ناگفته هایی از محمد بن عبدالوهاب!
ناگفته هایی از محمد بن عبدالوهاب!
ارکان اسلام شش تاست!
شيخ سليمان بن عبدالوهاب(برادر محمد بن عبدالوهاب) که اهل علم بود، سخنان او را به شدت انکار ميکرد روزي شيخ سليمان از شيخ محمد پرسيد:
«کم ارکان الاسلام يا محمد بن عبدالوهاب؟ فقال خمسة. فقال: أنت جعلتها ستة، السادس من لم يتبعک فليس بمسلم هذا عندک رکن سادس للاسلام»
«اي محمد بن عبدالوهاب ارکان اسلام چند تاست؟ گفت: پنج تاست. سليمان گفت: تو آن را شش تا کردهاي، ششمي اين است که هرکس از تو پيروي نکند، کافر است».
الدررالسنیه ص 39
خداوند چه کسانی را آزاد می کند؟
زيني دحلان مينويسد:
«شخص ديگري روزي به او گفت: در شب ماه رمضان چند نفر از آتش آزاد ميشوند؟ گفت: صد هزار نفر و در شب آخر، به تعداد همهي کساني که در تمام ماه آزاد شدهاند. مرد گفت: شمارهي پيروان تو به عشر عشر اين تعداد نميرسد، و اين مسلمانان که خداوند آنها را آزاد ميکند، چه کساني هستند؟ در حالي که تو مسلمانان را به خود و پيروانت منحصر کردهاي؟!»
الدررالسنیه ص39
سخن هزار نفر یا یک نفر!
شخصی که رئيس قبيلهاي بود و محمد بن عبدالوهاب قدرت آزار رساندن به او را نداشت، از او پرسيد که دربارهي اين که مردي راستگو و ديندار و امين که تو به راستگوئي او اعتراف داري به تو خبر دهد که در پشت فلان کوه گروه بسياري گرد آمده و قصد جان تو را دارند، تو هزار سوار براي دفع آنها بفرستي، سواران بروند و از آن جمع اثري نباشد، آيا تو سخن آن هزار سوار را باور ميکني يا آن يک راستگو را؟ پاسخ داد که سخن آن هزار سوار را آن مرد گفت: همهي مسلمانان از علماي زنده و مرده در کتابهاي خود، سخنان تو را تکذيب ميکنند پس بايد سخن آنان را تصديق کنيم.
الدررالسنیه ص40
کتابی در رد برادر!
چون اختلاف ميان شيخ سليمان و شيخ محمد شديد شد، شيخ سليمان از ترس جان خود، به مدينهي منوره نقل مکان کرد و رسالهاي در رد او نوشت و برايش فرستاد، بسياري از علماي حنبلي هم رسالههايي در رد او نوشتند و براي او فرستادند، اما هيچ يک از آنها براي او مؤثر واقع نشد .
الدررالسنیه 40
دین متصل یا منفصل
شخصی از محمد بن عبدالوهاب پرسيد: اين دين که تو آوردهاي، متصل است يا منفصل؟ گفت: مشايخ من و مشايخ ديگران از ششصد سال قبل تا امروز، همه مشرک بودهاند، آن شخص اظهار داشت که در اين صورت، دين تو منفصل است نه متصل. بنابراين آن را از چه کسي گرفتهاي؟ گفت: به من وحي و الهام شده است مانند خضر. آن مرد گفت: در اين صورت اين وحي و الهام نبايد منحصر به تو باشد و هرکس ديگر ممکن است چنين ادعائي بکند همين طوري که تو ميکني؟
الدررالسنیه ص40
وارونه به شهرهایشان برگرداندند!
زيني دحلان مینویسد:
«از جمله کارهاي زشت محمد بن عبدالوهاب اين بود که چون مردم را از زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و اله منع کرد، عدهاي از مردم احسا عازم زيارت رسول خدا صلي الله عليه و اله شدند، شيخ محمد از اين امر باخبر شد و چون عبور آن مرد از درعيه (مقر محمد بن عبدالوهاب) بود و در آنجا جلو آنها را گفتند و به دستور وي ريش همهي آنها را تراشيدند و در فاصلهي درعيه تا احسا، آنها را وارونه سوار مرکبهايشان کردند به شهرشان برگرداندند».
الدررالسنیه ص40
بگذارید مشرکین بروند!
زيني دحلان در ادامه مینویسد:
محمد بن عبدالوهاب بار ديگر شنيد که گروهي از کساني که از او پيروي نميکنند، از راههاي دور به زيارت و حج ميروند و گذرشان از درعيه است، هنگامي که گذر آنها به درعيه افتاد، شنيده شد که شيخ محمد به يکي از اتباع خود ميگفت: بگذاريد مشرکين (يعني زائران قبر مطهر پيامبر صلي الله عليه و اله) به راه مدينه بروند و مسلمانان (وهابيان) با ما بمانند.
الدررالسنیه ص40
خون اهل سنت مباح است!
هرکس که به کتب محمد بن عبدالوهاب مراجعه کند، ميبيند تمام مسلمانان را اعم از اهل تسنن و شيعه، کافر و واجب القتل ميدانست. او صريحا گفته است:
«يباح قتل المسلمين الذين يعتقدون عقيدة أهل السنة و اغتنام اموالهم».
«کشتن و غارت اموال مسلماناني که به عقيدهي اهل سنت معتقدند، مباح است»
کشف الشبهات والایمان و الاسلام ص44 طبع استانبول سال 1986 م-