طلاقی که سلطان محمد خدابنده را شیعه کرد
جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ/ با بهترين شيوه با آنان مجادله کن نحل/125
روزی سلطان محمد خدابنده بر همسر خود خشمگین شد و در یک جمله او را سه طلاقه کرد، ولیکن خیلی زود پشیمان شد؛
لذا علماء اهل سنت را گردآورد و نظر آنها را جهت این مشکل پرسید.
آنها گفتند: چاره نیست جز اینکه فرد دیگری با او ازدواج کند و او را طلاق دهد تا پس از آن، شما بتوانید باز او را به زوجیت خود درآورید.
سلطان گفت: این کار بر من بسیار گران است، آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟ گفتند: نه
آنگاه یکی از وزرای سلطان گفت: در شهر حلّه عالمی است که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است سلطان آن عالم را احضار کند و شاید مشکل را حل کند.
عالمان سنّی گفتند: علامه حلی، مذهب باطلی دارد و رافضیان افرادی بیخرد و کم عقل هستند و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد.
سلطان گفت: احضار او بی فائده نیست.
چون علامه حاضر شد، قبل از حضور او، علماء مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند.
هنگامی که علامه(ره) وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و واهمهای نعلین خود را به دست گرفت و داخل در جمع شد و با صدای بلند گفت: السلام علیکم و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفته و درکنار سلطان نشست. علماء سنی حاضر در مجلس گفتند: آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی سبک سر و بی خرد هستند؟
سلطان گفت: درباره اعمال او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا سلطان را سجده نکردی و آداب و تشریفات را انجام ندادی؟
چه کسانی بر گردن خدا حق دارند؟
وقتی خداوند متعال در قیامت اعلام میکند:
هر کسی که بر گردن من حق دارد، بلند شود.
همه تعجب میکنند.
از سوی خدا خطاب میآید:
هر کسی هنگام نزاع از خود بخشش نشان داده، تا مسأله اصلاح شود، بر گردن من حقی دارد.
قرآن میفرماید:
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمين (شوری، آیه ۴۰)
خدا میفرماید:
“اجرت بر من است".
اهمیت صدقه درقرآن
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ ۖ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از پاكيزهترين چيزهايى كه بدست آوردهايد و از آنچه ما براى شما از زمين رويانيدهايم، انفاق كنيد وبراى انفاق به سراغ قسمتهاى ناپاك (وپست) نرويد، در حالى كه خود شما هم حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض (وناچارى) و بدانيد خداوند بىنياز وستوده است.(بقره 267)
پیام ها:
1-هدف از انفاق، رهايى از بخل است، نه رهايى از اشياى بىارزش و نامطلوب.«أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ»
2- در انفاق، تفاوتى ميان پول نقد يا كالا نيست. «ما كَسَبْتُمْ … مِمَّا أَخْرَجْنا».
3- بخششِ بادآوردهها مهم نيست، بلكه بخشش از دسترنج، داراى ارزش است. «ما كَسَبْتُمْ».
4- در انفاق بايد كرامت محرومان محفوظ بماند. «وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ»
5- نه تنها از چيزهاى ناپاك و پست انفاق نكنيد، بلكه به فكر آن نيز نيفتيد. «وَ لا تَيَمَّمُوا».
6- وجدان انسان، بهترين معيار براى شناخت پسنديده و ناپسند است. هر آنچه را مىپسندى كه به تو انفاق كنند، شايسته است كه انفاق كنى و اگر آنرا دوست نمىدارى، شايستهى انفاق نيست. «لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا»
7- هر فرد ثروتمندى احتمال فقير شدن خود را بدهد، شايد روزى دستِ دهنده شما، دستِ گيرنده شد.«آخذيه»
8- گرفتن مال نامرغوب، نشانه رضايت فقرا نيست، بلكه نشانهى استيصال آنان است.«تغمضوا» يعنى شما هم با اغماض وسختى ممكن است چيزى را بگيريد، ولى اين نشانهى رضايت شما نيست.
9- اثر انفاق به خود شما بر مىگردد، وگرنه خداوند غنى و بىنياز است. «أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ»
10- غناى الهى همراه با كمالات ومحبوبيّت است. «غَنِيٌّ حَمِيدٌ».
