فهمیدن رضایت یا عدم رضایت حضرت صاحب(عج)
آیتالله بهجت(ره):
اگر به قطعیات و یقینیات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی میبریم که از کدامیک از کارهایی که کردهایم، قطعاً حضرت امام زمان علیهالسلام از ماراضی است و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است.
در محضر بهجت، ج٢، ص٢۵٠
پاسخ نادرشاه افشار به عثمانی ها
در جریان نبرد نادرشاه افشار با عثمانی ها؛
روزی فرستاده دولت عثمانی با دو گونی ارزن نزد نادرشاه شرفياب می شود و آنها را در مقابل نادرشاه بر روی زمین می گذارد و می گوید: لشکر ما به این تعداد است، از جنگ با ما صرف نظر کنید.
نادرشاه دستور می دهد دو خروس بیاورند!
دو خروس را در برابر دو گونی ارزن قرار می دهند و آنها شروع می کنند ارزن ها را می خورند.
نادرشاه رو به فرستاده عثمانی می کند و میگوید: برو به سلطان ات بگو که دو خروس همه لشکریان ما را خوردند!
پروردگارا ، در روزی ام برکت ده
یکی از صالحان دعا میکرد :
« پروردگارا ، در روزی ام برکت ده »
کسی پرسید : چرا نمیگویی روزی ام ده ؟
گفت : روزی را خداوند برای همگان ضمانت کرده است .
اما من برکت را در رزق طلب میکنم . چیزی است که خدا به هر کس بخواهد میدهد
( نه به همگان ) .
اگر در مال بیاید ، زیادش میکند .
اگر در فرزند بیاید ، صالحش میکند .
اگر در جسم بیاید ، قوی و سالمش میکند .
و اگر در قلب بیاید ،خوشبختش میکند .
ثواب خدمت همسر
امام باقر عليه السّلام فرمودند:
هر زنی که هفت روز شوهرش را خدمت کند، خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد و هشت در بهشت را به رويش بگشايد، تا از هر در که خواهد وارد شود و فرمودند: هيچ زنی نيست که جرعه اي آب به شوهرش بنوشاند مگر آن که اين عمل او برايش بهتر از يک سال باشد که روزهايش را روزه بگيرد و شبهايش را به عبادت سپری کند.
وسائل الشيعه، ج۱۴ ص۱۲۳
تلنگر....
روزی جوانی نزد پدرش آمد و گفت: دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم من شیفته زیبایی و جذابیت این دختر و جادوی چشمانش شده ام، پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟
پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و
به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست و تو نمیتوانی خوشبختش کنی، او را باید مردی مثل او تکیه کند،
پسر حیرت زده جواب داد، امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما!!
پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.
قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند
قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفتند.
وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط با من ازدواج میکند!!
بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت راه حل مسئله نزد من است،
من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد!!
و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پدر؛ پسر؛قاضی ؛ وزیر و امیر بدنبال او،ناگهان هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند.
دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!!
من دنیا هستم!!
من کسی هستم که اغلب مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند.
و در راه رسیدن به من از دینشان، معرفت و انسانیت شان غافل میشوند.
و حرص طمع انها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالی که هرگز به من نمیرسند!!!!!
تلنگر....
رهبر معظم انقلاب : یک نفر معتقد به مسئلهی “مهدویّت” ، در سختترین شرایط، دل را خالی از امید نمیداند و میداند که این دوران تاریکی، این دوران ظلم، قطعاً سپری خواهد شد…
اثر بسم الله قلبی و با توجه
عارف بزرگ نجف اشرف، علامه آیت الله سید علی قاضی تبریزی(قدس سره):
پیامبر خدا زکریا(علیه السلام) را دیدم که به پسرش یحیی(علیه السلام)میفرمود:
چگونه این گندم یا جو را کاشتی که هر دانه، هزار دانه محصول داد!!
یحیی (علیه السلام)پاسخ داد به او که آن ها را با بسم الله الرحمن الرحیم کاشتم،
ولی آن را آن گونه که مردم می گویند نگفتم(لسانی فقط و بدون توجه قلبی)،
بلکه آن را با قلب و جانم گفتم و آن گاه هر دانه،هزار دانه محصول داد!
