اثبات خداوندتوسط امام علی (علیه السلام)
کفار: خدا کیست و در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟
امام فرمود:خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاريخ و هرچيزى كه وجود داشته .
كفار گفتند:
چه طور ميشود؟ !
هرچيزى كه به وجود آمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود آمده ويا تبديل شده!!
امام على (علیه السلام) فرمود :
قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟
گفتند ٢
امام پرسيد قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟
گفتند ١
امام پرسيد و قبل از عدد ١ ؟
گفتند هيچ
امام فرمود چطورميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل ازخداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد ؟؟
كفار گفتند خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته؟!!
امام فرمود همه جا حضور دارد
وبر همه چيز مشرف است .
گفتند چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى؟!
امام فرمود :
اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟
كفار گفتند همه جا و از همه طرف!
امام فرمود پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟
كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟
چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟
امام فرمود: خداوند خودش خالق خورشيد و نور است ايا شما قدرت طوفان و باد را نديده ايد؟ باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است،در حالى كه قدرتمند است؟
خداوند خود خالق باد است.
گفتند :خدايت را برايمان توصيف كن.از چه درست شده ؟
آیا مثل آهن سخت است ؟
يا مثل آب روان ؟
ويا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟
امام فرمود :
ايا تا به حال كنار مريضى در حال مرگ بوده ايد و با او حرف زده ايد ؟
گفتند : آرى بوده ايم وحرف زده ايم .
امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم بااو حرف زديد ؟
گفتند نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده ؟!
امام فرمود : فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم وحركت نبود؟؟
گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.
امام فرمود شما آنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد.
حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود !؟
همه سكوت كردند .
امام على (علیه السلام) فرمود: شماکه قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون آمده را نداريد؛ چطور قادر به فهم و درك ذات أقدس احديت و خداى خالق روح هستيد؟!!
ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻧﻈﺮﯼ
گفتگوی خداوند با بنده گناهکار در قیامت
حضرت خدیجه سلام الله علیها از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از قيامت سوال نمود.
در مورد وقتى كه اعمال بنده بر خداوند عرضه مى شود.
پس آن حضرت شروع به گريه كرد.
حضرت خديجه عرض كرد: يا رسول الله چرا گريه مى كنى؟
فرمود: از وسعت رحمت خدا در آن روز بر بندگانش…
اى خديجه چون روز قيامت بنده را نزد خدا حاضر مى كنند، خطاب مى شود، اين بنده من! اطلاع دارى كه فلان روز و فلان شب چه كردى؟
عرض مى كند: خداوندا مى دانم، پس يك يك گناه او را به او اظهار مى كنند و او اقرار مى كند، تا به گناهى مى رسد كه در كمال قباحت باشد.
پس بنده سر خجالت به زير اندازد و عرق به صورت او جارى شود. خداوند مى فرمايد:
اى بنده من چرا جواب نمى گوئى؟
بنده عرض مى كند: الهى شرمسارم، نمى توانم جواب بدهم.
خطاب مى رسد: اى بنده تو با اينكه لئيمى از من شرم مى كنى و من با كريمى خود چگونه شرم نكنم از تو
اى بنده، تو را حياء ندامت و پشيمانى است و مرا حياء كرم .گناه در ميان دو حياء بقائى ندارد.
پس خداوند به كرم خود بنده را مى آمرزد و داخل بهشت مى كند.
خزائن الاخبار و مجالس المتقين
حکمت کارخدا...
روزی حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ بر ساحل دریا قدم می زد، دید یک نفر شکارچی آمد و به عنوان سجده برای خورشید بر زمین افتاد و سخنانی مشرکانه گفت، سپس تور ماهیگیری خود را به دریا انداخت و (پس از لحظه ای) آن را پُر از ماهی بیرون آورد؛ و دو مرتبه به دریا انداخت و همانند اوّل پُر از ماهی بیرون آورد، همچنین مرتبه سوم تا آنکه احساس کفایت کرد و رفت.
