سیاست ظالمانه
نصیحت آغا محمدخان قاجار خطاب به ولیعهدش فتحعلی شاه :
رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط افتد و علی هذا القیاس .
چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به عمال و حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز درافتند،این گروه فرومایه را باید به خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند؛
ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر ده خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت و انتظار بسر برند و الا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی کند ….
روضهالصفای ناصری، تصحیح جمشید کیان فر، ۱۳، ص ۷۴۲۱
نکوهش خیانت کاران
امیرمومنان فرمودند:
فَأَجْمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَي أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَيْنِ فَأَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَنْ يُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا يُجَاوِزَاهُ وَ ….
رأي جمعيت شما در صفين يكي شد كه دو مرد را به داوري برگزينند (ابوموسي اشعري، عمروعاص) و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند،
زبان آن دو با قرآن و قلبهايشان پيرو كتاب خدا باشد، اما آنها از قرآن رويگردان شدند،
حق را آشكار مي ديدند و ترك گفتند كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجي و انحراف در روش فكريشان بود.
در صورتيكه پيش از صدور راي زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم نموده و به حق عمل كنند،ما به حقانيت خود ايمان داريم در حالي كه آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمي بر خلاف حكم خدا صادر كردند.
خطبه 177
اقتصادمظفری وقیمت گوشت
در کتـاب مظفرنامـه چنیـن حکایت شـده کـه در ایران گوشت از قـرار هـر کیلـو دو ریال “قِران” بوده، روزی قصابیهای تهران خودسرانه گوشت را یک ریال گران کردند. مردم چون چنین دیدند عصبانی شدنـد و به خیابان ها ریخته و بر علیه قصاب ها شعار دادند.
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضا دولت بــرای آرام کــردن مـردم از او کمـک خـواستـنـد. سلطان فکری کرد وگفت بروید و به قصاب ها بگویید گوشت را دو ریـال گران تر از آنچه خود گران کرده اند به مردم بفروشند.
یعنــی هر کیلو گوشت شد از قراری پنج ریال. مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته ایـنبــار به خیــابان ها ریخته و مغازه ها را به آتش کشیدند . هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایــونی رساندند که تدبیـر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند.
این دفعه مظفرالدین شاه گفت حالا بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید یعنی هرکیلو گوشت شد چهار ریال و مردم هم پس از آن چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده برای سلامتی شـاه دسـت به دعـا شدنـد. بـه ایـن اقتصـاد مظفـری گفته میشود.
وضعیت اقتصادی پهلوی به روایت سفیر وقت انگلیس در ایران
آنتونی پارسونز: سیاستهای اقتصادی شاه برای مردم “آسایش” و “خوشبختی” به همراه نداشت.
سر آنتونی پارسونز، سفیر کبیر سابق انگلستان در ایران که از سال 52 تا 57 عهدهدار این سمت بود، در بخشی از خاطرات خود درباره وضعیت اقتصادی رژیم پهلوی مینویسد: زمان زیادی طول نکشید که فهمیدم سیاستهای شاه، هرچه که برای مردم به ارمغان آورده باشد، آسایش و خوشبختی به همراه نداشته است؛ حداقل در رابطه با مردم تهران که چنین بود. یورش به سوی آنچه “تمدن بزرگ” خوانده میشد، جای آرامش و تانی فرهنگ اسلامی را گرفته بود و سرزندگی، شادابی و هیجانی که قاعدتا در یک جامعه در حال پیشرفت سریع هم مورد انتظار است نیز در این شهر دیده نمیشد.
رونق اقتصادی که از اوایل سال 1974 آغاز شد به تنگناها و تناقضاتی دامن زده بود. تزریق درآمدهای حاصله از افزایش قیمت نفت در دسامبر 1973 به اقتصاد کشور، بدون افزایش سطح تولید، تورم و گرانی بالایی را موجب شده بود که گرچه مقامات دولتی نرخ سالیانه آن را 20 درصد اعلام کرده بودند، ولی نرخ واقعی تورم بسیار بیشتر از این رقم بود.
