لا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ
آیت الله حق شناس (ره) :
تنها راه نجات طاعت و بندگی خداست. طاعت بدون کنترل نفس سودی ندارد، اگر صد سال هم بگذرد؛ ولی نفس خودت را كنترل نكني، نگاهت را کنترل نکنی؛ در کلاس اول درجا خواهی زد.
وقتی به کلاس دوم خواهی رفت که نفست را کنترل کنی. یا باید نفس را بپرستی یا خدا را.
«لا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ». طاعت چيست؟
طاعت اين است كه آنچه دلت میخواهد را کنار بگذاری. با طاعت بدون علم و استاد به جایی نخواهی رسید « لا نَجاةَ إلاّ بِالطّاعَةِ وَ الطّاعَةُ بِالعِلمِ». طاعت علم ميخواهد.
قسم به امامزمان(ع) اگر استاد اخلاق نداشته باشي؛ به جایی نخواهی رسید.
همینکه حرف بزنی؛ اهانت میکنی، غیبت میکنی. .. از نجات خبري نيست؛ مگر اينكه طاعت و بندگي كني. بندگي هم راه دارد. طاعت و بندگی با علم است. باید بروی و یاد بگیری.
کتاب مرد حق ، ص12
هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم!
در اصفهان شخص تاجری در همسایگی یکی از اشرار زندگی می کرد . این شخص شبها افراد لا ابالی را در خانه اش جمع می کرد و سر و صدا به راه می انداخت .
شخص تاجر که فردی نماز شب خوان و متدین بود از دست این جوان ناراحت شد ، پیش مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آمد و از دست همسایه اش که رئیس اشرار بود و شبها عربده و داد و بیداد راه می انداخت و مزاحمت ایجاد می کرد شکایت کرد.
ملا محمد تقی مجلسی فرمود یک شب این افراد را برای صرف شام به خانه ات دعوت کن ، من هم به خانه ات می آیم .شخص تاجر رئیس اشرار را به همراه نوچه ها و اطرافیان او را برای شام به خانه اش دعوت می کند .
آنها هم قبول کرده و به خانه او می آیند ، در حالی که خبر نداشتند قرار است علامه مجلسی هم به مجلس بیاید .
ناگاه مرحوم علامه وارد اتاق شد و مستقیم رفت پیش رئیس اشرار نشست . بعد از سلام و احوالپرسی با او گرم گرفت و پرسید :
وضع و مرام شما در زندگی چگونه است؟
برنامه تان در زندگی چیست؟
آن شخص هم با زبان مخصوص افراد داشی و لات می گوید مرام ما این است که هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم.
علامه مجلسی می فرماید : دروغ میگویی! رئیس اشرار گفت : چطور؟!
علامه می گوید : تو مگر یک عمر نمک خدا را نخورده ای ؟چرا نمکدان می شکنی؟!
تو که میگویی من نمکدان نمی شکنم ، پس این کارها چیست که انجام می دهی؟
رئیس اشرار با شنیدن همین یک کلمه منقلب شد و از همه بدی هایی که کرده بود توبه کرد . به دنبال او هم تمامی افرادش توبه کردند.
در محضر آیت الله مجتهدی رحمه الله علیه ، جلد اول ، ص 339 ]
تلنگر....
“از ديوانه اى پرسيدند:چرا کسى که آزارت داد را بخشيدى؟! گفت:ديوانه ام ديگر!
از عاشقى پرسيدند:تو چرا بخشيدى؟
گفت:عاشقش بودم ديگر!”
و تنها تفاوت بين عاشق و ديوانه در اين بود
که ديوانه عقلش را نداشت که قضاوت کند
و عاشق،دلش را…
به آنهائی که دوستشان دارید بی بهانه بگوئید :"دوستت دارم.”
بگوئید: در این دنیای شلوغ سنجاقشان
کرده اید به دلتان.
بگوئید: گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاهتر از عمر شکوفه هاست.
بگوئید: بودن ها را قدر بدانیم، نبودن ها همین نزدیکی است..
از اعتراف به گناهان،نزد دیگران بپرهیزید!
فردی نزد امام علی علیه السلام آمد وچندین بار گفت:
یا امیرالمؤمنین، من عمل خلافی مرتکب شده ام، حد الهی را بر من جاری کن.
امام چهار بار روی از او برگرداند ودر آخر خشمگین شدند و فرمودند: چقدر زشت است که انسان گناهش را نزد دیگران بگوید!
