در محضراستاد
در محضراستاد
اگر انسان با ملكوت و عالم فرشتگان و عالم اله و با خداي خود همنشين باشد نفس او الهي و فرشته خوي مي گردد و قدسي و ملكوتي ميشود ريشه اين چيست؟
مراقبت است و كارهاي ديگر مثل طهارت ، نماز ، روزه و غيره ، همه اين تخم سعادت را ميپرورانند تا شجره ي طوبي شود .
بايد اين شجره را بپرورانيد و به فعليت برسانيد كه اين شجره ابدي است و از بين رفتني نيست و خشك نمي شود و ضايع نمي گردد، اینجا شيخ ميفرمايد ؛ افرادي در نشئه دنيا در ميان خلق هستند ، كه در عالم جبروت فرو رفته اند . در عين حال كه هستند گويا نيستند !
هرگز ميان حاضر و غايب شنيده اي
من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است.
علامه حسن زاده ی آملی حفظه الله
عفّت، فرهنگ خاندان نبوّت
عفّت، فرهنگ خاندان نبوّت
وصلت دو جوان در خانواده شعیب (علیه السلام) به سادگی صورت گرفت و بدون هیچگونه مانعی ـ پس از انقضای تعهد ـ زوج جوان راهی شدند. موسی(علیه السلام) به مشیت خدا در خانه فرعون زیست و به دست همسر مؤمنه او ـ آسیه ـ پرورش یافت و جوانی نیرومند و غیور بار آمد.او به مظلومیت تعدادی انسانهای مستضعف بدست قبطیان میاندیشید و همواره به حمایت و دفاع از ستمدیدگان برخاست تا آنجا که یکی از قبطیان را به هلاکت رساند. مردی از دور رس شهر با سرعت آمد و گفت:«ای موسی مردم نقشه قتل تو را میکشند از شهر بیرون برو که من خیرخواه تو هستم».
موسی(علیه السلام) نگران و با بیم و امید و دعاگویان از شهر خارج شد:«پروردگارا! مرا از چنگ ستمگران رهایی بخش».
موسی (علیه السلام) در حالی که رو به سوی مدین کرده بود، گفت:«خداوندا مرا به راه راست هدایت خواهد فرمود».
او بر سر چاهی رسید و فوجی از مردم را دید که رمهها و گوسفندهایشان را آب میدادند و دو بانویی را دید که کناری ایستادهاند.با همان احساس حمایت از مظلوم، از حال آنان جویا شد.گفتند:«پدر ما سالخورده است و ما میخواهیم روستاییان و مردان ، از کنار چاه دور شوند و آنگاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم».
حکمت خدا
حکمت خدا
مردی به پیامبر خدا ،حضرت سلیمان مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم ، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی .
حضرت سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .
اما مرد اصرار کرد.
حضرت سلیمان پرسید : کدام زبان؟
جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند.
حضرت سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت.
روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی گفت غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم .
دومی گفت نه ، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،آنرا خواهم فروخت، و فردا صبح زود آنرا فروخت گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،صاحبش فروختش، اما،گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید:
ایا گوسفند مرد ؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اماآنرا فروختی،پس گوسفند رافدای تو کرد آن را هم فروختی ،پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
من یک دختر مسلمانم
دختران مومن سه ویژگے دارند :
متـــــکبر ،بـــــخیل و تـــــرسو هستند !
ﺍمیرالمؤمنین ﻋلے (علیه السلام) مے ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :
ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍے ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ …
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ :
ﯾﻌﻨے ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭیےﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ .
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ؛
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨصے ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ؛
ﯾﻌﻨے ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ.
نهجﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﻓﯿﺾ ﺍﻻﺳﻼﻡ-ﺣﮑﻤﺖ266
قضاوت نکنیم...
قضاوت نکنیم…
روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته امروبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند.
هر روز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند؛مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست .
عارف گفت شايد اقوام باشند
گفت نه
من هر روز از پنجره نگاه ميکنم
گاه بيش از ده نفر متفاوت مي ايند بعدازساعتى ميروند.
عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفر يک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من بیا تا ميزان گناه ايشان بسنجم .
مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.
بعد از چند ماه نزد عارف آمد وگفت
من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين استشما براى شمارش بیایید.
عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه من نمی توانی بیاوری، چگونه میخواهی با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟
حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..
چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستدارانش در کتابخانه او به مطالعه بپردازند .
نماز برای والدین و اولاد و اموات
نماز برای والدین و اولاد و اموات
دو ركعت است:
در ركعت اول سوره حمد و ده مرتبه: رَبِّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِساب
پروردگارا مرا و پدر و مادرم و همه اهل ايمان را روزى كه حساب برپا مى شود بيامرز.
و در ركعت دوم سوره حمد و ده مرتبه رَبِّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِىَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات
پروردگارا مرا و پدر و مادرم و هركه وارد خانهام شد و مردان مؤمن و زنان مؤمن را بيامرز خوانده
و پس از سلام ده مرتبه بگويد: رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً
پروردگارا به پدر و مادرم رحم كن،چنانكه مرا در كودكى پروريدند.
من یک دختر مسلمانم
عفت، فضیلت بزرگ اخلاقی
«عفت » نقطه مقابل «شکم پرستی و شهوت پرستی »است که از مهمترین فضایل انسانی محسوب می شود.
«عفت »به گفته راغب اصفهانی در کتاب «المفردات »،به معنی پدید آمدن حالتی درنفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می دارد و«عفیف »به کسی گفته می شود که دارای این وصف و حالت باشد.
صاحب «مقاییس اللغة »می نویسد:«عفت در اصل به دو معنی آمده است:نخست،خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر، کم بودن چیزی.لذا عرب به باقی مانده شیردر سینه مادر«عفه »(بر وزن مدت)می گوید.»ولی از کلام راغب اصفهانی درمفردات،استفاده می شود که هر دو معنی به یک چیز باز می گردد.(زیرا افراد عفیف به چیز کم قانع هستند.)
مؤلف التحقیق می نویسد:«این ماده در اصل،به معنی حفظ نفس از تمایلات و شهوات نفسانی است،همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می باشد،بنابراین عفت یک صفت دورنی است،در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است ».
علمای اخلاق نیز در تعریف «عفت »،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته اند.
هروقت از چیزب ترسیدی...
حـضــرت آیــت الله فــاطـمــی نـیـا:
حضرت اميرالمومنين(عليه السلام ) به كميل مي فرمايد:
” هر وقت از چيزي ترسيدي، بگو: لا حول ولا قوة الا بالله”
چقدر زيباست! اين يعني باور كن كه هيچ برگي هم بدون اذن خدا از درخت جدا نمي شود! همه چيز به اذن الله است . اين شناخت خداست.
اشعار سهيلي داراي اهميت زيادي است كه ابن فهد آنها را دركتابش آورده است؛ او ميگويد:
“مالي سوي فقري اليك وسيلة
فبالافتقاراليك فقري ادفع”
“براي من وسيله اي بسوي تو، جز فقر و نيازم نيست، پس با همين فقر و نيازم بسوي تو، فقر و نيازم را دفع ميكنم”
يعني همين كه ميدانم هيچ ندارم، با همين، فقر ونيازم را دفع ميكنم. وقتي دعا ميكنيم بايد باور كنيم كه هيچ چيز از خود نداريم. اين شناخت خداست.
