مقدس اردبیلی(ره) عرض اندام نکرد...
شیخ بهایی (ره) با شاه عباس یک سفری مشرف می شوند به نجف، در آنجا بین شیخ بهایی (ره) و مقدس اردبیلی(ره) سر موضوعی مباحثه می شود، شاه عباس هم نشسته و نگاه می کرد.
در آن جلسه با اینکه حق به جانب مقدس اردبیلی(ره) بود ، اما مقدس حق را به شیخ بهایی(ره) می دهد و جلوی شاه عباس عرض اندام نکرد که من مثلا … بحثی نمی شود و مجلس به نفع شیخ بهایی(ره) تمام می شود.
فردای آن روز، مقدس اردبیلی(ره) تو کوچه با شیخ بهایی(ره) روبرو می شود و به شیخ بهایی(ره) می فرماید: آن مطلبی که شما دیشب فرمودید ، به این دلیل و به این دلیل و به این دلیل اینطور نیست و اینطور هست که من می گویم.
شیخ بهایی(ره) فرمود: چرا دیشب این را نفرمودید؟ مقدس می گوید: دیشب می توانستم بگویم ولی چون شما شیخ الاسلام ایران هستی و پیش شاه محترمی، اگر من می گفتم، شما پیش شاه کوچک می شدید و این به ضرر اسلام بود.
حاضر شده بود خودش را خرد کند تا شیخ بهایی(ره) کوچک نشود. این ها درس اخلاق است. برای طلبه ها این چیز ها خیلی خوب است. عیب کار ما این است که وقتی انسان استاد اخلاق نبیند و نفسش تربیت نشده باشد، به این چیزها اهمیت نمی دهد.
منبع:
ڪتاب بدیع،الحکمة حکمت ۴۲ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
حکایت شاه اسماعیل و حرّ ریاحی
علّامه آیت الله حسینی طهرانی رضوان الله علیه
در كتاب «تنقيح المَقال» مامَقانى نقل ميكند … كه چون شاه إسمعيل بغداد را به تصرّف خود درآورد، براى زيارت قبر حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام به كربلا آمد.
و چون از بعضى از مردم شنيده بود كه به حرّ بن يزيد رياحى طعن ميزنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش كنند.
چون قبر حرّ را نبش كردند، ديدند كه به همان هيئت و كيفيّتى كه كشته شده است خوابيده است، و بر سر او دستمالى ديدند كه با آن سر حرّ بسته شده بود.
شاه إسمعيل چون در كتب سِيَر و تواريخ خوانده بود كه در واقعۀ كربلا كه سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت، حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، براى باز كردن و برداشتن دستمال تصميم گرفت.
چون آن دستمال را باز كردند خون از سر حرّ جارى شد بطورى كه از آن خون قبر پُر شد. و چون دستمال را بستند خون باز ايستاد و چون دوباره باز كردند خون جارى شد.
و هر چه كردند كه بتوانند آن خون را به غير از همان دستمال بند بياورند و از جريانش جلوگيرى كنند ميسّر نشد.
و از اينجا دانستند كه اين قضيّه موهبت الهى است كه نصيب حرّ شده است و به سبب حسن حال حرّ و سعادتمندى اوست كه چنين كرامتى براى او مانده است.
شاه إسمعيل دستور داد قبّه اى بر مزار او بنا كردند و خادمى را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت كند.
معادشناسی ج 3 ص 197
صیادخمینی رابشناسید...
شهید عبدالرسول زرین
متولد 1320 در روستاهای استان لر نشین کهگیلویه و بویراحمد، و به گردان تک نفره معروف بود…
او بهترین تک تیرانداز ایران در جنگ ایران و عراق هست که از رشادت هایش چندان نشنیدهایم و کسی برایش فیلم نساخته یا بزرگداشتی نگرفته است!!!
وی 700 شلیک موفق داشت در صورتی که «کریس کایل» بهترین تک تیرانداز آمریکایی 160 شلیک موفق داشته است!!!
