دیــدن مــلائـــک ...
جناب شیخ عبدالکریم حامد می فرمود :
در حرم امام رضا (علیه السلام) ایستاده بودم و در کنارم آقای حاجی اسدی گریه می کرد . دیدم دو مَلَک (فرشته) آمدند و اشک های او را با دست هایشان پاک می کنند ، بعد رو به من کردند و گفتند : چیزی نگو .
به نقل از حجة الاسلام گنجی ، کتاب بهترین شاگرد شیخ ، ص ۱۸۶
بهشت به چه قیمتی
در دارالسلام از خزائن نراقی نقل شده است: یکی از علما (امیرمحمد صالح خاتون آبادی داماد مرحوم مجلسی) در گذشته بود، شبی ایشان را در خواب دیدم.
گلایه کردم که قرار بود زودتر از این به خواب من بیایی، اکنون یک سال از فوت شما می گذرد. گفت: گرفتاری هایی داشتم که اکنون نجات یافتم.
سؤال کردم : بر شما چه گذشت؟
گفت: مرا در مقام خطاب الهی بازداشتند.
ندا رسید: چه آورده ای؟
عرض کردم : عمرم را در تصنیف و تألیف احادیث و اختبار و تفسیر به پایان برده ام.
خطاب رسید: صحیح است، ولی در اول کتابها نام سلاطین را می بردی و خشنود می شدی که مردم کتابها را ستایش و مدح می کنند. مدح مردم و رضای سلاطین، اجر و پاداش توست.
خالص کردن عمل،فقط بخاطر خدا!
نقل است که: مرحوم شیخ سبزواری رضوان الله علیه برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند.
نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت. اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟
آقا جواب داد: خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است!
چون داخل نیتم ناخالصی خوش آمدن خلق خدا پیش آمده،حالا برمی گردم
تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و این بار تنها برای رضای خدا به عیادت بیمار بیایم….
چگونه نیتمان را خالص کنیم؟
معمولا دوستان پی نتیجه اعمالند؛ مثلا می پرسند این کار را بکنیم ثوابش چیست و…
اگر انسان پی اینها نباشد یعنی:
به دنبال نتیجه و اینکه عملش چه بلایی را دفع میکند و چه سود و ثوابی می رساند نباشد و هدفش فقط بخاطر رضای خدا باشد آن وقت عملش خالص میشود…
داستان های عارفانه، اثر عباس عزیزی
ارزش سحر خیزی و شب زنده داری
آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی می گوید:
«ایشان (آیةالله بهجت) به سحرخیزی و شب زنده داری خیلی سفارش می کردند و حتی گاهی می فرمودند:
اصلا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با همین شب زنده داری و سحرخیزی و انس با شب، معارف الهی را گرفتند.
زمانی درباره معنای این روایت که ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: «صبر می کنیم شب جمعه بشود تا درهای رحمت الهی باز بشود، و علم ما آل محمد صلی الله علیه و آله هم در شب های جمعه و شب های قدر و غیره نورانیّت بیشتری پیدا می شود» از ایشان سؤال کردم.
فرمودند: «بله، آن لحظه های خاصّ و آن رحمت الهی در سحر.» و چند مرتبه این را
فرمودند: «سحر سحر».
ایشان بیداری شب، سحرخیزی، و رعایت نماز شب، نوافل، و دائم الذّکر بودن را دارای اهمیّت می دانست،
و از بزرگان نقل می کردند که وقتی می خواستند مطلبی و فیضی را از خداوند بگیرند، از شب و سحر استفاده می کردند؛ زیرا سحر با خدا خلوت کردن و با خدا ارتباط پیدا کردن اثر خاصّی دارد و مکرّر در این باره نصیحت می فرمودند.»
برگی از دفتر آفتاب، شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت با تجدید نظر و اضافات و ویرایش جدید
نویسنده: رضا باقی زاده پُلامی
شبی که مرحوم مجلسی علامه شد!