چرا گناهت را به من می گویی؟ مگر بین خود و خدایت توبه نکرده ای؟
سپس حضرت فرمود:
به خدا قسم اگر او بین خود و خدا توبه می کرد بالاتر از این بود که پیش من اعتراف کند و من حّد را بر او جاری کنم.
این فکر اشتباه است که با اعتراف به گناهان سبک می شویم.
بلکه دستور بر این است که ما باید با توبه کردن نزد خدا سبک بشویم…
فردی که مرتکب گناه می شود حتی حق این را ندارد که آنرا برای امام زمانش بازگو کند.
حتی گناه دیگران را نباید پخش و در عذاب آن شریک شد!ممکن است که فردی خطا کند آیا باید آن را همه جا پخش کرد؟ مثلا پیامک یا بولوتوثی به شما می رسد که فلانی کار خطایی انجام داده است،آیا شما باید آنرا برای همه بفرستید؟
اصول کافی ،شیخ کُلینی
علت بکار بردن لفظ یاعلی هنگام خداحافظی
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: یارسول الله، ما وقتی صحبتمون، حرفمون با یکی تموم میشه، پایان کلاممون، او را به خدا می سپاریم، به بیان پارسی می گوییم خداحافظ و به زبان عربی می گوییم فی امان الله.
اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم.
شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید ، تو را به خدا می سپارم! آخرین جمله ی رد و بدل شده ، بین شما و خدا چه بود؟
حضرت فرمودند: پایان صحبت، خداوند سبحان به من گفت: “یاعلی” من نیز به خدای خود ” یا علی” گفتم.
این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود.
کتاب سخن خدا ص٧١ - زندگانی چهارده معصوم ص ۴٩ - معراج ص١٣
همه ی جهان حجاب دارد...
کره زمین دارای پوشش است…
میوه های تر وتازه دارای پوشش اند…
شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود…
قلم بدون پوشش جوهرش خشک میشود و فایده اش از بین میرود.
سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود…
و……
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛ اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!
بانو!
این چادر تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام…!
چادرت را در آغوش بگیر ،
و بگو برایت روضه بخواند…
همه را از نزدیک دیده است..
تلنگر....
آهنگری با وجود رنج های متعدد ، عمیقاً به خدا عشق می ورزید….
روزی کسی از او پرسید:
چگونه میتوانی خدایی را که اینهمه رنج نصیبت کرده دوست داشته باشی؟
آهنگر گفت:
وقتی تکه آهنی را در کوره قرار میدهم و آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا وسیله ای بسازم؛
اگر به صورت دلخواهم درآمد میدانم که مفید خواهد بود, اگرنه آن را کنار میگذارم.
همین باعث شده که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که پروردگارا, مرا در کوره های رنج قرار بده، اما کنار نگذار…
چرا گاهی نوزاد بی دلیل میخندد یا بدون درد میگرید؟
مفضل بن عمر می گوید:
از امام صادق علیه السلام پرسیدم:
چرا گاهی نوزاد بیدلیل میخندد یا بدون درد میگرید؟
فرمودند:
ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و با او نجوا میکند، پس گریهاش بخاطر رفتن امام از پیش اوست و خندهاش بخاطر آمدن امام نزد او،اما وقتی زبانِ طفل، به سخن باز شد ، این باب بر او بسته میشود و بر قلبش مهر فراموشی زده میشود..
علل الشرایع؛شیخ صدوق(ره)
چهارکلمه آموزنده
جناب لقمان(رحمت الله علیه) به پسرش چنین فرمودند پسرم ! من ۴۰۰ پیغمبر را خدمت نمودم و از سخنان آنان ۴ کلمه آموختم :
وقتی در نماز هستی ؛ قلبت را نگهدار و متوجه خداوند متعال باش .
وقتی بر سر سفره قرار گرفتی ؛ گلویت را حفظ کن و مواظب حلال و حرام و دیگران باش .
اگر در خانه کسی بودی ؛ مواظب چشمانت باش و به چیزی که بر تو روا نیست چشم مدوز .
وقتی در میان مردم بودی ؛ زبانت را نگهدار . مبادا غیبت و سخنانی که بر تو روا نیست بازگو نمایی .
مواعظ العددیّه ،ص۲۳۸
شهادت رود فرات بروصایت حضرت امیرالمومنین (ع)
امام صادق علیه السلام فرمودند:هنگامیكه امیرالمومنین على بن ابیطالب علیه السلام از جنگ صفين برمى گشت، در ساحل فرات ايستاد و فرمودند:
اى وادى! من كيستم؟
رود مضطرب شد امواج به هم خوردند و مردم نگاه مى كردند.صدايى از فرات شنيدند كه گفت:اشهد ان لااله الاالله ان محمداً رسول الله و ان علياً اميرالمؤمنين حجة الله على خلقه.