این مطلب به تأئید شهید حاج حسین خرازی رسیده است و قول اوست که شهید زرین به وسیله سلاح «اس وی دی» چند هزار دشمن بعثی را به هلاکت رسانده و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشته است
صدام ملعون برای شکارش یک تیم 20 نفری تک تیرانداز بین المللی را اجیر کرده بود اما هر بار با تلفات سنگین بر می گشتند…
عراقی ها به او لقب صیاد خمینی و شهید خرازی به او لقب گردان یک نفره داده بود چرا که به تنهایی تپه ای که یک گردان از پس آزادی آن برنیامده بود را آزاد کرد…
او به تنهایی چند تپه را آزاد کرد و تپه هایی که آزاد شد بنام این شهید نامگذاری شده..
او در عملیات خیبر بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید و آسمانی شد..
دستورالعمل شهید مطهری برای رسیدن به موفقیت.!
همسر شهید مطهری:
۲۶ سال با مرتضی زندگی کردم ، در این مدت نیم ساعت هم بیوضو نبود، و همیشه تاکید میکرد که با وضو باشید…!
استادمطهری درنامهای به فرزندش نوشت:
حتیالامکان روزی یک حزب قرآن بخوان و ثوابش رو تقدیم کن به روح پیامبر(ص) ، چون موجب برکت عمر و موفقیت میشه…!
مکاشفه آیت الله حق شناس(ره)
«در اوايل دوران درس وتحصيل، به ناراحتي سينه دچار شده بودم، حتي گاه از سينهام خون مي آمد.
سل، مرض خطرناك آن دوران بود، و بيماري من احتمال سل داشت،و دكتر و دارو تأثير نميكرد.
يك روز تمام ذخيره هاي خود را كه از كار برايم باقي مانده بود، (حقوق، روزي يك ريال مي شد؛ نيمي از آن را خرج و نيم ديگر را ذخيره مي كردم) صدقه دادم.
شب هنگام در عالم رؤيا حضرت ولي عصر عجلا… تعالي فرجه را زيارت كردم، و به ايشان التجا بردم. دست مبارك را بر سينهام كشيد،
و فرمود: اين مريضي چيزي نيست ، مهم مرضهاي اخلاقي آدم است، و اشاره به قلب مي فرمود.
پس از آن بيماري سينه بهبود يافت.
آیت_الله_جاودان
میزان علم حضرت علی علیه السلام
ابن عباس گوید:
روزی عمر بن خطاب به امیرالمومنین علیه السلام گفت:
ای اباالحسن،از این تعجب نمی کنم که به تمامی مسائل پاسخ می گویی،بلکه متعجبم که چگونه بی درنگ و بدون تفکر به آنها پاسخ می دهی؟!
حضرت علی علیه السلام در پاسخ او دست خود را باز کرده و فرمود: این چند تاست؟ عمر بلافاصله گفت: پنج تا.
حضرت فرمود: چرا در نظر دادن عجله کردی؟ عمر گفت: این مساله نیاز به تفکر نداشت.
حضرت لبخندی زد و فرمود: تمام علوم در نظر من، مانند همین مساله جزیی است در نزد تو!
بحارالانوار،ج 40،ص147
نسبت علم موسي و خضر با علوم اميرالمؤمنين عليه السلام
وقتى حضرت موسى عليه السلام از نزد خضر برگشت و آن حوادث عجيب مثل سوراخ کردن كشتى و تعمير ديوار و كشتن آن نوجوان به وقوع پيوست ،
برادر او هارون از موسى در مورد دانش خضر پرسيد.
حضرت موسى عليه السلام فرمود: اين امر، دانشى است كه نداشتن آن ضرر ندارد ولى حادثه اى عجيب تر روى داد! هارون پرسيد: چه حادثه اى ؟ حضرت موسى عليه السلام گفت :
من و خضر كنار دريا ايستاده بوديم كه پرنده اى شبيه به چلچله ظاهر شد، با منقار خود قطره اى آب برداشت و به طرف مشرق پرتاب كرد! بار دوم قطره اى ديگر برداشت و آنرا به طرف مغرب انداخت ، بار سوم آن را به طرف جنوب و بار چهارم به طرف شمال پرتاب كرد! و در دفعه پنجم به طرف آسمان و دفعه ششم به خشكى و دفعه هفتم به دريا انداخت و سپس پركشيد و پرواز كرد.