انس باقرآن
ارنست رنان فرانسوی:
نویسنده، مورخ و متفکر بزرگ فرانسوی که علاوه بر بسیاری از فعالیت های علمی و تاریخی، تألیفاتی در خصوص زبان های سامی دارد. میگوید:
در کتابخانه شخصی من هزاران جلد کتاب سیاسی، اجتماعی، ادبی و غیره وجود دارد، که همه آنها را بیشتر از یک بار مطالعه نکرده ام و چه بسا کتابهایی که فقط زینت کتابخانه من می باشند، ولی یک جلد کتاب است که ،همیشه مونس من است و هر وقت خسته میشوم و میخواهم درهایی از معانی و کمال بر روی من باز شود، آن را مطالعه می کنم و از مطالعه زیاد آن خسته و ملول نمی شوم.
این کتاب، قرآن کتاب آسمانی مسلمین است.
آیه راهپیمایی
برشی جالب و قابل تامل از کتاب «قرآن کتابی شگفت انگیز» اثر دکتر گری میلر
دکتر گری میلر کانادایی تبار در کتاب خود میآورد:
چند سال پیش در تورنتو داستان مردی را شنیدم که در یک ناوگان بازرگانی مشغول به کار بود و از راه دریا تجارت میکرد.
روزی یک مسلمان ترجمهای از قرآن را به این مرد داد تا آن را مطالعه نماید.
مرد تاجر چیزی از تاریخ اسلام نمیدانست اما به خواندن (ترجمه) قرآن علاقه داشت. وقتی تمام ترجمه قرآن را مطالعه کرد، کتاب را به آن مسلمان پس داد و گفت آیا پیامبر شما ملوان بوده است؟{که اینچنین به زیبایی به تشریح دریاها و اقیانوس ها پرداخته است!؟}
منابع:
THE AMAZING QURAN,Dr.Gary miller,P. 2.
کتاب قرآن، علم، اعجاز صفحه 68
تهمت و سوء ظن ممنوع
و مَنْ یکسِبْ خَطیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یرْمِ بِهِ بَریئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً .
“سوره نساء آیه ۱۱۲”
و هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، قطعا بُهتان و گناه آشکاری را بر دوش کشیده است.
در این آیه گناهانی را که انسان مرتکب می شود و به گردن دیگری می افکند به دو قسم تقسیم شده: خطیئة . إثــم .
«خطا» به معنای لغزش است، عمدی یا غیر عمدی، ولی «اثم» گناه عمدی است. تهمت، از گناهان بسیار بزرگی است که موجب ذوب شدن ایمان و محو عدالت و اعتماد در جامعه و سبب عذاب اخروی است.
امام صادق علیه السلام فرمود: تهمت به بی گناه، از کوه های عظیم سنگین تر است. «بهتان» به دروغی گفته می شود که انسان از شنیدن آن بهت زده می شود.
امام صادق علیه السلام فرمود: غیبت آن است که درباره برادر دینی خود چیزی را که خدا بر او پوشانده ابراز کنی، ولی اگر درباره او چیزی بگویی که در او نیست، بُهتان است.
تهمت، پرتاب تیربه آبروی مردم است. «یرْمِ بِهِ» تهمت به بی گناه از هر نژاد و مکتب و در هر سنّ و شرایطی که باشد، حرام است. «یرْمِ بِهِ بَرِیئاً»
تهمت زننده، بارسنگینی از گناه را به دوش می کشد. «فَقَدِ احْتَمَلَ»(تنوین در دو کلمه «بُهْتاناً» و «إِثْماً» نشانه عظمت گناه است.)
تفسیر نمونه، ج۴، ص ۱۱۹،
تفسیر نور، ج۲، ص۱۵۸
راههای جبـران گنـاه
_ایـمان و کارهای نیـک؛
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته اَنجام دادند، گناهان آنان را میپوشانیم(و میبخشیم)«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ»عنکبوت۷
_ پـرهیز از گناهان کبـیره؛
اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شده اید دوری کنید، بدی های(کوچک)شما را می پوشانیم«اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ….نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»نساء۳۱
_تـوبه و جبـران بدی ها؛
مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند«إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَات»فرقان۷۰
مواردی که انسان را صـبور می سازد...
