ماشیعیان یک بار سرمان کلاه رفت...
روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.
أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و …، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!
مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.
أفندی پرسید یعنی چه؟!
شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است.
اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است.
صد نکته از هزاران، آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهرانی
جرعه ای از کلام شهید
شهید سید مرتضی آوینی:
بچههاي ما امروز در تظاهرات و هيئتها و روضهخوانيها بزرگ ميشوند و شير مادر را مخلوط با اشكهاي حسيني ميمكند و عشق حسين (ع) با جانشان آميخته ميگردد و آيندهي انقلاب را تا فرداهاي دور و حكومت جهاني عدل در سراسر كرهي زمين استمرار ميبخشند.
بگذار دشمن خود را بفريبد و از پيوند تاريخي ما با عاشورا غافل بماند. اگر امام تنها نماند اسلام هم پيروز خواهد شد، و ما اهل كوفه نيستيم كه امام را تنها بگذاريم.
بگذار دشمن هرگز در نيابد آينده در كف آن حزباللهي كوچكي است كه كفن «هيهات منا الذله» در بر كرده است و قلك پساندازش را چون نارنجكي به قلب دشمن ميكوبد.
بگذار دشمن خود را بفريبد و در انتظار از پا نشستن ما باشد. آينده از آنِ فرزندان ماست، فرزنداني كه در دامن عفت مادران مسلمانشان، راهيان صديقهي زهرا و زينب كبري عليهماالسلام، رشد ميكنند؛ مادراني كه با حجاب سياهشان خون سرخ شهدا را پاسداري ميكنند و دامن پاكشان پرورشگاه مؤمنين مجاهدي است كه تاريخ آيندهي كرهي زمين را با دستهاي توانمندشان مينويسند.
برگرفته از مقاله حضور الحاضر
نتیجه سیاه پوشیدن برای آقا امام حسین علیه السلام
یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:
یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود.
من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم:
فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!
ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.
پرسیدم: چطور؟
فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم:
پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند.
روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید:…که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند، و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند….
پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید چرا خودتان متوسل نمیشوید تا بچه دار شوید؟
پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند،مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟
پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟
مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.
در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.
یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید.
وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
پدرم میگوید بپرس.
طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟
ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟
ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید: آسیدعلی اکبر من الان خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم.
حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم.
و او را به نام من “ابوالقاسم” نام بگذار…
حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟…..
صلی الله علیک یا اباعبدالله
مؤثرترین مفهوم در حیات بشر...
استادعلیرضا پناهیان:
مؤثرترین مفهوم در حیات بشر، یک حسّ خوب به نام ایمان است
علاقۀ به حیات برتر، موتور وجود انسان است، و اگر این علاقه در انسان بیدار نشود، او در واقع «مُرده» است.
هوسِ رسیدن به حیات برتر، میتواند یک حس_خوب را در انسان بیدار کند؛ این حس خوب علامت سلامت روحی انسان است!
این حس خوب، همان مؤثرترین مفهوم در حیات بشر است، و تنها چیزی است که ما را حرکت میدهد و به حیات برتر میرساند و در حیات برتر هم ما را حرکت میدهد و به اوج قله میرساند. این حس خوب را باید پیدا کنیم و روز به روز شدیدترش کنیم. این حس خوب «ایمان» است.
تمام شهوترانیها و رذالتها و جاذبههای پست دنیا، برای این است که تو این حس خوب را پیدا نکنی! و تمام حرفهای خدا هم برای این است که یک فضایی باز شود تا آن حس خوب را پیدا بکنی. ماجرای خلقت ما برای رسیدن به آن حس خوب است، برای اینکه به یک جایی برسیم که آن لذت برتر را ببریم!
