حکایت مراقب وعدههایمان باشیم
پادشــاه یک شب ســرد زمستــان از قصـر خارج شــد . هنگام بازگشت ، سرباز پیری را دیـد که با لباسی اندک در سرما نگهبانی میداد.
از او پرسید آیا سـردت نیست؟ نگهبان پیر گفت چرا ای پادشاه ، اما لباس گرم ندارم و مجبـورم تحمل کنم.
پادشاه گفت الان داخل قصر میروم و میگویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوقزده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر ، وعدهاش را فراموش کرد.
روز بعـد جســد سرمــازده پیرمــرد را در حـوالی قصـر پیدا کردنــد ، در حــالی که در کنـارش با خطی ناخوانا نوشتـه بود به سرمـا عادت داشتم اما وعده ی لباس گرمت مرا از پای درآورد.
ایـن روزهـا از ایـن وعده هـا زیاد میشنویم.
مهمترین توصیهی امروز رهبر انقلاب به مسئولان بهخصوص دولتمردان
اولویت کاری خود را حل مشکلات معیشتی مردم بهویژه قشرهای ضعیف قرار دهید، چرا که این مسئله اهمیت ویژهای دارد…
البته رسیدگی به معیشت مردم فقط این نیست که بین مردم پول پخش کنیم، توجه به بخش های مضر و خطرناک اقتصاد و جلوگیری از سودجویی دلالان هم رسیدگی به معیشت است.
۹۷/۱۰/۱۹
روش مطالعه و یادگیری دروس
آیتالله مجتهدی در کتاب آفات الطلاب مراحل هفتگانه مطالعه در حوزه را تبیین کرده است که در صورت اجرای این شیوه هر طلبه،استاد طلاب بعد از خود خواهد بود.
۱-قبل از حضور در کلاس درس بحثی که استاد قرار است مطرح کند را مطالعه نمایید تا اندکی با درس مورد نظر آشنا شوید،زیرا پیش مطالعه در فهمیدن درس،خیلی موثر است،سپس متن درس را نگاه کنید و آنجایی که متوجه نمیشوید کاملاً دقت کنید تا مطلبی که نا مفهوم بوده توسط استاد روشن شود.
۲-مواظب باشید در کلاس درس و هنگام تدریس استاد خوب گوش فرا دهید و در جایی بنشینید که کمتر حواست پرت شود.
۳-بعد از تدریس استاد باید آن درس را دوباره مطالعه نموده و برای مباحثه آماده شوید و مطالبی را که اگر احیاناً نفهمیدهاید مشخص نمایید تا در مباحثه رفع شود.
۴-روز بعد،درس گذشته را مباحثه کند.
۵-بعد از اتمام کل کتاب،یکباره آن را کنار نگذارید بلکه آن کتاب را دوره نمایید.
۶-بعد از تدریس کل کتاب توسط استاد و انجام مباحثه و موارد دیگر،آن کتاب را تدریس کنید تا علاوه بر اینکه در این خصوص خبره میشوید،زکات علم خود را نیز بپردازید.
۷-روزهای تعطیلی کتاب را خلاصه نویسی کنید و پیرامون مطالب مهم کتاب تحقیق کنید و جهت مسلط شدن هر چه بیشتر،کتب جنبی دیگر را که جزو متن درسی نیستند مطالعه نمایید.
ثروت از نظر اسلام وسیله است نه هدف
در اسلام مال و ثروت هيچ وقت تحقير نشده است، نه توليدش، نه مبادلهاش، نه مصرفكردنش؛ بلكه همه اينها تأكيد و توصيه شده است و براى آنها شرايط و موازين مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دورافكندنى نيست بلكه دورافكندنش (اسراف، تبذير، تضييع مال) حرام قطعى است.
اسلام با هدف قرار دادن ثروت، با اين كه انسان فداى ثروت شود مخالف است و سخت مبارزه كرده است؛ به عبارت ديگر پولپرستى را و اينكه انسان برده پول باشد [محكوم كرده است،] اينكه انسان پول را به خاطر خود پول و براى ذخيره كردن و اندوختن بخواهد كه «الَّذينَ يَكْنِزونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقونَها فى سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اليمٍ …».
نام اين حالت حرص و آز است، و يا پول را فقط براى پر كردن شكم و براى عياشى و بيكارى و ولگردى بخواهد كه نام آن شهوترانى است. در اين حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستى و محو شخصيت انسانى در پول و فقدان هرگونه شخصيت انسانى و شرافت معنوى.
نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص16-15
تلنگر...
