نظر امام خمینی (ره) پیرامون طب غربی
… یکی از دکترهای امروزی میگفت بر ما و بر دکترهای بزرگ این کشور ثابت شده که کاری از طب اروپا جز جراحی برنمی آید و داروهای اروپایی معالج نیست، بلکه مسکنی است که ما به کار میبریم و انتظار آنرا داریم که دوره خود را طی کند و یا به خوبی و یا به هلاکت منجر شود.
گفتم پس چرا دکترها این مطلب را به مردم نمیگویند. گفت: کسی قدرت گفتار را ندارد و درست گفت.
میدانیم علومی که در شرق بود، دسیسه ها اسباب این شد که عقب بزنند آنها را و به جای آن علوم غرب را بیاورند. دانشهایی که در شرق بود و اروپا از آن تقلید میکرد دست های آمد آنها را عقب زد و محتوا را از ما گرفت و الان وضع ما وضعی شده است که خیال میکنیم که هر چی هست در غرب است و ما هیچ چیز نداریم…
امروز همه چیز کشور ما با هم جور است و تا یک شجاعت ادبی در نویسندگان ما پیدا نشود اصلاح نخواهد شد. امروز اگر کسی از طب اروپایی، یا زندگی اروپا مآبی انتقادی کند مورد هو و جنجال بسیار واقع خواهد شد و از نظر جوانان تحصیل کرده ما ساقط میشود. لیکن با همه حال ممکن است در بین آنان کسانی به فکر بیفتند و سنجش های کرده راهی به خطاکاریهای خود پیدا کنند و برای دوره های بعد از این زمان طرفدارانی هم برای این مسلک پیدا شود و قدم هایی برای سعادت نسل آتیه برداشته شود.
هان ای نویسندگان! به خود آیید و از بی خردان نهراسید و گفتنی ها را بگویید و زندگی پرآشوب اروپا چشم تان را از حقایق نبندد.
همه شنیدید در زمان تصدی رضا خان همین شاه کنونی به تیفوئید مبتلا شد، در وقتی که تمام دکترهای درجه اول کشور از درمان آن مأیوس شدند ، طبیب طالقانی با دستور طب قدیم او را معالجه کرد. خوب بود با چنین امتحانی رضاخان با زمام داران آن روز به فکر این بیفتند که طب کشور خود ما نیز دستکم به حساب بیاید لیکن به قدری اینها خود را باختند ، و انگاره را از دست دادند، که حاضر نیستند برای خود جزئی فضیلت قائل شوند و با حسن و هوش خود هر طور شده است مبارزه میکنند که مبادا برخلاف اروپا سخنی بگویند!!!
کتاب کشف الاسرار (نسخه قدیمی) صفحه ۲۸۱
هفته دفاع مقدس مبارک
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد.صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربینهای تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد .[1]
جنگی نابرابر در شرایطی به ایران اسلامی تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیریهای نظامی در صدد تضعیف نظام بودند و نیروهای نظامی نیز به خاطر تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.
آمریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی و در نهایت تسلیم آنها حمایت پنهان و آشکار خود را در کلیه زمینههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و … از رژیم بعثی عراق به اجرا گذاشت ، از سوی دیگر نیز ابرقدرت دیگر جهان یعنی شوروی که متحد عراق محسوب میشد، خصومتش را با نظام اسلامی که شعار نه شرقی و نه غربی را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، این تجاوز را محکوم کرده بود، بیش از پیش نمود.
ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعیت داخلی و خارجی ایران، فتح یک هفتهای تهران را در سر میپرورانید، در روزهای نخست تجاوز، بدون مانعی جدی در مرزها تا دروازههای اهواز و خرمشهر پیش تاخت.