برگرفته از کتاب “غرور و سقوط ایران 1352 تا 1357
ناتوانی
پادشـاهی در حـال استـراحت بــود و
مگس او را آزار میداد . هرچه پادشاه
مگس را از خود میراند، دوباره مگس
مــی آمــد و روی صــورت پـادشــاه
می نشست.
مدتی گذشت و مگس نرفت . پادشاه
از غلامـش پرسید چرا خداوند مگس
را آفـریـد؟
غلام در پاسـخ گفـت تـاقدرتمندان بدانند بعضی وقتهـا حتیزورشـان به یـک مـگس هـم نمیرسـد.
خطر واقعی برای اسلام
ماست و خیار ناصرالدین شاه
روزی امیرکبیر بزرگ که از حیف و میل شدن سفره های دربار به تنگ آمده بود . به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیـت میخورند میل کند.
گفت مگر رعیت ما چه میخورند؟ امیرکبیر گفت ماست و خیار . ناصرالدین شاه سرآشپز را صـدا زد و گفت که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید.
سرآشپز دستور تهیه مواد زیـر را به تدارک چی خود برای تهیه ماسـت خیار شاه داد ، ماسـت پر چرب اعلا ، خیار قلمـی ، گردوی مغز سفید ، پیاز اعلا ، کشمـش بدون هسته ، نـان دوآتیشۀ خـاش خاش ، سبزی های بهاری اعلا و …
ناصرالـدین شاه بعد از این که یک شکـم سیـر ماست و خیار خـورد به امیـرکبیر گفت رعـایـای پدر سوخته چه غذاهایی میخورند ما بیخبریم اگـر کسـی از ایـن همـه نعمـت رضایـت نـداشـت فلکـش کنیـد
این حکایت شبیه حال و روز ما شده ، ما ماست و خیار میخوریم مسئولین هم ماسـت و خیـار میل میکنند …..
هشدارنفوذبیگانگان درمسولان
آیتالله بهجت(ره):
هرچه بزرگان فرمودند باکفار معاشرت نکنید، گوش نکردیم و گرفتار شدیم؛ کفار درفریب دادن ماهرند و ما درفریب خوردن! (درمحضربهجت ۱/۱۸۶)
خطر نفوذ بیگانگان در مسئولان رده بالای کشور از طریق رشوه دادن جدی است، ما در طول تاریخ هر ضربهای خوردیم از رشوه و جاسوس بوده!
(زمزم عرفان ص۲۹۱)
سیاست چرچیل را شنیدید؟
روزی عده ای به اصـرار از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کنـد . چرچیــل به ناچـار دایره ای کشید و خروسی در آن انداخت.
گفت خـروس را بدون آنکه از دایـره خارج شـود بگیریــد . آنها هــرچـه تلاش کردنـد نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت. آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگـر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گـرفت و بلند کـرد و در پاسخ گفت این سیاست است
پاداش تحمل پرخاشگری مادر
دهخدا مـادری داشت بسیــار عصبی و پرخاشگر طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بــود و پیــرپسر مجــردی بـود در کنــار مــادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خــواب شیرین بیدار کرد و آب خواست . دهخدا رفت و لیـوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبیدو گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه ای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت خدایا من چه گناهی کرده ام بخاطر مادرم بر نفســم پشت پـا زده ام . مــن خــود ، خـود را مقطوع النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد . خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی ام را از من نگیر.
گریست و خوابیــد شب در عالم رؤیـا دیـد نوری سبز از سـر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفـت برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.
از فردای آن روز دهخــدا شاهکار تاریــخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال وحکم بود را گردآوری کرد و نامـش برای همیشه بدون نسل ، در تاریخ جاودانه شد.