شب پنجم محرم ۹۶، دانشگاه امام صادق(ع)
ما نمـاز را از امـام حسین علیه السلام داريم
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)":
✸ شما از این جا که امام حسین علیه السلام را زیارت مےکنی، فطرس ملک سلام شما را به کربلا و به امام حسین علیه السلام می رساند
✸ چون بال و پرش به برکت امام حسین علیه السلام برگشته است. عوض اینکه بال و پرش برگشته، قول داده که هر کس امام حسین علیه السلام را زیارت کند، زیارتش را به آن حضرت برساند.
✸ لذا قدیمی ها من یادم هست، مثل آقای جعفرزاده، وقتی نمازش را مےخواند، مےرفت توی حیاط، مےدیدم رو به قبله مےایستاد و با انگشت سبابه بہ طرف آسمان اشاره مےکرد و مےگفت:
«صَلَّےاللهُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ»
✸ روایت هم دارد که رو بہ قبله بایستید و با انگشت سبابه اشاره کنید و فقط همین یک کلمه را بگویید کہ: «صَلَّےاللهُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ». قدیمےها سلام مےدادند.
✸ حتی میگویند که مرحوم سید عبدالله شیرازی رحمت الله، وقتی اقامه مےگفت، قد قامت الصلوٰة، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله ، وقتے میخواست الله اکبر نماز را بگوید، مےگفت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللهِ » بعد هم مےگفت: «یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ الْمُسیء» ای محسن، ای خدای محسن، گنهکار پیش تو آمده است. من از ایشان یاد گرفته ام و این سلام را مےگویم.
✸ بہ آسید عبدالهادی مےگویند: شما چرا بہ امام حسین علیه السلام، سلام مےدهید؟
ایشان مےفرمایند کہ: ما نماز را از امام حسین علیه السلام داریم، اگر امام حسین علیه السلام شهید نشده بودند، نمـاز از بین رفته بود. این نماز را مایہ برکت امام حسین علیه السلام داریم.
✸ لذا این را یادگاری از من داشته باشید:
« قبل از گفتن الله اکبر، یک سلام به امام حسین علیه السلام بدهید، این نمازتان عالے مےشود.» ← «صَلَّےاللهُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللهِ» یا «السَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللهِ » .
لطف مُحصِّل و اثبات وجود امام
«لطف محصّل» یعنی برخی از کارها را که اگر خدا آن ها را در حق انسانها انجام نمیداد، آفرینش لغو و بیهوده و بی هدف میشد!
مِثل بیان تکالیف شرعی، یا نصب و معرفی حافظ دین… اینها از لطف، مهربانی، رحمت و ذات خداست؛ لطفی که محصّل و محقِق اصلِ بندگیست.
چگونه:
در عالَم، خدایی یگانه، حکیم، لطیف، دانا، بخشنده، قادر… وجود دارد.
از آنجا که خداوند «حکیم» است، لذا از خلقتِ عالَم «هدف» داشته؛
عالَم را برای انسان آفرید و
انسان را برای رسیدن به سعادت.
رسیدن به این اهداف در گرو چیست؟
خدا «عقل» را به عنوان حجت باطنی به ما داده، اما عقل به خاطر نواقصی که دارد برای راهنمایی انسان لازم است اما کافی نیست!
بنابراین در کنار عقل «راه، برنامه و راهنما» را نیز در اختیار ما قرار داده.
راه همان دین، برنامه همان کتاب آسمانی و راهنما همان پیغمبر و امام است.
کتاب هیچ وقت نمیتواند کار راهنما را انجام دهد! چرا که هرکتابی کسی را نیاز دارد تا آن را شرح و توضیح دهد.
همچنین از آنجا که انسانها دارای هوا، هوس و نفس اَمّاره هستند و شیاطین هم -برای نرسیدن آنها به سعادت- بیکار نمی نشینند، پس در هر زمانی نباید زمین از حجت خدا خالی باشد؛ تا زمانیکه عالَم و آدم هست، راهنما و حجت الهی بعنوان راهنما و راه بلد نیز باید وجود داشته باشد.
