راز رسیدن به مقام بالای معنوی
حاج صفر علی نیک زاد، یکی از تجار متدین میگفت : یک روز من از آیت الله کوهستانی پرسیدم:
شما چگونه به این مقام رسیدید؟
فرمود:بوسیله جهاد با نفس:
من در نجف در صحن حضرت امیر علیه السلام حجره ای داشتم و مشغول تحصیل علم بودم و با کمال قناعت وسادگی زندگی می کردم.
یک روز از جانب مادرم یک طاقه پارچه قبایی از جنس خیلی خوب به دست من رسید، من از دیدن آن پارچه خوب و عالی احساس خوشحالی کردم.
ولی ناگهان به فکرم رسید که این قبای نو و قیمتی فردا از من عبای نو و قیمتی می خواهد
روز دیگر باید نعلین مناسب آنها تهیه واین لباسهای نو خانه نو سپس اثاثیه نو می خواهند…
بالاخره فکرم به اینجا رسید که هرچه زودتر این طاقه عالی،تا مرا گرفتار هوا ونفس نکرده او را از خود دور کنم!
صبح زود بردم به یک طلبه مستحقی دادم تا این که خیالم راحت شد.
کرامات مردان خدا ،ص322
اثر تواضع با خلق برای خدا
یکی از شاگردان شیخ می گفت:
یکی از رفقا نقل کرد آقا شیخ مرتضی زاهد را درون قبر گذاشته بودند جناب شیخ رجبعلی خیاط فرمود…
بلافاصله از جانب خدای متعال به نکیر و منکر خطاب رسید این بنده را به من واگذار کنید کاری به کار او نداشته باشید….
او در عمرش به خاطر من با خلق متواضح بود و ذره ای در خود احساس غرور نداشت.
مکاشفه برزخی آیتالله بهاء الدینی (ره)
از آیتالله مبشرکاشانی سوال کردند :
آیا ممکن است عارف به جایی برسد که از حالات افرادی که در برزخ هستند آگاهی یابد یا خبرهایی را دریافت کند؟
بله. این امر امکان دارد.
یادم هست روزی خدمت آیتالله بهاءالدینی رسیدم، دیدم دارد قرآن میخواند فرمودند: «یک فردی که در زمان حیاتش، منزل ما میآمد، وقتی وارد میشد، من به خاطر خودمانی بودن، جلویش بلند نمیشدم و احترام ویژه و خاص نمیکردم و اصلاً فکر نمیکردم ناراحت شود. پس از مرگش، او را در عالم برزخ مشاهده کردم، دیدم ناراحت است. گفتم: «فلانی چرا ناراحتی؟ گفت: «شما شخصیت من را خورد کردی، هرچه شخصیتهای روحانی و دولتی، بر شما وارد میشدند؛ احترام میکردی؛ ولی به من احترام نمیگذاشتی». گفتم: «ما به هم نزدیک و خودمانی بودیم. این علتش بود». آن فرد، همان حرفها را دوباره تکرار کرد. دیدم بحث فایده ندارد. گفتم: «چه کار کنم تا تو راضی شوی؟» گفت: «یک ختم قرآن، برایم انجام بده.»؛ به همین جهت من قبول کردم و مشغول ختم قرآن برای او هستم.
این شرح بی نهایت
سفارش آیه الله العظمی مرعشی نجفی خطاب به فرزندانشان
فرزندانم! به قرآن نزدیک شوید و فاصله ی خود را با قرآن کم کنید.
هر روز یک جزء از قرآن را بخوانید و یا هر اندازه که می توانید، از آیات آن را تلاوت کنید؛
زیرا قرائت قرآن، باعث آرامش خاطر می شود و به شما امنیت می بخشد.
هیچ وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهید. قرآن را در جایی بگذارید که در معرض دید باشد؛ تا همیشه دیده شود.
و یادتان نرود که هر گاه چشمتان به آن می افتد، چند آیه از آن را تلاوت کنید
و کوشش نمایید آیاتی از آن را حفظ کنید…
همسرتان خوشحال می شود
آیت الله سعادت پرور (پهلوانی) نسبت به احترام و قدردانی از زحمات همسر می فرمودند:
از آنها تشکر کنید هر چند غذایی که پخته اند شور یا بد شده است. وقتی از غذا ابراز رضایت می کنید همسرتان خوشحال می شود و این باعث رشد و پیشرفت معنوی شما می شود.
پس از این نکته فرمودند:
یک بار من در جوانی در خانه با خانواده بد اخلاقی کردم در عالم معنا به من گفتند: بیست سال ناله های تو بی اثر شد.
