داستانهايى از شان نزول قرآن
منع از ترك دنيا (شأن نزول سوره مائده /87)
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود، اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند. به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم گرفتند، پاره اى از لذايذ و راحتى ها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت پردازند.
اميرالمؤ منين عليه السلام سوگند ياد كرد كه شب ها كمتر بخوابد و مشغول عبادت باشد. بلال سوگند ياد كرد كه همه روز روزه باشد. عثمان بن مظعون قسم ياد كرد كه آميزش جنسى را با همسر خويش ترك گويد و به عبادت بپردازد.
روزى همسر عثمان بن مظعون در حالى كه زن جوان و صاحب جمالى بود، پريشان حال بزد عايشه آمد. عايشه از وضع او متعجب شد و گفت :چرا به خودت نمى رسى و زينت نمى كنى ؟!
در پاسخ گفت : براى چه كسى زينت كنم ؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته ، اين سخن به گوش پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد. فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آيند، هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند، بالاى منبر قرار گرفت ، پس از حمد و ثناى پروردگار گفت :چرا بعضى از شماچيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده اند؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى كنم ، هر كس از آن روى برگرداند از من نيست ، من قسمتى از شب را مى خوابم و با همسرانم آميزش دارم و هر روز، روزه نيستم .
آگاه باشيد! من هرگز به شما دستور نمى دهم كه مانند كشيشان مسيحى و رهبان ها ترك دنيا گوييد؛ زيرا اين گونه مسايل و همچنين ديرنشينى در آيين من نيست .
داستانهايى از شان نزول قرآن ، على نورالدينى