پاداش بیماری
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
برای بيمار چهار پاداش وجود دارد:
1-قلم فرشتگان راست و چپ از او برداشته میشود
2- خداوند به فرشتگان فرمان مى دهد كه تمام كارهاى خيرى را كه او در حال سلامتى خود انجام مى داده براى وى بنويسند.
3- آن بيمارى هر عضوى از اعضاى بدن او را جست و جو می كند و گناهانى را كه از آن سر زده است خارج می كند.
4-اگر بميرد آمرزيده از دنيا مى رود، و چنانچه زنده بماند بخشیده خواهد شد.
پاداش و مجازات شیخ صدوق (ره)
علّت خنده و گریه کودک
مفضل بن عمر می گوید : از امام صادق علیه السلام درباره طفل پرسیدم که بدون تعجب می خندد و بدون درد می گرید ؟!؟
حضرت فرمودند : ای مفضل ، هیچ طفلی نیست مگر آنکه امام را می بیند و با او راز می گوید .
بنابراین گریه اش بخاطر غیبت شخص امام از اوست و خنده اش گاهی است که امام به او روی می آورد .
هنگامی که زبانش باز شود ؛ این در به روی او بسته می گردد و بر دلش پرده فراموشی می اُفتد .
علل الشرایع , ج٢ ، ص۵٨۴
چهارتوصیه خداوندبه حضرت موسی (ع)
خداوند، موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «مراقب باش»
_ تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو …
_ تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور …
_ تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش…
_ تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین…
حکایات وداستانهای حضرت موسی(ع)
تفاوت انسانهادرانسانیت
حضرت علّامه حسن زاده آملي:
تفاوت انسانها در انسانيّت به حسب كَثرت و قِلّت در علوم و معارف و كسب حقائق است.
انسان ها به اختلاف و تفاوت هيكل و اندامشان ارزش انساني ندارند، بلكه به اختلاف درجات جانشان در شدّت و ضعف سرمايهٔ معارف داشتن.
ضعف شیطان
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است.
حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟
شیطان گفت: ای رسول خدا! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم.
پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند!
شیطان گفت: ای رسول خدا! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم.
اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند.
دوم: با هم مصافحه می کنند.
سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند.
چهارم: از گناه استغفار می کنند.
پنجم: تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند.
ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند
فضایل و آثار صلوات، ص 33.
سردشت نخستین شهرقربانی سلاح شیمیایی درجهان
7تیر ۱۳۶۶ نیروی هوایی عراق، چهار منطقه پر ازدحام شهر سردشت (استان آذربایجان غربی) را با ۷ بمب خردل، بمباران شیمیایی کرد.
در این حمله ۱۱۰ غیرنظامی کشته و ۸هزار نفر دیگر در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند.
شهر سردشت، نخستین شهر قربانی جنگافزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هستهای هیروشیما است. مجامع جهانی به علت نفوذ پشتیبانان صدام حسین، قادر به انجام اقدام قابل توجهی نبودند. اما سرانجام اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در واکنش به جنایات جنگی آشکار صدام حسین، مصوبهای را در محکومیت به کارگیری سلاح شیمیایی توسط او گذراندند که با وتوی آمریکا بیاثر شد.
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺍﻧﺎ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ:
1. ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ ﺭﺍ دکتران ﺣﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻫﯿﭻ ﻃﺒﯿﺒﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺟﻠﻮﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ .
2.ﺗﻤﺎﻡ ﻃﻼﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺘﻢ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪﺗﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻣﺎﻝﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻧﺠﺎﺗﻢ ﺩﻫﺪ .
3.ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖﺧﺎﻟﯽ ﺭﻓﺖ.
« ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻣﺘﺎﺯ ﮐﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺧﺎﮎ ﺍﺳﺖ »
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﺕ .ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺬﺭ ﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍﻩ ﮔﺬﺭﯾﻢ .
ﺩﻧﯿﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺻﻠﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﻣﻘﺼﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﺪﺍﯾﺶ ﻣﺎ ، ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﺒﺤﺎﻥ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ آخرت ﺿﺮﻭﺭﺕﺍﺳﺖ.
حکایت های شب زنده داران
” مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی (ره) عارف بزرگوار، شب ها که برای تهجّد و نماز شب برمی خاست، ابتدا در بسترش مدّتی می گریست. سپس بیرون می آمد و به آسمان نظر می دوخت و آیات ” اِنّ فی خلق السموات و الأرض…” را تلاوت می نمود.
و سپس، سر به دیوار می گذاشت و مدّتی گریه می نمود و پس از تطهیر، کنار حوض می نشست و می گریست و
با خداوند، زمزمه ها داشت تا به قیام نماز می پرداخت”
سیمای فرزانگان، ص 222
درمحضراستاد
آیَتـُـ الله بَهْجَتـْـ (ره):
1-نفس بکش با لااله الاالله
2-نفست راسرزنش کن بااستغفرالله
3-هنگام دردکشیدن بگوالحمدلله
4-هنگام تعجب بگوسبحان الله
5-هنگام خوشحالی صلوات بررسول الله
6-هنگام ناراحتی انالله واناالیه راجعون
7-سم چشمانت رابشکن به گفتن ماشاالله تبارک الله
8-شروع کن بابسم الله الرحمن الرحیم
9-خاتمه بده باالحمدلله رب العالمین
فاصله ایمان تا کفر
امام جعفر صادق (ع) فرمودند :
ميان ايمان و كـــفر
فاصله ای جـــز كم عقلی نيست !