تحت چنین شرایطی امام خمینی (ره) به خروش آمد و ندای ملکوتیش دلهای شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کیان جمهوری اسلامی نمود؛ بطوریکه، نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزشهای نظامی به مقاومت پرداختند. «این جنگ، جنگ با اسلام است به هواداری کفر و یک همچنین جنگی برخلاف رضای خداست. و خدای تبارک و تعالی نخواهد بخشید بر این کسانی که بر ضد اسلام قیام کنند به واسطه ی همراهی با کفر.» همچنین امام قدس سره اولین فرمان خود را درباره جنگ در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۱ ، صادر فرمودند. [2]
علیرغم کارشکنیهای رییس جمهور وقت بنیصدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفت و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبههها شتافتند.پس از شکلگیری اتحاد و انسجام در میان نیروهای انقلابی و طرد نیروهای وابسته، حماسهای مقدس شکل گرفت که در تاریخ ایران اسلامی بیسابقه بود.حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهای بینهایتی را برای ملت ایران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ایمان و مخلص این سرزمین ، ستونهای نظام اسلامی را تا مدتها مستحکم نمود.
به مناسبت بزرگداشت این همه مجاهدت و ایثار هرسال 31 شهریور تا ششم مهرماه به عنوان هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است [3]
پی نوشت :
[1]. روند جنگ ایران و عراق مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ج1 ص7
[2]. صحیفه نور – مجموعه رهنمود های امام خمینی قدس سره – بهمن ماه 1362 – جلد 13 – ص 94.
[4]. تقویم رسمی کشور - شورای مرکز تقویم دانشگاه تهران ـ مؤسسه ژئوفیزیک - ۳۱ شهریور - آغاز جنگ تحمیلی (1359 ه.ش) ـ آغاز هفته دفاع مقدس
حقوق زن
امام سجاد عليه السلام :
حق زن اين است كه بدانى خداوند عزوجل او را مايه ی آرامش و انس تو قرار داده و اين نعمتى از جانب اوست،
پس احترامش كن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجبتر است اما اين حق اوست كه با او مهربان باشى.
من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 621، ح 3214
عدم تعلق به زینت های دنیوی
اسماء دختر عمیس روایت کرده اند که گفت :
روزی در خدمت فاطمه علیها السلام در حالی که در گردنش گردنبندی از طلا بود نشسته بودم . (این گردنبد را حضرت علی علیه السلام را سهم غنایم جنگی خود برای فاطمه خریده بود) .
در این وقت رسول خدا (ص ) وارد خانه دخترش شد، چون چشمش به آن گردنبند افتاد فرمود:
ای فاطمه ! مردم نمی گویند فاطمه دختر محمد (ص) زیور آلات جباران را به تن کرده است ؟
رسول خدا (ص) بیش از این سخنی نگفت .
حضرت فاطمه علیها السلام با شنیدن سخن کوتاه پدر، گردنبند را بیرون آورده ، آن را فروخت و با پول آن بنده ای خریداری کرد و آزاد نمود.
منابع :
بحار الانوار، ج 43، ص 81
مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 121
عیون اخبار الرضاع، ج 2، ص 45
یکی از ۷۲ نفر
آشنایی با یاران امام حسین(علیه السلام)
جُوَیْن بْن مالک بْن قَیْس
جوین از شیعیان امام علی(ع) بود و در قبیله بنی تمیم در کوفه، مردم را به پذیرفتن امامت امام علی (ع) دعوت میکرد.
بسیار شجاع و جنگجو بود و جنگاوری اش شهرت داشت.
برخی تاریخ نگاران می نویسند جوین با چند نفر از قبیله بنی تمیم به قصد جنگ با امام حسین (ع) از کوفه به سپاه عمر سعد پیوست ولی همین که دید عبیدالله ابن زیاد، والی کوفه، پیشنهاد امام حسین (ع) را رد کرد و درخواست امام را مبنی بر اینکه اجازه دهند از همان راه که آمده اند، برگردند، نپذیرفت و فهمید که یزید تصمیم به ریختن خون امام دارد، با یاران قبیله ی خود از لشگر عمربن سعد جدا شد و شبانه به سپاه امام پیوست. جوین در اولین حمله همه جانبه لشگر عمر سعد در صبح عاشورا پس از جنگی دلاورانه به شهادت رسید.