همه برابرند، بدون سهمیه و تبصره
از امام صادق (علیه السلام)پرسیدند:
بیت المال را باید چگونه بین مسلمین تقسیم کرد؟
امام صادق علیهالسلام در پاسخ فرمودند:
مسلمانان، فرزندان اسلام هستند. من همه آنها را در برخورداری از امکانات بیتالمال، برابر میدانم.
اگر هر یک از آنها فضیلت و برتری خاصی دارد، این برتری تنها میان خود آنها و خدایشان است.
مسلمانان ، همچون پسران یک پدر هستند که فضیلت و صلاحیت یکی از آنها، سبب فزونی ارث بردن او نسبت به دیگری که دارای ضعف و نقصان است، نمیشود.
این روش و سیره حضرت محمد صلیاللهعلیه وآله در ابتدای اسلام بود، اگر چه دیگران پس از رسولالله گفتند:
برخی را بر اساس سابقه بیشتر در اسلام، از نظر برخورداری از بیت المال امتیاز میبخشیم!
تهذیب الأحکام، جلد۶، صفحه ۱۴۶
نگاه گزینشی به غرب
دو توصیه امروز رهبر انقلاب به مسئولان و محققان ستاد توسعه علوم شناختی:
اول اینکه، برای پیشرفت علمی از همه تواناییهای غربیها استفاده کنید و از شاگردی کردن و یادگرفتن هرگز پرهیز نکنید، زیرا ما از شاگردی کردن ننگمان نمیآید بلکه از «همیشه شاگرد ماندن» ننگمان میآید.
[امّا] هیچگاه به برنامهها و توصیههای غربیها اعتماد نکنید. همواره باید به توصیه غربیها با سوءظن نگریسته شود. کشورهای غربی که امروز بیشترین پیشرفتها را در زمینه علوم جدید دارند، بیشترین جنایات را نیز در طول تاریخ بر ضد ملتها مرتکب شده اند.
بهترین ها از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام
۱۸ نوع بهترین از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام:
1) بهترین مال
لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ
هيچ مال از خرد سودمندتر نيست
2) ترسناکترین تنهایی
وَ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ
و هيچ تنهايى ترسناكتر از خود پسنديدن
3) بهترین عقل
وَ لَا عَقْلَ كَالتَّدْبِيرِ
و هيچ خرد چون تدبير انديشيدن
4) بهترین کرامت
وَ لَا كَرَمَ كَالتَّقْوَى
و هيچ بزرگوارى چون تقوا و خود نگهداری نیست
5) بهترین همنشین
وَ لَا قَرِينَ كَحُسْنِ الْخُلُقِ
و هيچ همنشين چون خوى نيكو
6) بهترین میراث
وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ
و هيچ ميراث چون ادب و فرهيخته شدن
7) بهترین رهبر
وَ لَا قَائِدَ كَالتَّوْفِيقِ
و هيچ راهبر چون توفیق و با عنايت خدا همراه بودن
8) بهترین تجارت
وَ لَا تِجَارَةَ كَالْعَمَلِ الصَّالِحِ
و هيچ تجارت چون كردار نيك ورزيدن
9) بهترین سود
وَ لَا [زَرْعَ] رِبْحَ كَالثَّوَابِ
و هيچ سود چون ثواب اندوختن
10) بهترین ورع
وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ
و هيچ پارسايى چون باز ايستادن هنگام ندانستن احكام
11) بهترین زهد
وَ لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ
و هيچ زهد چون نخواستن حرام
حق زبان
رساله حقوق امام سجاد(علیه السلام)
حضرت پنج حق رابراي زبان ذكر ميفرمايند:
۱-«إكرامه عن الخناء » : زبان را بواسطه حفظ از دشنام، احترام كنيد يعني اگر بر زبان به راحتي دشنام و كلمات نامناسب جاري است، خوار و ذليل است.
۲- « تَعْوِيدُهُ عَلَى الْخَيْرِ » : تعويد به معناي عادت دادن تدريجي است.
