پوشش حضرت زهرا(سلام الله علیها)درخارج ازخانه
مرحوم «طبرسی» در کتاب «احتجاج» خود از نقل میکند: وقتی خلیفه اول و دوم تصمیم گرفتند فدک را از فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) بگیرند و خبر این مطلب به حضرت رسید، پس از پوشیدن لباس برای سخنرانی به سمت مسجد رفت.
نوع و چگونگی پوشش حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) اینچنین گزارش شده است:
«حضرت با روسری که سر و سینه و گردن را میپوشانده است و در روایت از آن به «خمار» تعبیر شده است، سر و گردن و سینه خود را پوشانده بود.
درباره خمار گفته شده یعنی: آنچه زن سر خود را با آن مىپوشاند که در عرف امروزی به آن روسری و مقنعه گفته میشود.[1]
حضرت بر روی آن لباسها و روسری بلندی که پوشیده بود، جلباب پوشیده بودند. جلباب نوعی پوشش سرتاسری بوده که روی لباسها میپوشیدهاند. که در زبان فارسی از آن به چادر تعبیر میشود.
حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) همراه با گروهی از یاران و اعوان و خویشاوندان ایشان بودند حرکت کردند و وارد مسجد شدند، سپس میان حضرت و مردم پردهای نصب شد. و خطبه فدک را خواندند و از خلیفه اوّل و دوّم حق خود را طلب کردند.
پرده را نصب میکنند و این خود باز از اموری است برای حفظ حضرت از نگاه مردان بوده که به صورت سنّت در آمد و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت میشود.[2]
در گرارشی دیگر از شیخ صدوق و علامه مجلسی(رحمهاللهعلیهما) آمده است ایشان وقتی میخواست برای دیدار ییامبر(صلیاللهعلیهوآله) یا عیادت ایشان یا دیگر کارها به خارج از خانه برود، با جامهای گشاد به نام «جلباب» که امروزه به آن چادر گفته میشود خارج میشدند.[3]
پینوشت
[1]. راغب اصفهانى ، مفردات الفاظ قرآن ، واژه ى خمر.چاپ دار الفکر.
[2]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1،ص 98. منشورات دارالنعمان.
[3]. علل الشرایع، ج 1، ص 163؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج8، ص114، چاپ کمپانی.
?
☘?
?☘?☘?☘
درمحضراستاد
شیخ اسماعیل دولابی :
خدا یک تار و یک تور و یک تیر دارد. با تار و تور و تیرِ خود ، آدم ها را جذب می کند.
تار خدا قرآن است . نغمه های قرآن آسمانی است . خیلی ها از این طریق قرآن جذب می شوند.
خیلی ها را با تور جذب خودش می کند ، مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر .
تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدم ها را از این طریق جذب خودش می کند.
اولیای خداوند برای مشکلات لحظه شماری می کردند.
شد دلم آسوده چون تیرم زدی
ای سرت گردم چرا دیرم زدی؟
«مراقب چشمانت باش .!. »
جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.»
جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
حکیم گفت:
«مراقب چشمانت باش .!. »
فقط یک لحظه غرور وخودبینی!
مرحوم علامه جعفری (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمودند: شخصی از اهالی یک روستایی آمد و گفت: آقا آیا ممکن است برای تبلیغ به روستای ما بیایی؟
در خواست ایشان به من برخورد و گفتم: خیر!
سپس رفتم جلو برای خواندن نماز جماعت،گفتم :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ -إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ» بقیه اش یادم رفت!
دوباره تکرار کردم، اما باز هم بقیه اش یادم نیامد،از پشت سرم همان روستایی گفت: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ»…
گزیده ای از سخنان حجت الاسلام سید حسن عاملی
درمحضراستاد
آیت_الله_بهجت (ره) :
کوچک و بزرگ باید بدانیم:
تنها راه برای سعادت دنیا و آخرت، بندگی است؛
و بندگی، در ترک معصیت است هم در اعتقاد و هم در عمل اگر آنچه را که دانستیم، عمل نماییم و آنچه را که ندانستیم، توقف کنیم و احتیاط نماییم تا معلوم شود؛ هرگز پشیمانی و خسارت، در ما راه نخواهد داشت؛
این عزم اگر در بنده، ثابت و راسخ باشد، خدای بزرگ، حتما توفیق و یاری خواهد کرد.
درمحضراستاد
مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
همانطور که سالی یک بار مالت را حساب میکنی که اگر زیاد شده است خمس بدهی، کاسبی روحی و معنویات را هم حساب کن و ببین آیا رشد کردهای.
تا بدن آرام نشود و خواستهها و عصبانیّتها و بلندپروازیها و… که مال بدن است خاموش نشود، گمشدهها پیدا نمیشوند. هر وقت میخواهی چیزی یاد بگیری، باید فتیلهی بدن و آنچه مربوط به بدن است را پایین بکشی.