نام وی در زیارت ناحیه آمده است: اَلسَّلَامُ عَلَی جُوَینِ بْنِ مَالِک الضُّبَعِی
سماوی، ابصارالعین، ص۱۹۴
بهترین راه رهایی از همۀ غمها
اگر به دنیا علاقه داشته باشی، یک روز شاد هستی، یک روز غمگین! یک روز امیدوار هستی، یک روز مأیوس! اما وقتی حبالدنیا را از دلت بیرون کنی از نوسان غم و شادی رها میشوی و در مسیر نشاطِ رو به تزاید قرار میگیری.
بهترین راه برای بیرون کردن محبت دنیا از دل «محبت جایگزین» است. این محبت جایگزین باید آنقدر قوی و شدید باشد که بتواند حبالدنیا را کنار بزند؛ تنها محبت بسیار قویای که میتوانیم بهدست آوریم، محبت به اهلبیت(ع) است.
خیلی از ما «محبتِ کم» به اهلبیت(ع) را داریم، ولی آنچه باعث میشود حبالدنیا از دلمان برود، «محبتِ شدید» به اهلبیت(ع) است، لذا باید این محبت را در دلمان زیاد کنیم.
هرچقدر غم داریم یعنی حبالدنیا داریم و هرچقدر حبالدنیا داریم یعنی محبت اهلبیت(ع) کم داریم!
راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی ،ج17، ص145
یکی از دلایل نزول بلا و بدبختی در جامعه
حضرت علی علیه السلام :
ای بندگان خدا! بدانید که… گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل ها را منحرف می سازد،
و پیوسته به زنان چشم دوختن نور چشم دل را خاموش می گرداند، وهمچنین با گوشه چشم به نامحرم نگاه کردن از حیله و دام های شیطان است .
بحار الانوار،ج ۷۴ ، ص ۲۹۱
لشگرابلیس
در سفینة البحار آمده است که شیطان یارانی دارد که برای وسوسه انسان ها به او یاری می رسانند. این شیاطین در هر موقعیت زمانی و مکانی، در خدمت ابلیس هستند تا او را به اهدافش برسانند. اسامی آنان از این قرار است:
1_ ولهان؛ انسان را در طهارت و نماز وسوسه می کند و به شک می اندازد که این نماز باطل است
2_هفاف؛ ماموریت دارد که در بیابانها و صحراها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید
3_ زلنبور؛ موکل بازاری هاست. لغویات و دروغ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد.
4_ ثبر؛ در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می شود، صورت خراشیدن، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد.
5_ابیض؛ انبیا را وسوسه می کند - یا ماءمور به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می دهد و به وسیله آن خونها ریخته می شود.
6_اعور؛ کارش تحریک شهوات در مردان و زنها است و آنها را به حرکت می آورد! و انسان را وادار به زنا می کند
(اعور، همان شیطانی است که بر صیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختری زنا کند.)
7_داسم؛ همواره مراقب خانه هاست. وقتی انسان داخل خانه شد و سلام نکرد و نام خدا را بر زبان نیاورد، با او داخل خانه می شود و آن قدر وسوسه می کند تا شر و فتنه ایجاد نماید
8_مطرش؛ کار او پراکندن اخبار دروغ یا دروغ هایی است که خود جعل کرده؛ در حالی که حقیقت ندارند.
9_قنذر؛ او نظارت بر زندگی افراد می کند. هر کس چهل روز در خانه خود طنبور داشته باشد؛ غیرت را از او بر می دارد، به طوری که انسان در برابر ناموس خود بی تفاوت می شود.
10_دهار؛ ماءموریت او آزار مؤمنان در خواب است. به طوری که انسان خواب های وحشتناک می بیند، یا در خواب به شکل زنان نامحرم در می آید و انسان را وسوسه می کند تا او را محتلم کند.
11_قبض؛ وظیفه او تخم گذاری ست. روزی سی عدد تخم می گذارد. ده عدد در مشرق و ده عدد در مغرب و ده عدد زمین، از هر تخمی عده ای از شیاطین و عفریت ها و غول ها و جن بیرون می آیند که تمام آنها دشمن انسان اند.)
