هرگز سختیهای زندگی خود را برای دیگران تشریح نکنیم.
مفضّل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود ،فقر وتنگ دستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار میداد، درمحضر امام صادق علیه السلام لب به شکایت گشود و بیچارگیهای خود را مو به موتشریح کرد :« فلان مبلغ قرض دارم ،فلان مشکلرا دارم، متحیّرم چه کنم ؟ و….!»خلاصه در آخر کلامش از امام صادق علیه السلام درخواست دعا کرد.
امام علیه السلام به کنیزش دستور داد یک کیسه اشرفی که منصور برای وی فرستاده بود بیاورند ،بعد این کیسه را در اختیار مفضّل قرار داد.
مفضّل به امام علیه السلام عرض کرد: «آقا!… مقصودماز آنچه در حضور شما گفتم دعا بود.»
حضرت امام علیه السلام فرمودند: « بسیار خوب! … دعا هم میکنم؛،امّا این را بدان؛ هرگز سختیهای خود را برای مردم تشریح نکن. اولین اثرش این است که وانمود میشود تو در میدان زندگی زمین خوردهای واز روزگار شکست یافتهای، در نظرها کوچک میشوی وشخصیّت واحترامت از میان میرود».
منابع:
شهید مطهری،داستان راستان ص۱۷ .
رحمتی ،محمد،گنجینه معارف ج۱ص۱۱۲
مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش
چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند.
۱. یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد.
۲. دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد.
۳.سوم باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده، دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد.
۴. چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد.
سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید.
خفاش گفت:
یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند.
اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید.
و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد، همه ی خلایق از او در بیم و هراسند و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند.
اما باد، اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند.
آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم.
باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم.
آب گفت: غرقش می کنم.
مار گفت: به زهر کارش سازم.
چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که:
هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم…
تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم.
خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که:
۱. پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد.
۲.باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد.
٣. و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود.
٤. و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد، دو سینه در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور.
انوار المجالس ملا محمد حسین ارجستانی
قصه های باطل، ذهن را کج و منحرف می کند
یکی از عهدهای شیخ الرئیس در رساله ی عهد اش این است که رمان و قصه های باطل نخواند،
حرف ها و افسانه های باطل ذهن را کج و معوج می کند و نفس را از درست اندیشی و درست یابی عدول می دهد و منحرف می گرداند.
افسانه و قصه های هرزه، اندیشه های ناپاک و پلید و حرف های کج و معوج، فکر را از استقامت باز می دارند و انسان را از استنتاج و تحصیل معارف حقه، درست اندیشی و درست بینی دور می گردانند.
ولایت تکوینی/فصل_اول، ص۱۳
حضرت علامه حسن زاده آملي
حکم جوایز مسابقات فرهنگی
شرکت در مسابقات پیامکی و دریافت جایزه از آن به لحاظ شرعی چه حکمی دارد؟
پاسخ:
آیت الله خامنه ای: اگر هزینهای افزونتر از هزینه های معمولی پیامک از افراد کم نشود و هزینه جایزه بر اساس جمع آوری پول های کسر شده نباشد اشکالی ندارد.
اگر علاوه بر هزینه معمول پیامک، پولی بابت شرکت در مسابقه از افراد کسر شود و از پولهایی که از افراد کسر شده جایزه تهیه کنند، حرام است.
آیت الله مکارم شیرازی: این كار در واقع نوعی بخت آزمایی جدید است كه آن را به شكل ارسال پیامك درآوردهاند، شركت در آن جایز نیست و گرفتن جایزه حرام است.
دعاى پُر پاداش
روزى حضرت امیرالمومنین"ع” مشغول طواف كعبه بود، ناگاه ديد مردى پرده كعبه را به دست گرفته و چنين دعا می كند:
«يا مَنْ لا يشْغُلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ، يا مَنْ لا يغَلِّطُهُ السّائِلُونَ، يا مَنْ لا يتَبَرَّمُ اِلْحاحُ الْمُلِحِّينَ اَذِقْنِى بَرْدَ عَفْوِكَ وَ حَلاوَة مَغْفِرَتِكَ؛
اى خدايى كه شنيدنت تو را از شنيدنى هاى ديگر غافل نكند.
