صبر در برابر حرف مردم
امیرالمؤمنین در یکی از وصیتهای خود به امام حسن علیهما السلام به خوبی به این مساله پرداخته و فرمودهاند:
«إِنْ کُنْتَ عَالِماً عَابُوکَ وَ إِنْ کُنْتَ جَاهِلًا لَمْ یُرْشِدُوکَ وَ إِنْ طَلَبْتَ الْعِلْمَ قَالُوا مُتَکَلِّفٌ مُتَعَمِّقٌ وَ إِنْ تَرَکْتَ طَلَبَ الْعِلْمِ قَالُوا عَاجِزٌ غَبِیٌ وَ إِنْ تَحَقَّقْتَ لِعِبَادَةِ رَبِّکَ قَالُوا مُتَصَنِّعٌ مُرَاءٍ وَ إِنْ لَزِمْتَ الصَّمْتَ قَالُوا أَلْکَنُ- وَ إِنْ نَطَقْتَ قَالُوا مِهْذَارٌ وَ إِنْ أَنْفَقْتَ قَالُوا مُسْرِفٌ وَ إِنِ اقْتَصَدْتَ قَالُوا بَخِیلٌ وَ إِنِ احْتَجْتَ إِلَى مَا فِی أَیْدِیهِمْ صَارَمُوکَ وَ ذَمُّوکَ وَ إِنْ لَمْ تَعْتَدَّ بِهِمْ کَفَّرُوکَ فَهَذِهِ صِفَةُ أَهْلِ زَمَانِک»
حضرت امیر علیهالسلام بعد از توصیه فرزند خود به بیاعتنایی نسبت به حرف مردم، میفرماید:
تو چه توقعی از مردم داری؟!
مردم اینگونهاند که؛
اگر تو انسان عالمی باشی، به تو حسد میبرند و برای اینکه تو را از چشم دیگران بیاندازند، درصدد عیبجویی و خردهگیری از تو برمیآیند
و اگر مطلبی را ندانی و بخواهی از دیگران استفاده کنی، همّت ندارند که تو را راهنمایی و ارشاد کنند.
اگر به دنبال دقایق و ظرایف علمی باشی، طعنه میزنند که آدم بیکاری است که در پی چنین مسایلی است؛
و اگر طلب علم را رها کنی، تو را کودن و کماستعداد میخوانند.
اگر نسبت به انجام عبادات اهتمام داشته باشی، میگویند: این، آدمِ ظاهرساز و ریاکاری است.
اگر سکوت پیشه کنی، میگویند: لال است؛
و اگر صحبت کنی، میگویند: چه قدر پرحرف است.
اگر پول خرج کنی، میگویند: آدم ولخرجی است،
و اگر اقتصاد داشته باشی، تو را بخیل مینامند.
اگر به پولشان نیاز داشته باشی و از آنها درخواست کمک کنی، رابطهشان را با تو قطع میکنند؛
و اگر نسبت به آنها بیاعتنا باشی، حتی ممکن است تو را کافر و خارج از دین معرفی کنند!
امیرالمؤمنین به امام حسن علیهماالسلام میفرماید: مردم اینچنیناند.
بحارالانوار، ج 74، ص 234.
آثارگناهان درکلام امام صادق(علیه السلام)
امام صادق عليه السلام :
الذُّنوبُ الَّتى تُغَيِّيرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِكُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَينِ؛
_ گناهی كه نعمتها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است.
_ گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است.
_ گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است.
_ گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است.
_ گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست.
_ گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است.
_ گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر مادر است.
علل الشرايع ج 2، ص 584
عاقبت شیعان گناهکار
مرحوم آیت الله مجتهدی فرمودند: روزی فردی آمد خدمت امام معصوم (امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام که تردید از بنده است) و به ایشان عرض کرد:
اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند ، عاقبتش چگونه خواهد بود؟
امام در پاسخ به وی فرمودند:خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد دو مرتبه پرسید : اگر مریض نشد چه ؟
امام مجدد فرمودند: خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا او را اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه، کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد گفت : اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه ؟
امام فرمودند : خداوند به او دوست بدی می هد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد ، کفاره گناهان دوست ما باشد.
آن مرد گفت : اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه ؟!
امام فرمودند : خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزار های آن همسر بد ، کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد گفت :اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه ؟
امام فرمودند : خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید.
باز هم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت: و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه ؟
امام فرمودند : به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد…
در محضر آیت الله مجتهدی ره
شتاب درتربیت فرزند
پسرم درست است من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام،اما در کردار آنها نظرافکندم،ودرآثارشان سیر کردم.
