ساسانی) را به همراه غنائم فراوان نزد عمر آوردند وی دستور داد با آوازی بلند روی آنان فریاد كشند كه پوشش از چهره برگیرند تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران بیشتر با پول زیادتری پیدا شوند. دوشیزگان ایرانی از برهنه كردن صورت خودداری كردند، و یك مشت بر سینة نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند.
همچنین در جاهای مختلف شاهنامه سخن از زن نیكوی ایرانی و حجاب او به میان آمده است كه از این اشعار استفاده می شود كه زنان ایرانی از دیرباز حجاب داشته اند.
نجات فطرس (فرشته)
هنگامی که امام حسین علیه السلام متولد شد، خداوند به جبرئیل فرمان داد با گروه بسیار از فرشتگان به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آیند و تبریک بگویند،
جبرئیل در حین فرود از آسمان به زمین، فرشته ای به نام «فطرس» را دید در جزیره ای افتاده، علتش این بوده که خداوند او را مأمور کاری ساخته و او در آن کار، کندی کرده و در نتیجه به کیفر شکسته شدن پرش گرفتار شده بود،فطرس به جبرئیل عرض کرد:
به کجا می روید؟!
جبرئیل گفت:به سوی محمد صلی الله علیه و آله.
فطرس عرض کرد:
مرا نیز با خود حمل کن و نزد آن حضرت ببر شاید برایم دعا کند.
جبرئیل خواسته ی او را پذیرفت و با هم همراه فرشتگان دیگر به حضور پیامبر اسلام علیهالسلام رسیدند و تبریک گفتند.
جبرئیل ماجرای فطرس را به عرض رساند، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«به او بگو پیکرش را به این نوزاد (حسین علیه السلام) بمالد.»
فطرس همین کار را کرد و همان دم، خداوند فطرس را تندرست کرده و به حال اول برگرداند، سپس فطرس همراه جبرئیل به سوی آسمان پر گشود. [1] .
در رویات دیگر آمده:
پیامبر صلی الله علیه و آله از درگاه خدا خواست تا به خاطر حسین علیه السلام، فطرس را آزاد کند، خداوند دعایش را مستجاب کرد، فطرس به مرکز سکونت خود بازگشت و بین فرشتگان افتخار می کرد و می گفت:
من مثلی و انا عتاقة الحسین بن علی و فاطمة و جده احمد؛ کیست مثل من؟! من آزاده شده ی حسین علیه السلام فرزند علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام و جد حسین علیه السلام حضرت احمد صلی الله علیه و آله هستم. [2] .
منابع:
1. بحار ج44ص182.
2. مناقب ال ابیطالب، ج4، ص74و75.
قلب هایمان به ده دلیل مرده است....
آیت الله مجتهدی(ره): حدیث داریم قلب هایمان به ده دلیل مرده است و باعث شده دعاهایمان مستجاب نشود:
اول: خدا را شناختیم ولیکن حقش را ادا نکردیم.
دوم: گمان بردیم که پیامبر خدا رو دوست داریم سپس سنتش را ترک نمودیم.
سوم: قرأن را قرائت کردیم ولی بدان عمل نکردیم.
چهارم: نعمت خدا را خوردیم ولی شکرش را بجا نیاوردیم.
پنجم: گفتیم شیطان دشمن ماست ولی با او در امور توافق کردیم.
ششم: گفتیم بهشت حق است ولی برای رسیدن به آن کوشش نکردیم.
هفتم: گفتیم جهنم حق است ولی از آن نگریختیم.
هشتم: دانستیم مرگ حق است اما برای آن آماده نشدیم.
نهم: به عیب مردم مشغول گشتیم و عیب خویش را فراموش کردیم
دهم: مردگانمان را دفن کردیم ولی عبرت نگرفتیم
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران)
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
انسان عاشق زیبایی نمی شود،بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!
انسان های بزرگ دو دل دارند؛دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.
همه دوست دارند که به بهشت بروند،ولی کسی دوست ندارد که بمیرد … !
عشق مانند نواختن پیانو است،ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
عشق در لحظه پدید می آیدو دوست داشتن در امتداد زمانو این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.
راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود :
انسان چیست ؟
شنبه: به دنیا می آید.
یكشنبه: راه می رود.
دوشنبه: عاشق می شود.
سه شنبه: شكست می خورد.
چهارشنبه: ازدواج می كند.
پنج شنبه: به بستر بیماری می افتد.
جمعه: می میرد.
فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است .