برگرفته از کتاب اَدِلّه ی عقلی امامت و مهدویت؛ رحیم لطیفی
شیعیان گنهکار چگونه می میرند؟
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمودند:
شیعهی ما اگـر مرتکب معصیتی شـود، نمیمیرد مگر اینکه به بلایی چه در مال و چه در فرزند و چه در خودش مبتلا گردد و این ابتلا موجب از بین رفتن گناهانش گردد و خدا را به گونهای ملاقات نماید که هیچ اثری از گناه در او باقی نمانده باشد و اگرچیزی از گناه در او باقی مانده بود، به هنگام مرگ دچار سختی و شدّت میگردد. (سپس پاک میشود.)
بحارالانوار، ج۶، باب سکرات الموت و شدائده، ص ۱۵۷
تجسم اعمال چیست؟
تجسّمِ اعمال، یعنی تبدیل گناهان و صفات رذیله به عذاب در عالم برزخ!
حضرت علی (ع) میفرمایند: النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا
مردم همگی خوابند، وقتی كه مردند، بیدار میشوند و چشم آنها باز میشود و در آن زمان است که واقعیت گناهان را میبینند!
در واقع صفات رذيله همان مار و عقرب هستند، ولی ظهور و آشکار شدنشان در برزخ یا قیامت است.
در اين آيه به تجسم اعمال اشاره شده: إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامی ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً (نساء آيه 10)
کسانی که از روی ظلم، اموال یتیمان را میخورند، اینها درواقع در شکمهای خود آتش وارد میکنند.
یعنی مال حرام همان پارههای آتش است که ما نمیبینیم، وقتی که از دنیا رفتیم، آتش بودنش را میبینیم.
پس جهنّم و بهشت باطن انسان است.
باطن انسان پر است از صفاتِ رذيله؛ از قبيل شهوت و غضب و مكر و حيله و حسد و بخل و كينه و كبر و ريا و عجب كه او را آرام نمیگذارند و اینها بعد از مرگ به صورت موذيات و درندگان، به سراغش میآیند.
لكن بيشتر مردم به واسطه فرورفتن در دنيا، از اين مطلب غافلند.
برگرفته از کتاب اتحاد عاقل به معقول ص. 368
اهمیت گفتن و نوشتن "ان شاءالله"
روزي امام صادق (علیه السلام) به خدمتكاران دستور داد، براي كاري نامه اي بنويسند.
آن نامه نوشته شد و آن را به نظر آن حضرت رساندند، حضرت آن را نامه خواند، ديد در آن، ان شاءالله (بخواست خدا) نوشته نشده است.
به تنظيم كنندگان نامه، فرمود:
چگونه اميد دارید كه مطلب اين نامه به پايان برسد و نتيجه بخش باشد،با اينكه در آن “ان شاء الله” ننوشته ايد!
نامه را با دقت بنگريد، در هر جاي آن كه لازم است و"ان شاء الله” نوشته نشده، “ان شاء الله” بنويسيد…
پیوست:
گروهى از يهود چيزى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند ، حضرت فرمود : فردا بياييد تا جوابتان را بدهم . و اِن شاء اللّه نگفت.
پس تا چهل روز از آمدن جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر جلوگيرى شد. به طوری که پیامبر سخت اندوهگین گردید.
پس از آن، بر پيامبر فرود آمد و گفت :«هرگز در مورد چيزى مگوى كه:
من آن را فردا انجام خواهم داد!
مگر اینکه در ادامه بگویی: مگر اینکه خداوند بخواهد…
و چون فراموش كنى، پروردگارت را به ياد آور و بگو: اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك تر از اين به صواب است، هدايت كند»
منابع:
اصول کافی، باب التكاتب، حديث 4، ص 671- ج 2.
تفسیر العیاشی:14/324/2
گريه؛ افسردگی يا نشاط روحی
پاسخي بر يك شبهه:
عده ای می گويند كه گريه زياد در روضهها موجب خستگی مردم میشود و بعضی از روزنامه ها هم مینويسند كه گريه (منظورشان، گريه بر عزای اهل البیت است) افسردگی میآورد!