ما دو نفر حيرت زده مانديم و سر اين كار را نفهميديم تا اينكه خداوند فرشته اى را به صورت آدمى فرستاد و به ما گفت :
چرا شما را متحير مى بينم ؟ گفتيم : در كار اين پرنده متحيريم ، گفت : منظور او را نمی دانيد؟ گفتيم : خدا بهتر مى داند، گفت : اين پرنده با عملش مى گويد: به حق آنكه شرق و غرب زمين را آفريد و آسمان را بر پا داشت و زمين را به حركت آورد و بگستراند، بطور قطع خداوند در آخر الزمان پيامبرى را خواهد فرستاد كه نامش محمد صلى الله عليه وآله است ، او را وصيى است بنام على عليه السلام كه علم شما دو نفر روى هم در مقابل دانش آن دو همانند اين قطره است در مقابل این دريا!!
بحار الانوار، ج 40، ص 177.
اثبات خداوندتوسط امام علی (علیه السلام)
کفار: خدا کیست و در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟
امام فرمود:خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاريخ و هرچيزى كه وجود داشته .
كفار گفتند:
چه طور ميشود؟ !
هرچيزى كه به وجود آمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود آمده ويا تبديل شده!!
امام على (علیه السلام) فرمود :
قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟
گفتند ٢
امام پرسيد قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟
گفتند ١
امام پرسيد و قبل از عدد ١ ؟
گفتند هيچ
امام فرمود چطورميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل ازخداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد ؟؟
كفار گفتند خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته؟!!
امام فرمود همه جا حضور دارد
وبر همه چيز مشرف است .
گفتند چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى؟!
امام فرمود :
اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟
كفار گفتند همه جا و از همه طرف!
امام فرمود پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟
كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟
چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟
امام فرمود: خداوند خودش خالق خورشيد و نور است ايا شما قدرت طوفان و باد را نديده ايد؟ باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است،در حالى كه قدرتمند است؟
خداوند خود خالق باد است.
گفتند :خدايت را برايمان توصيف كن.از چه درست شده ؟
آیا مثل آهن سخت است ؟
يا مثل آب روان ؟
ويا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟
امام فرمود :
ايا تا به حال كنار مريضى در حال مرگ بوده ايد و با او حرف زده ايد ؟
گفتند : آرى بوده ايم وحرف زده ايم .
امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم بااو حرف زديد ؟
گفتند نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده ؟!
امام فرمود : فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم وحركت نبود؟؟
گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.
امام فرمود شما آنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد.
حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود !؟
همه سكوت كردند .
امام على (علیه السلام) فرمود: شماکه قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون آمده را نداريد؛ چطور قادر به فهم و درك ذات أقدس احديت و خداى خالق روح هستيد؟!!
ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻧﻈﺮﯼ
فضیلتی زیبا از حضرت سیدالشهدا(ع)
شيخ فقيه ابو محمّد حسن بن علىّ بن شعبه رحمه الله صاحب كتاب «تحف العقول» نقل مى كند: مردى از انصار خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و مى خواست از آن حضرت حاجتى درخواست كند، امام عليه السلام به او فرمود:
يا أخا الأنصار صن وجهك عن بذلة المسألة، وارفع حاجتك في رقعة وأت بها ساُسرّك إنشاء اللَّه.
اى برادر انصار! آبروى خود را از زشتى اظهار نياز حفظ كن، حاجت خود را در پاره اى كاغذ بنويس و آن را نزد من بياور و اگر خدا بخواهد ترا خشنود خواهم كرد.
آن مرد نوشت: اى اباعبداللَّه! به فلانى پانصد دينار بدهكارم، و او اصرار و پافشارى در مطالبه آن دارد، از شما تقاضا دارم به او سفارش كنيد به من مهلت دهد تا بتوانم به آسانى بپردازم.