در مکرر جلسات می فرمودند:
در مسائل مختلف معنوی و اجتماعی به خودتان سخت گیری کنید ولی به خانواده های خود کاری نداشته باشید و عقاید خود را به همسرتان تحمیل نکنید.
مثلاً اگر خواستند تلویزیون ببینند مانع نشوید ولی اگر خودتان تشخیص دادید نگاه نکنید.
در آخرین جلساتی که با شاگردان خاص خود داشتند فرموده بودند :
مردنم را به من نشان دادند واضح واضح ، و اکنون نیز آن زمان برایم مشهود است . دیدم که انبیاء و اولیاء الهی در تشییع جنازه ام شرکت کردند و این به خاطر آن است که بنده چهل سال در وقت سحر با توجه « صد بار قل هوالله احد » خوانده و به روح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر الهی هدیه کردم .
سوال علمی علامه از داناترین زن روزگارخود
مجتهده بانو امین اصفهانی، تنها زن مفسر قرآن در جهان اسلام است. در عظمت روحی و شخصیت علمیاش همین بس که شهید مطهری دربارهاش میگوید: «از بانو مجتهدۀ امین سؤالی کردم و وقتی او شروع به پاسخگویی کرد، دیدم که من باید دست و پای خودم را جمع کنم.»
در یادنامه بانو امین آمده است:
«یک روز مرحوم استاد علامه طباطبایی صاحب تفسیر «المیزان» به اصفهان آمده و با این بانوی اندیشمند دیدار نمود.
فردای همان روز بانو امین به یکی از شاگردان خود گفت: «دیروز این مرد بزرگ و دانشمند با آن مراتب رفیع علمی خویش آمده و از این حقیر راجع به «اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم» می پرسید یعنی چه؟ یعنی ایشان که استادند از من که شاگردم می پرسند اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم چه مفهومی دارد؟ در صورتی که خودشان مَنْ اَتیَ اللّه َ بقلبٍ سلیم بودند».
یادنامه بانو امین، ص47 و48
احضار روح شیخ بهایی و گرفتن ختم مجرب( حکایتی از آیت الله یاسری)
آیت الله مبشرکاشانی:
آیت الله حاج شیخ محمود یاسری از علمای متقی و اولیاء الله بوده است. بنده او را ندیدم ولی از بعض ثقات حالات و حکایات معنوی او را شنیده ام. از جمله آن ها، حکایتی است که اجمال آن این است: مرحوم یاسری به جهت برآورده شدن حاجتی که داشته مشغول ختمی منسوب به شیخ بهاء الدینی می شود که نوشته اند شیخ بهایی فرموده هرکس این دعا و اسماء را به مدت ده روز بخواند و از صبح چهارشنبه شروع نماید و به روز جمعه ختم کند قطعا حاجتش روا گردد(ان شاء الله) و اگر حاجت او روا نشد مرا لعن کند، آقای یاسری به دستور العمل شیخ بهایی عمل می کند ولی نتیجه نمی گیرد پس مرحوم یاسری بر پشت بام منزل رو به قبله ایستاده،روح شیخ بهایی را مخاطب قرار داده و می گوید : چرا فرمودید اگر کسی حاجت خود را نگرفت به من و پدرم عبدالصمد لعن کند؟ در این ایام شخصی که در علوم غریبه مهارت داشته با روح شیخ بهایی ارتباط برقرار کرده و به اطلاع مرحوم یاسری می رساند.در جلسه ای که تشکیل می شود سوالاتی از روح شیخ بهایی می پرسند که شیخ از پاسخ به سوالات آن ها خود داری نموده و می گوید: من الآن فرصت پاسخگویی به سوالات شما را ندارم زیرا باید به استقبال آقای حجت برویم. از شیخ بهایی می پرسند: کدام حجت؟ شیخ می گوید: همان آقای حجت که گاهی خدمت امام زمان می رسید[ بعضی نقل کرده اند : همان حجت که هفته ای یک یا دو مرتبه خدمت امام زمان می رسید].سپس در رابطه با ختمی که مرحوم یاسری گرفته بود، می گوید: چرا مرا مقصر می دانید و حال آن که اصل نسخه چنین است: هر کس به مدت ده روز ، هر روز صد مرتبه این دعا را بخواند و از روز «جمعه» شروع کند و به روز «یکشنبه» ختم کند حتما نتیجه می گیرد حال آن که شما به جای آن که از صبح جمعه شروع کنید، به روز جمعه ختم کردید.