دلبستـه بـه سـکه های قلک بودیـم
دنـبـال بهـانـه هـای کوچـک بودیـم
رؤیای بـزرگ تر شـدن خـوب نبود
ای کاش تمـام عمـر کـودک بودیـم
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی
داشتیم . ولی حالا که بزرگیـم چه
دلتنگیم کاش همان کودک بودیـم
که حرف ها را از نگاهش میتـوان
خواند ، حالا اگر فریاد هـم بزنیـم
کسـی نمیفهمـد و دل خوش کرده
ایـم که سکـوت کـرده ایم سکوت
پر بهتر از فریاد تو خالیست
حکایت باهمه بله با ماهم بله!؟
بازرگانی ورشكست شد و طلب كارهاش اون رو به دادگاه كشوندن بازرگان با يک وكيل مشورت كرد و وكيل بهش گفت توی دادگاه هر كس از تو چيزی پرسيد بگو “بله".
بازرگان هم پولی به وكيل داد و قرار شـد بقيه پول را بعـد از دادگاه به وكيل بدهــد ، فردای آن روز در دادگاه در جـواب قــاضـی و طلبـکارانـش همــش گفت “بله و بله".
قاضی وقتی این وضعیت بازرگان را دید ، گفت اين بيچاره از بدهكاری عقلش را از دســت داده بهتــر اســت شمــا ببخشيدش طلب كارها هم دلشون به حال او سوخت و آن را بخشيدن.
روز بعــد وكيل به خــانه بازرگان رفــت و بقيــه پولش را طلب كرد و مرد بدهكار در جواب گفت “بله” . وكيل گفت باهمه بله با ما هم بله …
مدعیانی که زندگی را جز رنج و بدبختی نمیبینند
شهیدمطهری(ره):
بسیاری از افراد مردم در همه عمر در پشت دیوار و حصار زندگی و خوشبختی معطل ماندهاند و میگویند: ما که از زندگی چیزی نفهمیدیم، زندگی بیمعناست.
این افراد همیشه در حیرت و سرگردانی بهسر میبرند و گاهی این تحیر و سرگردانی و بدبینی را به حساب حساسیت ذهن و درّاکیت فهم خود میگذارند و با یک دنیا غرور و کبر میگویند: این ما هستیم که به بیهوده بودن زندگی و دروغ بودن سعادت و خوشبختی و اصالت رنج و بدبختی پی بردهایم و اما دیگران چون به قدر ما حس و درک ندارند، نمیفهمند.
این اشخاص نمیدانند که خودشان مانند کوران بیبصری هستند که در پشت دیوار زندگی معطل ماندهاند و نتوانستهاند در همه عمر درِ ورودی اصلی را پیدا کنند. اینها از همان اول، راه را چاه و چاه را راه تصور کردهاند و روی همین تصور غلط، لحظه به لحظه از راه دورتر شده و همیشه در سیاه چالهای زندگی بهسر بردهاند؛ به قول یکی از دانشمندان طوری پرورش یافتهاند که برای احساس رنج و مصیبت کاملا آمادهاند و از کوچکترین رنجی فریادشان به فلک میرسد ولی نسبت به آنچه خوشی و سعادت است لَخت و مرده و بیحس میباشند.
حکمتها و اندرزها، ج1، ص33
بخشش برای خوشحالی
استاد با شاگردش از باغى ميگذشت ، چشمشان به يــک کفش کهنه افتـاد . شاگـرد گفـت گمان ميکنم اين کفشهای کارگرى اسـت که در اين باغ کار ميکند
بيا با پنهان کردن کفش ها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفش ها را پـس بدهيم و کمى شاد شويم . استاد گفت چرا براى خنده خـود او را ناراحت کنيم ، بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!
بیا و مقدارى پول درون آن قرار بده . شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند . کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کــرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجـه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد خدايا شکرت . خدايی که هيچ وقت بندگانت را فرامـوش نميکنى . ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گـردم و همينطور اشـک ميريخـت.
استاد به شاگردش گفـت هميشه سعى کن بـراى خوشحالی خودت ببخشى نه بستانی ..
آب شور
مرغی که همیشه منقارش به آب شور عادت پیدا کرده ، او چه می داند جای آب شیرین کجاست و مزّه اش چیست ؟
آدم هایی که کنار دریای شور زندگی می کنند و ذائقۀ شوری پیدا کرده اند ، چه می دانند که آب دجله و فرات ، چقدر زلال و شیرین است .
آدمی که به رذایل عادت کرده ، او لذّت فضایل را درک نمی کند و نمی داند چه آثار مثبت دنیوی و اخروی دارد .
کسیکه از دنیای زود گذر رها نشده ، چطور می تواند حال عرفا از محو و سکر و انبساط را بفهمد . چطور آدمی گرفتار دنیای فانی ، بتواند به کشف اسرار و حقایق عالم معنی برسد ، در حالی که از دنیا ، جز حفظ چند حروف ، چیزی نیاموخته است ؛ که این حروف همانند الف ب ت ث را کودکان هم حفظ می کنند .
