در محضراستاد
معجزه انار در درمان بیماریهای التهابی
معجزه انار در درمان بیماریهای التهابی
نتایج یک مطالعه جدید آشکار ساخت نوعی ترکیب موجود در پوست و میوه انار به دلیل خواص ضدالتهابی برای مقابله با آلزایمر و پارکینسون مفید است.
به گزارش ايسنا، گروهی از متخصصان علوم پزشکی دانشگاه «هادرسفیلد» در این مطالعه دریافتند: وجود این ترکیب ضدالتهابی در انار روزنهای در تحقیقات جدید خواهد بود تا بتوان به کمک آن، دو بیماری ناتوانکننده پاركينسون و آلزايمر را ریشهکن کرد.
بنابر اطلاعات جمعآوری شده در مرکز بینالمللی بیماری آلزایمر تا سال 2050 میلادی شمار مبتلایان به زوال عقل سه برابر خواهد شد.
اکنون متخصصان این دانشگاه ترکیبی را در میوه و پوست انار مشاهده کردهاند که میتواند مانع از التهاب سلولهای مغزی شود.
دکتر «الیومایوکان اولاجید»، متخصص ارشد این مطالعه و تیم تحقیقاتیاش به بررسی خاصیت ضدالتهابی این میوه پرداخته و ترکیب موجود در آن را روی سلولهای مغزی موشها آزمایش کردند. همچنین آنان به بررسی رابطه بین این ترکیب و هر گونه نشانهای از التهاب در سلولهای مغزی این حیوانات پرداختند.
به گزارش ایسنا به نقل از مدیکال دیلی، به گفته این متخصصان ترکیب موجود در انار حاکی از کاهش سطح التهاب در سلولهای مغزی موشها بود هرچند پیش از آغاز آزمایشها روی نمونههای انسانی باید بررسیهای بیشتری در این زمینه انجام شود.
هربخواهد زنش بچه دار شود...
لإمام الصادق علیهالسلام:
مَن أرادَ أن یُحبَلَ لَهُ ، فَلیُصَلِّ رَکعَتَینِ بَعدَ الجُمُعَةِ یُطیلُ فیهِمَا الرُّکوعَ وَالسُّجودَ، ثُمَّ یَقولُ : «اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ بِما سَأَلَکَ بِهِ زَکَرِیّا ، یا رَبِّ لا تَذَرنی فَرداً وأنتَ خَیرُ الوارِثینَ ، اللّهُمَّ هَب لی مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ، اللّهُمَّ بِاسمِکَ استَحلَلتُها وفی أمانَتِکَ أخَذتُها ، فَإِن قَضَیتَ فی رَحِمِها وَلَداً فَاجعَلهُ غُلاماً مُبارَکاً زَکِیّاً، ولا تَجعَل لِلشَّیطانِ فیهِ شِرکاً ولا نَصیباً»
امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند:
هر کس بخواهد زنش بچّه دار شود، پس از نماز جمعه! دو رکعت نماز بگزارد و در آنها رکوع و سجده را طولانی سازد و سپس بگوید: «خداوندا! به حرمت آنچه زَکَریّا بدان از تو مسئلت داشت، از تو میخواهم.
پروردگارا! مرا تنها مگذار که تو خود، برترینِ وارثانی. خداوندا! از نزد خویش، مرا فرزندانی پاک ببخش که تو شنوای دعایی.
خداوندا! به نام تو او را بر خویش حلال ساختم و به امانت تو، او را در اختیار گرفتم. اکنون، اگر در رَحِم او برایم فرزندی تقدیر کردهای، او را فرزندی خجسته و پیراسته قرار ده و در او برای شیطان، بهره و سهمی قرار مده.
“اصول کافی، جلد 6، صفحه 8، حدیث 3 - تهذیب الأحکام، جلد 3، صفحه 315
داستان کوتاه شگرد اقتصادی ملا نصرالدین
داستان کوتاه شگرد اقتصادی ملا نصرالدین
ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست میانداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند ودو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست میانداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت میآید و هم دیگر دستت نمیاندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمیدهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آنهایم. شما نمیدانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آوردهام.
«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.»
صلوات شعبانیه
اجرمجاهدی که ...
