ازدواج با دينداران
ازدواج با دينداران
عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم قال:من تزوج امراة لمالها وکله الله اليه، و من تزوجها لجمالها راى فيها ما يکره، و من تزوجها لدينها جمع الله له ذلک.
هر که با زنى به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وى واگذار مىکند، و هر که با او به خاطر جمال و زيبائىاش ازدواج نمايد، در او چيزى را که خوشايند او نيست، خواهد ديد، و هر که با وى به خاطر دينش ازدواج کند، خداوند تمامى اين مزايا را براى او جمع مىکند.
وسائل الشيعه، ج ۱۴، ص ۳۱
من یک دختر مسلمانم
عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی
«عفت » نقطه مقابل «شکم پرستی و شهوت پرستی »است که از مهمترین فضایل انسانی محسوب می شود.
«عفت »به گفته راغب اصفهانی در کتاب «المفردات »،به معنی پدید آمدن حالتی درنفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد و«عفیف »به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد.
صاحب «مقاییس اللغة »می نویسد:«عفت در اصل به دو معنی آمده است:نخست،خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر، کم بودن چیزی.لذا عرب به باقی مانده شیردر سینه مادر«عفه »(بر وزن مدت)می گوید.»ولی از کلام راغب اصفهانی درمفردات،استفاده می شود که هر دو معنی به یک چیز باز می گردد.(زیرا افراد عفیف به چیز کم قانع هستند.)
مؤلف التحقیق می نویسد:«این ماده در اصل،به معنی حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است،همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می باشد،بنابراین عفت یک صفت دورنی است،در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است ».
علمای اخلاق نیز در تعریف «عفت »،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند.
هروقت از چیزب ترسیدی...
حـضــرت آیــت الله فــاطـمــی نـیـا:
حضرت اميرالمومنين(عليه السلام ) به كميل مي فرمايد:
” هر وقت از چيزي ترسيدي، بگو: لا حول ولا قوة الا بالله”
چقدر زيباست! اين يعني باور كن كه هيچ برگي هم بدون اذن خدا از درخت جدا نمي شود! همه چيز به اذن الله است . اين شناخت خداست.
اشعار سهيلي داراي اهميت زيادي است كه ابن فهد آنها را دركتابش آورده است؛ او ميگويد:
“مالي سوي فقري اليك وسيلة
فبالافتقاراليك فقري ادفع”
“براي من وسيله اي بسوي تو، جز فقر و نيازم نيست، پس با همين فقر و نيازم بسوي تو، فقر و نيازم را دفع ميكنم”
يعني همين كه ميدانم هيچ ندارم، با همين، فقر ونيازم را دفع ميكنم. وقتي دعا ميكنيم بايد باور كنيم كه هيچ چيز از خود نداريم. اين شناخت خداست.
پاسخ به چند شبهه از وهابیون
.پاسخ به چند شبهه از وهابیون
1- سلام به شخص مرده نمیرسد پس چرا شما شیعیان میگویید سلام بر حسین علیه السلام ؟ باید بگویید حسین رضی الله عنه.
اگر سلام به شخص مرده نمیرسید خداوند در قرآن نمی فرمود” سلام علی ابراهیم” یا” سلام علی نوح نبی الله”
2-قسم خوردن به امام معصوم شرک است شما شیعیان چرا میگویید به امام حسین قسم فلان؟
اگر قسم خوردن به غیر خدا شرک است چرا که در قرآن میفرماید “والشمس” “والضحی” ” والتین"،
پس قسم خوردن به شخصی که مقامش از زیتون و خورشید که در قرآن به آنها سوگند یاد شده بالاتر است اشکالی ندارد .
3- بوسیدن چیزی که از کربلا یا نجف بعنوان تبرک آورده اند شرک است پس چرا شما شیعیان وسایل مقدس را میبوسید؟
اگر بوسیدن چیزهای مقدس شرک است پس حضرت یعقوب(ع) هم نیز مشرک است ، زیرا که طبق آیه قرآن حضرت یعقوب لباس حضرت یوسف را بوسید و به چشمانش کشید و چشمان نابینایش شفا یافت .