آقای یاسری گفته بود: همان روز [در سال 1331 ه.ش]، رادیو اعلام کرد که آیت الله العظمی حجت کوه کمره ای به لقاء الله پیوست و بدین وسیله قدر و منزلت آیت الله حجت برای ما بیشتر معلوم شد که از مقربین امام زمان(عج) بوده است.
این حکایت را بنده از چند تن از فضلا شنیدم و بیش از همه به نقل مرحوم حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن معزی اعتماد نمودم .از آن جا که نقل دعای مذکور از جهت متن و عدد و زمان شروع و تاریخ آن مختلف بود، از آقای معزی که از منسوبین و بستگان مرحوم یاسری ،بود پرسیدم: آیا این حکایت را شما از شخص آقای یاسری شنیدید؟ ایشان گفت: بله از او شنیدم و اصل ختم و چگونگی و شرایط آن را مرحوم یاسری برای من مکتوب نمود و دستخط ایشان را دارم. روز بعد دستخط مرحوم یاسری را برای حقیر آورد و بنده از روی آن استنساخ نمودم و نسخه آن مرحوم با نسخه ای که آیت الله سید مهدی لنگرودی (عبد الصاحب) به حقیر داده بود مطابقت داشت .
شرائط ختم این است که:
1- از صبح جمعه شروع کند و به صبح روز یکشنبه ختم نماید
2- بعد از نماز صبح و بعد از تسبیحات حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها، بلافاصله و بدون سخن گفتن با دیگران مشغول به ذکر شود.
3- تا پایان ذکر با طهارت باشد و اگر به خواب رفت وضوگیرد و ادامه دهد و اگر عدد را فراموش کرد از سر گیرد
4-هر روز یکصد مرتبه، نه کمتر و نه بیشتر این ذکر را بگوید و آن چه در بعض کتب آمده که ده مرتبه بگوید صحیح نیست
5-« بسم الله الرحمن الرحیم» جزء ذکر است و باید صد مرتبه تکرار شود.
و اصل نسخه ذکر چنین است:
« بسم الله الرحمن الرحیم یا مُفَتِّحَ الأبواب یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ و الأَبصار یا دَلیلَ المُتَحیِّرین و یا غیاثَ المُستغیثین توکّلتُ علیک یا رب و اقضِ حاجتی و اکفِ مُهِمّی و لا حولَ و لا قوّةَ إلا بالله العلیِّ العظیم و صلّی الله علی محمد و آله أجمعین
کتاب سردلبران
آخوند کاشی و ذکر گفتن در و دیوار....
مرحوم آخوند گزي اصفهاني از علماي برجسته اصفهان و معاصر با آخوند كاشي بودند نقل مي كنند كه: من يك شب در مدرسة صدر اصفهان ميهمان يكي از طلبه ها شدم. در آن شب احساس كردم در و ديوار و درخت ها مشغول ذكر گفتند. آمدم درب حجرة آخوند كاشي ديدم ايشان با يك حالت مخصوصي مشغول نماز خواندن هستند و من احساس كردم در و ديوار و درخت ها همراه آخوند ذكر مي گويند.
همچنين آقا رحيم ارباب نقل مي كنند: يك شب من از اتاقم به قصد وضو به صحن مدرسه آمدم كه نماز شب را بخوانم وقتي از اتاق بيرون آمدم ديدم صداي همهمه اي مي آيد هر چه نگاه كردم ديدم همه جا خاموش است ولي از همه جا و درختان و در و ديوار نجوايي كه مانند ذكر بود به گوش مي رسيد. رفتم وضوخانه ديدم آن جا هم صدا مي آيد، تعجب كردم كه اين صداي ذكر از كجاست؟ آمدم در ايوان نماز بخوانم متوجه شدم كه مرحوم آخوند كاشي در قنوت و نماز وترشان ذكر مي گويند و گريه مي كنند. و در و ديوار هم اذكار را با او تكرار مي كنند. من همينطور ايستادم و به او نگاه كردم تا نماز صبح شد و ديدم كه سر و صدا تمام شد. فردا نزد ايشان رفتم و گفتم: آقا من يك حاجتي به شما دارم. فرمودن بگوييد. و من ماجراي ديشب را براي ايشان بازگو نمودم. آخوند فرمودند خودتان شنيديد؟ گفتم بله. فرمودند: خداوند به شما عنايتي كرده است كه شنيده ايد…
منابع:
نغمه های داوودی شرح بر زندگانی حکیم ملا محمد کاشانی(آخوند کاشی)
دانشنامه جهان اسلام
دستت را برابر خدا دراز کن نه برابر مردم
آقا شيخ عبدالکريم حائري به خادم خودش گفت:
برو پيش آيت الله حجت و بگو اگر ازاين به بعد مشکلي داشتي، به خودم بگو و به کسي نگو. جمله ات هم اين باشد: ” عبدالکريم سلام رساند و گفت:
اگر مشکل داشتي به خودم بگو ، به کسي نگو". خادم آمد و پيغام را گفت. جواب زيبايي آيت الله حجت به ايشان داد. گفتند : به ايشان سلام برسان و بگو تا کريم هست، نيازي به عبدالکريم نيست.