12_تمریح؛ امام صادق علیه السلام فرمودند: برای ابلیس - در گمراه ساختن افراد - کمک کننده ای به نام (تمریح) وی در آغاز شب بین مغرب و مشرق به وسوسه کردن، وقت مردم را پر می کند.
13_قزح؛ ابن کوا از امیرالمؤمنین علیه السلام از قوس و قزح پرسید، حضرت فرمود: قوس قزح مگو؟! زیرا نام شیطان (قزح) است بلکه بگو قوس اله و قوس الرحمن
14_زوال؛ مرحوم کلینی از عطیة بن المعزام روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم و از مردانی که دارای مرض (ابنه) بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود: (زوال) پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند ایشان مبتلا به آن مرض می شوند.
15_لاقیس؛ او یکی از دختران شیطان و کارش وادار کردن زنان به هم جنس بازی است او مساحقه را به زنان قوم لوط یاد داد.
16_متکون؛ شکل خود را تغییر می دهد و خود را به صورت بزرگ و کوچک در می آورد و مردم را گول می زند و این وسیله آنان را وادار به گناه می کند.
17_مذهب؛ خود را به صورت های مختلف در می آورد، مگر به صورت پیغمبر و یا وصی او. مردم را با هر وسیله که بتواند گمراه می کند.
18_خنزب؛ بین نمازگزار نمازش حایل می شود؛ یعنی توجه قلب را از وی برطرف می کند. در خبر است که: عثمان بن ابی العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حایل می شود - یعنی حضور قلب را از من می گیرد - حضرت جواب داد: نامش شیطان (خنزب) است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
19_مقلاص؛ موکل قمار است. قمار بازها همه به دستور او رفتار می کنند. به وسیله قمار و برد و باخت اختلاف و دشمنی در میان آنان به وجود می آورد.
20_طرطبه؛ از دختران آن ملعون می باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می کند.
سفینة البحار، جلد 1، ص 99 و ص100
علت کندی شبکه اینترنت ثابت(ADSL)
دابة الارض کیست؟
دابة الارض، جنبنده ایﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻜﻠﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
سوره النمل آیه ۸۲
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ
و هنگامی که فرمان (قول) عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند) جنبنده ای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم می کند (و میگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آورند.
ﻋﻦ ﺍﻟﺄﺻﺒﻎ ﺑﻦ ﻧﺒﺎﺗﻪ ﻗﺎﻝ ﻗﺎﻝ ﻟﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﺔ ﻳﺎ ﻣﻌﺸﺮ ﺍﻟﺸﻴﻌﺔ ﺗﺰﻋﻤﻮﻥ ﺃﻥ ﻋﻠﻴﺎ ﺩﺍﺑﺔ ﺍﻟﺄﺭﺽ ﻓﻘﻠﺖ ﻧﺤﻦ ﻧﻘﻮﻝ ﻭ ﺍﻟﻴﻬﻮﺩ ﻳﻘﻮﻟﻮﻥ ﻗﺎﻝ ﻓﺄﺭﺳﻞ ﺇﻟﻰ ﺭﺃﺱ ﺍﻟﺠﺎﻟﻮﺕ ﻓﻘﺎﻝ ﻟﻪ [ﻛﻴﻒ ] ﻭﻳﺤﻚ ﺗﺠﺪﻭﻥ ﺩﺍﺑﺔ ﺍﻟﺄﺭﺽ ﻋﻨﺪﻛﻢ ﻣﻜﺘﻮﺑﺔ ﻓﻘﺎﻝ ﻧﻌﻢ ﻓﻘﺎﻝ ﻓﻤﺎ ﻫﻲ ﺃ ﺗﺪﺭﻱ ﻣﺎ ﺍﺳﻤﻬﺎ ﻗﺎﻝ ﻧﻌﻢ ﺍﺳﻤﻬﺎ ﺇﻳﻠﻴﺎ ﻗﺎﻝ ﻓﺎﻟﺘﻔﺖ ﺇﻟﻲ ﻓﻘﺎﻝ ﻭﻳﺤﻚ ﻳﺎ ﺃﺻﺒﻎ ﻣﺎ ﺃﻗﺮﺏ ﺇﻳﻠﻴﺎ ﻣﻦ ﻋﻠﻴﺎ.
ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﺯ ﺍﺻﺒﻎ ﺑﻦ ﻧﺒﺎﺗﻪ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﮔﻔﺖ:
ﺭﻭﺯﻯ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ ﺍﺻبغ ﺷﻤﺎ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﮔﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺁﻥ ﺩﺍﺑﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﻣﻰ ﺍﻧﮕﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻜﻠﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺟﺎﻟﻮﺕ ﺑﺰﺭﮒ ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺍﺑﺔ ﺍﻟﺎﺭﺽ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻠﻴﺎ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ ﺍﺻبغ ﺍﻳﻠﻴﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺒﺮﻯ ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ.
منابع:
کتاب بحار الانوار ج۳۹_ص۲۴۴
کتاب تاویل الایات ج۱_ص۴۰۵
مختصر بصایر الدرجات_ص۱۶۸
ینابیع المعاجز بحرانی_ص۱۲۰
ربای حلال و حرام
سوره الروم آیه ۳۹
وَمَا آتَيْتُمْ مِنْ رِبًا لِيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِنْدَ اللَّهِ وَمَا آتَيْتُمْ مِنْ زَكَاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ.
مالى كه به ربا مىدهيد تا در اموال مردم افزون شود، نزد خدا هيچ افزون نمىشود؛ و مالى كه براى خشنودى خدا از بابت زكات مىپردازيد، كسانى كه چنين كنند پاداش مضاعف دارند.
ﻋﻦ ﺣﻔﺺ ﺑﻦ ﻏﻴﺎﺙ ﻗﺎﻝ ﻗﺎﻝ ﺃﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ( ﻉ ) ﺍﻟﺮﺑﺎ ﺭﺑﺎﺀﺍﻥ ﺃﺣﺪﻫﻤﺎ ﺣﻠﺎﻝ ﻭﺍﻟﺂﺧﺮ ﺣﺮﺍﻡ ﻓﺄﻣﺎ ﺍﻟﺤﻠﺎﻝ ﻓﻬﻮ ﺃﻥ ﻳﻘﺮﺽ ﺍﻟﺮﺟﻞ ﺃﺧﺎﻩ ﻗﺮﺿﺎ ﻃﻤﻌﺎ ﺃﻥ ﻳﺰﻳﺪﻩ ﻭﻳﻌﻮﺿﻪ ﺑﺄﻛﺜﺮ ﻣﻤﺎ ﻳﺄﺧﺬﻩ ﺑﻠﺎ ﺷﺮﻁ ﺑﻴﻨﻬﻤﺎ ﻓﺈﻥ ﺃﻋﻄﺎﻩ ﺃﻛﺜﺮ ﻣﻤﺎ ﺃﺧﺬﻩ ﻋﻠﻲ ﻏﻴﺮﺷﺮﻁ ﺑﻴﻨﻬﻤﺎ ﻓﻬﻮ ﻣﺒﺎﺡ ﻟﻪ ﻭ ﻟﻴﺲ ﻟﻪ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺛﻮﺍﺏ ﻓﻴﻤﺎ ﺃﻗﺮﺿﻪ ﻭ ﻫﻮ ﻗﻮﻟﻪ «ﻓَﻠﺎ ﻳَﺮﺑُﻮﺍ ﻋِﻨﺪَ ﺍﻟﻠّﻪِ» ﻭ ﺃﻣﺎﺍﻟﺮﺑﺎ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﻓﺎﻟﺮﺟﻞ ﻳﻘﺮﺽ ﻗﺮﺿﺎ ﻭﻳﺸﺘﺮﻁ ﺃﻥ ﻳﺮﺩ ﺃﻛﺜﺮ ﻣﻤﺎ ﺃﺧﺬﻩ ﻓﻬﺬﺍ ﻫﻮﺍﻟﺤﺮﺍﻡ.