کشکول طریقت؛ استاد سید علی اکبر صداقت
درخواست ازبهلول برای قضاوت
هارون الرشیـد درخواسـت نمــود کسـی را بــرای قضـاوت در بغـداد انتخاب نمایید. اطرافیان او همه با هم گفتند عـادل تر از بهلول سـراغ نداریم او را انتخاب نمایید
خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیــدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شــدن در بغداد را داد . بهلول گفــت من شایسته این مقام نیستم و صلاحیـت انجــام چنین کاری را نـدارم
هارون الرشید گفــت تمـام بزرگان بغـداد تو را انتخاب کرده اند چگونه اســت که تو قبول نمی کنی ! بهلول جــواب داد من از اوضـاع و احـوال خودم بیشتــر اطلاع دارم و این سخن یا راسـت است یا دروغ
اگر راســت اســت که مـن به ایــن دلیل که گفتم شایسته مقام نیستــم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد ! هارون اصـرار کرد و بهلول درخـواســت کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند
فــردای آن روز بهلول بر چــوبی نشســـت و در خیابان ها فریـاد میـزد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیـر سمــش گرفتــار نشــده اید . مــردم گفتند بهلول دیوانه شده است
خبــر دیوانگی بهلول به خلیفه رسیــد . هارون الرشید گفــت او دیوانه نشــده اســت او بخاطر حفظ دینش از دســت ما فرار کـرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد.
مرور برکلام رهبرانقلاب درمورد9دی
در آستانه فرارسیدن روز نهم دی مهم ترین جملات ولی امر مسلمین جهان امام خامنهای مدظله العالی درباره حماسه نهم دی و فتنه را مرور نماییم:
_ دنیاطلبان برای اینکه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ایجاد میکنند؛ جنگها، تبلیغات دروغین، سیاستبازیهای ناجوانمردانه؛ اینها ناشی از همین دنیاطلبیهاست.
۱۳۸۷/۰۶/۲۹
_ در اوائل حوادث بعد از انتخابات ۸۸ اولین کاری که شد، تردیدافکنی در کار مسئولین رسمی کشور بود؛ در کار شورای نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنی ها خیلی مضر است؛ دشمن این را میخواهد.
۱۳۸۸/۰۹/۰۴
_ در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خدای متعال طلبکار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم.
۱۳۸۸/۱۰/۱۹
_ فتنه معنایش این است که یک عدهای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمن صریح بتواند چهرهی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند.
۱۳۸۸/۱۰/۲۹
_ وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند.
۱۳۸۸/۱۰/۲۹
_ مهمترین هدف از حوادث دوران فتنهی بعد از انتخابات ۸۸ این بود که بین آحاد ملت شکاف بیندازند؛ سعیشان این بود. میخواستند شکاف بین آحاد مردم بیندازند، و نتوانستند.
۱۳۸۸/۱۱/۱۹
درخواست ازبهلول برای قضاوت
هارون الرشیـد درخواسـت نمــود کسـی را بــرای قضـاوت در بغـداد انتخاب نمایید. اطرافیان او همه با هم گفتند عـادل تر از بهلول سـراغ نداریم او را انتخاب نمایید
خلیفه دستور داد بهلول را نزد او بیاورند. بعد از دیــدار با بهلول به او پیشنهاد قاضی شــدن در بغداد را داد . بهلول گفــت من شایسته این مقام نیستم و صلاحیـت انجــام چنین کاری را نـدارم.
هارون الرشید گفــت تمـام بزرگان بغـداد تو را انتخاب کرده اند چگونه اســت که تو قبول نمی کنی ! بهلول جــواب داد من از اوضـاع و احـوال خودم بیشتــر اطلاع دارم و این سخن یا راسـت است یا دروغ.
اگر راســت اســت که مـن به ایــن دلیل که گفتم شایسته مقام نیستــم و اگر هم دروغ باشد که شخص دروغگو صلاحیت قضاوت کردن ندارد ! هارون اصـرار کرد و بهلول درخـواســت کرد یک روز به او مهلت دهند تا فکر کند.
فــردای آن روز بهلول بر چــوبی نشســـت و در خیابان ها فریـاد میـزد اسبم رم کرده بروید کنار تا زیـر سمــش گرفتــار نشــده اید . مــردم گفتند بهلول دیوانه شده است
خبــر دیوانگی بهلول به خلیفه رسیــد . هارون الرشید گفــت او دیوانه نشــده اســت او بخاطر حفظ دینش از دســت ما فرار کـرده تا در حقوق مردم دخالتی نداشته باشد.
یادش بخیر...
ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻮﻫﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ…
ﺳﺨﻦ ﭘﯿﺮﻣﺤﻞ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ…
ﺩﻭﺳﺘﯽ، ﻣﻌﻨﯽ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺑﻮﺩ…
ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺩﻭﻍ ﺧﻨﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ…
ﮐﺎﺭﻫﺎ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺻﻔﺎ میچرخید…
ﺗﺎﺭ ﻣﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻔﺘﻪ ﻭ ﭼِﮏ،
ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ…
افسوس که ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺳﺖ
افراد «تجدد زده» یعنی...
شهیدمطهری(ره):
به آداب خودشان بدبين باشند، آداب آنها [یعنی مردم دنیای مدرن] را بهتر بدانند. به رسوم خودشان بدبين باشند، رسوم آنها را از رسوم خودشان بهتر بدانند. به ادبيات خودشان بدبين باشند، ادبيات آنها را از ادبيات خودشان بهتر بدانند. به فلسفه خودشان بدبين باشند، فلسفه آنها را از فلسفه خودشان بهتر بدانند.
به دين و آيين خودشان بدبين باشند، دين و آيين آنها را بهتر بدانند. به كتابهاى خودشان بدبين باشند، كتابهاى آنها را از كتابهاى خودشان بهتر بدانند. هر چه كه از ناحيه آنهاست آن را خوب بدانند، هر چه از ناحيه خودشان است آن را بد بدانند.
آینده انقلاب اسلامی،ص۱۶۳
قهر و آتشی
امام علی علیه السلام در جمعی فرمودند:
اعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفنا
پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت خواهند شد.
“عبدالله بن کواء” پرسید:
آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت میشود، وجود دارد؟
امام علی پاسخ دادند:
آری، و آن گناه “قطع رحم” و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب هلاکت زودرس میشود.
چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می شوند، و همین کار موجب می شود که خداوند به آنها روزی می رساند؛
و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب میشود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد.
اصول کافی ، ج ۲، ص ۳۴۷
علل گرایش مردم به بی دینی
مذهب که می بایست دلیل هدایت و پیام آور محبّت باشد، در اروپا به این صورت درآمد که مشاهده می کنیم. تصوّر هر کس از دین و خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بدیهی است که عکس العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی مذهب از اساس و نفی آن چیزی که پایه اوّلی مذهب است، یعنی خدا، نمی توانست باشد.
از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می سازد و افراد را ذی حقّ می کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرّفی می کند.
هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم- که مردم در هر حال آنها را نماینده واقعی مذهب تصوّر می کنند- پوست پلنگ می پوشند و دندان ببر نشان می دهند و متوسّل به تکفیر و تفسیق می شوند، مخصوصاً هنگامی که اغراض خصوصی به این صورت در می آید، بزرگترین ضربت بر پیکر دین و مذهب به سود مادّیگری وارد می شود.
در تاریخ فلسفه سیاسی می خوانیم که آنگاه که مفاهیم خاصّ اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسأله حقوق طبیعی و مخصوصاً حقّ حاکمیت ملّی به میان آمد و عدّه ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقّی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود، این عدّه در استدلالهای خود برای اینکه پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبداد مآبانه خود پیدا کنند، به مسأله خدا چسبیدند و مدّعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسؤول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسؤول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسؤول اند و وظیفه دارند.
علل گرایش به مادیگری، ص157
شب یلدانزدیک است اما...
مراقب هموطنان کم بضاعت باشیم
آبلیموی تقلبی وَبالِ عطار باشی
نقل اسـت عطاری که مشهور به تقـوا بود مریض و مرضش طولانـی شـد . یک نفـر از دوستـان به عیادتش رفـت و دید از وسائل زندگی و خــانه چیزی برایش نمانده.
حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست و این آقای تاجـر به چنین روزی افتاده . پسـرش وارد شد گفت پدر برای نسخه امروز پول نیست تا دوا بخـرم ، متکای زیـر سـرش را بــه او داد و گفــت این را هم ببر و بفــروش ببینم راحت می شوم یا نه؟
دوستش پرسیــد مطلب چیســت؟ گفــت من در کربلا نماینـدگی فروش آبلمیوی شیــراز داشتم آبلیمو وارد میکردم به مبلــغ گزاف می فروختم. ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شـد و طبیبها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است
مردم برای خریــد آمدند ، از فردا به خـودم گفتم چرا آبلیمــو را ارزان بفروشــم حالا که خریـدار فــراوان دارد دو برابــر و بعــد چنـــد برابـر کردم مردم بیچاره هم ناچــار می خریدند بعــد دیــدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود.
شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم ، مال فراوانی به دســت آوردم ، مدتــی بعد در اثر ایــن بیمـاری بستری شدم.
آنچه پــول آبلیمو به دســت آوردم دادم تا امروز که دیدی همین مُتَکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحــت می شـوم یا نه؟