امام صادق علیه السلام فرمودند:وقتى كه امیرالمومنین على بن ابیطالب علیه السلام از صفين برمى گشت بر ساحل فرات ايستاد و با چوب دستى خود برآب زد و فرمود: جارى شو، پس دوازده چشمه جارى شد مردم نگاه میكردند.
سپس با زبانى سخن گفت كه مردم نفهميدند. آنگاه مارها سرشان را از رود خانه بيرون آوردند ، و لا اله الا الله و تكبير گفتند و بعد از آن گفتند: السلام عليك يا حجة الله فى ارضه و يا عين الله فى عباده ، قوم تو در صفين تو را خوار كردند چنانچه قوم هارون بن عمران را.
امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه افضل صلاة والسلام به مردم فرمودند: آيا شنيديد؟ گفتند: بلى، حضرت فرمودند: اين معجزه من براى شماست و شما را بر آن شاهد مى گيرم.
منابع:
بحار الانوار صفحه ۲۵۱ جلد ۴۱ حديث ۷و۸
ترجمه خرائج و الجرائح صفحه ۱۸۴_۱۸۵ ح۵۳و ۵۴
مشارق أنوار اليقين صفحه ۷۸
مدينة المعاجز، البحراني جلد ۲ صفحه ۴۴ ح ۳۸۸
داستان از معجزات و کرامات امام علی علیه السلام
خرائج و الجرائح
ترس رسول خدا صلى الله عليه و آله از منافق
امیرالمومنین علیه السلام:
ولَقد قالَ لي رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّيلا أخافُ على اُمَّتي مُؤمِنا ولا مُشرِكا ، أمّا المُؤمنُ فيَمنَعُهُ اللّه ُ بإيمانِهِ ، وأمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ اللّه ُ بشِركِهِ، ولكنّي أخافُ علَيكُم كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ ، عالِمِ اللِّسانِ ، يقولُ ما تَعرِفونَ ، ويَفعَلُ ما تُنكِرونَ .
امیرالمومنین عليه السلام :
رسول خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود :
من براى امّتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرك؛ زيرا مؤمن را خداوند به واسطه ايمانش جلوگيرى مى كند و مشرك را خداوند به سبب شركش از پاى در مى آورد.
امّا ترس من براى شما از منافق زبان بازى است كه مطابق اعتقادات شما سخن مى گويد و برخلاف آنچه معتقديد عمل مى كند.
نهج البلاغة ،نامه 27
دیدار مردگان با خانواده در دنیا
عبد الرحیم قصیر می گوید: « از امام سوال کردم: آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟
فرمود: بله از خداوند اجازه می گیرد ٬ خداوند نیز به او اجازه می دهد و دو تا فرشته به همراه او می فرستد به صورت بعضی از پرندگانی که روی دیوار می نشینند به دیار آنان می آید و به ایشان نگاه می کنند و کلامشان را می شنوند.
اسحاق بن عمار می گوید : « به امام موسی کاظم (ع) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار به ملاقات ایشان می آید ؟
فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند . بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه.
عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟
فرمودند : هنگام ظهر و مانند آن.
عرض کردم : در چه صورت و قیافه ای می آیند ؟
فرمودند : در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن . خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند . »
بـحــار ج۶۰ ص۲۵۷
از کجا بفهمیم که عبادت ما، «عبادت» است نه «عادت»؟
اخلاق معنایش این است که انسان اراده خودش را بر عادات و بر طبایع خود غلبه بدهد؛ یعنی اراده را تقویت کند به طوری که اراده بر آنها حاکم باشد.
حتی اراده باید بر عادات خوب هم غالب باشد، چون کار خوب اگر کسی به آن عادت پیدا کرد خوب نیست.
مثلا ما باید نماز بخوانیم اما نباید نماز خواندن ما شکل عادت داشته باشد. از کجا بفهمیم که نماز خواندن ما عادت است یا نه؟ باید ببینیم آیا همه دستورات خدا را مثل نماز خواندن انجام میدهیم؟ اگر اینطور است، معلوم میشود که کار ما به خاطر امر خداست.