مصباح الهدی
درمحضراستاد
آیت الله مجتهدی تهرانی:
حضرت نوح_علیه السلام_ شیخ الانبیاء بود و نهصد و پنجاه سال مردم را به دین خدا دعوت کرد.عمرش را تا دو هزار و پانصد سال هم گفته اند.او در لحظه احتضار از عزراییل علیه السلام تقاضایی کرد،گفت:
به من اجازه بده تا پایم را از آفتاب بردارم و به سایه بگذارم!
عزراییل اجازه داد.
حضرت نوح علیه السلام بعد از این که پایش را از آفتاب به سایه گذاشت،به ملک الموت گفت:می دانی برای چه این تقاضا را از تو کردم؟
ملک الموت گفت:نه
حضرت نوح علیه السلام فرمود:برای این که می خواستم به تو بگویم تمام عمر من که دو هزار و پانصد سال طول کشید،به همین مقدار که پایم را از آفتاب به سایه گذاشتم گذشت!
قرآن هم یک آیه دارد که می فرماید:
وقتی که ما می میریم و وارد قیامت می شویم،خیال می کنیم در دنیا فقط به اندازه یک چای خوردن در قهوه خانه بوده ایم،در راه قم _مشهد سر راه قهوه خانه ها را دیده اید که پیاده می شوند و یک چای می خورند بعد شاگرد راننده می گوید:سوار شوید
ما هم در قیامت فکر می کنیم که در دنیا به همین اندازه بوده ایم…
آیه اش این است (کانهم یوم یرونها لم یلبثوا الا عشیه او ضحاها)
ترجمه:آن ها در آن روز که قیام قیامت را می بینند،چنین احساس می کنند که گویی توقفشان (در دنیا یا برزخ)جز شامگاهی یا صبح آن بیشتر نبوده است!
حالا ما خیال می کنیم که عمری داریم،در حالی که وقتی که بمیریم متوجه میشویم که دنیا همه اش کشک بوده…
بررسی گناهان کبیره در کلام مرحوم حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی ره ص 27 و 28
با عملت حرف بزن!
مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
با خدا حرف بزن. گرچه امیدوارم با خدا و خوبان با لب حرف نزنی و با عملت حرف بزنی.
دست محبّت بر سر یتیم بکش و با این کارت به خدا و خوبان بگو من هم یتیمم، شما هم دست محبّتی بر سر من بکشید.
به فقیر چیزی بده و با این عملت به خدا و خوبان بگو من هم فقیرم، شما هم به من بدهید.
عیب اشخاص را بپوشان و ستر کن و با این کارت به خدا و خوبان بگو من هم عیوبی دارم، شما هم عیوب مرا بپوشانید و ستر کنید.
مصباح الهدی ، ص 238
روش رفتن به میهمانی
حضرت علىّ بن موسى الرّضا به فرموده پدران بزرگوار خويش صلوات اللّه عليهم ، حكايت نمايد:
روزى از روزها يكى از دوستان اميرالمؤمنين، امام علىّ عليه السلام حضرت را جهت ميهمانى به منزل خود دعوت كرد.
ضرت امير عليه السلام فرمود: من با سه شرط دعوت تو را مى پذيرم، ميزبان گفت آن سه شرط چيست ؟ امام علىّ عليه السلام اظهار نمود.
اوّل آن كه چيزى از بيرون منزل تهيّه نكنى؛ و براى پذيرائى خود و خانواده خويش را به زحمت و مشقّت نيندازى ؛ و به آنچه كه در منزل موجود است اكتفاء نمائى
دوّم آنچه در منزل ذخيره و آماده دارى، تمام آن ها را مصرف نكنى؛ بلكه با برنامه صحيح و در نظر گرفتن نفرات ، مقدار لازم غذا تهيّه گردد.
شرط سوّم خانواده و اهل منزل در زحمت فوق العادّه اى قرار نگيرد؛ و مبادا كه احساس نارضايتى در ايشان پيش آيد.
ميزبانى كه حضرت را دعوت كرده بود عرضه داشت : يا اميرالمؤمنين ! آنچه فرمودى ، مورد پذيرش و قبول است ؛ و قول مى دهم غير از آنچه فرمودى برنامه اى نداشته باشيم و امام علىّ عليه السلام دعوت او را قبول نمود؛ و به همراه يكديگر راهى منزل شدند
بحارالا نوار ج ۲۷ ص ۲۵۵ به نقل از عيون اخبار الرّضا عليه السلام
چهل داستان و چهل حدیث از امام علی علیه السلام، حجه الاسلام و المسلمین عبدالله صالحی
وقتی پای"رفاقت با خدا"در میان باشد...