یکی از رفتارهای اشتباه مسلمین در دعا کردن این است، غالباً زمانی سراغ خداوند و درخواست از او میروند که غرق در مشکلات مادی و معنوی فراوانی شدهاند و کمتر پیش میآید برای پیشرفت مسائل معنوی خود در زندگی، دعا کنند.
ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر/60)
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم
مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی نقل می کند: شبی از شبها، پس از فراغ از نماز شب و تهجد، حالتی برایم ایجاد شد که فهمیدم در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم اجابت خواهد نمود.
فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه با صدای گریه محمدباقر در گهوارهاش مواجه شدم و بیدرنگ گفتم: پروردگارا! بهحق محمد و آل محمد، این کودک را مروّج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بیپایان موفق گردان.
به برکت دعای نیمهشب پدر و تلاش و استمرار، علامه محمدباقر مجلسی، خدمات ارزشمندی را به جهان اسلام عرضه نمود. علاوه بر درس و تربیت شاگردان بزرگ و صدور فتوا و مسئولیتهای مهم مرجعیت و مسافرتهای مکرّر برای جمع آوری آثار اهل بیت(ع) یکی از تألیفات او بحارالانوار است که حدود 110 جلد میباشد.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بااقتباس از کتاب نماز خوبان
حضرت معصومه (س) شفیع شیعیان
محدث قمی(صاحب مفاتيح الجنان)
مرحوم میرزای قمی اعلی الله مقام الشریف را
درعالم رؤیا دید و از ایشان سؤال کرد که
آیا اهل قم را حضرت معصومه سلام الله علیها
شفاعت خواهد کرد؟
میرزا فرمود:
چه می گویی!
شفاعت اهل قم با من است،
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
همه ی شیعیان را شفاعت خواهد کرد!
نقل از مردان علم در میدان عمل، جلد۳،صفحه ۳۶
من رفتنی هستم...
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
آرزوی سقراط
پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند: بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟
پاسخ داد: بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم:
ای دوستان، چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های زندگی خود را به جمع ثروت و سیم و طلا می گذرانید، در حالیکه آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید، همت نمی گمارید؟!
علت مهاجرت آیتالله مرعشینجفی به قم
آیتاللهالعظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی فرمود:
علت آمدن من به قم این بود که پدرم سیدمحمود مرعشینجفی (که از زهاد و عباد معروف بود) چهل شب در حرم حضرت امیر علیهالسلام بیتوته نمود که آن حضرت را ببینید.
شبی (در حال مکاشفه) حضرت را دیده بود که به ایشان میفرماید: سید محمود چه میخواهی؟
عرض میکند: میخواهم بدانم قبر فاطمهزهرا علیهاالسلام کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
حضرت فرموده بود: من که نمیتوانم برخلاف وصیت آن حضرت، قبر او را آشکار کنم.
عرض کرد: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرمود: خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیهاالسلام را به فاطمه معصومه علیهاالسلام عنایت فرموده است، هر کس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیهاالسلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیهاالسلام برود.
برستیغ نور (شرح حال آیت الله مرعشی نجفی) ص71
زاهد مقام معظم رهبری هست که...
حضرت علّامه محمّد تقی بهلول گنابادی :
زاهد من نیستم ، زاهد مقام معظم رهبری هست که دنیا در اختیارش هست ، ولی به اندازه نوک سوزنی به آن تعلّق و اِقبال ندارد.
ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ "
ﺍﺯ ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺳﻤﯿﻌﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ” ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ
ﺩﺍﺭﯼ؟ “
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ” ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ، ﻣﺮﻏﺎﺑﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ . ﭘﺎﻳﺶ رﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺱ ﻣﺎﻟﻴﺪ . ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ ﺷﻭد. ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ . ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ . ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ “.
ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻧﺸﻮﯾﺪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ . ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ،ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ . ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﺍ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ . ﻫﯿﭽﻮﻗﺖﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ . ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ، ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ!
ﭘﺲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻨﯿﺪ.
قارون کیست؟
قارون پسر عموی حضرت موسی(ع) بود و نام اصلی او (یصهر بن ناهث) بود. او از نظر ثروت بر همه برتری داشت و تورات را بهتر از همه می دانست و به کیمیاگری نیز آشنا بود، او بر جای گنجهای یوسف آگاهی داشت.
موسی(ع) به هنگام حضور در مصر، قارون را حاکم بنی اسرائیل کرد. ولی قارون بر آنها ظلم می کرد. کلیدهای گنجهای قارون بقدری زیاد بود که با شصت استر آنها را حمل می کرد. سنگینی کلیدهای آهنی بقدری زیاد بود که مجبور می شد آنها را از چوب بسازد.
مقدمه از ذیالمقدمه مفصّلتر می شد...
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
آقای نائینی رحمهالله مقید بودند که در شروع درس، به مدت طولانی به خواندن چیزی مشغول باشند و هیچکس جز ایشان را ندیدیم که مثل ایشان مقدمهی درس را طول بدهد! البته کسی هم نمیدانست که چه میخواند، به گمانم سورهی یس را میخواند.
قبل از درس میخواند، و هنگام خواندن آن سرش را به این طرف و آن طرف حرکت میداد، به گونهای که کأنّه کسی نیست.
در حرم هم همینطور بود… یعنی با حال توجه و تضرع و حرکت سر به این سو و آن سو، به گونهای که کأَنّه کسی او را، و او کسی را نمیبیند و یا ملتفت نیست.
از اینکه ایشان سورهی یس را مثلاً در اول درس میخواندند [با اینکه پیرمرد هم بودند و با زحمت و در مدت طولانی آنرا به پایان میرساندند] معلوم میشود چقدر به آن اهمیت میدادند.
با اینکه مدتِ خودِ درس به اندازهی خواندن آن مقدمه یا کمتر طول میکشید.
آری، اینقدر مقید بودند، بهگونهایکه مقدمه از ذیالمقدمه مفصّلتر میشد!
منبع: در محضر بهجت ج۳ ص۱۹۷
صلوات در روز جمعه
حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله مى فرمايند: بعد از نماز صبح جمعه 17 شهريور 1348 در حال توجه نشسته بودم ، پس از برهه اى بدنم به ارتعاش آمد ولى خفيف بود.
بعد از چند لحظه اى شنيدم شخصى با زبانى بسيار شيوا و شيرين اين آيه كريمه را قرائت مى كند :
انّ الله و ملائكته يصلّون على النّبى يا ايّها الّذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليما .
ولى من آن شخص را نمى ديدم ، و من هم با شنيدن آن آيه صلوات مى فرستادم . در آن حال يكى به من گفت : بگو يا رسول الله و من پى در پى مى گفتم يا رسول الله ، و پس از آن با جمعى از مخلوق خاص محشور شدم كه گفت و شنود بسيارى با هم داشتيم .
بعد از آن كه از آن حال باز آمدم متنبه شدم كه تلاوت آيه فوق از اين جهت بود كه روز جمعه بود، و ذكر صلوات در اين روز بسيار وارد شده است .
برگرفته از : کتاب داستان های عارفانه / (برگرفته از پایگاه : ghadeer.org )
گذری کوتاه برزندگی آیت الله محمد علی شرعی
آیتالله حاج شیخ محمد علی شرعی، فرزند مرحوم آیتالله حاج شیخ غلامحسین شرعی شیرازی از علمای بزرگ و مبارز نواحی داراب، تولد 1314.