شرح دعای سمات، ص27
آزمایش مومنین
راوی گوید از حضرت ابا جعفرعليه السّلام شنيدم كه مى فرمودند: دو فرشته از آسمان به زمين فرود آمدند. در بين هوا با هم برخوردند. يكى از آنها به ديگرى گفت: براى چه فرود مى آيى؟
گفت: حقّ عزّوجل مرا به طرف درياى اهل إيل فرستاده تا یک ماهي را صيد نموده و به يكى از جابرين و ستمكاران برسانم. چه آنكه وى از خداوند متعال ماهى اين دريا را تقاضا و درخواست نموده از اين رو حق جلّ و على مرا مأمور ساخت نزد صيّادى كه ماهيهاى آن دريا را صيد مى كند رفته و او را به صيد ماهى درياى مزبور ترغيب کرده تا بدين ترتيب حق عزّوجلّ آن جابر و كافر را به منّتهاى آرزويش برساند. سپس او به رفيقش گفت: تو براى چه فرستاده شدى؟
گفت خداوند عزّوجل مرا براى امرى عجيب تر از آنچه تو را به آن مبعوث نموده فرستاده. مرا فرستاده به سراغ بنده مؤمنش كه روزه دار و قائم الليل است و دعاء و روزه اش در آسمان معروف و مشهور مى باشد بروم. امر فرموده كه ديزى طعامى را كه وى پخته و براى افطارش آماده كرده واژگون نمايم تا بدين وسيله آزمايش نهايى ايمان از او صورت گرفته باشد.
علل الشرایع، جلد دوم، باب نوادر، ح ۱۶. الحمدلله
درمحضراستاد
زاهد نمایی مهمان پادشاه شد، وقتی که غذا آوردند، کمتر از معمول و عادت خود از آن خورد و هنگامی که مشغول نماز شد ، بیش از معمول و عادت خود، نمازش را طول داد، تا بر گمان نیکی شاه به او بیفزاید.
هنگامی که به خانه اش بازگشت، سفره غذا خواست تا غذا بخورد. پسرش که جوانی هوشمند بود از روی تیز هوشی به ریاکاری پدر پی برد و به او رو کرد و گفت: مگر در نزد شاه غذا نخوردی؟
زاهدنما پاسخ داد: در حضور شاه چیزی نخوردم که روزی به کار آید.)) یعنی همین کم خوری من موجب موقعیت من نزد شاه گردد، و روزی از همین موقعیت بهره گیرم.
پسر هوشمند به او گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که نمازی نخواندی تا به کار آید!
˝ آیت الله مجتهدی تهرانی (وه)˝
تلنگر....
جاده ی موفقیت مستقيم نیست،
پیچی دارد به نام “شکست"،
دوربرگردانی به نام “سردرگمی"،
سرعت گیرهایی به نام “افکار منفی"،
و چراغ قرمزهایی به نام “دشمنان"،
اما اگر یدکی به نام “اراده” داشته باشید،
موتوری به نام “استقامت”
و راننده ای به نام “خدا"،
به جایی خواهید رسید که “موفقیت” نامیده می شود.
گاهی وقت ها باید یه نقطه بزاری!
باز شروع کنی
باز بخندی
باز بجنگی
باز بلند شی و محکمتر باشی!
گاهی باید یه لبخند خوشگل به همه تلخی ها بزنی و بگویی جز خدا کسی به دادم نمی رسد.
درمحضرصحیفه
دعای چهلم - فراز سوم
وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ
و آن عمل نیک، ما را حریص و مشتاق
دیدار تو گرداند.
خدایا،
مرا در این دنیا به عمل صالحی موفق کن
که بعد از انجام آن،
هر درنگی در این عالم
برای «من» سخت باشد
و به آن ملاقات حریص باشم
به لحظاتی برسم که به مرگ بگویم:
«من» الان آمادهٔ دیدار تو هستم.