بايد زبان را به تدريج بر نيكيها و بهترينها عادت داد، كيفيت و كميت آن را افزايش داده و از عادت دروغ و شكايت و … برحذر داشت. بلكه آن را عادت داد كه زبان به ذكر الطاف الهي و حمد و ثناي اطرافيانش داشته باشد، با اولياي الهي ارتباط داشته باشد. سعي كند.
۳- « وَ حَمْلُهُ عَلَى الْأَدَبِ » : زبان را به تدريج وادار بر مودب شدن بكند.
ادب نقش مهمي در عزت دارد. ادب يعني ظرافت در كلام و زيركي و حسن بنابراين كلام كامل كلامي است كه هر سه وجه ادب در ان رعايت شود.
۴- « وَ إِجْمَامُهُ إِلَّا لِمَوْضِعِ الْحَاجَةِ وَ الْمَنْفَعَةِ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا » جم به معناي نگاه داشتن است .
زبان را مهار كنيد مگر در جايي كه نياز به حرف زدن است و فايدهآي بر آن مترتب ميباشد.
گاه فرد با زبان امر به معروف و نهي از منكر و ارشاد گمراهي و مشورت درستي را انجام ميدهد كه اين منفعت دنيوي و اخروي براي زبان است ولي در جايي كه هيچ منفعتي مشاهده نميشود، زبان در قيامت عليه صاحبش شهادت خواهد داد.
۵- « إِعْفَاؤُهُ عَنِ الْفُضُولِ الشَّنِعَةِ الْقَلِيلَةِ الْفَائِدَةِ الَّتِي لَا يُؤْمَنُ ضَرَرُهَا مَعَ قِلَّةِ عَائِدَتِهَا » َ زبان را معاف كنيد از حرفهاي زيادي كه شنيع است و فايده اندكي دارد حرفهايي كه كسي از ضرر آن در امان نيست و عقل توصيه به دفع ضرر يقيني دارد.
حضرت در ادامه ميفرمايند: زبان دليل بر عقل افراد است.
زبان شاهد نيز ميباشد و در زمان مقرر بر عقل يا جهل صاحبش شهادت ميدهد.
« وَ تَزَيُّنُ الْعَاقِلِ بِعَقْلِهِ حُسْنُ سِيرَتِهِ فِي لِسَانِهِ » ِ
مزين شدن عاقل به قوه ادراكش است يعني عقل، انسان را آراسته ميكند . خوش رفتاري فرد از طريق زبانش معلوم میشود. زبان مانيتوري است كه خوش رفتاري يا بدرفتاري افراد از طريق آن ديده ميشود.
امام سجاد در بسياري مواقع به هنگام بحث زبان، از جمله ولا قوة الا بالله العلي العظيم استفاده ميكنند يعني فقط بايد حول و قوه الهي همراه شودتا انسان بتواند از زبان استفاده درستي داشته باشد.
برگرفته از كلام استاد بروجردی
گوهرهای زمینی
ابوسعید ابوالخیر در راه بود.
گفت:"هر جا كه نظر میكنم،بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته. كسی نمیبیند و كسی نمیچیند.”
گفتند: “كو؟ كجاست؟”
گفت: “همه جاست. هر جا كه میتوان خدمتی كرد؛ یا هر جا كه میتوان راحتی به دلی آورد. آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست.
آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج مروت.”
روحیه زنان را با تبعیض از بین نبرید
زن در میدان کربلا نقش مرد را کامل میکند و جهاد او را به اتمام می رساند. برای آنکه زن بتواند این رسالت را به دوش بگیرد و برای تحمل سنگینی آن آماده شود، باید او را پرورش داد.
ما نمی توانیم با زن آن گونه که برخی از مردم برخورد میکنند، مواجه شویم. فی المثل نباید پس از زایمان، اگر کودک دختر بود، همه خانه را ناراحتی فرابگیرد؛ نباید زن را در خانه خوار و ذلیل کرد؛ نباید برادر را بر خواهران مسلط کرد؛ نباید روحیه زن را تضعیف کرد.