وقتی ﻛﻪ ﻋﻠﻰ (علیه السلام) ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻰ ﻳﻚ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﻳﻤﻦ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺣﻠّﻪ ﻫﺎﻯ ﻳﻤﻨﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺑﻴﺖ ﺍﻟﻤﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺼﺮﻑ ﻛﻨﺪ.
ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻜﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﻯ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ پیامبر ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻧﺶ ﺑﺎﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻜﻪ ﺷﻮﻧﺪ .
ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ، ﺩﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻥ ﺣﻠّﻪﻫﺎ را در ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ!
ﻋﻠﻰ علیه السلام ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻭ ﺭﻭﺩﺭﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺁﻧﻬﺎ در آورد ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺍﻭﻝ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻧﺪ و ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ…
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎﻥ ﺭﺍﺿﻰ ﻫﺴﺘﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻴﺪ: ﺑﻠﻰ، ﺍﻣﺎ…
ﻭ ﻗﺼﻪ ﺣﻠّﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ.
ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (صلی الله علیه و آله ) ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﺗﺎﺭﻳﺨﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻰ علیه السلام ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺍﻧﻪ ﻟﺎﺧﻴﺶ ﻓﻰ ﺫﺍﺕ ﺍﻟﻠّﻪ:
ﺍﻭ ﺧﺸﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩﻯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺫﺍﺕ ﺧﺪﺍ
ﻳﻌﻨﻰ ﻋﻠﻰ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﺎﻯ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺮﺳﺪ، ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﻛﺎﺭﻯ و رفیق بازی ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺳﺖ…
ﻧﻬﻀﺘﻬﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺩﺭ ﻳﻜﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺧﻴﺮ، ﺻﻔﺤﻪ 99 - 98
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ / ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻄﻬﺮﻱ
شکایتهایی بیفایده
امام سجاد (ع) فرمودند:
آيا ميدانيد وقتيكه دشمن خدا را برای دفن بر روی تابوت به سمت قبرستان میبرند، به تشییعکنندگان چه ميگويد؟
جابر ميگويد: ما گفتيم: نه نميدانيم.
حضرت فرمود: دشمن خدا به حمل كنندگان جنازهاش ميگويد:
آيا اکنون شكايتی كه من از شيطان به شما ميكنم را نمیشنويد؟
شیطان مرا گول زد و در هلاکت وارد كرد و ديگر دست مرا نگرفت و بيرون نياورد؛
و شكايتی به شما دارم از برادرانيكه من با آنها برادرانه رفتار كردم وليكن آنها مرا بیياور گذاردند؛
و شكايتی به شما دارم از فرزندانی كه من از آنها حمايت كرده و پشتيبان و مدافع ايشان بودم وليكن آنها مرا بیياور گذاردند
و ديگر شكايتی كه من به شما دارم از خانهای كه تمام اموال خود را دادم و آن را تهيّه كردم و اينك مسكن غير من شده است؛
‼️پس قدری شما با من مدارا كنيد و اينطور با عجله مرا نبريد!
اصول کافی ج ۳ ص ۲۳۴ و ۲۳۵
گناهی نیست که مرتکب نشده باشم!
روزی مردی نزد پیامبر “ص” آمد
و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام،
آیا راه توبه برای من هست؟
فرمود: آیا پدر و مادرت زنده اند؟
گفت: تنها پدرم زنده است.
فرمود: به پدر خود احترام و نیکی کن؛
تا خداوند تو را ببخشد.
وقتی که آن مَرد رفت،
حضرت به اطرافیانش فرمود:
«ای کاش مادرش زنده بود».
بحارالانوار، ج 71
فرق حسادات وغبطه
غبطه این است که انسان وقتی میبیند دیگری چیزی دارد، میگوید:
«خدایا! او دارد؛ به من هم بده.»
امّا حسد آن است که میگوید: «خدایا از او بگیر!» حسود نمیتواند ببیند که او دارد؛ این خطرناک است…
غبطه بر خلاف حسادت چیز خوبی است.
یکی خانه ندارد و دیگری دارد. پس میگوید: «خدایا! به من هم بده.» یکی زن ندارد و او دارد. میگوید: «خدایا! به من هم بده.» این اشکالی ندارد .
از بیانات عالم ربانی،آیت الله خوشوقت ره
روزی قلب
اگر دل که عرش رحمن است بسوى آسمان حقیقت دهن باز کند و خواهان شروق نور حق شود البته خداوند فیاض دهن باز را بى روزى نمى گذارد.
بلکه روزى قلب که آب حیات علم است همواره از آسمان حقیقت فرو مى ریزد و حقیقة الحقائق فیاض على الاطلاق است.