4- امام حسین مرده است و کمک گرفتن از فرد مرده شرک و حرام است .
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء…
طبق آیه قرآن امام حسین نیز زنده است و همانطور که در زندگی روزمره از خیلی از افراد زنده کمک میگیریم از امام حسین(ع) کمک گرفتن هم اشکالی ندارد.
کم شدن عمربراث گناه
قال الامام الصادق عليه السلام :
يَعيشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَعيشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ يَموتون بِذُنوبِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَموتونَ بِآجالِهِمْ؛
مردم، بيشتر از آنكه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خود زندگى مى كنند و بيشتر از آنكه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى ميرند.
دعوات الراوندى: ص291
حرف حساب...
نه سفیدی بیانگر زیبایی است..
و نه سیاهی نشانه زشتی.. ..
کفن سفید اما ترساننده است
و کعبه سیاه اما دوست داشنتی است..
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش….
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی.. …
نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش
انسان بزرگ نمیشود ، جز به وسیله ی فكرش
شریف نمیشود ، جز به واسطه ی رفتارش
و قابل احترام نمیگردد ، جز به سبب اعمال نیكش…
علت بکار بردن لفظ یاعلی هنگام خداحافظی
علت بکار بردن لفظ یاعلی هنگام خداحافظی
از پیغمبر سوال شد:
یارسول الله،ما وقتی صحبتمون،حرفمون با یکی تموم میشه، پایان کلاممون، او را به خدا می سپاریم، به بیان پارسی می گوییم:
خداحافظ و به زبان عربی می گوییم:
فی امان الله
اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم…
شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تو را به خدا می سپارم!
آخرین جمله ی رد و بدل شده ، بین شما و خدا چه بود؟
حضرت فرمودند:
پایان صحبت،خداوند سبحان به من “یاعلی” گفت،من نیز به خدایخود ” یا علی” گفتم.
این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود. .
یا علی
کتاب سخن خدا ص٧١
زندگانی چهارده معصوم ص۴٩ – معراج ص١٣
در محضراستاد
“حـــــاج اسماعیـــــل دولابـــــے”
خـــــداوند مے فرماید :
هرچه دیدے هیچے مگو !
من هم هرچه دیدم هیچے نمیگم …
یعنے تو در مصائب صبور باش و چیزے نگو،
منم در خطاهایت چیزے نمیگم !
هرچه درد را آشکارتر کنے، دوا دیرتر پیدا میشود…
اگر با ادب بودے و چیزے نگفتے راه را نشانت میدهد …
باید زبانت را کنترل کنے ولو اینکه به تو سخت بگذرد ؛ چون با بیانش مشکلاتت رو چند برابر میکنے !
صـــــبور باش راه باز مے شود …
من یک دختر مسلمانم
اولین بانوی شهید عاشورا
وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در ميان لشكر امام حسين عليه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت : فرزند عزيزم ! به يارى فرزند رسول خدا قيام كن.
وهب در پاسخ گفت : اطاعت مى كنم . و كوتاهى نخواهم كرد. سپس به سوى ميدان حركت كرد.
در ميدان جنگ پس از آنكه رجز خواند و خود را معرفى نمود به دشمن حمله كرد و سخت جنگيد. بعد از آنكه عده اى را كشت به جانب مادر و همسرش برگشت . درمقابل مادر ايستاد و گفت :
اى مادر! اكنون از من راضى شدى ؟
مادرش گفت : من از تو راضى نمى شوم ، مگر اينكه در پيش روى امام حسين عليه السلام كشته شوى .
همسر وهب گفت : تو را به خدا سوگند! كه مرا در مصيبت خود داغدار منما.