بسیاری اوقات زنان زیر فشار شوهران هستند. در برخی مناطق با زن به مثابه ابزار تولیدمثل برخورد می شود. در مناطق دیگر او را ابزاز لذت جویی یا تابلویی هنری میدانند که مرد میخواهد آنرا همیشه در برابر چشمان خود قراردهد. با این برخوردها روحیه زن را از او میگیریم، گوهر وجودی او را می گیریم و به او ثابت می کنیم که نمیتواند رسالتی را بعهده داشته باشد و هیچ امتیازی جز بهره جنسی و زیبایی و خدمت کردن به مرد ندارد.
بدین ترتیب، ما با این روش روحیه زن را از بین می بریم، در حالیکه رسول خدا’ص’ می فرمود: “بهترین فرزندان شما دختران هستند.” پیامبر(ص) دست فاطمه(س) را می بوسید….
کتاب سفر شهادت امام حسین(ع)پیشرو اصلاحگری، بند ۱۷۴
پاداش اعمال به اندازه ی عقل انسان!
شخصى به نام سليمان ديلمى مى گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم :
فلانى در عبادت و ديندارى خیلی خوب و عالیست و …..
امام صادق فرمود: عقلش چگونه است ؟
عرض كردم : نمى دانم.
امام فرمود: ان الثواب على قدر العقل:
به راستى پاداش عمل به اندازه عقل است.
آن گاه فرمود:
مردى از بنى اسرائيل در مكانى بسيار سر سبز و خرم ، خدا را پرستش مى كرد.
فرشته اى از آنجا مى گذشت ، او را ديد، عرض كرد: پروردگارا! مقدار پاداش و ثواب اين بنده ات را به من نشان بده !
خداوند ثواب مرد عابد را به فرشته نشان داد،ثواب مرد به نظر فرشته خيلى اندك آمد.
لذا تعجب كرد كه چرا با آن همه عبادت ثوابش كم است…
خداوند فرمود: برو پيش او و با وى همنشين باش تا قضيه برايت روشن گردد.
فرشته به صورت انسانى نزد او آمد.
عابد از او پرسيد: تو كيستى ؟
فرشته پاسخ داد: من بنده عابدى هستم
سپس گفت:عجب جاى خوش آب و هوا و باصفايى دارى، كه تنها شايسته عبادت است .
عابد گفت : آرى ! از هر لحاظ خوب است ، ولى اينجا يك عيب دارد.
فرشته پرسيد: آن عيب كدام است ؟
گفت : كاش خداى ما الاغى داشت ! اگر پروردگار ما الاغى داشت او را در اينجا مى چرانديم كه اين گياهان سرسبز و خرم ضايع نمى شد.
فرشته پرسيد: آيا پروردگار تو الاغ ندارد؟
عابد گفت : نه ! اگر الاغى داشت ، اين علف ها تباه نشده و بى فايده از بين نمى رفت…
سپس خداوند به فرشته وحى نمود كه من به اندازه عقل او پاداش مى دهم ، براى اينكه عقلش كم است ، پاداشش نيز اندك است .
بحار ج 1، ص 84 و ج 14، ص 506.
زیر دست
روزى امام سجاد(علیه السلام) يكى از غلامان خود را صدا زد، ولى او با اينكه صداى امام را مى شنيد، پاسخ نداد؛ تا اينكه بار سوم حضرت از او پرسیدند:
“پسرم! مگر صداى مرا نمی شنوی؟”
غلام پاسخ داد:
“بله! شنيدم”
امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
“پس چرا جواب ندادی؟”
غلام گفت:
“از شما در امان بودم و مى دانستم اگر جواب ندهم، نسبت به من خشمگين نمى شوی!”
امام سجاد(علیه السلام)فرمود:
“الحمدلله الذى جعل مملوكى ياءمننى
شكر و سپاس خداوند را كه زير دست مرا از من ايمن ساخت".
تاریخ دمشق، ج۳۶، ص ۱۵۵