همه چيز را ازخدا بخواهيم و از او اطاعت کنيم…
حجت الاسلام رنجبر
دستورالعمل آیت الله بهجت به آیت شوشتری....
آیت الله شوشتری میفرمودند :
اجانب در شرایط معنوی فوق العاده ای خدمت آیت الله العظمی بهجت (ره) مشرف شدم و عرض کردم به قصد زیارت حضرت امام رضا علیه السلام عازم مشهد هستم . دستوری بفرمایید که بیشتر استفاده کنم . آقا فرمودند : پس از اتمام زیارت و نماز زیارت در جهت بالای سر حضرت و لو با فاصله دور ، نماز جعفر طیار را با سوره های مخصوصش بخوان .
از آن تاریخ به بعد هر وقت موفق به خواندن نماز جعفر طیار در حرم امام رضا عله السلام شدم ، از برکات زیادی برخوردار گشتم . دوستان دیگری هم که از آقا سؤال کرده بودند ، همین مطلب را تأکید کردند .
آری نماز جعفر طیار در شست وشوی قلب از گناهان صفاتی و روحی که مهلک تر از گناهان جسمانی هستند ، جسمانی هستند ، اثر سریع تر و بهتری دارد . در صورتی که این نماز برای شستن گناهان روحی اکسیر اعظم است ، پر واضح است که در شست وشوی گناهان جسمی هم مفید است…
ملاقات علامه حسن زاده آملی و امام خمینی(ره)
قبل از پانزده خرداد سال هزار و سیصد و چهل و دو که در تهران مشغول تدریس بودم،شنیدم حضرت آیت الله العظمی امـام خمینی(قدس سـرّه) روحانیــانی را که برای ایام محــرّم جهت تبلیغ به اطراف و اکناف میـروند موظف نمـوده انـد که مسـایل اجتمــاعی و سیـــاسی عالَـم اسلام و مشکلات جـامعه مســلمین و خصـوصـااوضاع ایــران را به گوش مـردم بــرسانند و مــردم را دراین زمینه آگاه نمایند،لذا بنده که برای ایام محرّم عازم آمل بودم احســاس کــردم این وظیفه متــوجه من نیـز می باشـد و باید در انجام آن بکوشـم،بـدین جهت قبـل از آنکه بسوی آمل بروم خود را به قم رسانیدم.قمی که با هیچ یک از خیابانها و کوچه هایش آشنا نبودم،سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه داشتم که بنده حسن حسن زاده آملی هستم و فعلا در حوزه علمیه تهران مشغول تحصیل و تدریسم.اساتید من عبارتند از حضرت علامه میرزا ابوالحسن شعرانی و …شنیدم که حضرت عالی روحانیون را مکلف کرده اید تا مسائل سیاسی و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از طبای سرشناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم،آمده ام به شما بگویم من هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز ان شاء الله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست بدست هم می دهیم و انشاءالله تعالی کشور را از دست فسقه و فجره نجات می دهیم و دین خدا را پیاده می کنیم … .
«جمال سالکین»شرح حال حضرت علامه حسن زاده آملی/ص175
گـوشه ای از ڪرامات حضرت زهرا«س»
هـمصحبتـے با ملائکه
دانشمندان شیعه و سنى معتقدند که بعد از پیامبر اکرم«ص»یقیناً انسانهایى بودهاند که همسخن ملائکه قرار میشدند؛ منتهى در مصداق آن اختلاف دارند. از کرامتهاى مهم حضرت این بود که بعد از پدر، با ملائکه همصحبت بود. امام صادق«ع»در این باره مى فرماید: «(1)فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص)، محدثه بود، ولى پیامبر نبود. فاطمه(س) از این جهت محدثه نامیده شده است که فرشتگان از آسمان نازل مى شدند و با او همانند مریم دختر عمران گفت وگو داشتند.»
فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) ٧٥ روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر، قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پى در پى به حضورش مىرسید و او را در عزاى پدر تسلیت مى گفت (2)و تسلى بخش خاطر غمین زهرا بود، و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن مى گفت و گاه از حوادثى که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد مى گردد، خبر مى داد.