من یک دختر مسلمانم
می گویند:چرا حجاب داری؟
چرا؟چرا؟چرا؟
صدا توی گوشم می پیچد…
شما که دنبال بهانه ای حجاب را سرکوب کنی
من می گویم:همین بس است که خدایم،معبودم وعشقم به من دستور داده است…
اطاعت از دستور خدا چرا نمی خواهد؛
عشق می خواهد،عشق
مگر می شود خدایم بگوید:
وَ اِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ
ذَالِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ
“و هر گاه از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده طلبیدکه حجاب برای آن که دلهای شما پاک و پاکیزه بماند بهتر است"(احزاب۵۳)
ومن بی تفاوت باشم…؟؟
یا خدایم از من بخواهد:
یَا أَيُّهَاالنَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ مِن جَلَابِيبِهِنَّ
ذَالِكَ أدْنَي أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ
“اي پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند که این کار برای اینکه آن ها شناخته شوند تا از تعریض و جسارت آزار نکشند بر آنان بسیار بهتر است"(احزاب۵۹)
ومن اطاعت نکنم…؟؟
اطاعت که چیزی نیست ،من برای حفظ تاج بندگی یادگار مادرم زهرا،“سر می دهم…”
من افتخار دارم که دخترم…
که میتوانم مدافع حجاب زهرا باشم…
مدافع حجاب زهرا بودن"لیاقت"میخواهد…
این لیاقت را هرزنی ندارد…
فقط زنانی که دنباله رو حضرت زهرا(س)هستند…
که الگویشان حضرت زهرا(س)است نه هر بی سر و پایی…
زنانی که حجابشان زهراییست…
حیای شان زهراییست…
اینان زنان واقعی هستند..
اینان زنانی هستند که لیاقتشان زهرایی بودن است…
که میتوان"مدافعان حجاب"خطابشان کرد…!
ناگفته هایی از محمد بن عبدالوهاب!
ناگفته هایی از محمد بن عبدالوهاب!
ارکان اسلام شش تاست!
شيخ سليمان بن عبدالوهاب(برادر محمد بن عبدالوهاب) که اهل علم بود، سخنان او را به شدت انکار ميکرد روزي شيخ سليمان از شيخ محمد پرسيد:
«کم ارکان الاسلام يا محمد بن عبدالوهاب؟ فقال خمسة. فقال: أنت جعلتها ستة، السادس من لم يتبعک فليس بمسلم هذا عندک رکن سادس للاسلام»
«اي محمد بن عبدالوهاب ارکان اسلام چند تاست؟ گفت: پنج تاست. سليمان گفت: تو آن را شش تا کردهاي، ششمي اين است که هرکس از تو پيروي نکند، کافر است».
الدررالسنیه ص 39
خداوند چه کسانی را آزاد می کند؟
حيات معقول ثمره معرفت به امام زمان (عج)
حيات معقول ثمره معرفت به امام زمان (عج)
آیت الله جوادی آملی:
شيعه و غير شيعه از وجود مبارك خاتم الانبيا (ص) نقل كرده اند
هر كه بميرد و امام زمانش را نشناسد مرگ او مرگ جاهلي است: من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية.[1] اگر انساني بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناسد تا مطيع وليش باشد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.
مرگ جاهلي، نشانه زندگي جاهلانه است، چرا كه مرگ عصاره حيات است. آنكه خوب زندگي ميكند، نيكو ميميرد و هر كه بد به سر ميبرد مرگ بد دارد، زيرا مرگ جز چشيدن عصاره زندگي نيست؛ گويا زندگي شربتي ميشود كه شخص هنگام احتضار آن را ميچشد. اگر شهد است، محصول كار شيرين اوست و چنانچه شرنگ و تلخ است، نتيجه دوران زيست اوست.
توصیه آیت الله بهجت (ره) برای شفای بیماری
توصیه آیت الله بهجت (ره) برای شفای بیماری
آیت الله بهجت می فرمودند:
این کارها را به این نیّت که اگر مردن بیمار، حتمی نیست، به وسیله این ها شفا یابد، انجام دهید:
1. مقدار کمی از خاک پاک مدفن سیّدالشهدا علیه السّلام را در آب زمزم مخلوط کرده و هفتاد مرتبه سوره «حمد» بر آن بخوانید و در نوبت های متعدد، هر روز به بیمار بخورانید، تا زمانی که شفا یابد.
2. به فقیران «متعدد» صدقه بدهید، گرچه صدقه ای که به هر کدام میدهید، کم باشد.
3. روزی هفت بار سوره «حمد» را به نیّت شفای او بخوانید.
4. هر کس نزد بیمار میرود، برای شفایش سوره «حمد» بخواند.