و در کمترین زمان به ملاقات تو برسم
و به پاداش تو ملحق شوم
حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِى نَأْنَسُ بِه
تا جاییکه مرگ مایه اُنس ما باشد که به آن اُنس میگیریم
خدایا
مرا به نقطهای برسان که مرگ
برای «من» مونس و مألف
و خویشاوند و عزیز شود.
وَ مَأْلَفَنَا الَّذِى نَشْتَاقُ إِلَيْهِ،
و موعد اُلفتی باشد که بدان مشتاقیم
وَ حَامَّتَنَا الَّتِى نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا
و همانند خویشاوندی، که نزدیک شدن به آن را دوست داریم
باید چنان از فرصتهایم استفاده کنم
که مرگ مانند عزیزترین کسانم باشد
که به دیدارش اشتیاق داشته باشم
و این اُنس
مرا به انسانی تبدیل کند که،
هر لحظه را آخرین فرصت خود بدانم
پس بهترین عمل را در آن انجام دهم
هر نماز را آخرین نماز بدانم
هر دیدار با عزیزان را
آخرین دیدار بدانم
و در نتیجه زیباترین نماز را بخوانم
و مهربانترین برخورد را داشته باشم
بارالها...
خدایا …
تو خود, صفتت را به رحمت وصف كردی؛ پس بر ما رحمت همواره فرمای !
یا محبوب…
تو بزرگتر از آنی كه نبخشی !
ای عزیز !
ای آرام بخش دلها، گشایش دهنده غمگین ها و فریادرس ذلیل تنها مانده ،
ای یاور هر محتاج رانده شده
عفو تو از كیفرت برتر است و رحمتت بر غضبت پیشی میگیرد؛
دل غمین و تنهایم و محتاج و سخت بتو نیازمندم !
ای بزرگ بخشاینده …
بسیار كوچكم و بی مقدار، فضل و احسان؛ زیاد نموده ای در زمانی كه نمی خواستیم؛ امّا اینك میخواهیم كه ما را دریابی و امدادمان كنی، ظرفیت بده تا … تحمّل كنم …!
ای عزیز…
راه بازگشت بسویت را برایمان مسدود ننما !
درمحضراستاد
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
روزی مردی زیر سایهی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
خدایا! همهی کارهایت عجیب و غریب است! کدوی به این بزرگی را روی بوتهای به این کوچکی میرویانی و گردوهای به این کوچکی را روی درخت به این بزرگی!
همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت به ضرب بر سرش افتاد.
مرد بلافاصله از جا جست و به آسمان نظر انداخت و گفت:
خدایا!
خطایم را ببخش! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی به سر من آمده بود !!
خدمت به پدر مادر
جوانی به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم.
حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن؛ اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمت های بهشتی بهره مند می شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست.
چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و مانند روزی که از مادر متولد شدی، از گناه پاک می گردی.
جوان عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم پیر شده اند و می گویند: ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در محضر پدر و مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن، بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است.
( البته در صورتي كه جهاد واجب عيني نباشد بلكه واجب كفائي باشد )
« بحارالأنوار ، جلد 52/74 »
سیمای منافقان درنهج البلاغه
امام علی علیه السلام:
اي بندگان خدا! شما را به ترس از خدا سفارش مي كنم، و شما را از منافقان مي ترسانم زيرا آنها گمراه و گمراه كننده اند
خطاكار و به خطاكاري تشويق مي كنند
به رنگهاي گوناگون ظاهر مي شوند
از ترفندهاي گوناگون استفاده مي كنند
براي شكستن شما از هر پناهگاهي سود مي برند و در هر كمينگاهي به شكار شما مي نشينند.
قلبهايشان بيمار و ظاهرشان آراسته است
در پنهاني راه مي روند و از بيراهه ها حركت مي كنند.
وصفشان دارو و گفتارشان درمان اما كردارشان دردي است بي درمان
بر رفاه و آسايش مردم حسد مي ورزند
و بر بلا و گرفتاري مردم مي افزايند
و اميدواران را نااميد مي كنند
آن ها در هر راهي كشته اي و در هر دلي راهي و بر هر اندوهي اشكها مي ريزند
مدح و ستايش را به يكديگر قرض مي دهند و انتظار پاداش مي كشند
اگر چيزي را بخواهند اصرار مي كننند و اگر ملامت شوند پرده دري مي كنند
و اگر داوري كنند اسراف مي ورزند.
