مسح ازمفصل به طرف انگشتان
سؤال:
آیا انجام مسح پا از بالا به سمت نوک انگشتان صحیح است؟
پاسخ:
آیت الله خامنه ای:
بنابر احتیاط از نوک انگشتان باشد.
آیت الله مکارم:
از بالا به پایین کشیدن مسح پا، جایز است و بسیاری از بزرگان به آن فتوا داده اند.
آیت الله سیستانی:
با نوک اشکال ندارد.
آیت الله شبیری زنجانی:
اشکالی ندارد.
آیت الله وحید:
در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد و بعد به پا بكشد يا آن كه دست را بر برآمدگى روى پا يا مفصل گذاشته و تا سر انگشتها بكشد.
آیت الله فاضل:
احتیاط مستحب است که از سر انگشت پاها به طرف مفصل مسح کشیده شود، هرچند برعکس نیز صحیح است.
تلنگر....
آبشار هم با تمام زیبایی و اقتدارش
برای رسیدن به مقصود فرو میریزد
گاهی باید درخود شکستن را تجربه
کرد ، تا به دریا رسیـد
افتادگی آمـوز اگـر طالـب فیضـی
هرگز نخور آب زمینی که بلند است
نظم، پایۀ نماز
استاد پناهیان:
دبستانهای ما، بچههای ما را منظم بار بیاورند بهتر است از اینکه بخواهند آنها را وادار کنند به نماز خواندن، پایۀ نماز، نظم است. وقتی بچه روحیه نظم نداشته باشد، مدتی با مدرسه نماز میخواند، بعد آن را کنار میگذارد .
نه اینکه نظم مهمتر از نماز باشد بلکه نظم در مسیر تربیت، پایه است و انسان اول پایه را میگذارد. مثل ساختمان که اول اسکلتها و پایهها گذاشته میشود. بعد سقف را میگذارند. دبستانی که فرزند منظم تحویل جامعه ندهد، مثل کارخانه ورشکسته است که نتوانسته محصول خوب ارائه دهد.
تـاوان دل ســوزاندن
ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!!
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ….
پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ … ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.
ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ…..
آیت الله فاطمی نیاء
درمحضراستاد
برای جلوگیری از شر نفس و شیطان، دوام بر وضو را سفارش می فرمودند و می گفتند: وضو به منزله لباس جُندی است.
چهل حدیث ص 208
خدایاهیچ گله ای ازتوندارم...
مدارا کردن به جای دعوا کردن
امام صادق علیهالسلام به همراه دو نفر از اصحاب، قصد عبور از منطقه ای را داشتند که به پاسبان حکومتی برخورد کردند.
مأمور حکومتی، با لحنی تند و گستاخانه به امام صادق علیهالسلام گفت:
«هرگز نخواهم گذاشت که از اينجا عبور کنی.»
امام صادق علیهالسلام با مدارا از او تقاضای عبور کردند ولى پاسبان به سختى جلوی حضرت را گرفته بود.
یکی از اصحاب به نام «مصادف» به امام گفت:
«اين پاسبان شما را مىآزارد و مىترسم شما را حبس کنند. اگر اجازه دهید، من و «مرازم» هر دو حاضريم او را مخفیانه بکشیم و جسدش را به رودخانه اندازیم.»
امام صادق عليه السّلام در پاسخ فرمودند:
«اى مصادف! خويشتن دار باش»
امام صادق عليه السّلام پيوسته با زبانی نرم از پاسبان تقاضای عبور مىكردند.
سرانجام پس از معطلی زیاد، نزدیک صبح، پاسبان به امام صادق اجازه عبور داد.
پس از عبور، امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«اى مصادف! اين بهتر است يا آنچه تو گفتى؟ چه بسا كه آدمى از ذلّت كوچكى بیرون میآید و به ذلّت بزرگترى گرفتار میآيد.»
روضه كافى(کلینی)، صفحه ۴۹
سرگرداني مردم و ضرورت تقوا
امیرالمومنین علی علیه السلام:
آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روي خود دارد، در تلاش است
برخي از مردم به سرعت به سوي حق پيش مي روند كه اهل نجاتند و بعضي به كندي مي روند و اميدوارند و ديگري كوتاهي مي كند و در آتش جهنم گرفتار است،
چپ و راست گمراهي و راه ميانه، جاده مستقيم الهي است كه قرآن و آثار نبوت، آن را سفارش مي كند و گذرگاه سنت پيامبر (ص) است و سرانجام بازگشت همه بدان سو است.