5.بیمار را به مشاهد مشرَّف (مزار معصومان علیه السّلام و …) ببرید و اگر نمی تواند، همین طور نیّت و توجّه کند که به آن مشاهد رفته و زیارت کند، و همین که نیّت شفا یافتن به آن زیارتگاه برود، کافی است.
6. در حضور بیمار، مرثیه بخوانید به طوری که او منقلب و متأثر شود.
7. حدیث کساء را (مکرَّراً) برای شفای او بخوانید. (و هنگام خواندن در مجلسی که این حدیث را میخوانید، عود روشن کنید.)
عرفان و عبادت، ص ۳۹۲
خواص گل سرشوی
خواص گل سرشوی
خضاب ، به موادی گفته میشود که بصورت خمیر درست شده و روی قسمت های مختلف بدن گذاشته میشود مانند حنا که اصلی ترین خضاب است و خضاب گیاهی است.
گل سرشوی یک نوع خضاب معدنی است .طبیعت سرد و خشک دارد و درمجاورت اب تبدیل به خمیر میشود.
در کنترل و کاهش سردردهای صفراوی و کسانیکه احساس میکنند کف سرشان داغ و احساس سوزش کف سر میکنند میتوانند از خضاب گل سرشوی استفاده کنند.
افرادی که سرشان شوره میزند و پوست پوست میشود که این ناشی از حرارت درون است استفاده از خضاب گل سرشوی کمک کننده است.
من یک دختر مسلمانم
گوش کن خواهر!
قرار نیست
چون من و تو چادر به سر داریم
نگاهمان به هم جنس هایمان رنگ غرور داشته باشد
جنس برتری و خود بینی بگیرد
قرار نیست
چون من و تو حجابمان (فقط حجابمان) برتر است
تماما و از همه نظر برتر باشیم
قرار نیست
دید خودمان به وضعیتمان را بالا و بالا تر ببریم
مامور شده ایم که با خلق و خوی خوبمان خواهرهایمان را هم تشویق کنیم
قرار نیست
چون خودمان روی یک تار مو حساسیم
با آنهایی که هنوز(درک نکرده اند فلسفه ی حجاب را) قطع رابطه کنیم
قرار نیست دوستمان را رها کنیم
مامور نشدیم که
مغرور شویم
مامور شدیم که
اگر لایق بودیم پند دهیم.
مامور نشدیم.
که قاضی شویم و حکم صادر کنیم
مامور شدیم
که از عواقب بد بگوییم
نکند میان پند و اندرزهایی که به خواهرت میکنی
اخم بر چهره بیندازی و صدایت را کلفت کنی و دم بزنی
این جور اگر عمل کنی خدا لیاقتِ هدایتِ دیگران را به ما نمیدهد
یادت نرود خودت هم از همان اول چادر به سر نداشتی
واقعه ای رخ داد و درونت انقلاب کرد
چه قدر زیبا میشود اگر
زمینه ای فراهم کنی برای یک انقلاب جدید
انقلابی از جنسِ اسلامی با رنگ و بو و منشِ یک بانوی ایرانی
راه ورود از درهاى بهشت
راه ورود از درهاى بهشت
مرد مؤمنى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ! من پير مرد سالخورده ام ، از انجام نماز، روزه ، حج و جهاد ناتوانم ، ديگر نمى توانم از عهده عبادتهايم برآيم ، به من كلام سودمندى بياموز و وظيفه ام را سبك نما!
حضرت فرمود:
دوباره مطلبت را بگو!
مرد سه بار تقاضاى خود را تكرار نمود.
رسول خدا فرمود:
آنچه در اطراف تو از درخت و كلوخ بود بر ضعف و ناتوانى تو گريست .
اينك براى جبران ناتوانيت بعد از نماز صبح ، ده بار بگو: (سبحان الله العظيم و بحمده و لاحول و لا قوه الا بالله العلى العظيم ) براستى خداوند بوسيله آن تو را از كورى ، ديوانگى ، خوره ، فقر و ورشكستگى نجات مى بخشد.