نگاهی به کتاب مفاتیح الحیاة اثر آیتالله جوادی آملی
نگاهی به کتاب مفاتیح الحیاة اثر آیتالله جوادی آملی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۲۴
کتابی در نمایشگاه کتاب ۹۱ در غرفهی انتشارات «اسراء» با استقبال به نسبت زیاد مخاطبان روبهرو شد: «مفاتیح الحیاة» کتابی که در ابتدا نام «مفاتیح الجنان» شیخ عباس قمی را به یاد میآورد البته با تفاوتی که نویسندهی مفاتیح الحیاة برشمرده است:
«یک وقت رابطهی انسان با خدا در حدّ مناجات، دعا و اینهاست، آن میشود مفاتیح الجنان. یک وقت سفر چهارم از اسفار اربعه را شما میخواهید بگویید [یعنی] که سیر سفر مِن الخلق إلی الخلق بالحق ما باید داشته باشیم، این میشود مفاتیح الحیات. این خیلی فرق است که انسان مناجات کند، دعا کند که میشود مفاتیح الجنان یک وقت است نه، در خلقت از دید الهی دارد میگذرد. این [یعنی] سفر چهارم که سیر مِن الخلق إلی الخلق بالحق [است]، با چراغ حق دارد حرکت میکند، در راه حق دارد حرکت میکند، از منظر خدا دارد حرکت میکند، خدابین است و دارد حرکت میکند.»
جرقهی اولیهی این طرح از حدود ۵ سال قبل با فرمایش حضرت آیتالله «جوادی آملی» در خطبههای نماز جمعه در مورد بهتر نگه داشتن محیط زندگی چه در طبیعت و چه در زندگی به عنوان یک شهروند زده شد و سپس با ارائهی طرح تفصیلی و تکمیل آن، کار پژوهشی اثر زیر نظر ایشان آغاز و با رهنمودهای او پیش رفت و در نهایت با بازبینی نهایی استاد و اعمال نهایی نظراتشان پایان یافت.
روز جوان مبارک
ميلاد سرو بوستان ايستادگي، زيباترين گل باغ حسين (ع)!
جوان رعنا و رشيد حسين (ع) يادگار علي (ع)
گلستاني از زيباترين گل هاي فداکاري! و
دريايي از آبيِ عطوفت، مبارک باد
وصیتنامه شهید
حسد
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِى بِأَيِّ بَادِرَةٍ فَيَكْفُرُ وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَيَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ
امام باقر (ع ) فرمود: همانا مرد هرگونه تندى و شتابزدگى ميكند و كافر ميشود، و حسد ايمان را ميخورد، چنانكه آتش هيزم را ميخورد.
اصول كافى ج : 3 ص : 416 رواية :1
نشست اخلاقی طلاب
روز دوشنبه مورخ 27/2/95نشست اخلاقی توسط طلاب در مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س) سقز برگزار شد. در این نشست خانم الهه شیخی زاد از طلاب پایه سوم این مدرسه مبارکه برای مخاطبان خود شرح نامه 28 نهج البلاغه را ارائه داد.
ایشان کلام خود را با حمد و ثنای الهی آغاز و به معرفی این نامه پرداخته و گفت: نامه 28 از کلام حضرت امیر الؤمنین علی(ع) می باشد که یکی از نیکوترین نامه های امام علی(ع) است که پس از جنگ جمل در سال 36 هجری نوشته شد. و اما از مضمون این نامه بر می آید که ایشان این نامه را در جواب معاویه نوشته اند و در آن دو هدف مدنظر مولا(ع) بوده است:
1- افشای ادله دروغین معاویه
2- بیان فضایل بنی هاشم و رسوایی بنی امیه
و خود حضرت(ع) به معاویه خطاب نموده اند آنچه را که در این نامه بیان شده است برای آگاهی دادن تو نیست بلکه برای یادآوری نعمت های خدا می گویم.
نشست اخلاقی مشاور با طلاب
مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س) سقز روز دوشنبه مورخ 27/2/95 نشستی اخلاقی با موضوع : آداب و اخلاق طلبگی” با حضور طلاب، اساتید و کادر این مدرسه مبارکه برگزار نمود. در این جلسه اخلاقی مشاور مدرسه سرکار خانم محبوبه رحیمی با تبیین جایگاه حوزه های علوم دینی و کسب فضایل تحصیل و مدارج علمی و اخلاقی در این مکان ها خطاب به حاضرین ابراز داشت: متوجه باشید که کجا دعوت شده اید قدر این نعمت را بدانید و با بی اهمیتی نسبت به این مسئله برخورد نداشته باشید. اینکه از بین همه قشر انسان در جامعه افرادی برگزیده می شوند تا به مدارس دینی قدم بگذارند و به تحصیل علم و احکام الهی و تهذیب نفس بپردازند بسیار حائز اهمیت و در خور تأمل است. خود را ببینید که چگونه الک و غربال مورد استفاده قرار میگیرد شمانیز تقریبا همین سرنوشت برایتان رقم خورده شده است که از بقیه افراد جامعه از این صافی و الک عبور کنید و افرادی متمایز از سایرین تربیت شوید تا با تهذیب نفس و رسیدن به کمال اخلاقی و انسانی به عنوان ناجی و هادیان انسان های دنیای خود باشید.