امیرالمؤمنین(ع) نیز آنچه جبرئیل املاء مى کرد، همه را به رشته تحریر در مى آورد و مجموعه این سخنان در کتاب ویژهاى جمع آورى شده، که به نام «مصحف فاطمه» یاد مىشود. در زیارتنامه حضرت مى خوانیم: «السلام علیک ایتها المحدثة العلیمة. (3)
منابع:
1-. بحار الانوار، ج26، ص75.
2-. اصول كافى، ج1، ص241؛ بحار الانوار، ج22، ص546 و ج26، ص41.
3-. بحار الانوار، ج97، ص195.
چرا باید اعمالمان خالصانه باشد؟
یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط که نزدیک سی سال با ایشان بوده نقل می کرد: شیخ به من فرمود:
روح شخصی از علما اهل معنا را که ساکن یکی از شهرهای بزرگ ایران بود، در برزخ دیدم که تاسف می خورد و مرتب بر زانوی خود می زد و می گفت وای بر من! آمدم و عمل خالص برای خدا ندارم!
از او پرسیدم که چرا چنین می کند، پاسخ داد: در ایام حیات، روزی با یکی از اهل معنا که کاسب بود، بر خورد کردم، او مرا به برخی از خصوصیات باطنی خود متذکر ساخت.
پس از جدا شدن از او تصمیم به ریاضت گرفتم تا مانند آن شخص، دیده برزخی پیدا کنم و به مکاشفات و مشاهدات غیبی دست یابم. مدت سی سال ریاضت کشیدم تا موفق شدم، در این هنگام مرگم فرا رسید.
اکنون به من می گویند: تا آن هنگام که شخص اهل معنا تو را متذکر ساخت گرفتار هوای نفس بودی، و پس از آن سی سال عمر خود را صرف رسیدن به مکاشفات و رؤیت حالات برزخی کردی، اینک بگو، عملی که خالص برای ما انجام داده ای کجاست؟!
کیمیای محبت، ص 192 - 93.
ماجرای اشک ریختن ستارخان
خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم!
ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت نوشته است: من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد…
اما در مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشک ریختم
حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم… بدون غذا. بدون لباس…
از قرارگاه اومدم بیرون … چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف و بوته علف… علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن…
با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته…
اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد.
کتاب گلچین خاطرات ستارخان
آرزوی علامه امینـــی (نویسنده کتاب الغدیر)
سن و سالی از او گذشته بود و گرد پیری بر چهره اش نشسته بود . روزهای آخر عمرش را سپری می کرد.
پرسیدند: چه آرزویی داری؟
گفت: فقط یک آرزو در دنیا دارم وآن اینکه خدا به من عمر طولانی بدهد و از همه مردم کناره گیری کنم در گوشه بیابانی چادر بزنم و آنجا ساکن شوم و تا آخر عمر بر مظلومیت علی علیه السلام گریه کنم.
علامه امینی صاحب کتاب شریف الغدیر
مالکوم ایکس کیست؟
رهبر انقلاب در کنفرانس انتفاضه، از حضار خواستند بهدلیل مصادف بودن آن با سالروز شهادت مالکوم ایکس برایش فاتحه ای بخوانند.
دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است
آیت الله محمد تقی آملی میفرماید:
من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام مینشینند، با خود میگفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحهای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازم تر هم هست که باید به آنها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم، حتی به صمیمیترین رفیق خود از شاگردان استاد.
مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش میرفتم، تا آن که از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم.
این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود میخواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتابهای علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتابها کشیده میشد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنا بر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم.
صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود:
«علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتاب ها هم هتک احترام است.»
بی اختیار حول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیدهاید؟» فرمود: «از وادیالسلام فهمیدهام.»
نجات آیة اللّه نجفی مرعشی از مرگ توسّط امام زمان علیهالسلام
آیة اللّه نجفی مرعشی می گوید: «در زیارت عسکریین(ع) و در جادّه طرف حرم سیّدمحمّد، راه را گم کردم و در اثر تشنگی و گرسنگی زیاد و وزش باد، در قلب الاسد از زندگی مأیوس شدم غشّ کرده به حالت صرع و بیهوشی روی زمین افتادم.
ناگهان چشم باز کرده دیدم سرم در دامن شخص بزرگواری است، پس به من آب خوش گواری داد که مثلش را از شیرینی و گوارایی در مدت عمر نچشیده بودم.
بعد از سیراب کردنم سفره اش را باز کرد و در میان سفره دو یا سه عدد نان بود، خوردم.
سپس این شخص که به شکل عرب بود فرمود: «سیّد در این نهر برو و بدن را شستشو نما.»