پيرمرد عرض كرد:
يا رسول الله ! اين براى دنيا است ، براى آخرت چه ؟
فرمود: مدام بگو؛ (اللهم اهدنى من عندك وافض على من فضلك و انشر على من رحمتك و انزل على من بركاتك ) : خدايا! مرا از جانب خود هدايت نما! و از فضل و احسانت بر من بيفشان ! و از رحمت و بركاتت بر من به پراكن !
سپس پيامبر فرمود: اگر اين پيرمرد - كه سالها عبادت كرده و اكنون ناتوان است - اين ذكر را ادامه دهد و عمدا ترك نكند در هشت بهشت به روى وى باز مى شود و از هر كدام خواست وارد بهشت مى گردد.
داستانهاى بحارالانوار جلد 5 ، محمود ناصرى
نشرحدیث
نشر حدیث
از امام صادق عليه السّلام سوال شد:
شخصی که سخنان شما را نشر مي دهد و آن را در دل شيعيان استوار مي کند، افضل است يا شخصی که فقط عبادت را پیشه کرده است؟
حضرت فرمودند:
آن که سخنان ما را نشر دهد و آن را در دل شیعیان استوار سازد از هزار عابد برتر است.
اصول کافي ج 1 ص33 ح 9
حسد بانوان
حسد بانوان
اﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻟﻴﻠﻰ ﻗﺎﺿﻰ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺩﻭﺍﻧﻴﻘﻰ ﺑﻮﺩ. ﻣﻨﺼﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻗﻀﺎﻳﺎﻯ ﺷﻨﻴﺪﻧﻰ ﻭ ﻋﺠﻴﺐ ﻧﺰﺩ ﻗﻀﺎﺕ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻣﺎﻳﻠﻢ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﻨﻰ.
ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻟﻴﻠﻰ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺯﻯ ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻀﺮﻉ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﺣﻘﺶ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﻛﻴﻔﺮ ﻧﻤﺎﻳﻢ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﺯ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺩﺍﺭﻯ؟ ﮔﻔﺖ: ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ، ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﻣﺪ، ﺯﻧﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺑﻮﺩ، ﻋﻠﺖ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺻﻞ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮﺩ:
ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻭ ﺍﻭ ﻋﻤﻪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭘﺪﺭﻡ ﺩﺭ ﻛﻮﺩﻛﻰ ﻣﺮﺩ،ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻤﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻣﻦ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻧﻜﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ. ﺑﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﺮﺩ ﺯﺭﮔﺮﻯ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ. ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻋﺎﻟﻰ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻣﻦ ﺣﺴﺪ ﻭﺭﺯﻳﺪ.
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺁﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﺟﻠﻮﻯ ﭼﺸﻢ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﻰ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﻳﻔﺖ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩ. ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺷﺮﻁ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻰ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻯ ﻭ ﻃﻠﺎﻕ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ. ﻣﺪﺗﻰ ﮔﺬﺷﺖ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﻣﺮﺍ ﻃﻠﺎﻕ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻡ.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﺎﻡ ﺷﻮﻫﺮ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﻟﺪﺍﺭﻯ ﻣﻰ ﺩﺍﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﺳﺘﻢ ﻭ ﻧﺎﺯ ﻭ ﻛﺮﺷﻤﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﺗﻘﺎﺿﺎﻯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻛﺮﺩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺭﺍﺿﻴﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺮﻁ ﻛﻪ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻃﻠﺎﻕ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻘﺪ، ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﺎﻕ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻰ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻭ ﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪﻡ ﻣﺪﺗﻰ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺷﻮﻫﺮ (ﻋﻤﻪﺍﻡ ) ﺑﺴﺮ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺣﻠﺖ ﻛﺮﺩ. ﺭﻭﺯﻯ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﻢ ﭘﻴﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺗﺠﺪﻳﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﺍ ﻛﺮﺩ. ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﺭﺍﺿﻴﻢ ﺍﮔﺮ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻃﻠﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﻯ، ﺍﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ. ﺩﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻪﺍﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﺎﻕ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﮔﻨﺎﻫﻰ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺑﻰ ﺟﺎﻯ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻠﺎﻓﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ.
یکصد موضوع پانصد داستان