_ ذکـر و تسبیح خداوند«فَاصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ»قٓ۳۹
_ یـاد قـیامت«فَاصْبِرْ….ذَٰلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ»قٓ۴۲
_ توجّه به حضور خداوند«فَاصْبِرْ….إِلَیْنَا الْمَصِیرُ»قٓ۴۳
_ توجّه به اینکه خداوند عالم به سخنان بیهوده مخالفان است«فَاصْبِرْ…..نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ»قٓ۴۵
قـرآن در شادی و غـم، به تسبیح خداوند فرمان داده است:
_ در شادی«اِذا جاءَ نَصْرُ اللّٰهِ وَ الْفَتْحُ….فَسَبَّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ….»نصر۳_۱
_ در غـم«فَاصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ….»قٓ۳۹
عروج حضرت مسیح، عیسی بن مریم(ع)
مساله مصلوب شدن و عروج حضرت مسیح، عیسی بن مریم(علیه السلام)
قال الله تبارک و تعالی:
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا ٱلْمَسِيحَ عِيسَى ٱبْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ ٱللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ ٱلَّذِينَ ٱخْتَلَفُوا۟ فِيهِ لَفِى شَكٍّۢ مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِۦ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا ٱتِّبَاعَ ٱلظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًۢا
و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند؛ و قطعاً او را نکشتند!
بَل رَّفَعَهُ ٱللَّهُ إِلَيْهِ ۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًۭا
بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است.[سوره نساء،آیه 157و158]
مفسر کبیر،علامه طباطبایی(قدس سره)در تبیین و دفاع از نظریه رفعت و عروج میفرماید:
امر بر یهود مشتبه شده و شخص دیگری را به خیال اینکه مسیح است گرفتند و کشتند.
رفعت مسیح(علیه السلام) هم با جسم و روح بوده و سایر احتمالات درست نیست.
واین رفع نوعی خلاصی از جانب خدا برای ایشان است؛
ظاهر آیه دلالت دارد بر اینکه همان شخص را که یهود، دعوی کشتن و مصلوب کردنش را دارند،خدای تعالی او را با بدن شخصی اش به سوی خود بالا برده و از کید دشمن حفظ کرده است.
پس معلوم می شود خداوند متعال عیسی(علیه السلام)را با روح و بدنش به آسمان برده است نه این که فقط روح او به آسمان بالا رفته باشد و بدنش در زمین بماند.
زیرا اضرابی که در آیه (بل رفع الله الیه)واقع شده است،با صرف بالا رفتن روح عیسی پس از مردنش سازگاری ندارد.خب هر کس بمیرد روحش به عالم ارواح بالا میرود.
از این رو معنا ندارد بگوید(بلکه ما او را به سوی خود بالا بردیم).
کلمه (بل-بلکه)به ما میفهماند که بالا بردن عیسی با روح و جسمش بوده است و این امر، معجزه ای است مانند دیگر معجزات الهی.
تفسیر المیزان، ج5،ص133و134
اهمیت قرآن در کلام امیرمومنان(ع)
امیرالمومنین على علیه السلام در مورد قرآن و اهمیت آن می فرمایند:
کتاب خدا را محکم بگیرید، زیرا رشتهای است محکم و نوری است آشکار،و داروی شفابخش و پر منفعت و سیراب کنندهای است که عطش (تشنگان حقیقت) را فرو مینشاند.
هر کس به آن تمسک جوید، کژی در او راه ندارد تا نیاز به راست نمودن داشته باشد
و منحرف نمیگردد و خطا نمیکند تا پوزش بطلبد.
خواندن و شنیدن مکررش موجب کهنگی و یا ناراحتی سامعه نگردد (و هر قدر آن را بخوانند و تکرار کنند، باز روح پرور است و شیرینیاش دلپذیر).
کسی که با قرآن سخن بگوید، راست گفته و هر کس بدان عمل کند، پیشتاز است.
نهج البلاغه، خطبه156
کینه نه!!!
روزی عالمی به فرزندش گفت :
از فردا یک کیسه با خودت بیاور و در آن به تعداد آدمهایی که دوست نداری و از آنان بدت میآید پیاز قرار بده
روز بعد فرزند همین کار را انجام داد و
عالم گفت: هرجا که میروی این کیسه را با خود حمل کن…
فرزندش بعد از چند روز خسته شد و به او شکایت برد که پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن مرا را اذیت میکند.‼️
عالم پاسخ داد:
این شبیه وضعیتی است که تو کینه دیگران را در دل نگه میداری .