ادعاكننده باطل نابود شد و دروغگو زيان كرد،
هر كس با حق درافتاد هلاك گرديد،
ناداني انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد.
آنچه بر اساس تقوي پايه گذاري شود، نابود نگردد، كشتزاري كه با تقوي آبياري شود، تشنگي ندارد.
مردم! به خانه هاي خود روي آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد،
توبه و بازگشت پس از زشتيها ميسر است،
جز پروردگار خود، ديگري را ستايش نكنيد، و جز خويشتن خويش ديگري را سرزنش ننماييد.
نهج البلاغه، خطبه ۱۶
کاری نکنیم امام زمان(عج) به خاطر ما پیش خدا سرافکنده بشه...
ثروت از نظر اسلام وسیله است نه هدف
در اسلام مال و ثروت هيچ وقت تحقير نشده است، نه توليدش، نه مبادلهاش، نه مصرفكردنش؛ بلكه همه اينها تأكيد و توصيه شده است و براى آنها شرايط و موازين مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دورافكندنى نيست بلكه دورافكندنش (اسراف، تبذير، تضييع مال) حرام قطعى است.
اسلام با هدف قرار دادن ثروت، با اين كه انسان فداى ثروت شود مخالف است و سخت مبارزه كرده است؛ به عبارت ديگر پولپرستى را و اينكه انسان برده پول باشد [محكوم كرده است،] اينكه انسان پول را به خاطر خود پول و براى ذخيره كردن و اندوختن بخواهد كه «الَّذينَ يَكْنِزونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقونَها فى سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اليمٍ …».
نام اين حالت حرص و آز است، و يا پول را فقط براى پر كردن شكم و براى عياشى و بيكارى و ولگردى بخواهد كه نام آن شهوترانى است. در اين حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستى و محو شخصيت انسانى در پول و فقدان هرگونه شخصيت انسانى و شرافت معنوى.
نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص16-15
ابليس شاگردنفس است
اگر شما بخواهيد اين نفس را كه استاد شيطان است بكوبيد و رام كنيد، بايد خود را فقير كنيد،بايد خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق، هيچ بدانيد.
بعد از اين مرحله، مرحلهی شب زنده دارى است. اين دو راه، راه مبارزه با نفس است.
تلنگر...
دلبستـه بـه سـکه های قلک بودیـم
دنـبـال بهـانـه هـای کوچـک بودیـم
رؤیای بـزرگ تر شـدن خـوب نبود
ای کاش تمـام عمـر کـودک بودیـم
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی
داشتیم . ولی حالا که بزرگیـم چه
دلتنگیم کاش همان کودک بودیـم
که حرف ها را از نگاهش میتـوان
خواند ، حالا اگر فریاد هـم بزنیـم
کسـی نمیفهمـد و دل خوش کرده
ایـم که سکـوت کـرده ایم سکوت
پر بهتر از فریاد تو خالیست
کجا متوجّه شویم حال و روزمان چگونه است؟
جابراز جُعفى از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام حديث ميكند كه آن حضرت فرمودند:
إذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْرًا فَانْظُرْ إلَى قَلْبِكَ؛ فَإنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَهُ يُحِبُّكَ، وَ إنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَاللَهُ يُبْغِضُكَ؛ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.
حضرت فرمودند كه: «اگر بخواهى بدانى كه در تو خيرى هست در دل خود نظر بيفكن؛
اگر ديدى دل تو اهل طاعت خدا را دوست دارد و از اهل معصيت متنفّر است، بدان كه در تو خير وجود دارد و خداوند تو را دوست دارد.
و اگر ديدى كه دل تو از اهل طاعت خدا متنفّر است و اهل معصيت را دوست دارد، بدان كه در تو خيرى وجود ندارد و خداوند نيز از تو بيزار است؛
چون انسان ارتباط كامل با محبوب خود دارد، بلكه با محبوب خود جنبه اتّحاد و معيّت دارد.»