کوتاهى و قصور از این سو است نه از آن سو.
غرض اینکه ما نمى گیریم نه اینکه او نمى دهد.
نامه ها و برنامه ها ، علامه حسنزاده
تاثیر ذکر صلوات بر خودسازی
صلوات بر محمد وآل محمد كاري از كارهاي ما به شمار مي رود و علم و عمل انسان سازند و عين حقيقت انسان ميشوند.
بنابراين همانگونه كه ساير اعمال در ساختن ما نقش دارند، صلوات نيز چنين است. در حالي كه انسان كامل، در كمال به فعليت رسيده است و مبراي از امكان استعدادي است.
پس صلوات نصيب كسي ميشود كه از نقص به كمال و از “قوه ” به “فعليت ” مي رود نه عائد كسي كه عاري از “قوه ” است و به فعليت تمام رسيده است.
هزار و يك نكته ،علامه حسنزاده
انسان، مربی خود
انسان يك فلز يا يك سنگ گران قيمت نيست كه او را به دست يك صنعتگر ماهر بدهيم و همه آرايش و پيرايش او را از آن صنعتگر بخواهيم، انسان يك گياه نيست كه او را بدست باغبان بسپاريم و فقط باغبان را مسئول همه چيز او بدانيم،
انسان از آن جهت كه انسان است علاوه بر قواي نباتي و احساساتي حيواني، داراي قوه عقل و اراده است، عقل و اراده نميگذارد كه صد در صد تابع عوامل خارجي باشد،
مانند يك فلز و يك سنگ تابع حركات دست يك صنعتگر باشد، مانند يك گياه به هر دست كه او را بپرورند برويد و مانند يك طوطي در پس آيينه او را نگه دارند و هر چه به او تلقين شود تكرار كند،
بلكه يك نوع استقلال و حريت اراده اي دارد كه ممكن است با وجود همه عوامل خارجي كاملا تحت تأثير قرار نگيرد، يعني صد در صد مجبور و تحت تأثير عوامل بيرون از وجود خود نيست، در نهايتِ كار،
خودش بايد درباره خودش بينديشد و خودش درباره خودش تصميم بگيرد، و مادامي كه خودش درباره خودش نينديشد انديشه ديگران درباره او كافي نيست، مادامي كه خودش درباره خودش تصميم نگيرد اراده و تصميم ديگران درباره او كافي نيست.
اين است كه بزرگان دين گفته اند: “آن كس كه در قلب خود واعظي براي خود ندارد موعظه موعظه كنندگان فايده اي به حالش نميبخشد".
حکمتهاواندرزها شهید مطهری (ره)
مهمترین علت پریشانی و ناآرامی انسان
استادپـنـاهـیـان:
ما به خوبیها محبت داریم، اما دردمان این است که محبت به خوبیهایمان قوی نیست و قویترین محبتمان هم نیست.
اگر قلب شما که دارای محبتهای مختلف است، یک محبت مرکزی قوی نداشته باشد، هرکدام از این محبتها به گونهای به شما صدمه میزنند.
کسانی که چند تا محبت دارند اما محبتهایشان یک قبله و امام پیدا نکرده، بیچارهاند! دلشان پراکنده است، قدرت و قوت قلب ندارند.
من خوابیدن را با یک قسمت از دلم دوست دارم، غذا خوردن را با یک قسمت دیگر دوست دارم، خانوادهام را با یک قسمت دیگر دلم دوست دارم، هر کدام را جدا جدا دوست دارم…، خب این دل تکهپاره شده دیگر! صد دلِ شد، باید دل را یکدله بکنیم! تنها راهش این است که یک محبت مرکزی قوی داشته باشیم که همۀ محبتهای دیگر تحت الشعاع آن باشند و توسط آن سامان پیدا کنند.
وقتیکه تمام محبتها به خاطر آن محبت مرکزی سامان یافت، آنوقت دیگر واقعاً هیچ تلخی و حسرتی در زندگی آدم نخواهد بود، و هیچ شیرینیای هم غایب نیست.
محبت راز معنویت ج12
انواع گناهان و تأثیرات آنها بر زندگی
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
گناهی كه نعمت ها را تغيير میدهد:
تجاوز به حقوق ديگران است.
گناهی كه پشيمانی می آورد:
قتل است.
️گگناهی كه گرفتاری ايجاد میكند:
ظلم است.
گناهی كه آبرو می بَرد:
شرابخواری است.
گناهی که جلوی روزی را میگیرد:
زناست.
گناهی كه مرگ را شتاب میبخشد:
قطع رابطه با خويشان است.
گناهی كه مانع استجابت دعا میشود و زندگی را تيره و تار میکند:
نافرمانی از پدر مادر است
علل الشرايع ج ۲ ص۵۸۴