سپس شخص دیگری آمد، وضوء ساخت و نماز خواند؛ و پس از حمد و ثنای خدا، تور خود را به دریا انداخت و چیزی در آن نیامد، مرتبه دوّم نیز انداخت و چیزی عایدش نشد، تا مرتبه سوّم یک ماهی کوچکی به تور افتاد (آن را بیرون آورد و) شکر و سپاس بجای آورد و رفت.
حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ اظهار داشت: ای پروردگار! آن بنده ات آمد و به تو کفر گفت و برای خورشید عبادت کرد و سخن شرک بر زبان جاری نمود و تور خود را به دریا انداخت و پُر از ماهی بیرون کشید، تا سه مرتبه چنین کرد و تورش پُر از ماهی گشت و احساس بی نیازی کرد و رفت؛ و این بنده مؤمن آمد، وضو ساخت و نماز خواند و پس حمد و ثنا تور خود را به دریا انداخت و چیزی عایدش نگشت، تا مرتبه سوّم که یک ماهی کوچک گرفت و شکر تو را بجای آورد رفت!!
خداوند به موسی عَلَیهِ السَّلَامُ وحی فرستاد: ای موسی! به سمت راست خود نگاه کن، هنگامی نگاه کرد آنچه را که خداوند برای بنده مؤمن آماده و مهیا نموده بود آشکار شد، سپس به موسی گفته شد: سمت چپ خود را نگاه کن، همین که نگاهش افتاد آنچه را که برای بنده کافر آماده گشته بود ظاهر گشت.
سپس خداوند فرمود: ای موسی! آنچه را به این کافر دادم سودی برایش ندارد؛ و آنچه از دیگری منع نمودم ضرری برایش نخواهد داشت.
حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ فرمود: ای پروردگار! حقّ است که هر که تو را شناخت راضی و خشنود باشد به آنچه که انجام می دهی.
کتاب شریف «المؤمن»، ص: 31
حیله های شیطان در لحظه مرگ انسان!
موقعى که انسان در حال احتضار قرار مى گیرد ونزدیک است جان از بدنش مفارقت کند، شیطان با فرزندان و یاران خود بر بالین او حاضر مى شوند و تلاش مى کنند تا با حیله هاى مختلف ایمان او را گرفته و آن را از چنگش بیرون آورند و این سخت ترین حالت براى محتضر است .
وارد شده است :
انسان هنگام مرگ ، زیاد تشنه مى شود. شیطان از این فرصت براى گرفتن ایمان او استفاده مى کند و ظرف پر از آب سرد و گوارایى را در دست گرفته و بر بالین انسان مى ایستد و ظرف را حرکت مى دهد.
محتضر در حالى که شیطان را نمى شناسد به او مى گوید: مقدارى از این آب را به من بده تا بیاشامم .
شیطان در جواب او مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو خدایى در عالم وجود ندارد.اگر جواب او را ندهد و صورت خود را از او برگرداند، شیطان از طرف پا ظاهر مى شود و آن ظرف را حرکت مى دهد. شخص مؤ من باز درخواست مقدارى آب مى کند.
شیطان مى گوید: اگر مى خواهى به تو آب دهم ، بگو محمد صلى الله علیه و آله و سلم پیامبر من نیست . اگر او ایمانش عاریه اى باشد آن جمله را مى گوید و بدین وسیله ایمان خود را به شیطان مى دهد و کافر از دنیا مى رود.
در این هنگام آن ملعون آب را روى زمین مى ریزد و ظرف را مى شکند و مى گوید: من کار خود را کردم و احتیاجى به تو ندارم . اما اگر ایمانش ثابت و محکم باشد کلام شیطان را رد مى کند و به او توجهى نمى نماید.
اگر انسان مى خواهد ایمانش دستخوش وسوسه هاى شیطان نگردد:
به بندگان خدا ستم روا ندارد،
دعاى عدلیه را زیاد بخواند،
اعتقاد خود را به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام محکم کند.
نمازهاى خود را ضایع نکند و از آن ها مواظبت نماید در اول وقت بخواند.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است : کسى که از نمازهاى خود مواظبت کند و آنها را با شرائطش انجام دهد. هنگامى که شیطان براى گرفتن ایمانش نزد او حاضر مى شود “ملک الموت ” آن ملعون را مى راند و دور مى گرداند و شهادتین را به او تلقین مى نماید.