وقتى امام حسين عليه السلام نوشته او را قرائت فرمود فوراً به منزل رفت و كيسه اى را كه در آن هزار دينار بود برداشت و براى او آورد و فرمود:
پانصد دينار آن را به طلبكار خود بده، و بقيّه اش را سرمايه كن تا تو را در مشكلات روزگار كمك كند، و حاجت خود را جز به يكى از اين سه نفرى كه بر مى شمارم اظهار نكن:
إلى ذي دين، أو مروّة، أو حسب.
يا متديّن و ديندار باشد، يا جوانمرد و بافتوّت باشد، و يا شرافت خانوادگى داشته باشد.(1)
منبع:
(1) تحف العقول: ۲۴۵، بحار الأنوار: ۱۱۸/۷۸.
[ترجمه(القطره): قطره ای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام - بخش پنجم - جلد۱،ص۴۶۷]
☆ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه ☆
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع
?کانال?
#هیئت_منتظران_مهدی_عج_گنبدکاووس
══════✙☘?☘✙══════
? @montazeran_mahdi_aj_gonbad
══════✙☘?☘✙══════
↶ به ما بپیوندید?????
برداشتی ازسیره امام خمینی (ره)
بهترین عطر را انتخاب می کرد…
امام خمینی، نمونه کامل ساده زیستی، قناعت و صرفه جویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید بود.
وقتی دوستان امام از دور و نزدیک، انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضر وی اهدا می کردند، امام تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترین ها را انتخاب می کرد.
برداشت هایی از سیره امام خمینی، جلد 2، صفحه 163
برخی از ویژگیهای عصر امام خمینی (قدس سره) از منظر امام خامنه ای (مدّظله العالی)
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطيعُ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَِميرِالْمُؤْمِنينَ أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِكِتَابِهِ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِين
خانه ى خدا، ملجأ بندگان خداست؛ چرا مانع ملّت ما مىشوند؟ اين، به خاطر شعار «مرگ بر امريكا» و «مرگ بر اسرائيل» است. اين، يعنى همين تأثير حضور مردم و پيروزى خون بر شمشير.
با [پیروزی] انقلاب اسلامى در ايران و با تشكيل نظام اسلامى در اين نقطه از عالم و با مبارزات طولانىيى كه ملّت ما پشت سر رهبر عظيمالشّأنش، براى حفاظت از انقلاب و اسلام انجام داد، عصر جديدى با خصوصياتى متمايز با دوران قبل، در عالم به وجود آمد؛ …
اين عصر و اين دوران جديد را بايد «دوران امام خمينى» ناميد.
چند خصوصيت در اين دوران هست؛ كه از آن تفكيكناپذير است:
يكى از اين خصوصيتها، گسترش اعتقاد و باورهاى مذهبى است.
خصوصيت ديگر اين عصر جديد، معنا بخشيدن به ارزش انسانها و حضور مؤثر تودههاى ميليونى مردم است؛ … به تعبير ديگر، مشخصهى انسانىِ اين دوران و عصر جديد، عبارت از پيروزى خون بر شمشير است؛ …
از جمله خصوصيات ديگر عصر جديدى كه امام بزرگوار و انقلاب ما در سطح جهان به وجود آوردند، عبارت از اصل آزادى از سلطه و تصرف و نفوذ قدرتهاى بزرگ است؛ يعنى همان چيزى كه در انقلاب ما، به عنوان اصل «نه شرقى و نه غربى» شناخته شد.