من یک دختر مسلمانم
می گویند:چرا حجاب داری؟
چرا؟چرا؟چرا؟
صدا توی گوشم می پیچد…
شما که دنبال بهانه ای حجاب را سرکوب کنی
من می گویم:همین بس است که خدایم،معبودم وعشقم به من دستور داده است…
اطاعت از دستور خدا چرا نمی خواهد؛
عشق می خواهد،عشق
مگر می شود خدایم بگوید:
وَ اِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٍ
ذَالِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ
“و هر گاه از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده طلبیدکه حجاب برای آن که دلهای شما پاک و پاکیزه بماند بهتر است"(احزاب۵۳)
ومن بی تفاوت باشم…؟؟
یا خدایم از من بخواهد:
یَا أَيُّهَاالنَّبِيُّ قُل لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ مِن جَلَابِيبِهِنَّ
ذَالِكَ أدْنَي أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ
“اي پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند که این کار برای اینکه آن ها شناخته شوند تا از تعریض و جسارت آزار نکشند بر آنان بسیار بهتر است"(احزاب۵۹)
ومن اطاعت نکنم…؟؟
اطاعت که چیزی نیست ،من برای حفظ تاج بندگی یادگار مادرم زهرا،“سر می دهم…”
من افتخار دارم که دخترم…
که میتوانم مدافع حجاب زهرا باشم…
مدافع حجاب زهرا بودن"لیاقت"میخواهد…
این لیاقت را هرزنی ندارد…
فقط زنانی که دنباله رو حضرت زهرا(س)هستند…
که الگویشان حضرت زهرا(س)است نه هر بی سر و پایی…
زنانی که حجابشان زهراییست…
حیای شان زهراییست…
اینان زنان واقعی هستند..
اینان زنانی هستند که لیاقتشان زهرایی بودن است…
که میتوان"مدافعان حجاب"خطابشان کرد…!
حيات معقول ثمره معرفت به امام زمان (عج)
حيات معقول ثمره معرفت به امام زمان (عج)
آیت الله جوادی آملی:
شيعه و غير شيعه از وجود مبارك خاتم الانبيا (ص) نقل كرده اند
هر كه بميرد و امام زمانش را نشناسد مرگ او مرگ جاهلي است: من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية.[1] اگر انساني بميرد در حالي كه امام زمان خود را نشناسد تا مطيع وليش باشد، به مرگ جاهلي از دنيا رفته است.
مرگ جاهلي، نشانه زندگي جاهلانه است، چرا كه مرگ عصاره حيات است. آنكه خوب زندگي ميكند، نيكو ميميرد و هر كه بد به سر ميبرد مرگ بد دارد، زيرا مرگ جز چشيدن عصاره زندگي نيست؛ گويا زندگي شربتي ميشود كه شخص هنگام احتضار آن را ميچشد. اگر شهد است، محصول كار شيرين اوست و چنانچه شرنگ و تلخ است، نتيجه دوران زيست اوست.
توصیه آیت الله بهجت (ره) برای شفای بیماری
توصیه آیت الله بهجت (ره) برای شفای بیماری
آیت الله بهجت می فرمودند:
این کارها را به این نیّت که اگر مردن بیمار، حتمی نیست، به وسیله این ها شفا یابد، انجام دهید:
1. مقدار کمی از خاک پاک مدفن سیّدالشهدا علیه السّلام را در آب زمزم مخلوط کرده و هفتاد مرتبه سوره «حمد» بر آن بخوانید و در نوبت های متعدد، هر روز به بیمار بخورانید، تا زمانی که شفا یابد.
2. به فقیران «متعدد» صدقه بدهید، گرچه صدقه ای که به هر کدام میدهید، کم باشد.
3. روزی هفت بار سوره «حمد» را به نیّت شفای او بخوانید.
4. هر کس نزد بیمار میرود، برای شفایش سوره «حمد» بخواند.
5.بیمار را به مشاهد مشرَّف (مزار معصومان علیه السّلام و …) ببرید و اگر نمی تواند، همین طور نیّت و توجّه کند که به آن مشاهد رفته و زیارت کند، و همین که نیّت شفا یافتن به آن زیارتگاه برود، کافی است.
6. در حضور بیمار، مرثیه بخوانید به طوری که او منقلب و متأثر شود.
7. حدیث کساء را (مکرَّراً) برای شفای او بخوانید. (و هنگام خواندن در مجلسی که این حدیث را میخوانید، عود روشن کنید.)
عرفان و عبادت، ص ۳۹۲
من یک دختر مسلمانم
گوش کن خواهر!