حتی شیطان ممکن است به صورت جد و پدر انسان در آید و بگوید: از مذهب و ایمان خود دست بردار، زیرا من هم بر این دین بودم و اکنون مرا به واسطه آن عذاب مى کنند.سپس فرمود: از این جهت خویشان محتضر باید شهادتین را به او تلقین کنند و اعتقادات را به وى تذکر دهند؛ زیرا شیطان دشمنى آشکار براى انسان است!
انسان از مرگ تا برزخ,نعمت الله صالحى حاجى آبادى
مقام رضای الهی
امام هادی علیه السلام فرمودند:
مَنْ اَطاعَ الخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ المَخلوقِینَ.
هر کس آفریدگار را اطاعت کند از نارضایی مخلوق ها باکی نخواهد داشت.(تحف العقول، ص ۴۸۲)
شرح حدیث :
مقام «رضا» از بالاترین مقامهای معنوی است.
اگر انسان به جایی برسد که هم به مقدرّات پروردگار رضای کامل داشته باشد و هم اعمالش مورد رضای کامل الهی قرار گیرد، برنده است و به قربِ خدا می رسد.
مهم، خشنودی خداست، نه پسند مردم.
ارزش، در سعادت اخروی است، نه لذت دنیوی
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
رضای الهی در سایه ی طاعت و بندگی به دست می آید و رستگاری در همین است و بس چون آخرت، مرحله ی جزا و پاداش است و آن که پاداش می دهد، خداست نه مردم پس باید کاری کرد که مالک روز جزا و پاداش دهنده قیامت، اعمال انسان را بپسندد و بپذیرد و پاداش دهد.
از رضای مردم چه سود؟ اگر نارضایی خدا را در پی داشته باشد؟
و از ناخرسندی مردم چه باک؟ اگر خدا از انسان راضی باشد؟
بعضی برای آنکه دل مردم را بدست آورند خدا را نافرمانی می کنند. بعضی برای آن که دوست خود را از خود نرنجانند تکلیف الهی را زیر پا می گذارند و خدا و رسول را از خود می رنجانند. بعضی برای آن که محبوبیّتشان نزد مردم کم نشود، کاری می کنند که خدا از آنها ناخشنود گردد و دوستشان نداشته باشد.
حدیث امام هادی علیه السلام ارزش کار کسانی را بیان می کند که بر محور فرما نبرداری از خدا عمل می کنند و آنچه برایشان مهم است، وظیفه ی بندگی و تکلیف شرعی است و کاری به پسند و ناپسند مردم و خوش آمدن این و آن ندارند.
این یک معیار برای انسانهای مکتبی است.
آری اطاعت خدا هرچند مردم خوششان نیاید.
منبع:
حکمت های نقوی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام هادی علیه السلام)، جواد محدثی
تلنگر....
شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: جواب دو نفر مرا سخت تکان داد.
اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ، خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد.
دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده اى گل آلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی شیخ؛ که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
خلف وعده خدا...
فردی نزد امیرمؤمنان علی(ع) آمد و از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت
با این که خداوند فرموده دعا کنید من اجابت میکنم چرا ما دعا میکنیم و به اجابت نمیرسد: امام در پاسخ فرمود: فکر و قلب شما در هشت چیز خیانت کرده، از این رو دعاهایتان مستجاب نمیشود، آن هشت مورد را اصلاح کنید تا نتیجه دعاهایتان را ببینید:
1.خدا را شناختهاید، اما حق او را ادا نکردهاید، به همین دلیل معرفت و شناخت شما سودی به حالتان ندارد.
2. به فرستادة او ایمان آوردهاید، اما در عمل با سنتش به مخالفت برخاستهاید. پس ثمرة ایمان شما کجا است؟
3. قرآن و کتاب او را خواندهاید، ولی به دستورهای قرآن عمل نمیکنید به زبان میگویید سمعنا و اطعنا شنیدیم و اطاعت کردیم ولی بعد به مخالفت برخاستید
4. با گریه و اشک چشم میگویید از عذاب جهنم و کیفر خدا میترسید، اما کارهایی میکنید که شما را به جهنم نزدیک میسازد.