اين دوران جديد كه امام ما آن را با قيام و ايستادگى و اتكال به خدا و تكريم و تعظيم نسبت به ارزشهاى معنوى و با اعتمادش به آحاد مردم آغاز كرد، إن شاء اللّه ملّتها را از شرّ سلطههاى جهانى نجات خواهد داد و دوران زوال قدرتهاى بزرگ مادّى جهانى را نزديك خواهد كرد. اين، از بركات آن بزرگوار است؛ …
دنيا امروز متوجّه ملّت ايران است؛ ما ملّت ايران بايد بتوانيم؛ در پرتو تعاليم اسلام، با تمسّك به اسلام و قرآن و در جهت رهنمودهاى امام بزرگوار راحلمان، به سمت هدفهاى متعالى اين انقلاب، حركتمان را با شتاب هرچه بيشتر ادامه بدهيم. يكلحظه توقف جايز نيست؛ …
اگر مىبينيد؛ كه دولت سعودى و حكام حجاز، راه خانهى خدا را روى اين ملّت مىبندند و حقّ اين ملّت را از حجّ غصب مىكنند، بهخاطر آن است؛ كه امريكا از اين ملّت مىترسد.
نبايد سادهلوحان گمان كنند؛ كه شعار «مرگ بر امريكا» در مراسم حجّ، مگر چيست؛ اين شعار و فريادى كه از حنجرهها خارج مىشود، مگر بر پايههاى سلطهى غاصبانهى امريكا و اسرائيل چه اثرى مىگذارد. اگر تأثير شكنندهى اين شعارها نبود، اگر تأثير تعيينكنندهى فرياد بحق ملت ما عليه سلطههاى جهانى نبود، با ملت ما اينقدر دشمنى نمىشد.
…؛ خانهى خدا، ملجأ بندگان خداست؛ چرا مانع ملّت ما مىشوند؟ اين، به خاطر شعار «مرگ بر امريكا» و «مرگ بر اسرائيل» است. اين، يعنى همين تأثير حضور مردم و پيروزى خون بر شمشير. اين حركت امريكا و حكام سعودى كه متأسفانه موبهمو سياستهاى امريكا را اجرا مىكنند و نفع آنها را در نظر مىگيرند و نه وظيفهى اسلامى و نفع ملت مسلمان را بهخاطر اين است كه شعار «مرگ بر امريكا» و «مرگ بر اسرائيل» و شعار وحدت مسلمين كه يكى از خصوصيات همين دوران جديدى است؛ كه امام (ره) آغاز كردند براى استكبار و سلطههاى جهانى شكننده است و برايشان قابل تحمل نيست.
…؛ ما بايد به اميد خدا و با توكّل به او، اين راه را ادامه بدهيم. ما از دشمن اسلام و انقلاب نمىترسيم. ما در راه خدا، إن شاء اللّه احساس خستگى و ضعف نمىكنيم.
فرازی از بیانات امام خامنه ای در مراسم اولين سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام خمينى (قدس سره) (14/ 03/ 1369)
امام خمینی(ره) از منظر جهانیان
حامد الگار” استاد کرسی اسلامی در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا میگوید: “یک مسلمان هرچه قدر بخواهد از یک شخصیت بزرگ معنوی تعریف و تمجید کند، به خاطر آنکه بزرگی و عظمت تنها از آن خداست و نمیتوان شخصی غیر از خداوند را با این صفات خواند، بهتر است در عوض به کارگیری چنین لفظی گفته شود که عظمت و بزرگی خداوند بنحو نادری در آن فرد جلوه پیدا کرده و او را به آیتی از “الله” مبدل ساخته است.
امام خمینی قطعا چنین آیتی بود. هرکس که سعادت حضور درکنار او را داشته باشد میداند، زیارت وی حتی هنگامی که او یک کلمه سخن نیز نمیگفته، عمیقترین تاثیر را بر روی آدمی میگذاشت. راز این تاثیر در همان ویژگی الهی نهفته است.
سوم رمضان سالروز وفات بزرگ عالم جهان تشیع ، محمد بن محمد بن نعمان ملقب به شيخ مفيد در سال ۴۱۳ ه . ق در سن ۷۷ سالگی
شيخ روز سوم رمضان المبارك ۴۱۳ قمرى در بغداد از دنيا رفت و ۷۷ سال از عمر بابركتش گذشته بود . فريقين بر تشييع جنازه او حاضر شدند و مرحوم سيد مرتضى علم الهدى ، از شاگردان مبرّزش بر او نماز خواند و در پائين پاى حضرت #امام_جواد عليه السلام ، در بقعه مطهره كاظميّه به خاك سپرده شد .