جواب اين است كه اين مدّعيان يقيناً در طول عمرشان حتی يكبار خالصانه و عاشقانه بر مصائب اهل البیت بالاخص حضرت اباعبدالله الحسين(ع) گريه نكردهاند تا از نزديك حس كنند گريه بر مصائب آن بزرگواران تا چه اندازه اعتماد به نفس، آرامش روح، احساس توكل و نشاط روحی و معنوی ايجاد میكند.
شيعه عاشق امام حسين(ع) است و روضه برای عاشقان امام حسين(ع) طراوت میآورد ولی برای آن كسانی كه می گويند روضه زياد نخوانيد، حتماً قساوت میآورد. زيرا آنان درد دين ندارند و شكنجه و شهادت اهل البيت در نظر ايشان موضوعی است كه تاريخ آن گذشته است!
شيعه تا وقتي امام زمانش نيايد شادی ندارد. ما تا وقتی كه انديشه و فرهنگ اهل بيت را در عالم عرضه نكنيم، شادی نداريم.
حتی در ميلاد امام رضا(ع) زيارت وارده را زيارت عاشورا قرار دادهاند. در ميلاد امام زمان ارواحنا فداه، زيارت وارده را زيارت عاشورا قرار دادهاند. در بسياري از اعياد اسلامی دستور تلاوت زيارت عاشورا داريم. اين همه سفارش به تلاوت زيارت عاشورا برای اين است كه اشكهايتان خشك نشود و قلبتان آرام نگيرد. اين اسرار است كه شيعه را زنده نگه داشته است.
شیعه با گریه نشاط پیدا میکند جوانان شيعه از شدّت نشاط معنوی به هيجان می آيند، آنچنان كه برای هرگونه ايثار و تلاش و خدمت به اسلام آماده میشوند.
بيش از هزار سال است كه شيعه در ايام محرم و صفر به گريه و زاری مشغول است. چه كسی شنيده است، كه عزاداری در ايّام محرم و صفر موجب ايجاد افسردگی شده باشد؟
مكتب گريه نجات بخش است. اين گريه بايد با كسب معارف و حقايق باشد و كسی كه گريه می كند، بايد تلاش كند كه بتواند معارف اسلام و قرآن را پيدا كند و آنها را گسترش دهد.
آن گريهای افسردگی میآورد كه به خاطر شكستهای مادی و دنيايی باشد…
برگرفته از كتاب شرح زيارت عاشورا، تاليف استاد زاهدی
حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند
حجت الاسلام رفیعی:
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند
مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است.
در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اكرم (ص) فرمودند:
بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و …
مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد
اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند .
علت را جويا مي شودو می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است .
در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبندو آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند.وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند
و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند..
دابة الارض کیست؟
دابة الارض، جنبنده ایﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻜﻠﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
سوره النمل آیه ۸۲
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ
و هنگامی که فرمان (قول) عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) جنبنده ای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم می کند (و میگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آورند.