اى خدايى كه در دريافت سؤال تقاضا كنندگان اشتباه نمى كنى،
اى خدايى كه اصرار اصرار كنندگان تو را آزرده نمى كند،
خنكى عفوت، و شيرينى آمرزشت را به من بچشان.»
حضرت امیرالمومنین"ع"به او فرمود:
دعايت را شنيدم.
او كه خضرعليه السلام بود گفت:
«اين دعا را بعد از هر نمازى بخوان، سوگند به خدايى كه جان خضر در دست اوست، اگر گناهت به اندازه تعداد ستارگان، و ريگها و خاكهاى زمين باشد، خداوند سريعتر از يك چشم به هم زدن، آنها را مى بخشد.»
بحار، ج 39، ص 132، و نظير آن در ص 133
آیا ذوالقرنین پیامبر بود ؟
از امام علي علیه سلام سؤال شد آيا ذوالقرنين پيامبر بوده است؟ حضرت فرمود: او نه پيامبر بود و نه ملك بلكه بنده اي بود كه خدا را دوست داشت و خدا هم او را دوست داشت و براي خدا خير خواهي مي كرد و خدا هم براي او خير خواست.(1)
از امام باقر و صادق هم نقل شده كه ما همچون صحابي موسي(يوشع بن نون) و ذوالقرنين هستيم كه عالم بودند و پيامبر نبودند.(2)
پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در مورد ذوالقرنین نقل کرده اند: «او پيامبر نبود بلكه بنده صالحى بود»، (3)
منابع:
1. فيض كاشاني، الاصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، ج2، ص726؛ بحراني، البرهان، تهران، بنياد بعثت، 1416ق، ج3، ص659.
2. بحراني، همان، ص664.
3- (الحويزى، على بن جمعه العروسى نورالثقلين، قم: مطبعه الحكمه، الجزء الثالث، بىجا، بىتا، ص 294 و 295).
رویای اکنکار
یکی از گرایشهای فطری ارتقا و تعالی است؛ زیرا روح انسان با تجربهی محضر خداوند متعال، تعالی را تجربه کرده است و اکنون در این دنیای فرودست، محدود و مادی اشتیاق و شور آن تجربه، قرارش را ربوده است. مکتب اکنکار به معنای سفر روح، میکوشد تا پاسخی به این گرایش و نیاز بنیادین ارائه دهد.
بنابر تعالیم اک -که ماهیت و سرشت روح بیان میکند- انسان روح است؛ ذرهای از خداوند که برای تحصیل تجربههای معنوی به جهان فرستاده شده است.
برنامه و روش گروه «اك» يا «اكنكار» در واقع ريشه در نوعى نگاه بوديستى به حقيقت انسان و هدف او دارد. راه و روش «اكنكار» به انسان نشان مىدهد كه چگونه با رهاكردن و آزاد ساختن قابليتهاى درونى خود و شناخت تندرستى به موفقيت نايل شده و سفر روحى را آغاز كرده با تعالى روح به سوى درك خداوند رهنمون گرديد.
کلمپ، هارولد، استاد رویا، ترجمه شهرام شاهمحمدپور، نشر ایساتیس، ۱۳۸۰، ص ۹
حق زبان
امام سجاد عليه السلام :
حَقُّ اللِّسَانِ إِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَى وَ تَعْوِيدُهُ الْخَيْرَ وَ تَرْكُ الْفُضُولِ الَّتِي لَا فَائِدَةَ لَهَا وَ الْبِرُّ بِالنَّاسِ وَ حُسْنُ الْقَوْلِ فِيهِم
حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و نيكى به مردم و خوشگويى درباره آنان است.
امالی(صدوق) ص 368 - خصال ص 566 - مکارم الاخلاق ص 419
مرعوب دشمن شدن انسانهای بزدل!
مرعوب دشمن شدن انسانهای بزدل! در مقابل تهدید پوشالی و توخالی دشمن مستكبرِ متكبّر از منظر امام خامنه ای (مدّظله العالی)
بنده مى بينم؛ دشمن مى خواهد با ترساندن، كار خودش را پيش ببرد. ما به اتّكاى قدرت الهى كه مجسّم در قدرت ملّت بزرگ ماست، از دشمن مستكبرِ متكبّر، نمى ترسيم؛ معتقديم كارى نمىتواند بكند. «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً»؛ [(نساء، 76)] اين، قرآن است؛ قرآن را بايد باور كرد؛ كيد شيطان، ضعيف است؛ اگر روزى در قرآن اين را مى خوانديم و از روى ايمان و تعبّد، فقط قبول مىكرديم، خدايا تو شاهدى كه امروز اين را از روى تجربه هم قبول كرده ايم. تجربه هم همين را نشان مى دهد؛ اگر شيطان ضعيف نبود،جمهورى اسلامى را تحمّل نمى كرد.