شيخ طوسى ( مشهور به شیخ الطائفه ) ، سيد رضى ( صاحب نهج البلاغه ) ، سيد مرتضى ، سلّار ديلمى و شيخ ابوالفتح كراجكى و … از جمله شاگردان شیخ مفید بودند.
شمار آثار گرانمايه آن بزرگوار را تا دويست كتاب نیز نوشته اند و مهمترین آنها بر این پایه اند : اختصاص ، ارشاد ، اوائل ، المقالات ، مجالس ، مقنعه و …
در علت ملقب شدن وی به مفيد ، دو دیدگاه بازگفت شده است :
۱- ابن ادريس در سرائر و ورّام بن ابى فراس در تنبيه الخواطر جلد دوم ، ص ۳۰۲ ، مى نويسد :
چون شيخ از مولِد خود عُكبراء به بغداد آمد در حوزه درس ابوعبدالله جعل ، مشغول تحصيل شد تا روزى به هدايت على بن ياسر در مجلس درس على بن عيسى رمانى حاضر گرديد در آن حال ، مردی بصرى وارد و از خبر غار و حديث غدير پرسید .
رمّانى گفت : خبر غار درايت است و حديث غدير روايت و البته درايت بر روايت مقدم است . آن مرد بيرون رفت و نتوانست پاسخی دهد .
مرحوم شيخ مى گويد : من پيش رمّانى رفتم و پرسيدم : چه مى گوئى درباره كسى كه با امام عادل مقاتله كند ⁉️
گفت : امام است
شیخ مفید پرسيد : چه مى گوئى درباره جنگ جمل ، طلحه و زبير ؟
گفت : توبه كردند.
شيخ فرمود : خبر جمل درايت و توبه روايت است .
رمّانى گفت : تو در وقت سئوال بصرى حاضر بودى ؟ ، فرمود بلى . رمّانى پرسيد : تو كيستى ؟ شيخ گفت : ابن المعلّم هستم ( چون پدر مفید ، لقب معلّم داشت ، او را ابن المعلّم گويند ) ، رمّانى از نام استادش پرسيد و نامه اى به او نوشت و شيخ آورد و به استادش داد . ابوعبدالله پس از خواندن نامه تبسّم كرد و قضيه را پرسيد و شيخ تمام آنچه شده بود ، بازگو نمود . استاد گفت : رمانى ترا ملقب به مفيد كرده است .
۲- حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشريف اين لقب را به ايشان مرحمت نموده ، چنانكه محمد بن شهر اشوب در معالم العلماء ، ص ۱۰۱ ، نوشته « و لقّبة بالشيخ المفيد صاحب الزّمان صلوات الله عليه »
وی ، در سه توقيعى كه از ناحيه مقدسه وارد شده به اين عنوان معنون است : « للاخ السّديد و الولى الرشيد الشيخ المفيد ابى عبدالله محمد بن محمد بن نعمان ادام الله اعزازه »
كنيه اين بزرگوار ابوعبدالله و ملقب به مفيد و مشهور به ابن معلم است .
حوادث الايام ( گاه شمار تاریخ شیعه )
تمديد قبض روح آية اللّه حائري
آية اللّه العظمي حاج شيخ محمّد علي اراكي رحمه الله عليه مي فرمودند :
پس از مدّتي كه آيت اللّه حاج شيخ عيدالكريم حائري يزدي رحمه الله عليه در كربلا ساكن بوده است ، خواب مي بيند كه به او مي گويند :
عمر شما ده روز ديگر بيشتر نيست و از آنجا كه ايشان به اين امور بي اعتنا بود ، توجّهي به اين خواب نمي كند .
روز دهم كه شيخ با چند نفر از دوستان براي رفع خستگي به باغات كربلا مي رود ، در حين كار دچاز لرزش شديدي مي شود . ايشان را با عبا مي پوشانند ولي فائده نمي بخشد .
