حکمت کارخدا...
روزی حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ بر ساحل دریا قدم می زد، دید یک نفر شکارچی آمد و به عنوان سجده برای خورشید بر زمین افتاد و سخنانی مشرکانه گفت، سپس تور ماهیگیری خود را به دریا انداخت و (پس از لحظه ای) آن را پُر از ماهی بیرون آورد؛ و دو مرتبه به دریا انداخت و همانند اوّل پُر از ماهی بیرون آورد، همچنین مرتبه سوم تا آنکه احساس کفایت کرد و رفت.
سپس شخص دیگری آمد، وضوء ساخت و نماز خواند؛ و پس از حمد و ثنای خدا، تور خود را به دریا انداخت و چیزی در آن نیامد، مرتبه دوّم نیز انداخت و چیزی عایدش نشد، تا مرتبه سوّم یک ماهی کوچکی به تور افتاد (آن را بیرون آورد و) شکر و سپاس بجای آورد و رفت.
حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ اظهار داشت: ای پروردگار! آن بنده ات آمد و به تو کفر گفت و برای خورشید عبادت کرد و سخن شرک بر زبان جاری نمود و تور خود را به دریا انداخت و پُر از ماهی بیرون کشید، تا سه مرتبه چنین کرد و تورش پُر از ماهی گشت و احساس بی نیازی کرد و رفت؛ و این بنده مؤمن آمد، وضو ساخت و نماز خواند و پس حمد و ثنا تور خود را به دریا انداخت و چیزی عایدش نگشت، تا مرتبه سوّم که یک ماهی کوچک گرفت و شکر تو را بجای آورد رفت!!
خداوند به موسی عَلَیهِ السَّلَامُ وحی فرستاد: ای موسی! به سمت راست خود نگاه کن، هنگامی نگاه کرد آنچه را که خداوند برای بنده مؤمن آماده و مهیا نموده بود آشکار شد، سپس به موسی گفته شد: سمت چپ خود را نگاه کن، همین که نگاهش افتاد آنچه را که برای بنده کافر آماده گشته بود ظاهر گشت.
سپس خداوند فرمود: ای موسی! آنچه را به این کافر دادم سودی برایش ندارد؛ و آنچه از دیگری منع نمودم ضرری برایش نخواهد داشت.
حضرت موسی عَلَیهِ السَّلَامُ فرمود: ای پروردگار! حقّ است که هر که تو را شناخت راضی و خشنود باشد به آنچه که انجام می دهی.
کتاب شریف «المؤمن»، ص: 31