ﻋﻦ ﺍﻟﺄﺻﺒﻎ ﺑﻦ ﻧﺒﺎﺗﻪ ﻗﺎﻝ ﻗﺎﻝ ﻟﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﺔ ﻳﺎ ﻣﻌﺸﺮ ﺍﻟﺸﻴﻌﺔ ﺗﺰﻋﻤﻮﻥ ﺃﻥ ﻋﻠﻴﺎ ﺩﺍﺑﺔ ﺍﻟﺄﺭﺽ ﻓﻘﻠﺖ ﻧﺤﻦ ﻧﻘﻮﻝ ﻭ ﺍﻟﻴﻬﻮﺩ ﻳﻘﻮﻟﻮﻥ ﻗﺎﻝ ﻓﺄﺭﺳﻞ ﺇﻟﻰ ﺭﺃﺱ ﺍﻟﺠﺎﻟﻮﺕ ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻪ [ﻛﻴﻒ ] ﻭﻳﺤﻚ ﺗﺠﺪﻭﻥ ﺩﺍﺑﺔ ﺍﻟﺄﺭﺽ ﻋﻨﺪﻛﻢ ﻣﻜﺘﻮﺑﺔ ﻓﻘﺎﻝ ﻧﻌﻢ ﻓﻘﺎﻝ ﻓﻤﺎ ﻫﻲ ﺃ ﺗﺪﺭﻱ ﻣﺎ ﺍﺳﻤﻬﺎ ﻗﺎﻝ ﻧﻌﻢ ﺍﺳﻤﻬﺎ ﺇﻳﻠﻴﺎ ﻗﺎﻝ ﻓﺎﻟﺘﻔﺖ ﺇﻟﻲ ﻓﻘﺎﻝ ﻭﻳﺤﻚ ﻳﺎ ﺃﺻﺒﻎ ﻣﺎ ﺃﻗﺮﺏ ﺇﻳﻠﻴﺎ ﻣﻦ ﻋﻠﻴﺎ.
ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺯ ﺍﺻﺒﻎ ﺑﻦ ﻧﺒﺎﺗﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ:
ﺭﻭﺯﻯ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ ﺍﺻبغ ﺷﻤﺎ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺁﻥ ﺩﺍﺑﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻜﻠﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺟﺎﻟﻮﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺍﺑﺔ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻠﻴﺎ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ ﺍﺻبغ ﺍﻳﻠﻴﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺒﺮﻯ ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ.
منابع:
کتاب بحار الانوار ج۳۹_ص۲۴۴
کتاب تاویل الایات ج۱_ص۴۰۵
مختصر بصایر الدرجات_ص۱۶۸
ینابیع المعاجز بحرانی_ص۱۲۰
توبه حضرت آدم(ع)پس ازتوسل به اهل بیت(عليهم السلام )روایت ازمنابع اهل سنت
از ابن عباس روایت شده است که او گفت: من از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله پرسیدم: یا رسول اللّه! آن کلماتی که آدم از پروردگار خود تلقی نمود و آن را وسیله قبول توبه خود گردانید کدام کلمات بود؟
حضرت فرمود:
آن اسم (من و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) بود که از پروردگار خود تلقی نمود و آن را وسیله شفاعت خود ساخت و گفت خداوندا به حرمت این اسامی و قدر و مرتبه «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام » که توبه مرا قبول کنی و از آنچه از من صادر شد درگذری، حق تعالی بخاطر برکات این اسماء از ذلت او درگذشت و او را برگزید و تاج اجتبا بر سر او نهاد.
ینابیع الموده ج۲ص۲۴۸
شواهد التنزیل ج۱ص۱۰۱
تشکیک در دستگاه امام حسین علیه السلام شغل شیاطین
حضرت زینب سلام الله علیها از امیرالمومنین علیه السلام روایت می کنند که در هنگام احتضار از وقائع عاشورا صحبت نمودند و سپس فرمودند:
«…إنّ إبلیس فی ذلک الیوم یطیر فرحاً فیحول الأرض کلّها فی شیاطینه و عفاریته فیقول: یامعشر الشیاطین! قد أدرکنا من ذریة آدم الطلبه و بلغنا فی هلاکهم الغایة و أورثنا هم السوء إلاّ من اعتصم بهذه العصابه فاجعلوا شغلکم بتشکیک النّاس فیهم…
«به درستی که ابلیس در این روز (بعد از واقعه کربلا) حول زمین پرواز می کند در حالی که شادمان است و تمامی شیاطین و اجنه خبیث را جمع می کند و می گوید: ای گروه شیاطین! همانا که ما انتقام و طلب خود را از ذریه آدم گرفتیم و مردم را اهل جهنم کردیم مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی آل محمّد(صلی الله علیه واله وسلم) پایدار باشد. پس تا می توانید مردم را به شک اندازید و از این مصیبت باز دارید، تا زحمت من به هدر نرود.»