تا اينكه به منزل مي آورند و در بستر كه در حالت احتضار بوده اند ، ياد خواب ده روز قبل مي افتند و متوجّه مي شوند كه امروز روز دهم است و آن خواب ، خواب درستي بوده است . در همان بستر رو به سوي گنبد مطهّر حضرت سيّدالشهدا عليه السلام مي كند و عرض مي كند :
آقا ! مردن حق است ولي هنوز دستم خالي است . مستدعي است كه تمديد بفرمائيد كه دستم خالي نباشد.
ناگهان مي بيند كه سقف شكافته مي شود و دو نفر آمدند براي قبض روح و در همين حال ملكي آمد و گفت تمديد شد !
پس از آن بود كه حوزه علميّه قم را تاءسيس كرد كه اگر ايشان نبود الا ن شايد اثري از اين حوزه نبود .
نشريّه نصيحت ،شماره 129 ، ص 1 ، 29/1/1374 .
┏━━━✨ welcom to ✨
?❤️ @ghasemsoori
┗━━━
شهیدثالث
فرقه گمراه باب، از دشمنان خونین شیعیان آل محمد علیهم السلام…
در رابطه با کیفیت شهادت ملّا محمد تقی برغانی قزوينى، صاحب قصص العلماء نوشته است:
میرزا جواد نامی که اصل او از عرب و مسکنش در قزوین بود، گوید که:
چند روز پیش از شهادتش، به خدمت آن بزرگوار (شهید ثالث) رسیدم.
آن جناب فرمودند: التماس دعا دارم. من عرض کردم که: خداوند عالم، نعمتهای دنیا و آخرت را به شما کرامت فرمود؛ از عزّت و ثروت و اولاد و علم و نشر شريعت و تأليف در علوم…
اکنون برای شما چه آرزو مانده؟! فرمود که: آرزوی من، شهادت است.
عرض کردم که: شما همیشه در شهادت، بلکه بالاتر از آن مایه دارید؛ زیرا که نظر به نصّ خبر، مداد علما بهتر از دماء شهداست. آن جناب فرمود: بلی، چنین است، ولکن من شهادت را، به معنی در خون آغشته شدن را میخواهم.
در نيمه شب از خانه بیرون آمد و در مسجد خود رفت، در محراب عبادت ایستاد…
سر به سجده گذاشته و مناجات خمسه عشره را با نهایت خضوع و تضرّع می خواند و می گریست که به ناگاه، چند نفر از فرقه ضالّه مضلّه بابیّه داخل مسجد شدند…
در اول، نیزه بر گردن مبارک زدند، آن جناب هیچ متعرّض نشد، زخم دوم را زدند که آن جناب سر از سجده برداشته و فرمود: چرا مرا می کشید؟!
پس نیزه به دهان مبارکش زدند که دهان آن جناب شکافته شد…
از شدت زخمها و پیری و عبادت در شب، در همان نزدیک درب افتاد و غش کرد و در خون غوطه می زد.
قصص العلماء ص ۶۶
چرا حضرت علی (ع)در مقابل نیرنگهای معاویه به حیله و فریب متوسل نمیشدند؟
چرا حضرت علی علیه السلام در مقابل نیرنگهای معاویه به حیله و فریب متوسل نمیشدند؟
عدهای میآمدند به علی علیه السلام میگفتند: تو چرا همان متدی را که معاویه به کار میبرد به کار نمیبری تا کارت پیش برود؟ تو به این فکر باش که کارت پیش برود، حالا هرچه شد؛ یک جا آدم باید پول قرض کند، از این بگیرد به آن بدهد؛ یک جا هم یک وعدهای میدهد، دروغ هم درآمد درآمد.