این کینه ، قلب و دلت را فاسد میکند و بیشتر از همه خودت را اذیت خواهد کرد … .
قرآن کریم:
(وَلا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا) . سوره حشر : 10.
(وَنَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ) . سوره الحِجْر : 47.
«[مومنان گویند، بارالها] در دلهاى ما نسبت به كسانى كه ايمان آوردند، كينه قرار مده».
«و [از اهل بهشت ] كينه اى را كه در سينه هايشان بود، بيرون كشيديم
دلهاتون همیشه سر شار از عشق به خدا …
صفات منافق درقرآن
1- ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻓﺮﺻﺖﻃﻠﺒﻨﺪ ﻭﺍﺯ ﻫﺮ ﭘﯿﺸﺎﻣﺪﻯ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻰﮔﯿﺮﻧﺪ. «ﯾﺘﺮﺑّﺼﻮﻥ ﺑﻜﻢ…»
2- ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺟﺎﺳﻮﺳﺎﻥ ﻛﻔّﺎﺭ، ﻭ ﻣﺸﻮّﻕ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻧﻨﺪ. «ﻧﺴﺘﺤﻮﺫ»
3- ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ، ﺑﺎ ﺩﺍﻭﺭﻯ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺧﺪﺍ، ﻫﻤﻪﻯ ﻧﯿﺮﻧﮓﻫﺎ ﻭ ﻧﻔﺎﻕﻫﺎ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ. «ﻓﺎﻟﻠﻪ ﯾﺤﻜﻢ ﺑﯿﻨﻜﻢ ﯾﻮﻡﺍﻟﻘﯿﺎﻣﺔ»
4- ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ، ﺣﻖِ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ ﺳﻠﻄﻪﻯ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺳﻠﻄﻪﭘﺬﯾﺮﻯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺍﺳﺖ. «ﻟﻦ ﯾﺠﻌﻞﺍﻟﻠﻪ ﻟﻠﻜﺎﻓﺮﯾﻦ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﺳﺒﯿﻼ»
5 - ﺑﺎﯾﺪ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﻔّﺎﺭ ﺍﺯ ﺳﻠﻄﻪ ﺑﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺄﯾﻮﺱ ﺑﺎﺷﻨﺪ. «ﻟﻦ ﯾﺠﻌﻞ ﺍﻟﻠﻪ…»
6- ﻫﺮ ﻃﺮﺡ، ﻋﻬﺪ ﻧﺎﻣﻪ، ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻯ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﻮﺫ ﻛﻔّﺎﺭ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﺕ ﺳﯿﺎﺳﻰ، ﻧﻈﺎﻣﻰ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻯ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ. «ﻟﻦ ﯾﺠﻌﻞﺍﻟﻠﻪ ﻟﻠﻜﺎﻓﺮﯾﻦ…»
آیه امر به صلوات
خداوند تبارک و تعالی:
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ، يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً
بدرستى كه خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانيكه ايمان آوردهايد بر او صلوات فرستيد و آنگونه كه شايسته است تسليم شويد.(سوره احزاب، آیه 56)
علامه طباطبایی(قدس سره):
صلوة يعنى انعطاف و صلات خداوند بر پيامبر به معناى متوجّه شدن خداوند به جانب او بوسيله رحمت است، آنهم رحمت مطلق، چون خداوند در آیه شریفه، صلات را مقید به قیدی نکرده است.
و صلات ملائكه بر آنجناب توجّه ايشان بر او، بوسيله تزكيّه نمودن و استغفار براى اوست
و صلاة مؤمنان دعاء و درخواست رحمت براى آنحضرت و خاندان اوست.
و در اينكه خداوند متعال قبل از امر به مؤمنين كه بر پیامبر صلوات بفرستيد، نخست صلات خود و ملائكه خود را ذكر كرده، دلالتى هست بر اينكه صلوات مؤمنين بر آن جناب به پيروى خداى سبحان، و متابعت ملائكه اوست،
پس مؤمنان بايد در امر صلوات بر پيامبر، به خدا و فرشتگان اقتداء كنند.
احمد و ترمذى از طريق حسن بن على عليه السّلام از رسولخدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل كردهاند كه: بخيل كَسى است كه نام من در نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد.