قرار نیست
چون من و تو چادر به سر داریم
نگاهمان به هم جنس هایمان رنگ غرور داشته باشد
جنس برتری و خود بینی بگیرد
قرار نیست
چون من و تو حجابمان (فقط حجابمان) برتر است
تماما و از همه نظر برتر باشیم
قرار نیست
دید خودمان به وضعیتمان را بالا و بالا تر ببریم
مامور شده ایم که با خلق و خوی خوبمان خواهرهایمان را هم تشویق کنیم
قرار نیست
چون خودمان روی یک تار مو حساسیم
با آنهایی که هنوز(درک نکرده اند فلسفه ی حجاب را) قطع رابطه کنیم
قرار نیست دوستمان را رها کنیم
مامور نشدیم که
مغرور شویم
مامور شدیم که
اگر لایق بودیم پند دهیم.
مامور نشدیم.
که قاضی شویم و حکم صادر کنیم
مامور شدیم
که از عواقب بد بگوییم
نکند میان پند و اندرزهایی که به خواهرت میکنی
اخم بر چهره بیندازی و صدایت را کلفت کنی و دم بزنی
این جور اگر عمل کنی خدا لیاقتِ هدایتِ دیگران را به ما نمیدهد
یادت نرود خودت هم از همان اول چادر به سر نداشتی
واقعه ای رخ داد و درونت انقلاب کرد
چه قدر زیبا میشود اگر
زمینه ای فراهم کنی برای یک انقلاب جدید
انقلابی از جنسِ اسلامی با رنگ و بو و منشِ یک بانوی ایرانی
من یک دختر مسلمانم
بانوی سرزمین من …
تـــصویرت در شبڪـــه هاے اجتمـــاعے با چـــادر و روســـرے
با لبخنـــدی ملیح و نگـــاهے ڪہ سراسر ناز است
پیش چشمــان هزاراטּ نـــامحرم لایـــڪ میخورد
و تو نوشته ایے :
«افتخــار میکنم ڪہ محجبہ ام»
اگر اینگونه میخواهے مبلغ حجـــاب در فضـاے مجـازے باشے
بداטּ ڪہ دلبرے کردنِ ” تـــو ” یِ چادرے
دل میزند از چـــادر…
رضایت دل مهدی فاطمه, حجاب توست
من یک دخترمسلمانم
یک سوال و جواب!!…
سؤال:اگر از دلايل پوشش زنان درجامعه اسلامي اين باشد كه عدم پوشش زنان باعث تحريك جنس مذكرشده واين تحريك باعث سلب مصونيت فردي وخانوادگي و اجتماعي زن در جامعه مي شود ما مي توانيم مانند جوامع غربي با اشاعه بي حجابي و عريان گري اين حساسيت و تحريك پذيري را از مردان گرفته و بدون اينكه زن را به حجاب وادار كنيم اين مصونيت را براي او ايجاد كنيم . بدين معنا كه بدن زن ديگر باعث تحريك مردان نشده و عريان بودن زنان براي مردان امري عادي خواهد شد.
حجاب و عفاف،گوهر ناب
جواب:اين سخن، سخن بسيار جالبي است و گاهاً ديده شده كه عده اي از دوستان روان شناس و جامعه شناس ما نيز بدان اشاره هايي كرده اند .
اگر ما به موضوع از منظر ديگري نگاه كنيم خواهيم ديد كه اين نظريه ؛ نظريه ويرانگري است .
در مباحث جنسي يك پديده اي تعريف مي شود به نام « آستانة رضايتمندي جنسي» كه بسياري از روان شناسان بدان التفات و توجه ويژه اي داشته و ريشة بسياري از اختلافات خانوادگي را در آن جستجو مي كنند .
در دين مبين اسلام هم بدين امر توجه زيادي شده و از حقوق متقابل بين زن ومرد همين امر محسوب شده و از وظايف هر يك از طرفين بر شمرده شده است .
بالا بردن «آستانة رضايتمندي» خود به عنوان يك فاجعه به شمار ميآيد كه دامن فرد، خانواده واجتماع را يك جا آلوده مي سازد .