اما اگر ربا را میخوریم و در عین حال، نماز را هم با نافلههایش میخوانیم، یا اگر خیانت به امانت مردم میکنیم ولی زیارت عاشورایمان هم ترک نمیشود، میفهمیم که اینها عبادت نیست، عادت است.
استاد مطهری، اسلام و نیازهای زمان، ج۱ ص۲۱۱
سفارشات امام کاظم (ع)به هشام
ای هشام؛ به احمقان حکمت نیاموزید که بدان ستم نمودهاید، و آن را از اهلش باز ندارید که در حق ایشان ظلم کردهاید.
ای هشام؛ آن کس که زبانش راستگوست عملش پاک و نیکوست و آن کس که نیّتش پاک باشد روزیش افزون شود و آن کس که با برادران و خانوادهاش بخوبی برخورد کند عمرش طولانی گردد.
ای هشام؛ همان طور که [دنیاپرستان] حکمت را برای شما واگذاشتند، شما نیز دنیا را برای آنان واگذارید.
ای هشام؛ آن کس که مردانگی ندارد دین ندارد و آن کس که عاری از مردانگی است عقل ندارد و با ارزشترین مردم کسی است که دنیا را برای خود هیچ مقام و منزلتی نداند، هان! بتحقیق برای بدنهای شما بها و قیمتی جز بهشت نیست، پس آن را جز به بهشت مفروشید.
ای هشام؛ براستی امیر المؤمنین علیه السّلام مکرّر میفرمود:
«نشستن در صدر مجلس تنها سزاوار مردی است که دارای سه خصلت باشد:
چون سؤال شود پاسخ گوید
و چون همگان از کلام عاجز شدند او سخن گوید
و رأی و نظری ارائه کند که به مصلحت همگان باشد
بنا بر این شخصی که این صفات را ندارد و در صدر مجلس نشیند احمق است»
و حسن بن علیّ علیهالسّلام فرموده:
«نیازهای خود را از اهل آن بخواهید، پرسیده شد: ای زاده پیامبر، اهل آن کیانند؟
فرمود: کسانی که خداوند در کتابش وصف کرده و یادشان نموده، آنجا که فرموده:
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ: «تنها صاحبدلان پند میپذیرند- زمر: 9»،
و ایشان خردمندانند».
و علی بن الحسین علیه السّلام فرموده:
«همنشینی با خوبان صلاح انگیز است، و همنشینی با دانشمندان موجب زیاد شدن عقل و خرد. و فرمانبردن از حاکمان دادگر کمال عزّت است، و بسیار نمودن مال از راه کسب و کار نشانه کمال مردانگی و راهنمائی مشورتکننده ادای حقّ نعمت است و خودداری از آزار نشانه کمال عقل بوده و موجب آسایش تن در دنیا و آخرت است.
ای هشام؛ فرد خردمند با کسی که میترسد او را تکذیب کند سخن نگوید، و نه به کسی که از دریغش نگران است تقاضا کند و نه آنچه را نتواند بجا آورد وعده دهد، و نه بدان چه در امیدواریش سرزنش شود دل بندد و نه بکاری که بترسد در آن درمانده و عاجز شود اقدام کند.
و امیر المؤمنین علیه السّلام مکرّر به یاران خود سفارش میکرد و میفرمود
«شما را به ترس از خدا در نهان و آشکار سفارش میکنم و نیز به رعایت انصاف در خشنودی و غضب و به کسب [دنیا و آخرت] در فقر و توانگری و به پیوند با کسی که از شما بریده و به گذشت از آن کس که به شما ستم کرده و به بخشش به آنکه از شما دریغ داشته و باید دیده شما عبرت انگیز باشد و سکوتتان اندیشه و گفتارتان ذکر و طبع و سرشتتان سخاوت، زیرا هیچ فرد بخیلی به بهشت نرود، همچنان که هیچ فرد با سخاوتی به دوزخ در نیاید.
تحف العقول/ترجمه جعفری، ص: 368-369
سود عبادت
روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و گفت: ای موسی علیه السلام خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادت اش دارد؟
حضرت موسی علیه السلام گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم.
روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر ، خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف 36)
الانوار النعمانیه
برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟
حجت الاسلام والمسلمین غفاری :
یکی از فلسفههای وضو در مسح کشیدن سر، این است که خدایا! اگر غیر تو را در فکرم آوردهام، هم توبه میکنم و هم میشویم… آیا این چنین حالی داریم در وضو؟! آمدند محضر رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) ، عرض کردند : یا رسول الله! برای حضور قلب در نماز چه کنیم؟!