میتواند وعده بدهد بعد هم عمل نکند. بگذار کارت پیش برود، آن مهمتر است. تا جایی که برای بعضی توهم پیدا شد که شاید علی(ع) این راهها را بلد نیست، معاویه زیرک و زرنگ است، علی(ع) این زرنگیها را ندارد؛ که فرمود:
چرا اشتباه میکنید؟! به خدا قسم که معاویه از من داهیهتر و زیرکتر نیست. شما خیال میکنید من که غدر به کار نمیبرم راهش را بلد نیستم؟! او غدر و نیرنگ به کار میبرد و فسق و فجور میکند. اگر نبود که خدای متعال دوست نمیدارد غدّاری را، آن وقت میدیدید که داهیه کیست، من داهیه هستم یا معاویه؟
من چگونه در سیاست نیرنگ به کار ببرم در صورتی که میدانم غدر و نیرنگ و فریب، فسق و فجور است، و این فسق و فجورها در حد کفر است و در قیامت هر غدّاری با پرچمی محشور میگردد! ابداً من غدر به کار نمیبرم.
استاد مطهری، سیری در سیرۀ نبوی، ص51 (با تلخیص)
بدن سالم شیخ صدوق بعد از هشتصد سال
برگرفته از بیانات حضرت آیة الله جوادی آملی:
مرحوم آقا علی حكيم که از علماء بزرگ اصفهان و تهران بود، رسالهای دارد به نام سبيلالرشاد فی علم المعاد كه درباره معاد روحاني و جسماني نوشته است.
در اوايل آن رساله میگويد:
در ابنبابويه(شهر ری) در اثر باران فراوان، آبگرفتگی پديد آمد؛
مسئولان و متصديان آن منطقه ديدند در اثر آبريختگی برخی از اين قبرها شكافت و فرو رفت؛
نزديك قبر مرحوم شیخ صدوق [ابنبابويه] رفتند و ديدند اين بدن سالم است در حاليكه تقريباً هشتصد سال از جريان رحلت شیخ صدوق قمي گذشته بود!
اين را يك حكيم نقل میكند آن هم آقا علی حكيم!
ديدند اين بدن سالم است.
مردم متدين تهران به زيارت اين بدن آمدند؛ يك نفر و دو نفر نبود، صد نفر و دويست نفر نبود، اينها همه آمدند از نزديك اين بدن سالم را زيارت كردند.
مرحوم آقا علی حكيم در همان رساله سبيلالرشاد مینويسد كه من منتظر بودم قدری اوضاع آرام بشود كه خودم بروم از نزديك زيارت كنم، بعد از اينكه قدری اوضاع آرام شد، خودم رفتم ديدم اين بدن طيب و طاهرْ سالمِ سالم است!
اگر كسی در خدمت قرآن باشد اگر كسی در خدمت عترت باشد اگر كسی خالص باشد اين بدن سالم ميماند.
سایت إسراء،نمازجمعه۸۱/۵/۴
عبای زمستانی
مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ محمد تقی بافقی(ره) به قدری در ارتباط با حضرت ولی عصر علیه السلام قوی بود و در این جهت ایمانش کامل بود که هر زمان حاجتی داشت فوراً به مسجد جمکران مشرف میشد و حوائجش را از امام زمان علیه السلام میگرفت صاحب کتاب گنجینه دانشمندان از قول یکی از علما حوزه علمیه قم نقل میکند که:
حضرت آیت الله حاج سید محمد رضای گلپایگانی فرمودند که: در عصر آیت الله آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری چهارصد نفر طلبه در حوزه قم جمع شده بودند، آنهامتحداً از مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی که مقسم شهریه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود عبای زمستانی خواستند آقای بافقی به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم جریان را میگوید:
حاج شیخ عبدالکریم میفرماید: چهارصد عبارا از کجا بیاوریم؟!
آقای بافقی میگوید:از حضرت ولی عصر ارواحنافداه میگیریم.
حاج شیخ عبدالکریم می فرماید: من راهی ندارم که از آن حضرت بگیرم.
آقای بافقی میگوید:من ان شاالله از آن حضرت میگیرم.
شب جمعه ای آقای بافقی به مسجد جمکران رفت و خدمت حضرت رسید و روز جمعه، به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم گفت، حضرت صاحب الزمان علیه السلام وعده فرمودند فردا روز شنبه چهارصد عبا مرحمت میفرمایند.روز شنبه دیدم یکی از تجار چهارصد عبا آورد و بین طلاب تقسیم کرد.
گنجینه دانشمندان ،ص143