درمان جویدن ناخن در کودکان
کودکی با چشم های نگران، بدون اینکه متوجه باشد، یکسره در حال جویدن ناخن هایش است! این تصویر برای والدین چندان ناآشنا نیست چون تعداد زیادی از آنها با این معضل مواجه اند. موضوعی بی اهمیت که کم کم بزرگ می شود تا تمام ذهن شما را از «چرا» و «چه کنم» پر می کند. مسائل بهداشتی مثل آلودگی هایی که ممکن است در زیر ناخن جمع شود و احتمال ابتلا به بیماری از طریق آنها وجود دارد به کنار؛ دیدن منظره ناخن جویدن یک کودک بیشتر به این خاطر که اضطراب و عصبی بودن او را به شما منتقل می کند، آزاردهنده است. شاید به همین دلایل، این رفتار بچه ها خیلی زود به معضل بزرگی برای والدین تبدیل می شود و حتی باعث بروز خشم و عصبانیت آنها می شود.
نوجوانان بیشتر از بقیه ناخن می جوند.
دکتر الهام روحی، روانپزشک کودک و نوجوان درباره این موضوع می گوید:
جویدن یا تمیز کردن زیر ناخن عادت بسیاری از مردم، از کودکان تا بزرگسالان، است. از میان عادت های عصبی، ناخن جویدن معمول ترین آنهاست که در صورت عدم درمان احتمال تداوم آن تا نوجوانی و بزرگسالی وجود خواهد داشت.
نجات فطرس (فرشته)
در خرائج راوندی نقل شده:
هنگامی که امام حسین علیه السلام متولد شد، خداوند به جبرئیل فرمان داد با گروه بسیار از فرشتگان به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آیند و تبریک بگویند،
جبرئیل در حین فرود از آسمان به زمین، فرشته ای به نام «فطرس» را دید در جزیره ای افتاده، علتش این بوده که خداوند او را مأمور کاری ساخته و او در آن کار، کندی کرده و در نتیجه به کیفر شکسته شدن پرش گرفتار شده بود،
فطرس به جبرئیل عرض کرد:
به کجا می روید؟!
جبرئیل گفت:
حقيقت ترس از خدا
حقيقت ترس از خدا همانا ترس آدمى از اعمال زشت خويش است كه باعث میشود خداوند از انزال رحمت و خير خود ، امساك و خوددارى كند
بنابراين هر وقت كه دل آدمى به ياد خدا بيفتد،
اولين اثرى كه از خود نشان میدهد اين است كه ملتفت قصورها و تقصيرها و گناهان خود گشته، آن چنان متأثّر شود كه عكس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد.
دومين اثرش اين است كه متوجه پروردگارش میشود كه هدف نهايى فطرت اوست، و در نتيجه خاطرش سكون يافته و بياد او دلش آرامش می يابد
حضرت علامه آیت الله سیدمحمدحسین طباطبائی قدس سره؛ ترجمه تفسير الميزان،جلد۱۱،صفحه۴۸۵
چگونه دلت آمد بنده های مرانفرین کنی ؟
می گویند نوح (علی نبینا و آله و علیه السلام) کوزه گر بوده است. در ایام بعد از طوفان و پس از به زمین نشستن کشتی، در دکانش مشغول کوزه گری و فروش کوزه ها بوده است.
روزی از روزها مردی به او مراجعه می کند و می گوید: ای نوح! هر چه کوزه در دکان داری خریدارم. می فروشی؟ نوح پاسخ مثبت می دهد.
مرد پول را پرداخت می کند. همه کوزه ها را در کیسه ای جمع می کند و ناگهان همه را بر زمین می کوبد و خرد می کند. نوح معترض می شود و فریاد بر می آورد: بی انصاف! چرا کوزه های مرا شکستی؟
مرد پاسخ می گوید: اما آنها دیگر کوزه های تو نیستند. پولش را پرداخته ام و مختارم هر چه می خواهم با آنها بکنم. نوح با بغض در گلو و چشمان اشک آلود جواب می دهد:اما من با دستان خود آنها را ساخته بودم….
مرد ناشناس دیگر طاقت نمی آورد. با گریه ای شدید می گوید:یا نوح! من جبرئیل فرستاده مخصوص خدا هستم.
خدا می گوید: ای نوح! تو بر شکستن کوزه های گلی دست سازت صبر نداری! پس چگونه دلت آمد بنده های مرا نفرین کنی….
شهید آیة اللّه دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه در كتاب استعاذه اش