بحارالأنوار: 28/58ـ 59؛
تذکرةالشهداء: 2/347.
حوریان زیباترند یا زنان مومن بهشتی؟!
در باب ویژگی های حوریان بهشتی از حضرت محمد (ص) نقل شده است که فرموده اند:
اگر یک حوریه سر از دریچه بهشت بیرون کند و به دنیا نظر اندازد، اگر در شب تاریک باشد، عالم از نور صورت او منور می شود، چرا که نور او از ماه شب چهارده روشن تر است و از بوی معطر او تمام اهل دنیا استفاده می کنند، بلکه عده ای نیز از بوی خوش آنان مدهوش می گردند
و هرگاه حوریه ای به صورت شوهرش بخندد، چنان نوری از دندان های او ظاهر می شود که در و دیوار بهشت از آن نورانی می گردد، اما جالب است با توجه به این حدیث و چنین ویژگی های از حوریان بهشتی که در نوع خود کم نظیر می باشند، زنان دنیا، در جایگاهی برتر از حوریان قرار دارند!(1)
در روایتی آمده است که روزی ام سلمه، همسر پیامبر (ص) عرض کرد: یا رسول الله؛ اگر ما زنان دنیا وارد بهشت شویم، آیا بر حورالعین فضیلتی داریم؟
حضرت فرمودند: وَالذی نَفسی بِیده! اِنَ فَضل المَخدومِ عَلی الخادِم کَفضل القَمَر لَیلَة البَدر عَلی سائر الکَواکب؛
قسم به کسی که جان من در دست اوست! حوریان بهشتی خادم شما زنان دنیا می باشند و فضیلت و برتری شما نسبت به آنان، مانند ماه است در شب چهارده بر سایر ستارگان، یعنی شما مانند ماه هستید و آنان همچون ستارگان، و در روایتی دیگر در باب برتری زنان دنیا بر حوریان آمده است، هنگامی که زنان بهشتی در مقابل حوریان قرار می گیرند، دلایل برتری خود را این گونه می شمارند:
ما نمازگزارانیم و شما نماز نخوانده اید؛
ما روزه گیرانیم و شما روزه نگرفته اید؛
ما وضو گرفتگانیم و شما وضو نگرفته اید؛
ما صدقه دهندگانیم و شما صدقه نداده اید؛
ما زحمت خانه داری و شوهرداری را تحمل کرده ایم و شما تحمل نکرده اید؛
ما بچه های خود را نُه ماه در شکم نگاه داری کرده ایم و شما چنین نکرده اید؛
و ما، درد تولد به دنیا آوردن فرزندمان را احساس کرده ایم و در آن لحظه مرگ خود را به چشم دیدیم، ولی شما احساس درد و ناراحتی نکرده اید،
و نقل شده است زنان دنیا در بهشت به قدری زیبایی پیدا می نمایند که حوریان بهشتی چون از برای خدمت گذاری آنان می آیند، با توجه به آن صورت زیبایی که دارند، از خجالت در پیش آنان سر بلند نمی کنند و از خجالت عرق از پیشانی آنان می ریزد، و اگر زنان دنیا از بهشت توجهی به دنیا بنمایند، از نور صورت آنان، نور خورشید مضمحل و نابود می گردد و اگر آنان آب دهان خود را به دریاهای تلخ دنیا بیاندازند، تمام دریاها شیرین و گوارا می گردد.(2)
پی نوشتها:
1- اسرار معراج: 267- 272.
2- آمال الواعظین، ج3: 263- 267.
جایگاه ولایت از نظر حضرت زهراء
حضرت فاطمه زهراء در بیان جایگاه پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) نسبت به امت میفرماید:
ابَوا هِذِهِ الاْمَّهِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إنْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما.
حضرت محمّد(ص) و على(ع)، پدر این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى كنند، آنان را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات میدهند؛ و از نعمتهای متنوّع و وافر بهشتى بهرهمندشان میسازند.