5. میگویید به پاداشهای مادی و معنوی خداوند علاقه دارید، اما همواره کاری انجام میدهید که شما را از آن دور میسازد.
6.از نعمتهای مادی و معنوی خداوند بهرهمند میشوید، اما شکر آن را به جا نمیآورید.
7. به شما دستور داده دشمن شیطان باشید، ولی در عمل طرح دوستی با او میریزید. ادعای دشمنی با شیطان دارید اما عملاً با او مخالفت نمیکنید.
8. عیبهای مردم را میبینید و بازگو میکنید، ولی عیوب خود را نمیبینید با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد، در حالی که درهای اجابت دعا را بستهاید؟ تقوا پیشه کنید و با توبه و تهذیب نفس و خودسازی در تزکیة روح و پاکی قلب بکوشید. اعمال خود را اصلاح کنید و مبارزه با فساد و گناه را از طریق امر به معروف و نهی از منکر پیگیر باشید، تا خدا دعایتان را اجابت نماید
وقتی در جامعهای فساد و حرام خواری گسترش پیدا میکند و امر به معروف و نهی از منکر ترک میشود، هرچه خدا را بخوانند، اجابت نمیشود.
از جمله موانع دیگراستجابت دعا، تأخیر نمازهای واجب از اول وقت، بدبینی و سوء نیت نسبت به علمای دین و مؤمنان و دینداران، بدزبانی اعم از فحش و توهین و بی احترامی به مردم غذای حرام، ترک صدقه و انفاق در راه خدا، ندادن خمس و زکات است. كه با مراجعه به كتابهاي اخلاقي از قبيل معراج السعاده جامع السعادات راه روشن مي توان به خوبي آن ها را شناخت و در رفع آنها كوشيد
بحار ج ۹۳ ص ۲۷۷
درمحضراستاد
آیت الله بهجت (ره):
ما خود را از اطرافيان و دوستان آن حضرت (امام مهدی علیه السلام)مى دانيم، ولى در اين امر، يعنى دعا براى تعجيل ظهور او کوتاهی مى كنيم!
ظهور آن حضرت اَهَمّ حاجات ما است،
ولى ما «عَجِّل فَرَجَهُ» مى گوييم فقط براى اين كه بفهمانيم مجلس ختم شد،
و يا اين كه در موارد ازدحام مردم صلوات مى فرستيم، تا مردم جا به جا شوند، نه اين كه جدّاً بخواهيم صلوات بفرستيم!
با اين كه مى دانيم او واسطه بين ما و خدا است، بازهم به فكر او نيستيم!
اى كاش مى دانستيم كه احتياج او به ما و دعاى ما براى او، به نفع خود ما است وگرنه قرب و منزلت او که در نزد خدا معلوم است…
پایگاه نشر آثار آیت الله بهجت(ره)
ضرورت اصلاح زبان
آیت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي:
عزيز سالك بايد در همه خيرات جديت و كوشش داشته باشد و مخصوصا اهتمامي در تاديب زبان مباركش نمايد كه هيچ يك از اعضا به درجه آن «لازم الرعايه و صعب التاديب و العلاج» مراقبتش لازم و تاديب و درمانش مشكل نيست….
زبان می تواند به دو كلمه، گوينده را از «اعلي درجه عليين» به «اسفل الدركات» و از «اسفل الدركات» به «اعلي عليين» مي برد.
به يك كلمه ناسزا كه مي گويد، خود را كافر و نجس و به عذاب خالد و دائم مبتلا مي كند.
… به يك كلمه، چند گناه كبيره از قبيل افترا و غيبت و شماتت مومن و قتل هزاران نفوس از اوليا، و ريا و كبر و … و غير اين ها ممكن است مرتكب شود!
اين است كه روايت شده است كه حضرت سيد انبياء محمدصلی الله علیه واله وسلم فرمودند:
هركس زبانش را اصلاح نمايد، به تمام قرآن عمل كرده است!
اين فقره در پيش علماي اخلاق از كلمات معجز نشان حضرت محسوب مي شود.
رساله لقاءالله ، ص 116
تلنگر....
گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت ، دید که بهلول، زمین را با چوبی اندازه می گیرد.
پرسید: چه می کنی؟
گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟
هر چه سعی می کنم ، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»
قبر همه ما یکسان است.
حریص نباشیم…
گریه مولا
روزی امیرالمومنین (علیه السلام) گریه میکردند.
از او سوال شد:چه چیزی تو را گریانده است؟
فرمود:هفت روز است که کسی مهمان من نشده است،
میترسم از این رو باشد که خداوند به من توجه ندارد و مرا اکرام نمیکند.
جامع السعادات -ج۲،ص:۱۵۶
شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد(با مختصر فرق در روایت)- ج11ص: 181
فضیلتی زیبا از حضرت سیدالشهدا(ع)
شيخ فقيه ابو محمّد حسن بن علىّ بن شعبه رحمه الله صاحب كتاب «تحف العقول» نقل مى كند: مردى از انصار خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و مى خواست از آن حضرت حاجتى درخواست كند، امام عليه السلام به او فرمود:
يا أخا الأنصار صن وجهك عن بذلة المسألة، وارفع حاجتك في رقعة وأت بها ساُسرّك إنشاء اللَّه.
اى برادر انصار! آبروى خود را از زشتى اظهار نياز حفظ كن، حاجت خود را در پاره اى كاغذ بنويس و آن را نزد من بياور و اگر خدا بخواهد ترا خشنود خواهم كرد.
آن مرد نوشت: اى اباعبداللَّه! به فلانى پانصد دينار بدهكارم، و او اصرار و پافشارى در مطالبه آن دارد، از شما تقاضا دارم به او سفارش كنيد به من مهلت دهد تا بتوانم به آسانى بپردازم.
وقتى امام حسين عليه السلام نوشته او را قرائت فرمود فوراً به منزل رفت و كيسه اى را كه در آن هزار دينار بود برداشت و براى او آورد و فرمود:
پانصد دينار آن را به طلبكار خود بده، و بقيّه اش را سرمايه كن تا تو را در مشكلات روزگار كمك كند، و حاجت خود را جز به يكى از اين سه نفرى كه بر مى شمارم اظهار نكن:
إلى ذي دين، أو مروّة، أو حسب.
يا متديّن و ديندار باشد، يا جوانمرد و بافتوّت باشد، و يا شرافت خانوادگى داشته باشد.(1)
منبع:
(1) تحف العقول: ۲۴۵، بحار الأنوار: ۱۱۸/۷۸.
[ترجمه(القطره): قطره ای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام - بخش پنجم - جلد۱،ص۴۶۷]
☆ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه ☆
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع
?کانال?
#هیئت_منتظران_مهدی_عج_گنبدکاووس
══════✙☘?☘✙══════
? @montazeran_mahdi_aj_gonbad
══════✙☘?☘✙══════
↶ به ما بپیوندید?????
دعـــا بندگان عبارت است از...
بنده با خواندن پروردگارش، رحمت و عنایت او را به سوی خود جلب کند، به این نحو که خود را در مقام عبودیت و مملوکیت قرار دهد.
به همین جهت عبادت، در حقیقت دعا است؛ زیرا بنده در حال عبادت، خود را در مقام مملوکیت و اتصال به مولای خویش قرار می دهد و اعلام تبعیت و اقرار به ذلت می کند، تا خدا را با مقام مولویت و ربوبیتش به خود معطوف سازد؛ و دعا همین است!
تفسیر المیزان، ج ۱۰ ، ص ۳۸ ،
علامه طباطبایی رضوان الله علیه
جهت دعا این امور لازم است...
آیت الله بهجت ره :
جهت دعا این امور لازم است:
۱. ثنا و تعظیم و تمجید ساحت مقدس حضرت حق تبارکوتعالی؛
۲. اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است؛
۳. صلوات بر محمد و آلمحمد علیهمالسلام، که وسیله و واسطه فیض هستند؛
۴. بکا و گریه، و اگر نشد تباکی، ولو خیلی مختصر.
و بعد از اینها درخواست حاجت.
که در این صورت، برآورده شدن حاجت برو و برگرد ندارد.