وی همچنین افزود: درست است آموزش و فراگیری درس های حوزه از جایگاه بالایی برخوردار است اما این را در نظر داشته باشید که حوزه علمیه محصور و محدود به درس خواندن نشده است واینکه آموزش را پر رنگتر و برجسته تر جلوه دهند. همانگونه که ازطلبه توقع می رود که درس بخواند و به مدارج رتبه های بالای علمی و پژوهشی برسد بیشترین توقع در وحله اول انتظار و دید اقشار جامعه نسبت به بعد اخلاقی طلبه می باشد. از طلبه علاوه بر درس خواندن اخلاق و منش طلبگی می خواهند. طلبه ای که درس عالی و خوبی دارد اما اخلاق ندارد این علم او منهای اخلاق حسنه، ارزشی ندارد. طلبه که درس خوان باشد و در کنارش با ادب باشد همین امر او را در چشم دیگران قابل تحسین می کند.
خانم رحیمی در ادامه ضمن بیان سخنی از آیت الله حائری یزدی عنوان نمود: وی طلبه را به انگور تشبیه نموده اند. به این وصف که زمانی که انگور نیاز دارد تا خالص و پاک شود باید دو سوم آن تبخیر شود وگرنه نجس خواهد بود. طلبه نیز همینگونه وقتی وارد عرصه علوم دینی می شود باید در مسیر این جوشش و قلَیان طلبگی قرار بگیرد باید خالص شود. حوزه های علمیه مثل پالایشگاه می مانند. شاید فردی ضعیف باشد وارد حوزه شود ولی باید در حد توان خود تلاش کند تا بتواند خود را پالایش داده و به کمال برساند.
خانم رحیمی گفت: یادگیری و رعایت احکام الهی چون؛ حلال و حرام از واجبات و وظایف طلبگی است و این جزء دسته احکام شرعی برایش محسوب می شود اما احکام ارزشی طلبگی به معنای این است که تا چه حد رعایت حدود محرم و نامحرم را دارد. زرق و برق دنیایی چقدر او را وابسته خود کرده و دچار تجمل گرایی در زندگی شده است. و اما مواردی که می توان از احکام ارزشی طلبه برشمرد، آن دسته آدابی که جزء
علقیات زشت و خوب قرار میگیرد.از قبیل :
1- سر و وضع ظاهر طلبه( زی طلبگی): ما منکر این نیستیم که پوشش طلبه شاد و جدید نباشد بلکه معتقدیم لباسی که یک خانم طلبه به تن میکند لباس شهرت و عرف امروز جامعه بیرون نباشد. لباس مناسب و متنوع بپوشد ولی شأن طلبگی او را زیر
سئوال نبرد. بله طلبه نیز باید پیراسته باشد. لباس تمیز و سر و وضع مرتبی داشته باشد. اما هیچگاه فراموش نکند پوشش نباید برای جلب نگاه و دید افراد عام جامعه باشد. اگر زینتی استفاده می کند لباس روشنی می پوشد نباید در چشم نامحرم ظاهر کند نباید به این قصد متنوع پوش باشد که به همکلاسی و دوستان و اقوام خود جلوه نمایی کند و به چشم بیاید.
2- حضور طلبه در اماکن در جامعه : مثلا آیا در شأن یک خانم طلبه هست که به ساندویچ فروشی برود و در منظر عموم گاز به ساندویچ زده و نوشابه سر بکشد؟ یا در مجالس مختلط محرم و نامحرم، محافل عروسی های حرام و مختلط حضور پیدا کند؟
3- دارایی و زندگی طلبه: و اما دارایی به دو دسته مستهلک و باقی و غیراستهلاک تقسیم می شود. در زندگی نباید بر اساس چشم و همچشمی وسایل و اساسیه تجمل طلبی تهیه کند و بنابر همین همسر خود را در منگنه قرار دهد که به هر قیمتی شده وسایل پرزرق و برق و گرانقیمت ولو بدون مصرف و صرف تزیین منزل خریداری کند. زندگی یک طلبه باید بر اساس الگوی زندگانی ائمه اطهار باشد. ساده زیستی و قناعت زندگانی علما و حتی مقام معظم رهبری را در زندگی خود ملاک و معیار قرار دهد. طلبه باید در نحوه زندگی حد و مرزی با سایرین داشته باشد و اشرافی طلب نباشد.
4- رفتارهای ظاهری ، اعمال و حرکات طلبه: آداب معاشرت طلبه با مردم جامعه چگونه باشد، لفظی که در بیان و گفتار خود به کار می برد چگونه باشد، شیوه سخن گفتنش در برخورد با هم جنس و محرم و در مقایسه با نامحرم چگونه باشد، ادبیات کلامی طلبه باید با عرف و عوام فرق داشته باشد.