تاآنجا که گویا یکی ازآنان شده و از اول تا پایان عمرشان باآنان بوده ام.
پس قسمت های روشن وشیرین زندگی آنان رااز دوران تیرگی شناختم و زندگانی سودمند و زیانبارشان راشناسایی کردم.
سپس از هرچیز مهم وارزشمند،از هر حادثه زیبا وشیرین،آنهارابرگزیدم و ناشناخته های آنان را دور کردم،پس آنگونه که پدری مهربان نیکی ها را برای فرزندش می پسندد،من نیز بر آن شدم تو را باخوبی ها تربیت کنم.
زیرا در آغاز زندگی قرار داری،تازه به روزگار روی آورده ای،نیتی سالم وروحی باصفا داری.
نامه31نهج البلاغه
اول پول نمک را بدهید!
یکی از ارادتمندان شیخ رجب علی خیاط میگویند جمعی بودیم که همراه شیخ به قصد دعا و مناجات به کوه بی بی شهربانو رفتیم.
نان و خیار می گرفتیم از کنار بساط فروش قدری نمک برداشتیم و بالا رفتیم. آنجا که رسیدیم شیخ گفت:
بلند شوید برویم پایین که ما را برگرداندند!
می گویند: «اول پول نمک را بدهید بعد بیایید مناجات کنید».
تلنگر....
انسان با سه چیز مغرور میشود؛
1- نام بزرگ
2- خانه بزرگ
3- لباس فاخر
اما افسوس که بعد از مرگ؛
1- نامش… مرحوم
2- خانه اش… قبر
3- لباسش… کفن
بر چرخ فلک مناز که کمر شکن است
بر رنگ لباس مناز که آخر کفن است
مغرور مشو که زندگی چند روز است
در زیرِ زمین شاه و گدا یک رقم است
حکایت شاه اسماعیل و حرّ ریاحی
علّامه آیت الله حسینی طهرانی رضوان الله علیه
در كتاب «تنقيح المَقال» مامَقانى نقل ميكند … كه چون شاه إسمعيل بغداد را به تصرّف خود درآورد، براى زيارت قبر حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام به كربلا آمد.
و چون از بعضى از مردم شنيده بود كه به حرّ بن يزيد رياحى طعن ميزنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش كنند.
چون قبر حرّ را نبش كردند، ديدند كه به همان هيئت و كيفيّتى كه كشته شده است خوابيده است، و بر سر او دستمالى ديدند كه با آن سر حرّ بسته شده بود.
شاه إسمعيل چون در كتب سِيَر و تواريخ خوانده بود كه در واقعۀ كربلا كه سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت، حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، براى باز كردن و برداشتن دستمال تصميم گرفت.
چون آن دستمال را باز كردند خون از سر حرّ جارى شد بطورى كه از آن خون قبر پُر شد. و چون دستمال را بستند خون باز ايستاد و چون دوباره باز كردند خون جارى شد.
و هر چه كردند كه بتوانند آن خون را به غير از همان دستمال بند بياورند و از جريانش جلوگيرى كنند ميسّر نشد.
و از اينجا دانستند كه اين قضيّه موهبت الهى است كه نصيب حرّ شده است و به سبب حسن حال حرّ و سعادتمندى اوست كه چنين كرامتى براى او مانده است.
شاه إسمعيل دستور داد قبّه اى بر مزار او بنا كردند و خادمى را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت كند.
معادشناسی ج 3 ص 197
راهی برای زیاد شدن روزی...
شخصی از آیت الله بهجت پرسید:
دست به هر شغلی می زنم ناکام می شوم برای بهبودی درآمد و زیاد شدن روزی چه کنم؟ فرمودند:
«زیاد استغفار کنید و اگر نتیجه نداد بدانید یا کم استغفار کرده اید یا با اعتقاد کامل نگفته اید.»
در روایت با هر سه لفظ آمده است که اگر کسی ” ملازم ” استغفار باشد، یا ” پیوسته ” استغفار کرد، خداوند او را از هر همّ و غمی رها می کند و از هر تنگنایی راه برون رفت برای وی قرار می دهد و از جایی که گمان نمی کرد روزی اش می دهد.