آنها برابر هر حقي باطلي و برابر هر دليلي شبهه اي و براي هر زنده اي قاتلي و براي هر دري كليدي و براي هر شبي چراغي تهيه كرده اند
با اظهار ياس مي خواهند به مطامع خويش برسند و بازار خود را گرم سازند و كالاي خود را بفروشند
سخن مي گويند اما به اشتباه و ترديد مي اندازند
توصيف مي كنند اما فريب مي دهند
در آغاز راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مي كشانند
آنها ياوران شيطان و زبانه هاي آتش جهنم مي باشند. (آنان پيروان شيطانند و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند.)
نهج البلاغه، خطبه 194
آرزوي پوچ.!!
شخصي از امام صادق (علیه السلام) پرسيد:
گروهي از دوستان شما گناه ميكنند و ميگويند: ما به رحمت خدااميدواريم.!!
امام(علیه السلام) فرمود: آنها دروغ ميگويند كه دوست ما هستند.!
آنها دوست ما نيستند؛ بلكه قومی هستند كه آرزوهای بيجا آنها را به اين طرف و آن طرف مي كشاند.!!
وگرنه كسي كه به چيزي(مثل رحمت خدا) اميدوار باشد، براي رسيدن به آن،كار ميكند و كسي كه از چيزي خائف و ترسان است، از آن دوری مي نمايد.!!
اصول کافی،باب خوف والرجا، ج۲،ص۶۸،ح۶
سالروزشهادت حرانقلاب
شهیدشاهرخ ضرغام
دوازده ساله بود که طعم تلخ یتیمی را چشید و از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد؛ کم کم به سمت چاقوکشی و کاباره و دعوا و کتک کاری روی آورد
مادر پیرش هم کاری جز دعا برای عاقبت به خیری اش نمی توانست بکند. اشک می ریخت و اینگونه برای فرزندش دعا می کرد: خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن؛ او را از سربازان امام زمان (عج) قرار بده. تااینکه شاهرخ در همان سنین جوانی با نَفَس گرم امام و مبارزان انقلابی آشنا شد. همین هم او را متحول و به یک جوانمرد تبدیل کرد.
شاهرخ واقعا متحول شده بود؛ می گفت: «گذشته من، گذشته دردناکی است؛ ولی حرّ هم کسی بود که توانست گذشته اش را جبران کند … من، حرّ نهضت امامم و باید مانند حرّ، جزو اولین کسانی باشم که در رکاب امام، به شهادت میرسم.»
از این جبهه به آن جبهه می رفت و شور می آفرید. آنقدر دلاورانه میجنگید که دشمن برای سرش جایزه تعیین کرد. از 17 آذر 1359 دیگر کسی شاهرخ ضرغام را ندید؛ حتی پیکرش هم پیدا نشد.
*شادی روح شهدای اسلام صلوات*
اقتدا در طبقات مختلف و صف های طولانی نماز جماعت
سوال: آیا اقتدا در طبقات مختلف مسجد و صف های طولانی نماز جماعت صحیح است؟
پاسخ:
در صورتی که طبقات مسجد نسبت به یکدیگر ارتفاع زیادی نداشته باشند (با جماعتی که در پایین برقرار است، یک جماعت حساب شود) و کسی که در صف اول هر طبقه می ایستد (چه زن باشد یا چه مرد) از صف قبل از خود در طبقه قبل حداقل یک نفر را ببیند، نماز صحیح است.
همچنین در صف های طولانی که کسی از صف جلوتر دیده نمی شود، اتصال از طریق یکی از سه طرف (راست، چپ و جلو) به جماعت کافی است و دیدن صف جلو لازم نیست.
منبع:
کتاب «آموزش مصور احکام» مطابق با فتاوای آیت الله العظمی خامنه ای، احکام عبادات، بخش مسجد، ص 316-315.