ببينيد چقدر با جمهورى اسلامى دشمنند. مىبينيد كه «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ»؛ (آل عمران، 118) رئيس جمهور امريكا را ببينيد! آن وزير امور خارجهى بدشكلش را ببينيد! راجع به جمهورى اسلامى كه حرف مى زنند، نفرت و بغضا و دشمنى ملّت ايران و جمهورى اسلامى، از سر و صورتشان مى بارد.
توصیه امام زمان (عج) به خواندن "صحیفه سجادیه"
محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول میفرماید:
« در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم، اما نماز قضا بر عهدهام بود و به همین دلیل احتیاط میکردم و نمیخواندم.
خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.»
اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاصِ خود را دارد، و با نمازهای واجب فرق میکند.
یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم، که امام زمان (علیه السلام) را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم.
با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!»
عرض کردم:
« یابن رسول الله، همیشه دستم به شما نمیرسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.»
فرمود:
« برو از آقا محمد تاج کتاب بگیر!»
در خواب گویا او را میشناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم و مشغول خواندن بودم و میگریستم که از خواب بیدار شدم.
از ذهنم گذشت که شاید محمد تاج همان شیخ بهائی است و منظور امام از تاج، این است که شیخ بهایی ریاست شریعت را در آن دوره به عهده دارد.
نماز صبح را خواندم و خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ با سید گلپایگانی مشغول مقابله ی صحیفه سجادیه است.
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم،افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم.
در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم بود.مرا که دید گفت:
« ملا محمد تقی! من از دست طلبه ها به تنگ آمدهام. کتاب را از من میگیرند و پس نمیدهند. بیا برویم خانه یک سری کتب به تو بدهم.»
مرا به خانهاش برد، در اتاقی را باز کرد و گفت:« هر کتابی را که میخواهی بردار!»
کتابی را برداشتم؛
ناگهان دیدم همان کتابی است که دیشب در خواب دیده بودم. «صحیفه سجادیه » بود.
به گریه افتادم. برخاستم و بیرون آمدم.
گفت:« باز هم بردار!»
گفتم:« همین بس است.»
مرحوم مجلسی دوم میفرماید:
« مجلسی اول چهل سال از عمر خود را، صرف ترویج صحیفه کرد و انتشار این کتاب توسط او باعث شد که اکنون خانهای نیست که صحیفه در آن نباشد.
این حکایت بزرگ باعث شد بر صحیفه شرح فارسی بنویسم که عوام و خواص از آن بهرهمند شوند.
امام شناسی/ ج۱۵/ص ۴۹_۵۰
3 دقیقه تامل و تفکر
استاد فاطمي نيا:
شكرگزاري وحمدي آثار وضعيه دارد كه همراه تسليم ورضا باشد. درصورتي حمد همراه تسليم و رضاست كه انسان متوجه باشد حمد مُنعِمي را به جا مي آورد كه در نهايت حكمت ومهرباني است!
نمونه ي اين حمد، حمدهاي امام سجاد(ع) است كه درعين اينكه امام زمان (امام حسين ع) و تمام عزيزانش را جلوي چشمانش به شهادت رساندند، خطاب به خداوند مي فرمايند:
“اگر من را داخل آتش هم كني، به اهل جهنم اعلام خواهم كرد كه دوستت دارم!”
سبحان الله! اين نهايت محبت الله و تسليم است.
ولي ما به اندك مصيبتي ، اگر هم شكر خدا به جا آوريم ، همراه گله و غر است!
مثلا ميگويد : ” خدارا شكر ولي بالاخره چه ميشود كرد!؟ اين هم مصلحت ما بوده است ، عيب ندارد ، هركسي شانسي دارد!”
اين حمدي كه همراه غر وگله است ، همراه تسليم و رضايت باطني نيست.