خنـده ملائـک
آیتالله مجتهدی تهرانی فرمودند:
در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: “اِسمَع!اِفهَم!” ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: “یک محرم بیاید”
اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: “این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
هدایت فرزند نا اهل
از آیت الله بهجت پرسیدند:اگر فرزند بسیار نااهلی کند و پدرو مادر را اذیت نمایدباید چه کار کند؟
پدر برا اهلیت فرزند خود چهار رکعت نماز بخواند ۲ تا دو رکعت
به این صورت که در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه این آیه را بخواند:(ربَّنا واجعَلنا مُسلِمینَ لَکَ وَ مِن ذُریَتِنا اُمَتً مُسلِمَتً لَکَ و اُرِنا مَناسَکَنَا و تُب عَلَینآ اِنَّکَ اَنتَ التَوّابُ الرَّحیمَ)
و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه این آیه را بخواند:(رَبِّ اجعَلنی مُقیمَ الصَلاتِ َِوَ مِن ذُرّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّل دُعاء ربَّنا اغفِر لِی و لوالدَیَّ و لِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقومَ الحِسابُ)
و در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه این آیه را بخواند:(رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا و ذُرِّیاتِنا قُرَتَ اُعیُنٍ واجعَلنَا لِلمُتَّقینَ اِمَامًا)
ودر رکعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه این آیه را بخواند:(رَبِّ اوزِعنی أن أشکُرَ نِعمَتِکَ الّتِی انعَمتَ عَلَیَّ وعَلَی والِدَیَّ وَأن أعمَلَ صالِحًا تَرضاهُ وَاَصلِح لِی فِی ذُرّیَتی اِنی تُبتَ اِلَیکَ و اِنِّی مِنَ المُسلِمینَ)
و بعد از نماز ده مرتبه این آیه را بخواند :(رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِناوَ ذُرّیاتِنا قُرَّتَ اَعیُنِ واجعَلنَا لِلمُتَّقین اِمَامًا).
بقره/128
ابراهیم /40 و41
فرقان/ 74
احقاف/ 15
فرقان /74-(پرسشهای شما پاسخ های ایت اللّه بهجت ص95
نشانه ی مخلص بودن
امام خمینی (ره):
اى عزيز،در كارهاى خود دقيق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بكش،و او را در برابر هر پيش آمدى استنطاق [پُرسِش]كن كه آيا اقدامش در خيرات و در امور شريفه براى چيست ؟….
اگر ديدى شيطان با تو سر و كار دارد، بدان كارهايت از روى اخلاص نيست و براى حق تعالى نيست.
اگر شما مخلصيد،چرا چشمه هاى حكمت از قلب شما به زبان جارى نشده،با اينكه چهل سال است به خيال خود قُربَهً الى الله عمل مى كنيد،با اينكه در حديث وارد است كه كسى كه اخلاص ورزد از براى خدا چهل صباح[روز]،جارى گردد چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش.
چهل حدیث/ص51
آنکه می تواند، انجام می دهد وآنکه نمی تواند، انتقاد می کند
روزی مردی داخل چاله ای افتادو بسیار دردش آمد …
یک کشیش او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبتخاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایشبا او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرصآسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت :ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دستاو را گرفت و او را از چاله بیرون آورد…!
آنکه می تواند، انجام می دهد وآنکه نمی تواند، انتقاد می کند.
جرج برناردشاو
خانم! تو حراج نیستی!
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی:
گاهي وقتها بعضي افراد مثلاً بد حجابي و بيحجابي را تمدن ميدانند و پوشش را اُملي.
قرآن ميفرمايد كه:
«وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى» (احزاب/33)
«تَبَرُّج» از برج است.
ما به چه برج ميگوييم؟ ساختمانهايي كه خودش را نشان ميدهد.
“تَبَرُّج ” يعني خانم از خانه بيرون ميآيي خودت را برج نكن. اين كرامت انسان است.
من بارها گفتم. كسي كه خودش را آرايش ميكند در خيابان ميآورد، يعني مردم حراج شدم. اسلام ميگويد: خانم تو حراج نيستي.
هركس ميخواهد به تو نگاه كند، بايد خرج تو را بدهد. يك ميليون، ده ميليون. بايد ميليونها تومان صرف كند، خانه تهيه كند. آبش، گازش، برقش، تلفنش، زندگي تو را بايد كامل تأمين كند، اگر نوكر تو شد، حق دارد به تو يك نگاهي بكند. وگرنه به هر جوان هرزهاي خودت را عرضه كني، اين حراج كردن است.
خدا به زنهاي پيغمبر ميگويد: «وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُن» (احزاب/33) از خانه بيرون نياييد، بعد ميگويد: اگر ميخواهيد بياييد، بيرون بياييد، چون زن گاهي لازم است از خانه بيرون بيايد. مشكلي نيست. حضرت زهرا، زنان پيغمبر تا درون جبههها هم با پيغمبر ميرفتند. بيرون بروند مشكل ندارد. نماز جماعت، حج، زيارت، تحصيل، مداوا، خدمت به جامعه…
عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدی
علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد:
يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم….
فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان!
انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟
ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت: سید! شرح مفصلی دارد.
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود.
خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته هاى او در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم.
بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود …
بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه اى روشن میشد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم،
ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد…
إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد…
نور ملكوت قرآن(ج1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
استفاده از وقت
آیت الله العظمی بشیری زنجانی میگوید :
مرحوم پدرم ، از اوقات خود خیلی استفاده میکرد و در دقایقی که معمول افراد هدر میدهند، کارهای فراوانی انجام میداد.
ایشان از اوقات اصلی برای کارهای فرعی استفاده نمیکرد و از وقت درس، تألیف، پاسخ استفتاء، ملاقات، مطالعه و… کم نمیکرد، بلکه برای وقتهای غیر قابل استفاده برنامه داشت.
مرحوم حاج آقا رضا صدر میگفت: یک وقت من با ایشان همراه شدم. ایشان فرمود: وقتی مادرم از دنیا رفت، تصمیم گرفتم هر روز یک جزء قرآن برای او بخوانم.
بعد از مدّتی با خود گفتم: پدرم چه گناهی کرده است که برای او قرآن نمیخوانم؟ لذا تصمیم گرفتم هر روز دو جزء قرآن بخوانم. یک جزء برای پدرم و یک جزء برای مادرم. منتهی ایشان این دو جزء را در وقتهایی که هدر میرفت، تلاوت میکرد.
جرعه ای از دریا/ ج 3 /ص 545
امام خامنهای حقوقشان از کجاست؟!
در قوانین کشور، موضوع حقوق ماهیانه برای رهبری مطرح نشده است هر چند مقام معظم رهبری بر اساس وظیفه و مسئولیتی که بر عهده دارند، میتوانند از حقوق دولتی استفاده نمایند.
ولی ایشان تلاش دارند تا حد امکان از حقوق دولتی که مربوط به بیت المال است استفاده نکنند و این در راستای سیره امامان معصوم علیهم السلام است که از بیت المال استفاده نمیکردند.
از این رو ایشان تمایلی به استفاده از حقوق دولتی و بیت المال ندارند و زندگی ایشان از راه نذوراتی که برای ایشان میشود اداره میشود.
حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی، معاون ارتباطات حوزهای دفتر مقام معظم رهبری به عنوان یکی از افرادی که مستقیما با شخص مقام معظم رهبری در ارتباط میباشد و از نزدیک با جزئیات زندگی معظم له آشنا میباشد در مصاحبهای که با ویژه نامه روزنامه جام جم با عنوان تداوم آفتاب داشتند در زمینه نحوه امرار معاش رهبر معظم انقلاب اظهار داشتند:
«اداره زندگی ایشان عمدتاً یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام میدهند. نذورات میآید. برای امام هم (رضوان الله تعالی علیه) خیلی نذورات میرفت.
برای حضرت آقا هم نذورات زیاد میآید که نذر شخصی آقا میکنند که آقا، زندگی شان عمدتاً از همین نذورات اداره میشود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمیکنند.
از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمیکنند. عمدتاً همین نذورات است.»
ویژه نامه تداوم آفتاب روزنامه جام جم شنبه 17 اسفند 1387به نقل از سایت اطلاع رسانی جام جم آنلاین
علل تفاوتها میان انسانها
امام علی علیهالسلام :
علت تفاوتهای ميان مردم، گوناگونی سرشت
آنان است ..
زيرا آدميان در آغاز، ترکيبی از ؛
خاک شور و شيرين، سخت و نرم، ميباشند،پس آنان به ميزان نزديک بودن خاکشان با هم نزديک، و به اندازه دوری آن از هم،دور و متفاوتند ..
يکی زيبا روی و کم خرد ..
ديگری بلند قامت و کم همت ..
يکی زشت روی و نيکوکار ..
ديگری کوتاه قامت و خوش فکر ..
يکی پاک سرشت و بد اخلاق ..
ديگری خوش قلب و آشفته عقل ..
و آن ديگر سخنوری دل آگاه است ..
خطبه ۲۲۵ نهج البلاغه
عاقبت شوخی با نامحرم
یکی از علمای مشهد می فرمود :
روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید .
گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم
و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت .
بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد .
بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم .
از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟
گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود.
حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) :
یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که
برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند
کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383