روايت شده است كه ابو عبد الله امام صادق عليه السلام فرمود:
ربا بر دوگونه است: يكي حلال و ديگري حرام؛
اما رباي حلال آن است كه شخصي به دوست خود وامي پرداخت كند به اميد اين كه وي هنگام بازپرداخت چيزي به آن بيفزايد، اما بدون اين كه شرطي ميان آنها بر سر ميزان اين افزايش گذاشته شده باشد. اگر وام گيرنده مبلغي بيش از وام دريافتي را به صاحب مال برگرداند، اين مبلغ شرعاً حلال است،ليكن اجر و ثوابي نزد خدا ندارد؛ زيرا خداوند عزّ و جلّ خود فرموده است: «فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَّهِ»
اما رباي حرام آن است كه وام دهنده شرط كند چه مبلغي را اضافه بر اصل پولش دريافت كند. اين همان رباي حرام است.
تفسیر قمی ج۲ص۱۶۰
وظیفه کسی که نماز شکسته را تمام و یا بالعکس خوانده
سوال: شخصی اشتباها بر اثر جهل به موضوع یا ندانستن حکم نمازهای قصرش را مدتی تمام می خوانده یا بالعکس وظیفه او در این مورد چیست؟
پاسخ:
مسافری که نمیدانسته اصلا نماز مسافر شکسته است، و لذا نماز را تمام خوانده، نماز او صحیح است. و مسافری که میداند نماز مسافر شکسته است، اگر بعضی از خصوصیات را نداند (مثلًا نداند که در سفر هشت فرسخی باید نماز را شکسته بخواند) و نماز را تمام بخواند، بنا بر احتیاط واجب نماز را به صورت شکسته بخواند و اگر وقت آن گذشته آن را قضا کند. و کسی که باید نماز خود را تمام بخواند، اگر آن را شکسته بجا آورد، در هر صورت نمازش باطل است.
استفتائات جدید آیت الله خامنه ای
ریشه اخلاص
آنكه گرفتار ریا مى شود، هنوز به مرحله یقین و باور نرسیده است.
على علیه السلام مى فرماید: «الاخلاصُ ثَمَرةُ الیَقین» ( فهرست غررالحكم)
اخلاص، نتیجه یقین است.
ممكن است انسان به خدا و قیامت و پاداش و… علم داشته باشد، ولى علم انسان، تا به مرحله یقین و باور نرسد، آن تأثیر گذارى لازم را نخواهد داشت. همه مى دانند كه مرده، قادر بر انجام كارى نیست، امّا خیلى ها، در همان حال، از مرده مى ترسند.
ریاكار، هر چند ممكن است به خدا و قیامت و حساب و كتاب، آگاه باشد، ولى آگاهى او چون به مرحله یقین نرسیده، از اخلاص دور مى شود. این یقین هم در سایه عبادت بسیار فراهم مى آید.
قرآن مى گوید:
«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ» (حجر، آیه 99)
آنقدر عبادت كن تا یقین به تو برسد.
اگر یقین داشته باشیم كه عالم، محضر خداست، عزت و ذلّت به دست اوست، دنیا و جلوه هاى آن، سرمایه هایى كم سود و گذرا و فریبنده است، به اخلاص در عمل كشیده مى شویم.
پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی
از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) :
ايّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فى دينِ اللّه ِ فَاِنَّ جَماعَةً فيما تَـكْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فيما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ لَمْ يُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَيْرا مِمَّنْ مَضى وَ لا مِمَّنْ بَقىَ ؛
از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد.
زيرا يكپارچگى در آنچه حق است ولى شما آن را ناخوش مى داريد.
از پراكندگى در آنچه باطل است اما خوشايند شما مى باشد، بهتر است.
خداى سبحان به هيچ يك از گذشتگان و باقى ماندگان بر اثر تفرقه و جدايى خير و خوبى عطا نكرده است.
نهج البلاغه، خطبه 176
ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﯽ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ)
ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) (ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﺩ، ﺑﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ، ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻋﻤﺮ) ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺣﯽ ﺷﺪ: (ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ، ﻭﺻﯽ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮐﻦ).
ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ (ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﻣﺨﺘﻠﻒ) ﺩﺍﺷﺖ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍﻧﺶ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ (ﮐﻪ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩ) ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻭﺣﯽ ﻣﺬﮐﻮﺭ، ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: (خداوند ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻢ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻭﺻﯽ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻢ).
ﻫﻤﺴﺮ ﺩﺍﻭﺩ: ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻭﺻﯽ، ﭘﺴﺮ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺍﻭﺩ: ﻣﻦ ﻧﻴﺰ، ﻗﺼﺪﻡ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﺣﺘﻤﯽ ﺧﺪﺍ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﻭﺻﯽ ﻣﻦ (ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ) (ﭘﺴﺮ ﺩﻳﮕﺮﻡ) ﻫﺴﺖ.
ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺧﺪﺍ ﻭﺣﯽ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﺷﺪ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻦ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻦ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻭﺣﯽ، ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺮﺍﻓﻌﻪ ﻭ ﻧﺰﺍﻉ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﺑﺮﺍﯼ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﻭﺣﯽ ﮐﺮﺩ: ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﺰﺍﻉ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ ﻭ ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ، ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺻﺤﻴﺢ ﮐﻨﺪ ﺍﻭ ﻭﺻﯽ ﺗﻮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ.
ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺖ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ ﻭ ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ، ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﻋﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻴﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ: ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎﯼ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﻣﻦ ﺻﺪﻣﻪ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ: ﻣﻦ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺣﻴﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﺍﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﻫﻴﭽﮑﺪﺍﻡ ﺳﺨﻨﯽ ﻧﮕﻔﺖ، ﺟﺰ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻉ) ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ (ﺻﺎﺣﺐ ﺑﺎﻍ ﺩﺭﺧﺖ ﺍﻧﮕﻮﺭ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﺍﯼ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ! ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ، ﭼﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﺗﻮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ؟ ). ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ: ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ: (ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ) ﺍﯼ ﺻﺎﺣﺐ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ، ﻣﻦ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻭ ﭘﺸﻢ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺗﻮ، ﻣﺎﻝ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ (ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺍﻣﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﺷﺐ، ﻟﺎﺯﻡ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻭ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻨﺪ).
ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﺑﻪ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﻏﺪﺍﺭ ﺑﺪﻫﺪ؟ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺑﻨﯽ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻭ ﺳﻨﺠﺶ ﺩﺭﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﻴﻤﺖ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎﯼ ﺻﺎﺣﺐ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻗﻴﻤﺖ ﺍﻧﮕﻮﺭ (ﺁﻥ ﺳﺎﻝ) ﺑﺎﻍ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ: ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺧﺘﻬﺎﯼ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺍﺯ ﺭﻳﺸﻪ، ﻗﻄﻊ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻣﻴﻮﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﺎﺭ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﻭﺣﯽ ﮐﺮﺩ، ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺻﺤﻴﺢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ، ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻉ) ﺍﺳﺖ، ﺍﯼ ﺩﺍﻭﺩ! ﺗﻮ ﭼﻴﺰﯼ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻭ ﻣﺎ ﭼﻴﺰﯼ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺭﺍ (ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﺕ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ، ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺗﻮ ﮔﺮﺩﺩ، ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ، ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻉ) ﻭﺻﯽ ﺗﻮ ﺷﻮﺩ).
ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ (ﻉ) ﻧﺰﺩ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: (ﻣﺎ ﭼﻴﺰﯼ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺟﺰ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ، ﻭﺍﻗﻊ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﻫﺴﺘﻴﻢ. )
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ) ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: (ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﺻﻴﺎﺀ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻴﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻧﻬﺎ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
اصول کافی،ﺑﺎﺏ ﺍﻥ ﺍﻟﺎﻣﺎﻣﺔ (ﻉ) ﻋﻬﺪ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ … ﺣﺪﻳﺚ 3، ﺹ 278، ﺝ 1
توبه حضرت آدم(ع)پس ازتوسل به اهل بیت(عليهم السلام )روایت ازمنابع اهل سنت
از ابن عباس روایت شده است که او گفت: من از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله پرسیدم: یا رسول اللّه! آن کلماتی که آدم از پروردگار خود تلقی نمود و آن را وسیله قبول توبه خود گردانید کدام کلمات بود؟
حضرت فرمود:
آن اسم (من و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) بود که از پروردگار خود تلقی نمود و آن را وسیله شفاعت خود ساخت و گفت خداوندا به حرمت این اسامی و قدر و مرتبه «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام » که توبه مرا قبول کنی و از آنچه از من صادر شد درگذری، حق تعالی بخاطر برکات این اسماء از ذلت او درگذشت و او را برگزید و تاج اجتبا بر سر او نهاد.