بايد سعي كنيم تسليم خداوند حكيم مهربان شويم تا ترقيات معنوي كنيم.
خـود را پیـدا کنیـد...
شخصی وارد روستایی شد، دید همه قبر ها جلوی در خانه ها است و سن مرده ها کم است. یکی شش ماه، یکی یک سال، یکی سه سال، یکی ده روز. از شخصی پرسید: جریان چیست؟
او در جواب گفت: ما اینجا مرده ها را جلوی خانه دفن مےکنیم که هر روز وقتی از خانه بیرون میآییم، به یاد مرگ و آخرت بیفتیم و از خدا بترسیم و در روز، حواسمان جمع باشد و کارهایمان را میزان کنیمو اینکه مےبینی عمرها کم است، علتش این است که ما عمر را از روزی حساب مےکنیم که شخص بیدار شود و خودش را بشناسد.
(و دست از گناه و معصیت بکشد).
اگر اینطور باشد به عقیده من این است که ما غالبا سقط جنین مےشویم و اصلا عمری نداریم. دعا کنید بیدار شویم و بفهمیم و بمیریم و بفهمیم که از کجا آمدیم و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت. حضرت علی علیهالسلام فرمودند: رَحَمَ اللهُ امرءً عَرَفَ مِن أین و فی أین و إلی أین. «خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار گرفته است و به سوی کجا می رود»
گاهی وضو بگیر و رو به قبله بنشین و تسبیح را بردار و صدبار بگو: من کیستم؟
حضرت امیرالمومنین علے علیه السلام فرمودند: تعجب مےکنم از کسی که به دنبال گمشده خویش می گردد ولی به دنبال خودش نمیگردد. ما خودمان را گم کردهایم، تا حالا گشته ای خودت را پیدا کنی؟!
منبع: ڪتاب بدیع_الحکمة حکمت ۲۹ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)
علم بهتراست یاثروت....
جمعیت زیادی دور حضرت علی عليه السلام حلقه زده بودند ..
مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی ! سؤالی دارم .
علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی عليه السلام در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود ، سکوت کرد.
در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
- اباالحسن! سؤالی دارم ، میتوانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد فرمود : بپرس !
مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید : علم بهتر است یا ثروت ؟
حضرت علی فرمود: علم بهتر است؛
زیرا علم تو را حفظ میکند ، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود ، همانجا که ایستاده بود نشست.
حقّ عدالتورزی...
پاسداشت حقوق مردم در حکومت، سخت در گرو پاسداشت عدالتورزی همهجانبه برای آنان است، عدالتی که برای مردم باشد و فدای چیزی نگردد. امام علی (ع) حکومت را بدین منظور میخواست، چنانکه فرمود:
بدانید، به حقّ آن که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور حاضران و اتمام حجّت با وجود ناصران نبود، و اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده، هیچ آرام و قرار نگیرند، بیتأمّل رشتۀ حکومت را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغاز میانگاشتم، و چون گذشته، خود را به کناری میداشتم.(نهج البلاغه ، خطبه3)
امام (ع) به روشنی بیان کرده است که حکومت را به سبب خواستِ مردم برای برپا داشتن عدالت پذیرفته است تا به ستمِ ستمگران پایان بخشد و دادِ ستمدیدگان را بستاند.
در آموزههای امیر مؤمنان علی (ع) حکومت در اصل برای برپا داشتن عدالت در خدمت مردم است تا این چنین، کرامت انسانها حفظ شود.
حکومت امام علی (ع) ، حکومت موفق تاریخ
راه و روشتعاملبامردم ازدیدگاه قرآن مجید
*فَتَبَيَّنُوا:*
اهل تحقیق کردن باشید، قبل از اینکه هر سخنی از زبان خود خارج کنید، خوب تحقیق کنید.
*فَأَصْلِحُوا:*
برقراری صلح، بین دوستان و آشنایان شما اگر کدورتی هستش، بین آنها صلح و سازش برقرار کنید و خود نیز اهل صلح و سازش باشید.
*وَأَقْسِطُوا:*
عدالت به کار برید، در اجرای حق و موارد آن عادل باشید و برای شما دوست و آشنا فرقی با غریبه نداشته باشد، و حقوق به حق آنها را رعایت کنید.
*لَا يَسْخَر:*
مسخره نکنید، مردم و قومها را به سُخره نگیرید.