ایشان دروس سطح را نزد مرحوم آقا سید محمود یثربی، حاج شیخ احمد زرندی، حاج شیخ حسین مؤمن شیرازی، آقای ربانی خراسانی، حاج شیخ رحمةالله فشاركی، آیتالله ستوده و آیتالله شب زندهدار و بخشی از آن را نزد پدر خود فرا گرفت. وی چندی نیز آداب و فنون مناظره را به شیوه متكلمان در معیت آیتالله طاهری خرم آبادی و حجةالاسلام شهید حق دان و حجتالاسلام مرعشی از محضر آیتالله شب زندهدار آموخت و پس از فراگیری شرح تجرید از آیتالله شیخ ابوالحسن شیرازی، از درس آیتالله تقدیری برای آموختن شرح منظومه استفاده نمود. سپس قسمتی از رسائل و مكاسب را از محضر آیتالله مشكینی و بخشی از كفایه را نزد آیتالله منتظری و بیشتر آن را از آیتالله سلطانی و آیتالله حرم پناهی آموخت. با اتمام این دوره در درس خارج حضرت امام خمینی (قدس سره) حضور یافت و مسائل مستحدثه را از محضر ایشان فرا گرفت و همزمان در درس آیات عظام گلپایگانی و شریعتمداری و حاج شیخ كاظم فاروبی شركت مینمود.
دیداربا امام زمان(عج)
میرزای قمی می فرمود:
من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی می رفتیم، و هم بحث بودیم. غالبأ من درسها را تقریر می کردم. تا اینکه من به ایران آمدم. بعد از مدتی ایشان معروف شد، من تعجب کردم! و با خود گفتم: او که این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت و شهرت رسید
سالها گذشت تا اینکه موفق به زیارت و نجف رفتم و سید بحرالعلوم را دیدم،. مسأله ای مطرح کردم و دیدم که جدأ دریایی از علم است، که باید حقیقتأ به او بحرالعلوم گفت.
روزی در خلوت از او پرسیدم:
وقتی که با هم مباحثه می کردیم، شما استعداد چندانی نداشتید بلکه در درسها از من استفاده می کردید، حالا می بینم در علم و دانش فوق العاده هستید.
محل قدرت اسلام
زمانی که آیت الله شهید سیدحسن مدرس، طلبه جوانی بودند، به سامرا رفته تا با آیت الله العظمی میرزای شیرازی -صاحب فتوای تحریم تنباکو- ملاقات کنند؛ بعد از این که میرزای شیرازی از نام و نشان شهید مدرس می پرسد و میفهمد که اهل اصفهان ایران است، از اوضاع و احوال ایران از او می پرسد.
شهید آیت الله مدرس در پاسخ مرحوم میرزای شیرازی، می گوید: فتوای شما در ایران غوغا به پا کرده و همه مردم حتی در قصر ناصرالدین شاه قلیان ها را شکستند؛ بعد از این که میرزای شیرازی این سخنان را از شهید مدرس می شنود شروع به گریه می کند.
شهید مدرس از ایشان می پرسند که چرا گریه می کنید من فقط واقعیت های ایران را عرض کردم؟؛ میرزای شیرازی نیز در پاسخ به شهید مدرس می فرمایند من از اهمیت دادن مردم به سخن عالمان دینی ناراحت نیستم.
بلکه گریه و ناراحتی من به این دلیل است که دشمنان اسلام که تا کنون نمی دانستند قدرت اسلام در کجاست، از امروز فهمیدند؛ و از این رو از همین امروز برای شکستن قدرت اسلام کار می کنند
عمل تاثیرگذار لقمان که باعث آزاد شدنش شد!
سبب آزادی لقمان حکیم این بود که سالی مولایش به او دستور داد در مزرعه کنجد بکارد .
وقتی بعد از مدتی به مزرعه رفت دید لقمان جو کاشته است .
او را خواست و گفت :
چرا چنین کار احمقانه ای کردی؟!
لقمان جواب داد :
تصور کردم از جو کاشتن ، می توان کنجد به دست آورد .
خواجه گفت :
چه چیز باعث تصور این خیال باطل شد؟
لقمان گفت :