5- دقت در خرج کردن و هزینه زندگی: پرهیز از اسراف. طبق کلام وحی بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید. وقتی یک طلبه وسایل ضروری زندگی چه البسه، کیف و کفش و… دارد و هنوز کهنه و خراب نشده چه لزومی دارد دنبال مد برود و بدون نیاز صرفا جهت رقابت با دوستان یا ظاهرنمایی با هزینه کردن اضافی و بیهوده خرید جدیدی داشته باشد درصورتی که چند دست بدون استفاده در منزل دارد. و همه اینها جزء اسراف می باشد که در شآن اخلاق طلبگی نیست.
فواید دوش آب سرد
فواید دوش آب سرد
دوش آب ولرم مایل به سرد باعث افزایش ترشح آندورفین می شود که یک مسکن طبیعی است و باعث ایجاد احساس آرامش می شود
دوش آب سرد برای تنظیم دمای بدن
اگر زیاد عرق می کنید و یا دست و پایتان همیشه سرد است، می توانید دوش آب ولرم مایل به سرد را امتحان کنید. این کار باعث تنظیم دمای بدن شما می شود.
دوش آب سرد برای مقابله با افسردگی
آب سرد باعث تحریک بخشی از مغز می شود که منبع اصلی نورآدرنالین محسوب می شود. این هورمون به طور طبیعی خاصیت ضدافسردگی دارد.
از طرفی گیرنده های حساس به سرما در سطح پوست بیشتر از گیرنده های حساس به گرما است.
علاوه بر این محققان به این نتیجه رسیده اند که دو تا سه دقیقه قرار گرفتن زیر دوش آب با دمای بیست درجه باعث افزایش قدرت مغز می شود.
آب سرد مانند ورزش باعث آزاد شدن میزان زیادی آندورفین در مغز می شود که به هورمون خوشبختی معروف است.
بنابراین به نظر می رسد که گرفتن دوش آب سرد به استرس زدایی و رسیدن به آرامش کمک می کند.
دوش آب سرد برای افزایش سوخت و ساز بدن
دوش آب سرد علاوه بر افزایش سطح چربی های قهوه ای، فشار خون و دمای بدن می تواند باعث افزایش سوخت و ساز یا همان متابولیسم بدن شود.
به این ترتیب نیز تمام فرآیندهای بدن مانند رشد، احیای عضلانی و سلولی، هضم غذا و غیره با راحتی و سرعت بیشتری انجام می شود.
دوش آب سرد زیبایتان می کند
آب سرد باعث انقباض رگ های خونی می شود. این کار نیز پف کردگی و گودی زیر چشم ها را کاهش می دهد.
خانم ها توجه داشته باشند که گرفتن آب سرد روی سینه ها باعث پیشگیری از افتادگی آنها می شود.
علاوه بر این، آب سرد همچنین باعث بستن کورتیکول موها و درخشندگی آنها می شود. در نتیجه موها قوی تر شده و از ریزش آنها نیز جلوگیری می شود.
دوش آب سرد برای تنفس بهتر
زمانی که آب سرد به بدن می خورد ناخودآگاه نفس های عمیق می کشیم. در واقع بدن با تامین میزان اکسیژن مورد نیاز برای تنفس و گرم شدن در برابر استرس ناشی از این شوک، واکنش نشان می دهد.
در نتیجه ریه ها درست همانند زمانی که ورزش می کنید، باز می شوند تا هوای بیشتری دریافت کنند. این کار نیز باعث تقویت بدن و شادابی آن در طول روز می شود.
دوش آب سرد باعث افزایش ترشح هورمون ها می شود
آب سرد باعث تحریک غدد بدن می شود و بویژه برای افزایش باروری مردها موثر است. به خاطر اینکه سرما باعث افزایش میزان اسپرماتوزوئیدها می شود.
دوش آب سرد، مسکنی طبیعی
آب سرد باعث افزایش ترشح آندورفین می شود که یک مسکن طبیعی است و باعث ایجاد احساس آرامش می شود.
دوش آب سرد برای حفاظت از محیط زیست
دوش آب سرد به نفع محیط زیست است. به خاطر اینکه برای یک حمام گرم و طولانی مدت لازم است که حدود 110 لیتر آب مصرف کنید. در حالی که برای یک دوش آب سرد نصف این میزان آب را مصرف خواهید کرد.
علاوه بر این زمانی که آب ولرم یا سرد باشد، خیلی زود حمام را ترک کرده و انرژی زیادی برای گرم کردن آب حمام، به هدر نمی رود.
تبیان
نهی فخرفروشی
حوادث آخرالزمان در نگاه حضرت علی (ع)
روایت امیرالمومنین(علیه السلام) از حوادث آخرالزمان
سال 400 هجری سید رضی “قدس سره” به جمع آوری برخی از آثار علمی حضرت علی(علیه السلام)همت گماشت و نهج البلاغه را تدوین کرد. این اثر نفیس دریای نور، علم و دانش است و مسائل گوناگون از حوزه های مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، جهان شناسی، الهیات، خداشناسی، انسان شناسی، مبدء و معاد و …. در آن گرد آمده است. در این اثر گرانمایه برخی از سخنان حضرت علی(علیه السلام) پیرامون مهدویت و امام منتظر ذکر شده است.