عرض شد : چگونه اي پسر پيغمبر ؟
فرمودند :
بنده خـدا در حاجت خودمتوجه مخلوق می شود ،
در صورتی كـه اگر با خلوص نيت متوجه خـــــدا شود
آنچه خواهد،در نزديكتر از آن وقت به او رسد.
اصول كافی ج 1، ص 32
تلنگر....
زنبور هیچگاه تخریب نمیکند.
آنچه را که نیاز دارد جمع آوری میکند،
اما به روشی استادانه و با چنان مهارتی که شکل گل کاملا دست نخورده باقی بماند.
بهگونهای زندگی کن که به هیچکس آسیب نرسانی.
سازنده، ملاحظهگر و هنرمندانه زندگی کن.
با حساسیت و ظرافت زندگی کن و هیچگاه دلبسته نشو.
از تجارب زندگی لذت ببر. از تمام گلهای زندگی لذت ببر.
اما روان باش و در هیچ جایی توقف نکن تا به خدا برسی…
در،دل سنگ چه بود!!
روزی ملک الموت پیش حضرت موسی آمد. همینکه چشم حضرت موسی به او افتاد پرسید: برای چه آمده ای منظورت دیدار من است یا قبض روح من ؟
گفت : برای قبض روح آمده ام موسی (ع) مهلت خواست تا مادر و خانوادهء خود را ببیند و با آنها وداع کند.
ملک الموت گفت : نمیتوانم اجازه بدهم . گفت : آن قدر مهلت بده تا سجده ای بکنم پس او را مهلت داد و موسی به سجده رفت و گفت : خدایا ! ملک الموت را امر کن مهلت دهد تا با مادر و خانواده وداع کنم .
خداوند به عزرائیل امر کرد: قبض روح موسی (ع)را به تاءخیر انداز تا مادر و خانواده اش را ببیند موسی(ع)نزد مادرش آمد و گفت:مادرجان ! مرا حلال کن .سفری در پیش دارم.
پرسید:چه سفری در پیش داری؟جواب داد: سفر آخرت . مادرش گریست و با او وداع کرد بچهء کوچکی داشت که بسیار مورد علاقه اش بود. پیراهن حضرت موسی(ع) را گرفت و زار زار گریه کرد حضرت موسی نتوانست خودداری کند و گریست
خطاب رسید: موسی (ع)! اکنون که نزد ما می آیی چرا این قدر گریه می کنی؟
عرض کرد: پروردگارا ! برای بچه هایم گریه می کنم چون آنها را بسیار دوست دارم.
خطاب رسید.موسی ! با عصای خودبه دریا بزن .
حضرت موسی(ع)عصایش را به دریا زد. شکافته شد و سنگ سفیدی نمایان گشت کـــرم ضعیفی را در دل سنگ مشاهده کرد که برگ سبزی به دهان داشت و مشغول خوردن بود. خداوند خطاب کرد: ای موسی ! من این کرم را در دل سنگ فراموش نکرده ام آیا اطفال تو را فراموش می کنم؟ ! آسوده خاطر باش.
من آنها را نیکو محافظت خواهم کرد.موسی (ع)به ملک الموت گفت : ماءموریت خود را انجام بده آن گاه او را قبض روح کرد.
شجره طوبی 279
برخورد کریمانه مقام معظم رهبری با یک پسر و دختر جوان در حاشیه کوه پیمایی
یکی از محافظان مقام معظم رهبری در قالب خاطره ای گفت:
یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.
آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد.
ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟
آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم.
آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید.
آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم.
آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند.
آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند.
با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
منبع:
نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷
معنای واقعی عقل
شخصی از امام صادق سلام الله علیه پرسید : عقل چیست ؟
حضرت فرمود :
چیزی که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید .
پرسید : پس آنچه معاویه داشت ،چه بود ؟
حضرت فرمود:
آن نیرنگ و شیطنت و نمایشی از عقل است ولی عقل نیست .
اصول کافی:ج۱ص۱۱
اعتراف شطیان برفضائل ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
ﺳﻠﻤﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺍﺑﻠﻴﺲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﺪّﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻣﻲﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ، ﭼﺮﺍ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﺎ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻳﺶ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺗﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﺳﺖ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻳﺎ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻟﻴﺎﻥ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻲ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻭ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻟﻴﺎﻥ ﺍﻭﻳﻢ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻦ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻲﺷﻮﻡ.
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﮓو!
