شهیدثالث
فرقه گمراه باب، از دشمنان خونین شیعیان آل محمد علیهم السلام…
در رابطه با کیفیت شهادت ملّا محمد تقی برغانی قزوينى، صاحب قصص العلماء نوشته است:
میرزا جواد نامی که اصل او از عرب و مسکنش در قزوین بود، گوید که:
چند روز پیش از شهادتش، به خدمت آن بزرگوار (شهید ثالث) رسیدم.
آن جناب فرمودند: التماس دعا دارم. من عرض کردم که: خداوند عالم، نعمتهای دنیا و آخرت را به شما کرامت فرمود؛ از عزّت و ثروت و اولاد و علم و نشر شريعت و تأليف در علوم…
اکنون برای شما چه آرزو مانده؟! فرمود که: آرزوی من، شهادت است.
عرض کردم که: شما همیشه در شهادت، بلکه بالاتر از آن مایه دارید؛ زیرا که نظر به نصّ خبر، مداد علما بهتر از دماء شهداست. آن جناب فرمود: بلی، چنین است، ولکن من شهادت را، به معنی در خون آغشته شدن را میخواهم.
در نيمه شب از خانه بیرون آمد و در مسجد خود رفت، در محراب عبادت ایستاد…
سر به سجده گذاشته و مناجات خمسه عشره را با نهایت خضوع و تضرّع می خواند و می گریست که به ناگاه، چند نفر از فرقه ضالّه مضلّه بابیّه داخل مسجد شدند…
در اول، نیزه بر گردن مبارک زدند، آن جناب هیچ متعرّض نشد، زخم دوم را زدند که آن جناب سر از سجده برداشته و فرمود: چرا مرا می کشید؟!
پس نیزه به دهان مبارکش زدند که دهان آن جناب شکافته شد…
از شدت زخمها و پیری و عبادت در شب، در همان نزدیک درب افتاد و غش کرد و در خون غوطه می زد.
قصص العلماء ص ۶۶