از خطبه هاى امام علی(علیه السلام) که درباره حوادث آینده ایراد فرموده و به اعتقاد مفسران از حوادث آخرالزمان سخن گفته است، خطبه[187] نهج البلاغه است. در این خطبه از حوادث آینده پیشگوئى مىشود، این حوادث همان امورىاست که طبق روایات ظهور دیگر جز و علامات “حضرت مهدى(علیه السلام)” به شمار می رود.
فیا لها من مصیبة حینئذ من البلاء العقیم،و البکاء الطویل،و الویل والعویل،و شدة الصریخ، ذلک امر الله و هو کائن و فناء مریح،فیا بن خیرةالاباء متى تنتظر البشیر بنصر قریب من رب رحیم الا فویل للمتکبرین عندحصاد الحاصدین و قتل الفاسقین عصاة ذى العرش العظیم الا بابى و امى هممن عدة…»
“ابو الحسن مدائنى” این خطبه را در کتاب “صفین” آورده و گفته است اینخطبه را امام(علیه السلام) پس از پایان جریان “نهروان” ایراد فرموده و آنگاه قسمتى از آن را که از حوادث آینده پیشگوئى مىکند، ذکر نموده است. این حوادث همان امورىاست که طبق روایات ظهور جزء علامات “حضرت مهدى(علیه السلام)” به شمار می رود.
به طور خلاصه این فراز از سخنان امام(علیه السلام) شامل پیشگوئى درباره هرج و مرج هاى اخلاقى، به وجود آمدن شهر بغداد، خرابى عراق، بالا رفتن نرخ ها، و به دنبال آن حوادث گریه آور، ناله خیز و دردناکى است که به جرم بدرفتاری ها و سرکشى ها به امر خدا به وقوع می پیوندد.
آنگاه از حضرت مهدى(علیه السلام) به عنوان “فرزند بهترین پدران” فیابن خیرة الآباء یاد فرموده و خبر از سرنوشت شوم و مرگ آورى مى دهد که ـ به کیفر سرپیچى از فرمان الهى و پیروى از دستورات دین ـ در انتظار مستکبران و فاسقان است.
نویسنده مصادر نهج البلاغه در پاورقى اظهار نظر مىکند که ضمیر “هم” بهخیرة الاباء یعنى ائمه اهل بیتبرمىگردد زیرا مراد از “یابن خیرة الاباء” حضرت مهدى(علیه السلام)است.
“زمخشرى” در کتاب “ربیع الابرار” در باب “المال و الکسب” قسمتى از اینخطبه را آورده. (مصادر جلد 2 صفحه479)
هان!پدر و مادرم فدایشان باد!آنها از گروهى هستند که نامهایشان در آسمان معروف، ولى در زمین گم نامند. آگاه باشید شما آماده عقب گرد کردن امور خویش و گسیختگى پیوندها و سرکار آمدن خردسالان، و بىتجربهگان و دون همتان خویشتن باشید!
این وضع زمانى پیش خواهد آمد که قرار گرفتن انسان مؤمن در زیر ضربات شمشیر براىاو از یافتن یک درهم پول حلال آسان تر است. زمانى خواهد آمد که اجر و ثواب گیرنده از دهنده بیشتر است(زیرا دهنده در آن زمان از پول حرام و به خاطر ریا، تظاهر و اسرافمىبخشد ولى گیرنده آن را در راه وظیفه شرعى خویش مصرف مىکند)این به هنگامى رخخواهد داد که مست مىشوید اما نه با شراب، بلکه بر اثر فراوانى نعمت و قسم مىخورید اما نه از روى ناچارى، دروغ مىگوئید اما نه در اثر واقع شدن در تنگنا، این موقعى خواهد بود که بلاها و مصائب همچون بارى گران که بر پشتشتران نهاده باشند و سنگینى جهاز گردنآنها را مجروح کند، بر شما فشار وارد خواهند ساخت.
آه! این شکنجه و سختى چه طولانى است؟ و امید رهائى از آن چه دور!
اى مردم! این افسارهائى که از سنگینى بارها حکایت مىکند از دستبیندازید(دستاز افکار پراکنده و نظرات فاسد و پیروى و هوس هاى سرکش بردارید) و از گرد پیشواى خود پراکنده مشوید که سرانجام خویشتن را مذمتخواهید کرد. خود را در آتش فتنهاى که برافروختهاید، میندازید، از این کار دورى گزینید و راهى را که به آن منتهى می شود رها سازید که به جان خودم سوگند حوادث دردناکى در پیش است که مؤمن در شعلههایش هلاک مىشود اما غیرمسلمان از آن سالم مىماند!