«رسالۀ مودّت» مرحوم علّامه طهرانی ص 56 از «کافی» ج 2 ص 126
تکلیف روزه و کفاره زن باردار و شیرده...
امیدکسی را ناامید نکن...
ابوریحان در خـانه یکی از بزرگان میهمان بود از اندرونی خانه ، صدای میزبان را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است.
مردی به او میگفـت هر روز نقشی بر دکان خـود افــزون کنــم و گلــدانی خوشبــوتر از پیــش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید.
میــزبان او را نصیحــت کرد که عـمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمیداند آن زن اگر تـو را می خــواست حتـما پــس از سالهـا باز میگشت پـس یقین دان، دل در گروی مردی دیگر داردو تو باید به فکر آینده خویش باشی.
ســه روز بعــد ابوریحان در حــال خداحافظی از دوستش بود که خبر آوردند همان بنده خدا که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ افتاده و سه روز است هیچ نخورده
میزبــان ابوریحان قصـد لباس کـرد برای دیدار آن مــرد ، ابوریحان دستــش را گرفــت و گفــت نَفَسی که سردی را بر گرمای امید میدمد مرگ را بــه بالینش فرستــاده . میزبان ســر خـم نمود و سکوت کرد
ابوریحان شخصا به دیدار آن مردرفت وبا سخن های زیبـا گرمای امیدی به او بخشید که آن مـرد دوباره آب نوشید . بزرگی میگفـت هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شایدامید تنها دارایی او باشد.
درمحضراستاد
بزرگی را گفتند برای تربیت فرزندت چه میکنی؟ گفت هیچکار. با تعجـب گفتند مگر میشود؟ پس چرا فرزند شما چنین خوب است؟
گفـت مـن در تربیــت خود کوشیده ام ، تا الگـوی خوبی برای او باشــم. فرزنـدان راستی گفتار و درستی رفتـار پـدر و مــادر را می بینند ، نــه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمــل نمیکنند.
تخــم مــرغ اگـر با نیروی بیـرونی شکســته شود،پایان زندگیسـت و اگر با نیــروی داخلی شکسته شود، آغاز زندگیست ، همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد.
درون خود را بشکن تا شخصـیت جدیدت متولد شود ، آنگاه خودت را خواهی دید.
تأثیر دعا برای تعجیل فرج از جلو افتادن زمان ظهور
دعا برای تعجیل فرج امام عصر علیه السّلام می تواند در تحقّق آن و جلو انداختن زمانش مؤثّر باشد، همان طور که نمونه ای از این گونه تعجیل فرج در مورد قوم بنی اسرائیل پیش آمد. مطابق آنچه از امام صادق علیه السّلام نقل شده خداوند برای فرزندان ابراهیم از همسرش ساره (بنی اسرائیل) چنین مقدّر کرده بود که پس از چهار صد سال به وسیله حضرت موسی علیه السّلام و هارون علیه السّلام از ظلم و ستم فرعون خلاصی یابند، امّا بنی اسرائیل با ضجّه و گریه به پیشگاه پروردگار موفّق شدند فرج موعود را صد و هفتاد سال به جلو اندازند. عین عبارت حضرت چنین است:
فَلَمّا طالَ عَلی بَنی اِسرائیلَ العَذابُ، ضَجُّوا وَ بَکَوا اِلَی اللهِ اَربَعینَ صَباحاً. فَاَوحَی اللهُ اِلی مُوسی وَ هارَونَ یُخَلِّصُهُم مِن فِرعَونَ، فَحَطَّ عَنهُم سَبعینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ.
پس وقتی (مدّت) عذاب بر بنی اسرائیل طولانی شد، به پیشگاه خداوند چهل صباح ضجه و گریه کردند، تا اینکه خداوند به موسی و هارون وحی فرمود که آنها را از (شرّ) فرعون نجات دهند. پس به این ترتیب صد و هفتاد سال (عذاب مقدّر بر) ایشان کم کرد.
سپس امام صادق علیه السّلام فرمودند:
هکَذا اَنتُم لَو فَعَلتُم لَفَرَّجَ اللهُ عَنّا. فَاَمّا اِذ لَم تَکُونُوا فَاِنَّ الاَمرَ یَنتَهی اِلی مُنتَهاهُ. (1)