در روايات از طريق شيعه و سنّى روايت شده كه طريقه صلوات فرستادن مؤمنين بر آنجناب اين است كه از خدا بخواهند بر پيامبر و آل او درود بفرستد و آل را هم باید به آخر صلوات اضافه کنند به این صورت:اللهم صل علی محمد و آل محمد.
ترجمه تفسیر المیزان، جلد16
قوانین دادگاه الهی
_ پرونده مخفی نیست
ونُخرِجُ لَهُ يَوْمَ القِيامَةِ كِتابا يَلقاهُ مَنْشُورًا《اسراء، ۱۳》
_ حضور در دادگاه بهمراه نگهبانها و تحت حفاظت شدید است
وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ《ق، ۲۱》
_ ظلم در این دادگاه محال است .
وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ《ق، ۲۹》
_ در این دادگاه وکیل مدافع وجود ندارد.
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا《اسراء، ۱۴》
_ رشوت و پارتی بازی و واسطه گری در این دادگاه محال است
يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ《شعراء، ۸۸》
_ در اینجا تشابه اسمی و اشتباه در متهم ها یافت نمی شود.
وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّا《مریم، ۶۸》
_حکم به دست خود افراد داده می شود تا بخوانند
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ《اسراء، ۷۱》
_در این دادگاه حکم غیابی داده نمی شود.
وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ《یس، ۳۲》
_ نقض حکم و دوباره محاکمه شدن در این دادگاه نیست.
مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ《ق، ۲۹》
_ گواهی دروغ در این دادگاه یافت نمی شود.
يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ《نور، ۲۴》
_ در این دادگاه پرونده های فراموش شده یافت نمی شود.
أحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ 《مجادله، ۶》
_ ترازو و سنجش اعمال دقیق است.
وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَىٰ بِنَا حَاسبين 《انبیا ۴۷》
آیات قرآن در مورد وجوب حجاب
اقسام حجاب : جوارح ، جوانب ، جوانح (اقوال و افعال )
1 – حجاب در رفتار
وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ ( نور / 31 )
و پاهاى خود را [به گونهاى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مىدارند معلوم گردد
وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى ( احزاب /33)
و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد
2 - عدم رابطه و دوستی زنان با مردان و بالعکس
وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ (نساء /25 ) و( زنان اهل ) دوستگيران پنهانى نباشند
وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ( مائده / 5 ) و (مردان ) زنان را نباید در پنهانى دوست خود بگيريد
3 - عدم قرار مخفیانه با زنان :
لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا وَلاَ تَعْزِمُواْ عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىَ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ( بفره / 235)
با آنان قول و قرار پنهانى مگذاريد مگر آنكه سخنى پسنديده بگوييد و به عقد زناشويى تصميم مگيريد تا زمان مقرر به سرآيد و بدانيد كه خداوند آنچه را در دل داريد مىداند پس از [مخالفت] او بترسيد.
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنّ َ ( نور/ 30و31)
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند.
4 – حجاب در پوشش
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ (احزاب / 59)
اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند.
وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ (نور/31)
و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند( البته در برابر نامحرم )
5- حجاب در گفتار
فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ( احزاب /32)
پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد.
نتیجه
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا
و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمىيابند بايد عفت ورزند.
هشدار
إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا
همانا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش خواهند بود.
مراتب قبولی اعمال
قبولی اَعمال انسان مـَراتبی دارد:
قبول عـادّی؛ خداوند فقط از اَهل تـقـوا می پذیرد«اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقیٖنَ»مائده۲۷
قبول نـیکو؛ خداوند، مریم«س»را به خوبی پذیرفت«فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»آل عمران۳۷
قبول اَحـسن؛ بهترین آنچه را انجام داده اند، از آنان می پذیریم«نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا»(احقاف۱۶)چنانکه در دعا می خوانیم: خدایا به بهترین نوع از ما قبول کن«فَنَقْبَله مِنّا بِأَحْسَنِ قَبُولِک»کافی،ج۴،ص۱۶۵
اگر کارهای انسان مورد قبول پروردگار واقع نشود، حتّی ساختن خانه خدا(کعبه)هم بی فایده است. هنگامی که حضرت ابراهیم پایه های کعبه را بالا می برد، به خود و کار خود مباهات نکرد، بلکه گفت: پروردگارا از ما بپذیر«رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا»بقره۱۲۷