من در میان شما همچون چراغ در تاریکى هستم که هرکس به سوى آن روى آورد و کنارش نشیند از نورش بهرهمند شود.
اى مردم! بشنوید و سخنانم را حفظ کنید! گوشهاى قلب خویش را باز کنید و گفته هایم را بفهمید!
منبع: شیعه نیوز
داستانهايى از شان نزول قرآن
منع از ترك دنيا (شأن نزول سوره مائده /87)
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود، اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند. به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم گرفتند، پاره اى از لذايذ و راحتى ها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت پردازند.
اميرالمؤ منين عليه السلام سوگند ياد كرد كه شب ها كمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد. بلال سوگند ياد كرد كه همه روز روزه باشد. عثمان بن مظعون قسم ياد كرد كه آميزش جنسى را با همسر خويش ترك گويد و به عبادت بپردازد.
روزى همسر عثمان بن مظعون در حالى كه زن جوان و صاحب جمالى بود، پريشان حال بزد عايشه آمد. عايشه از وضع او متعجب شد و گفت :چرا به خودت نمى رسى و زينت نمى كنى ؟!
در پاسخ گفت : براى چه كسى زينت كنم ؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته ، اين سخن به گوش پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آيند، هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند، بالاى منبر قرار گرفت ، پس از حمد و ثناى پروردگار گفت :چرا بعضى از شماچيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده اند؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى كنم ، هر كس از آن روى برگرداند از من نيست ، من قسمتى از شب را مى خوابم و با همسرانم آميزش دارم و هر روز، روزه نيستم .
آگاه باشيد! من هرگز به شما دستور نمى دهم كه مانند كشيشان مسيحى و رهبان ها ترك دنيا گوييد؛ زيرا اين گونه مسايل و همچنين ديرنشينى در آيين من نيست .
داستانهايى از شان نزول قرآن ، على نورالدينى
در محضر استاد
آيا زن عنصر گناه و شيطان كوچك است ؟!
آيا زن عنصر گناه و شيطان كوچك است ؟!
زن مورد لعن ابدى خدا قرار گرفته است ، زيرا گناه از زن آغاز شد و به وسيله زن است كه ما مى ميريم !!
گفته هاى بالا گوشه اى از بينش اعتقادى يهوديان درباره زن مى باشد كه وى را موجودى پست و سبب همه بدبختيها تلقى مى كنند، و بر اين عقيده اند كه اولين كسى كه ميوه ممنوعه را خورد و مرتكب گناه شد، زن بود و سبب اخراج حضرت آدم (ع ) بوده است .
زن مسئولگناهان
در مسيحيت نيز مانند يهوديان ، زن را مسئول گناهكارى دانسته اند در سفر پيدايش جمله 11 و 12 چنين مى خوانيم : زنى را كه تو، به من دادى تا همراه من باشد، از ميوه آن درخت به من داد و من آنرا خوردم .
بنابراين باعث سقوط آدم ، حوا گرديد و در حقيقت او مسئول گناههاى بشر است و خدا ناگزير شد تا تنها پسرش را به نام عيسى مسيح بفرستد تا به دار آويخته شود و با خون خودش گناهان بشر را كه زن مسئول آن است ، بشويد!!
هندوها، علاوه بر اينكه حتى حق حيات براى زن قائل نبوده و نيستند، معتقدند كه اين فقط روح گناهكار است كه به صورت زن متولد مى شود.
از ديدگاه بودائيان نيز، طبق گفته مورخ معروف وسترمارك (MAR WESTER) همه زنها دامهاى اغوا كننده و فريبنده شيطان هستند كه براى مردها گسترده و نيروى فريبندگى در نهاد زنها با خطرناكترين شكل مجسم شده است به طورى كه مردها را شيفته و فريفته خود مى سازند و همين فريبندگى زنها است كه فكر عالمى را كور مى كند.
به هر حال اين نظريه سخيف و نا آگاهانه در ميان اقوام و ملل و به اصطلاح صاحبان اديان ، شايع گشت كه شيطان يا مار حوا را فريفت و سپس حوا آدم را به گناه وادار ساخت !
ترتولين مقدس به زنها مى گويد: آيا مى دانيد كه هر يك از شما حوائى هستيد؟ مجازات خدا بر جنس شما تا اين زمان ادامه دارد، در اين صورت شرارت با الضروره بايد باقى باشد، شما زنها دروازه هاى شيطان هستند، شما كسانى هستيد كه از آن درخت ممنوع ميوه چيديد، شما هستيد كه قانون الهى را شكسته ايد، شما كسانى هستيد كه آدم را فريفته اند آنهم هنگامى كه شيطان هنوز حمله نكرده بود، شما هستيد كه با آن سهولت ، صورت خدا را در نهاد بشر، ضايع و فاسد كرده ايد! بدبختى و مرگ ، مربوط به شما است و حتى مرگ پسر خدا مربوط به شما است .