ﮔﻔﺖ: ﮔﻮﺵ ﻛﻨﻴﺪ، ﺍﻱ ﻧﺎﻛﺜﻴﻦ ﻭ ﻗﺎﺳﻄﻴﻦ ﻭ ﻣﺎﺭﻗﻴﻦ، ﻣﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻨّﻴﺎﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻡ، ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﺫﺍﺕ ﺍﺣﺪﻳّﺖ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻳﻚ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﻮﺭ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﻛﻪ ﭼﺸﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻴﺮﻩ ﻣﻲﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﻋﺒﻮﺭ ﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺳُﺒّﻮﺡٌ ﻗُﺪّﻭﺱٌ» ﺍﻳﻦ ﻧﻮﺭِ ﻣﻠﻚ ﻣﻘﺮّﺏ ﻳﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻠﻲ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﻧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪ: «ﻧﻪ ﻧﻮﺭ ﻣﻠﻚ ﻣﻘﺮّﺏ ﻭ ﻧﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺮﺳﻞ ﺍﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻧﻮﺭ ﻃﻴﻨﺖ ﻭ ﮔِﻞ ﻭﺟﻮﺩ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ.
منابع:
ﺍﻣﺎﻟﻲ ﺻﺪﻭﻕ: ﺹ 427، ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ: ﺝ 39، ﺹ 162، ﻣﺪﻳﻨﺔ ﺍﻟﻤﻌﺎﺟﺰ: ﺝ 1، ﺹ 123، ﻋﻠﻞ ﺍﻟﺸﺮﺍﻳﻊ: ﺹ 143.
اثبات حقانیت ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام از کتب اهل سنت
بارالها...
بارالها
از کوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم
نه تو آنی که برانی
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا، نیستپناهی
خواجه عبدالله انصاری
اهمــیـت حفـظ آبـــروی دیگـــران
در زمان حضرت موسى (؏) در بنى اسرائيل به جهت نيامدن باران قحطى شد.
حضرت موسى (؏)برخواست كه با قوم خود براى دعاى باران بروند و بيشتر از هفتاد هزار نفر بودند هرچه دعا كردند باران نيامد.
حضرت موسى (؏) عرض كرد: خدايا چرا باران نمى آيد، مگر قدر و منزلت من نزد تو از بین رفته؟
خطاب رسيد: نه، اما ميان شما يک نفر است كه چهل سال مرا معصيت مى كند. به او بگو از جمعيت خارج شود تا باران رحمتم را نازل كنم.
حضرت موسى(؏) به صداى بلند صدا زد: اى كسى كه چهل سال است معصيت خدا را مى كنى از ميان ما برخيز و بيرون رو كه خداوند به جهت شومى و بدى تو باران رحمتش را از ما قطع كرده.
آن مرد عاصى برخواست نگاهى به اطراف كرد، ديد كسى بيرون نرفت. فهميد خودش بايد بيرون برود. با خود گفت چه كنم اگر برخيزم و از ميان مردم بروم كه مردم مرا مى بينند و مى شناسند و رسوا مى شوم و اگر نروم كه خدا باران نمى دهد. .
همانجا نشست و از روى حقيقت توبه كرد و از كرده خود پشيمان شد،یكدفعه ابرها آمده و به هم متصل شد و چنان بارانى آمد كه تمام سيراب شدند.
موسى(؏) عرض كرد: الهى كسى كه از ميان ما بيرون نرفت چگونه شد كه باران آمد؟
خطاب شد: به شما باران دادم، به سبب توبه آن كسى كه گفتم از ميان شما بيرون برود.
موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! اين بنده را به من بنما.
خطاب شد: اى موسى آن وقتى كه مرا معصيت مى كرد رسوايش نكردم، حال كه توبه كرده او را رسوا كنم؟!
حاشا، من نمامين و سخن چينان را دشمن مى دارم، خود نمامى كنم؟
قصص الله یا داستان هایی از خدا
پير عقل
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي سركوبي گروهي دشمن طغيانگر كه در اطراف مدينه و مكه بودند ، جمعي را به عنوان سريه و گروه ضربتي آماده ساخت تا شبانه به طور مخفي به سوي متجاوزين بروند و آنها را سركوب نمايند .
پيامبر صلي الله عليه و آله جواني از طايفه (هذيل ) را فرمانده و امير اين سپاه قرار داد .
شخص ظاهربيني به رسول اكرم صلي الله عليه و آله اعتراض كرد كه چرا يك جوان را بر ما فرمانده نموده اي ؟ ما تسليم فرمان او نمي شويم ، لازم است شما پيرمردي بعنوان پيشوا و فرمانده انتخاب كنيد .
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : اي آدم ظاهر نگر ، گرچه او جوان است اما دلي قوي و عقلي صحيح دارد . اما پيرمردي كه تو مي گوئي ريش سفيد است و به صورت ظاهر بايد جلو بيفتد ، اما دل آنها چون قير سياه است .
عقل اين جوان را بارها آزمودم و ديدم در عقل پير است . پير سن و سال بي عقل مثمر نيست .
تا تواني كوشش كن كه پير عقل و دين شوي ، كه رهبري و فرماندهي به سال نيست ، به قوه عقلاني و تفكر و قلب سفيد است .
داستانهای مثنوی ج3 ص 64