فرمودند : دقت در اذان و اقامه کن! در یک جای دیگر همین سؤال را کردهاند و رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: دقت در وضو کن! وضو که میسازی، دقت کن! ببینید عزیزان من! غیر از فلسفه ظاهری(بهداشت و مسائل دیگری که فرمودهاند)، اینها سر جایش؛ ولی اصلش یک بهانه است، همچنان که رکوع و سجود و اذکار نماز همه بهانه است، که به ملکوت برسیم و ارتباط با ملکوت پیدا کنیم. این وضو هم احتمال میدهیم که چنین معانی داشته باشد…
یعنی وقتی شما آب را میپاشید تا به صورت بزنید(غیر از آنهایی که فرمودم)، مستحب است این کار را بکنید، چشمهایتان را باز کنید تا آب وضو داخل چشم شما شود، وقتی صورت را میشویید، یعنی این که خدایا! اگر این وجه من، به غیر تو توجه کرده است، هم توبه میکنم، که به غیر تو توجه کرده و هم میشویم… استنشاق و مزمزه و… هم همین معنا را میدهد… یعنی اگر برای غیر تو نفس کشیده ام(چقدر عالی است…) (غیر از مسائل بهداشتی) این را هم، هم توبه میکنم و هم میشویم… یعنی این شستن ظاهری، باعث میشود که انسان توجه به اصل معنا کند.
اگر آب را هم 3 بار در دهان بریزیم، در این 3 بار… إن شاءالله توبه قبول است؛ لذا می گوییم اگر غیبتی، اگر تهمتی، اصلاً اگر برای غیر تو حرفی زدهام، میشویم. و انسان با این شستوشو و با این سلامت، وارد بر نماز شود، ببین چه حالی پیدا میکند!… وقتی که دست راستش را می شوید، میگوید اگر این دست من به جایی خورده است یا چیزی نوشته که رضای تو در آن نبوده است، هم توبه میکنم و هم میشویم… دست چپ هم اینچنین… مسحهای پا… با این پا اگر جایی رفتهام و قدمی برداشتهام که تو راضی نبودی، دیگر توبه میکنم و نمیروم!… و یقیناً توبه کردی پاک شدی… یقینا حضور قلب در نماز پیدا میکنی… این(نسخه)، اورژانسی است.
از مرحوم میرزاجوادآقاملکیتبریزی(رحمةاللهعلیه) هست که میفرماید: بعضیها وضو دارند؛ ولی میگوید: شما حتما نزدیک نماز دوباره وضو بگیر؛ چون ظاهر وضو هست؛ ولی باطن وضو در اثر اشتغال به غیر، رفته… باطن وضویی وجود ندارد! لذا دوباره بگیر؛ اما با این توجه! لذا وقتی که مسح هم میکشد، میگوید: خدایا اگر غیر تو را در افکارم جا دادم، میشویم و توبه میکنم. شما با این توجه، وارد بر نماز شوید، ببینید چه حالی پیدا می کنید.
چهار کلمه از هفت هزار کلمه !
روزی لقمان به فرزندش گفت:
فرزندم! من هفت هزار کلمه حکمت آمیز آموختم، اما تو چهار کلمه بیاموز و حفظ کن که اگر به آنها عمل کنی، برای سعادت تو کافی است:
1. کِشتی خود را محکم بساز که دریا بسیار عمیق است.
2. بار خود را سبک کن که گردنه و گذرگاهی در پیش داری که گذشتن از آن بسیار دشوار است.
3.زاد و توشه بسیار بردار که سفرت بسیار دور و دراز است
4. عملت را خالص گردان و کار را فقط برای رضای خدا انجام بده که قبول کننده عمل، بسیار بینا و داناست.
برگزیده ای از پندهای لقمان حکیم، ص 46
اثرات تعقیبات(دعای بعد از نماز)
آيت الله ناصری دولت آبادی:
تعقيبات، اثرش در زيادی مال، بيشتر از تجارت كردن است.
در روايت دارد بعد از اين كه من نمازم را ميخوانم و بلند ميشوم و میروم، خدا ميگويد: «آيا كسی بهتر از من پيدا كردی كه بروی سراغ او؟ از من بخواه، تا من به تو بدهم». كجا ميدويد و ميرويد؟
لذا در روايت دارد كه اثر تعقيب خواندن بعد از نماز در جلب رزق، از تجارت كردن، بيشتر است.
تعقيب، اثرش در زيادی مال، بيشتر از تجارت كردن است.
منبع روایت:
بحارالانوار ج ۸۲، ص ۳۲۳.