با اين بينش ، بزگترين ستم ها را نسبت به زن ، (يكى از دو ركن اساسى جامعه بشرى ) روا داشته اند و اساسى ساير اهانتها و ستمها را پى ريزى كرده اند و از اين طريق ، ضرب المثلها و آداب و رسوم غلطى را در ميان جوامع مرسوم نموده اند تا آنجا كه در بسيارى از نقاط جهان ، خود زن به اين تهمتها تن در داده و اينگونه به استضعاف كشيده شده است .
از ديدگاه قرآن
قرآن مجيد، قاطعانه و صريح ، زن را از اين تهمت تبرئه نموده از مقام او دفاع مى كند و خط بطلان بر روى اين افسانه ها كشيده است قرآن در استان آدم و حوا مى فرمايد:
فقلنا يا ادم ان هذا عدولك و لزوجت
(پس گفتيم اى آدم در حقيقت اين شيطان دشمن تو و همسرت مى باشد.)
در اينجا شيطان را، هم دشمن آدم و هم دشمن حوا معرفى كرده است و در جاى ديگر مى فرمايد:
… ان الشيطان لكما عدومبين
(به راستى كه اين شيطان دشمن هر دوى شما است .)
در اين آيه نيز دشمنى شيطان با هر دو اعلام شده است .
در مورد فريب دادن شيطان ، قرآن مى فرمايد:
فرسوس لهما الشيطان
(پس شيطان آن دو (آدم و حوا) را وسوسه كرد.)
فد لا هما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما وطفقا بخصفان عليما من ورق الجنة و ناداهما ربهما الم انهكما عن تلكما الشجرة و اقل لكما ان الشيطان لكما عدومبين
(آنگاه شيطان آن دو را به فريب و غفلت راهنمائى كرد، پس هنگامى كه از آن درخت چشيدند، پنهانى هاى آنان آشكار گرديد و بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت استفاده كرده خود را بپوشانند و خدا آنان را مخاطب قرار داده فرمود آيا من شما دو نفر را از اين درخت نهى نكردم و نگفتم كه بى شك اين شيطان سخت دشمن شما است ؟!
دقت مى كنيد كه در تمام خطابها، هر نفر مخاطب هستند و هرگز يكى از آنان را وسيله شيطان و عنصر گناه و فريب ، معرفى نمى كند و در فريب شيطان نيز قبلا مى فرمايد:
… مانها كما ربكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا ملكين اوتكونا من الخالدين و قاسمهما انى لكما لمن الناصحين
(و شيطان به دورغ گفت خدا شما دو نفر را از خوردن اين درخت نهى نكرد مگر براى اينكه مبادا شما دو فرشته گرديد يا اينكه مبادا در بهشت جاودانه بمانيد و براى آن دو، سوگند ياد كرد كه پس براى هر دوى شما از نصيحت كنندگان و خير خواهان هستم .)
و اتفاقا در جاى ديگر صراحت دارد كه شيطان به طور مستقيم خود آدم را وسوسه كرد و فريب داد.
فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى فاكلا منها فبدت لهما سواتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة و عصى آدم ربه فغوى
(پس شيطان او (آدم ) را وسوسه كرد گفت آيا تو را به درخت جاودانگى و ملك ابديت راهنمائى بكنم ؟ سپس آدم و حوا از آن درخت خوردند، در نتيجه آنچه كه آشكار شدنش براى آنان زشت بود.نمايان شد و بر آن شدند كه از برگهاى درختان بهشتى استفاده كرده خود را بپوشانند و آدم ، پروردگارش را نافرمانى كرد و به بيراهه رفت )
و در مورد ديگر قرآن مجيد تصريح مى كند كه شيطان باعث لغزش آن دوشد و فريبشان داد آنجا كه مى فرمايد:
وقلنا يا آدم اسكن انت وزوجك الجنة و كلامنها رغدا حيث شتما ولا تقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين فازلهما الشيطان عنها فاخرجهما مما كانافيه ..
(و گفتيم اى آدم تو و همسرت در بهشت مسكن گيريد و آزادانه و بدون زحمت از نعمتهاى آن برخوردار شويد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از جمله ستمكاران خواهيد گشت ، پس شيطان ، آدم و حوا را از راه صحيح لغزاند و سبب اخراج آن دو از بهشت و محروميتشان از نعمتهاى بهشتى گرديد.)