البته اگر این مطالب در سجده باشد، مناسبتر است. و تأثیر بکا در این میان به جایی میرسد که در عمل اُمداوود و نیز در قنوت وتر آمده است: «فَإِن ذلِک عَلامَةُ الْإِجابَةِ؛ این نشانه مستجابشدن [دعا] است»١و در اذن دخول ائمه اطهار علیهمالسلام نیز وارد شده است: «فَهُوَ عَلامَةُ [الْقَبوُلِ وَ] الإذْنِ؛
این علامت اذن [دخول و قبولی] است»؛٢یعنی راه تکوینی است به خدا، و ارتباط با غیب است، البته برای کسی که این مطالب را باور کند.
در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۴۳
شاعری که نزد رهبری «فتنه» بپا کرد!
مهدی جهاندار شب گذشته در دیدار با رهبری شعری زیبا از فتنه خواند که تحسین همه را برانگیخت:
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان
در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد
فتنه شاید کُنجِ پستوی کسی لای کتابی؛
فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
فتنه شاید در صفِ صِفین میجنگیده روزی
فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد!
فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده
یا که در طیّارهی پاریس - تهران بوده باشد
فتنه شاید تابی از زلف پریشانِ نگاری
فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد
فتنه شاید اینکه دارد شعر میخواند برایت؛
وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد
ذرّهای بر دامن اسلام ننْشیند غباری
نامسلمانی اگر همنامِ سلمان بوده باشد
دورهی فتنه است آری، میشناسد فتنهها را
آنکه در این کربلا عبّاسِ دوران بوده باشد
فتنه خشک و تر نمیداند خدایا وقت رفتن
کاشکی دستم به دامانِ شهیدان بوده باشد
وقتی شاعر این بیت را خواند: «فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی/فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد» رهبرمعظم انقلاب و تمام حاضران او را تحسین کردند.
اما وقتی به این بیت رسید: «فتنه شاید اینکه دارد شعر میخواند برایت/ وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد» آقا سخن شاعر را قطع کرده و فرمودند: خدا نکند.
در پایان این شعرخوانی شاعر اصفهانی آقا سه مرتبه فرمودند: آفرین! بسیار بسیار خوب، خیلی خوب بود.
از مردم ، توقعی نداشته باش
امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمودند: از مردم توقعی نداشته باش زیرا مردمی هستند که:
اگر عالِم باشی به تو ایراد میگیرند
و اگر جاهل باشی راهنمایی ات نمی کنند،
اگر در طلب علم برآیی، میگویند:
خود را به زحمت انداخته است
و اگر از طلب علم دست بکشی، میگویند: ناتوان و کودن است.
اگر در عبادت پروردگارت استوار باشی، میگویند: خود نما و ریاکار است.
و اگر عبادتت کم باشد می گویند: کافر است.
اگر سکوت اختیار کنی، میگویند:
از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویی، میگویند: پر حرف است.
اگر انفاق کنی، میگویند: اسرافکار است
و اگر صرفه جویی کنی، میگویند: خسیس است.
اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوی، از تو میبُرند و به بد گویی ات میپردازند
و اگر به آنان اعتنایی نکنی، تکفیرت میکنند!
آری پسرم!
این است خصوصیت مردم زمانه ی تو.
بحار الأنوار ، جلد ۷۷ ، صفحه ۲۳۴
حق الناس در آخرت
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول اكرم (ص) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و … مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند . علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است . در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
«حجت الاسلام رفیعی»
حسنظن به خدا
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی:
پیامبر خدا(ص) فرمود :حسنظن خود را به خدا زیاد کنید.
مراد حسنظنّ باطنی است.
اصل کار با باطن است. هر چه میتوانید گمانتان را به خدا شیرین کنید، قشنگ کنید، زیبا کنید.
خداوند به قلبها نظر دارد، میفرماید: خداوند به صُوَر شما کاری ندارد، به قلب شما کار دارد.
راه، راه قلب است. عقل آدمی را زیاد میکند، نفس را میمیراند. انسان را بزرگ میکند عزیز میکند. همه اینها راه دل است.
کتاب طوبای محبّت جلد دوم– ص 148