ینابیع الموده ج۲ص۲۴۸
شواهد التنزیل ج۱ص۱۰۱
اهمیت صلوات
حضرت علی (علیه السلام) فرمود :
وقتیکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را قبض روح کردند سر مبارکش بر سینه ی من بود وقتی مشغول غسل حضرت بودم گروهی از فرشتگان به یاری من آمدند ،گروهی بالا و گروهی پایین می آمدند و صلوات بر حضرت پیامبر (ص) می فرستادند.
در اعجاز این ذکر همین بس که خداوند فرموده است من و تمام ملائک بر محمد وآل محمد صلوات میفرستیم پس شما نیز انجام دهید.
حیاه القلوب، ج 2، باب 64، ص 976
حکم سجده بر پشت دست
سوال: آیا سجده بر پشت دست صحیح است؟
پاسخ:
اگر چیزی که سجده بر آن صحیح است ندارد یا اگر هست، بواسطه سرما یا گرمای زیاد نمی تواند بر آن سجده کند و به اندازه کافی هم وقت ندارد که به دنبال چیزی صحیح برود و یا خود را به جایی برساند که از سرما و گرما در امان باشد، باید به ترتیب زیر عمل کند.
1.بر لباس (اگر از کتان یا پنبه است) سجده کند. [1]
2.بر لباس جنس غیر کتان و پنبه سجده کند. [2]
3.بر پشت دست سجده کند. [3]
4.بر چیز معدنی - مانند انگشتر عقیق - سجده کند. [4]
آیت الله سیستانی: سجده بر قیر و آسفالت مقدم بر سجده بر غیر آنها است؛ ولی اگر سجده بر آنها ممکن نباشد باید بر لباسش یا هر چیز دیگری که در حال اختیار جایز نیست، سجده نماید. البته احتیاط مستحب است که تا سجده بر لباسش ممکن است، بر چیز دیگر سجده نکند. [5]
پی نوشت:
[1]. آیت الله خامنه ای: احتیاط واجب آن است که تا سجده بر لباس جنس پنبه و کتان ممکن باشد، بر غیر آن سجده نکند و اگر لباسی از پنبه و کتان ندارد بنابر احتیاط بر پشت دست خود سجده کند. خامنه ای: استفتا.
[2]. آیت الله صافی: در سجده فرقی بین جنس لباس ها نیست. توضیح المسائل، م 1096 و هدایه العباد، ج 1، م 707.
آیات عظام سبحانی و مکارم: اگر جنس لباس از کتان و پنبه نیست (برای مثال: از پشت است) بر همان یا بر فرش سجده نماید و اگر آن هم ممکن نیست، بر فلزات و اشیای معدنی سجده کند و اگر هیچ چیزی پیدا نمی کند که بتوان بر آن سجده کرد، بر پشت دست خود سجده کند؛ بنابر این پشت دست، آخرین چیزی است که می توان بر آن سجده کرد. سبحانی و مکارم: استفتا.
[3]. آیت الله صافی: احتیاط لازم آن است که تا سجده بر پشت دست ممکن است بر چیزهای معدنی سجده نکند.
[4]. آیت الله بهجت: و اگر آن هم نشد، تا نزدیک زمین خم می شود و یا این که با اشاره سر سجده می نماید. بهجت، توضیح المسائل، م 893 و استفتائات، ج 2، با استفاده از م 2077.
[5]. سیستانی، العروه الوثقی مع تعلیقه، ج 2، مسجد الجبهه، قبل از م 1 و م 23 و استفتا.
برگرفته از کتاب «رساله مصور»، ج2، ص 108.