بحارالانوار: ج23، ص259، ح8
مناظره امام کاظم (علیه السلام)
روزی هارون الرشید، خلیفه مقتدر عباسی به امام کاظم (علیه السلام) گفت چرا اجازه می دهید مردم شما را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت بدهند؟
به شما بگویند فرزندان پیامبر، با اینکه فرزندان علی (علیه السلام) هستید، نه فرزندان پیامبر؟
البته مسلم است شخص را به پدرش نسبت می دهند و مادر به منزله ظرف است و نسل را پدر تولید می کند نه مادر.
امام کاظم (علیه السلام) در پاسخ فرمود خلیفه، اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده شود و دختر تو را خواستگاری کند به او می دهی؟
گفت سبحان الله، چرا ندهم، البته که می دهم و بدینوسیله بر عرب و عجم افتخار می کنم.
امام فرمود پیامبر هرگز از من خواستگاری نمی کند و من نیز دخترم را به او تجویز نمی کنم.
هارون گفت چرا؟
امام فرمود چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پدربزرگ من است.
هارون گفت احسنت، آفرین، پس چگونه خود را فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانید با اینکه پیامبر فرزند پسری نداشت و نسل از پسر است، نه از دختر.
شما فرزند دختر هستید که فرزند دختر نسل به شمار نمی رود.
امام فرمود تو را به حق قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و کسی که در آن مدفون است سوگند، مرا از پاسخ این سؤال معذور بدار.
هارون گفت غیر ممکن است، باید بر گفتار خود دلیل بیاوری و اثبات کنی که شما فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستید.
تا از قرآن دلیل بیان نکنید، عذرتان پذیرفته نیست و شما به همه علوم قرآن آشنایید.
امام فرمود حاضری پاسخ این پرسش تو را بدهم؟
هارون گفت بگو.
امام فرمود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنينَ وَ زَکَرِيَّا وَ يَحْیی وَ عيسی»
«و از فرزندان او (ابراهیم)، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و این چنین نیکوارن را پاداش می دهیم، هم چنین زکریا و عیسی».
آنگاه امام علیه السلام پرسید پدر حضرت عیسی (علیه السلام) کیست؟
هارون گفت حضت عیسی (علیه السلام) پدر نداشت.
امام فرمود در این آیه خداوند از طرف مادر حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت مریم (سلام الله علیها) که فاصله زیاد با حضرت ابراهیم (علیه السلام) دارد، در عین حال حضرت عیسی (علیه السلام) را از فرزندان حضرت ابراهیم (علیه السلام) شمرده است.
هم چنین ما نیز از طرف مادرمان حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم.
منابع:
1. سوره انعام، آیات 84 و 85
2. بحارالانوار، جلد 48، صفحه 127
3. بحارالانوار، جلد 96، صفحه 240
شخصی که مرد و زنده شد و شیعه گشت
مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر میشد و میگفت: من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوشسخنی هستید، در مجالستان شرکت میکنم.
امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی میداد و میفرمود: هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.
چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگذارَد.
نیمه های شب، مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچهای پیچیدند. نیمههای شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت: آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.
حضرت باقر علیه السلام فرمود: برو تا من بیایم.
سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آنگاه به خانهی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد.
مرد در کفنش جواب امام را داد. امام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت.
چند روز بعد مرد شامی کاملا بهبود یافت و خدمت امام باقر علیه السلام رفت و عرض کرد: مجلس را برای من خلوت بفرمایید.
امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت: شهادت میدهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.
امام باقر علیه السلام فرمود: چرا عقیدهات عوض شده؟
او گفت: من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر علیه السلام از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.
امام فرمود: مگر نمیدانی که گاهی خداوند، بنده ای را دوست دارد، ولی از عملش خشمگین است؟ و گاهی نیز از بندهای خشمگین است ولی عملش را دوست دارد؟ (یعنی تو از همان ها. هستی.)
از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر علیه السلام شد.
بحار الانوار، ج 46، ص 233، حدیث 1
???