*وَلَا تَلْمِزُوا:*
طعنه زن نباشید، به دیگران طعنه نزنید و از آنها عیب جویی نکنید.
*وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَاب:*
پرهیز از گذاشتن لقبهای زشت و ناپسند بر یکدیگر، و همچنین به شدت خودداری کنید، از اینکه یکدیگر را با القاب و زشت و ناپسند صدا بزنید.
*اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ:*
از بسیاری از گمانها دوری کنید، و همچنین از گمان بد در مورد دیگران نمودن به شدت خودداری کنید.
*وَلَا تَجَسَّسُوا:*
اهل جاسوسی و پرده دری نباشید و در کار و زندگی دیگران سرک نکشید.
*وَلَا يَغْتَب:*
غیبت نکنید، اهل غیبت کردن پشت سر این و آن نباشید و جلساتی که در آن غیبت کسی می شود را ترک کنید.
این سفارشات در سوره حجرات آمده که واقعاً جای بسی تامل دارد، اگر ما مسلمانان به همین سفارشاتی که فقط در همین سوره آمده عمل کنیم و در جامعه خود پیاده کنیم، جامعه ای پویا و زنده ای خواهیم داشت و ”جامعه ما بسان گلستان می شود“.
یوگا و مدیتیشن اصل مشترکِ شبهجنبشهای معنوی
«یوگا » و «مدیتیشن » یکی از اصول مشترک در بین شبهجنبشهای معنوی است. مدیتیشن یکی از مراحل هشتگانۀ یوگاست که به توقف فکر بر یک موضوع مربوط میشود. مدیتیشن معادل انگلیسی دایانا در زبان سانسکریت است و برخی از مترجمان فارسی، واژۀ «مراقبه» را معادل آن قرار دادهاند. دایانا تمرین ذهنی برای فکر نکردن و توقف کنشها و واکنشهای ذهنی است.
مدیتیشن شاخصه ها و ویژگی هایی دارد که کاملا با تکیه کردن بر خدا و راه خدا فرق دارد و اصل مشترک شبه جنبش های معنوی است.
خصوصیات مهدی یاوران
سلیمان بن هارون عجلی گوید شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود:
همانا یاران صاحب این امر برای او نگهداری شده اند، اگر همه مردم نیز از بین بروند خداوند یارانش را به او می رساند، و آنان همان کسانی هستند که خدای عز و جل فرموده:
« فان یکفر بها هوالاء…»
اگر اینان بدان کافر شوند پس به تحقیق ما گروهی را که بدان کافر نیستند بر آن موکّل کرده ایم.
و باز آنان همان کسانی هستند که خداوند درباره آنان فرموده:
« فسوف یأتی الله بقوم یحبهم ویحبونه…»
خداوند به زودی گروهی را خواهد آورد که آنان را دوست می دارد وآنان نیز او را دوست می دارند، در برابر مومنان فروتن و در برابر کافران با عزت و درشت خو و سخت گیر هستند.
غیبت شیخ نعمانئ ص۴۶۶
نسيه داده میشود حتی به شما!
يكی از فرزندان شيخ رجبعلی خیاط میگويد: روزی مرحوم مرشد چلويی معروف خدمت جناب شيخ رسيد و از كسادی بازارش گله كرد و گفت: داداش! اين چه وضعی است كه ما گرفتار آن شديم؟
دير زمانی وضع ما خيلی خوب بود روزی سه چهار ديگ چلو میفروختيم و مشتریها فراوان بودند، اما يكباره اوضاع زير و رو شده مشتریها يكی يكی پس رفتند، كارها از سكه افتاده، و اكنون روزی يك ديگ هم مصرف نمیشود …؟
شيخ تأملی كرد و فرمود:
« تقصير خودت است كه مشتریها را رد میكنی »!
مرشد گفت: من كسی را رد نكردم، حتی از بچهها هم پذيرايی میكنم و نصف كباب به آنها میدهم.
شيخ فرمود:
« آن سيد چه كسی بود كه سه روز غذای نسيه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بيرون كردی؟! »
مرشد سراسيمه از نزد شيخ بيرون آمد و شتابان در پی آن سيد راه افتاد، او را يافت و از او پوزش خواست، و پس از آن تابلويی بر در مغازهاش نصب كرد و روی آن نوشت:
« نسيه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »!!