آفرينش زيباى زن و مرد
بدون ترديد، ارزش وجودى زن ، از ارزش وجودى مرد، جدا نيست و هيچكدام ذاتا عامل بدبختى يا عنصر گناه نيستند بلكه هر كدام در همين شرايط وجودى كه هستند، هيچگونه نقص در آنها نيست و به زيباترين نحو و شايسته ترين شكل آفريده شده اند كه اگر به جز اين بودند نقص داشتند آفريننده اين نظام خود فرموده است كه :
اعطى كلشى ء خلقه ثم هدى
(خداى متعال آنچه كه لازمه وجودى آفرينش هر چيزى بود به آن عطا كرده و آنگاه راه و كمال و حركت را نيز به وى نشان داده است .)
جهان چون خد و خال و چشم و ابروست
كه هر چيزى به جاى خويش نيكو است
همانطور كه در كشور تن ، زيبائى هر كدام از اعضاء به همان كيفيتى است كه هستند زيبائى ديدگان در ظرافت آنها و زيبائى بازوان به قوى بودن و ستبر بودن آنها است ، در واحد انسانى زن و مرد نيز زيبائى مرد به كيفيت خاص خودش ، به نيرومند بودن و خشونت مردانگى او و زيبائى و جلوه زن ، به ظرافت و نازكى او است كه از شير حمله خوش بود و از غزال رم جمال شير به يال و كوپال ، و جلوه غزال ، به حالت آميخته با آرامى و لطافت و چشمهاى زيبا و معصومانه و رميدن از خشونتش مى باشد هرگز حق ندارى كه به حمله او يا به رميدن اين اعتراض كنى كه همين زيبا است غير اين نازيبا.
نقاش ازل همه جهان را به زيباترين وجه نقاشى كرده و نظام احسن را ارائه نموده است و در خصوص انسان فرموده است :
لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم.
(به تحقيق انسان را در زيباترين و بهترين قوام و مراتب وجود آفريده ايم )
و صوركم فاحسن صوركم .
(و خداى متعال شما را به تصوير كنيد پس صورت شما را زيباترين و بهترين صورت قرار داد.)
آرى همان خدائى كه همه جهان نو جهانيان را به حق آفريد و همگان را زيبا آفريد:
خلق السوات و الارض بالحق
زن و مرد نيز در اين نظام احسن به حق آفريده شده و به زيباترين وجه آفريده شده اند، منتهى همچنانكه تنه ها و شاخه هاى درختان ، تنومند و خشن هستند و بايد هم چنين باشند، شقايقها زيبا، ظريف و لطيف مى باشند، در زندگى انسانى نيز مثل مرد و زن ، به آن گونه است .
غرور و خود خواهى مرد؟
ناظم نظام احسن ، زيبا تنظيم كرده است و اگر خوب بنگرى چيزى جز زيبائى نخواهى يافت و اين غرور و خودخواهى است كه بگوئيم چرا شقايقها به اين اندازه خوشرنگ و زيبا هستند؟ چرا توجه مرا جلب مى كنند؟ جرا ارغوان ، گلسرخ و يا سمن ، در ميان گياهان به اين اندازه جلوه دارند، چرا اينقدر خوشبو هستند كه بايد من بروم و يك دامن بچينم ؟ اين گناه گل است كه زيبا است يا گناه تو است كه نمى گذارى زيبا، زيبا بماند؟ و با تجاوزگرى آن را پژمرده ، افسرده و نابودش مى كنى ؟ تو خود را در ياب و زيبائى را تحقير نكن ، تو خود بدان كه چگونه و كى بايد از گل بهره برد؟ كه اگر چنين كردى هرگز گلهاى معصوم را گنهكار فرض نخواهى كرد. تو حداقل مثل بابا باش و از ديده و دلت فريادبكش نه از آنكه ديده ات مى بيند و دلت ياد مى كند، اگر ديده و دل را انسانى ساختى ، راحتى و حتى نياز به فرياد هم ندارى .
اين از انانيت و خود خواهى انسان است كه بنفشه و لاله را گنهكار بداند و آنها را مقصر بشمارد كه چرا بنفشه معطر است و نشاط آور و چرا لاله خوشرنگ ، زيبا، پرمعنى و با نجوى است ؟
تو اگر مبتلا به بيمارى زكام هستى و بوى خوش گل به مشامت نمى سازد، خود را معالجه كن و به رائحه گل بد مگو كه اگر خود را معالجه كنى و با ديده و مشام سالم به گل بنگرى و بو كنى و تقواى دل و ديده داشته باشى ، آنگاه هر چه را مى بينى خوبى و زيبائى مى بينى و در مقابل ناظمش كرنش و تواضع مى كنى و تبارك الله احسن الخالقين مى گوئى !
آرى زن عنصر گناه و شيطان كوچك نيست و اين توئى كه گناه آلود مى نگرى و شيطان گونه از وجود او سوء استفاده مى كنى !
شخصيت زن از ديدگاه قرآن ، هادى دوست محمدى