بهترين و كاراترين مكانيزمي كه ميتوان براي كنترل اين آستانه برشمرد پوشش زن و كشش جانبي حاصل از پوشش است . شايد بتوان ادعا كرد يكي از مواردي كه اسلام عمد به حريص كردن داشته وباتوجه به« الانسانُ حريصً الي ما منع » ازديدن بدن زن منع كرده همين مورد است تا اين سطح رضايتمندي را در حد نرمال نگه دارد .
حق الناس
آیت الله نجابت نقل می کند : ” وقتی که بنده مشرف شدم خدمت آسید علی آقای قاضی، فرمودند :
(( هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی . ))
خدمت ایشان عرض کردم : « مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند ، یکی خوب درس نمی خواند . بنده ایشان را تنبیه کردم . اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت . در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم . » می فرمودند : « هیچ راهی نداری ، باید پیدایش کنی . » گفتم : « آدرس ندارم . » گفتند : « باید پیدا کنی . »
آقای قاضی فرمودند : « هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت ، باب قرب ، باب معرفت باز شدنی نیست . یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است . و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است . »
من یک دخترمسلمانم
ضوابط پوشش در دانشگاه های جهان
کشورهای اروپایی و آمریکا که به دنبال پیشرفت علمی کشورخودهستند برای پوشش و روابط مردوزن در دانشگاههای خود ضوابط و قوانین خاصی دارند ام دیگر کشورها را ترغیب به روابط و پوشش بی حدومرز می کنند ، چرا ؟
چه دلیلی جز سرگرم کردن جوانان به مسایل بیهوده وعقب انداختن انها از پیشرفت و علم می توانند داشته باشند ؟
چه دلیلی بهتراز این که دیگر کشورها از لحاظ علمی به آنها وابسته باشند؟
جوانان عزیزما باید قدری بیشتر به این مسئله فکر کنند ،آنها دلسوزمانیستند ، آنها به دنبال منافع خود هستند . چرا وقتی پای علم در میان می آید همه چیزرا منحصربه خود می کنند ؟ اما وقتی پای بی بندوباری و مسایل بی ارزش به میان می آید داد دفاع از حقوق بشرسرمی دهند ؟
دههاچرایی دیگروجود دارد ، کمی فکر کنیم …
در اینجا قوانین تعدادی از دانشگاههای مهم دنیا را بیان میکنیم تا ببینید آنها برای خود چه ارزشی قایل هستند:
- دانشگاه آدامز آمريكا: استفاده ازعینک دودي، آدامس و تنباكو ممنوع است.
دانشگاه ايالتي آدامز آمريكا ضوابط و مقررات خاصي را براي پوشش دانشجويان پسر و دختر در نظر گرفته و دانشجويان نسبت به رعايت اين ضوابط ملزم هستند.
دانشگاه ايالتي آدامز آمريكا (Adams State University) دستورالعملهاي ذيل را براي پوشش دانشجويان دختر و پسر اين دانشگاه در نظر گرفته است:
من یک دخترمسلمانم
عفاف جامعه دردست حجاب
زن مظهر جمال و زيبايى و عفاف است و مرد مظهر شيفتگى و مجذوب شدن از آن جهت فرهنگ غنى و ارزشمند اسلام پوشش و حجاب را براى بانوان لازم دانسته است و حجاب را حافظ ارزشهاى والاى معنوى زنان در برابر مردان قرار داده و در طول تاريخ او را از فساد و تباهى و افتادن در دام شهوتپرستان خودپرست نگهدارى نموده است.
نگاه شهوتآميز مردان به زنان و بالعكس از جمله امور نكوهيدهاى است كه پيامبر اسلام(ص) آن را به شدت منع مىكرد و آن را حرام مىدانست همان طورى كه فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه». (1) نگاه شهوتآميز [همراه با لذت جنسى] تير زهراگينى است كه از سوى شيطان به سوى طعمه خويش رها مىگردد، پس هر كس به خاطر ترس از خدا نگاه با شهوت را ترك كند خداوند ايمانى به او خواهد بخشيد كه شيرينى و اثرش را در دلش خواهد ديد.
رسول خدا(ص) در حجة الوداع هنگامى كه آن زن جوان خثعمى به حضورش آمد تا چند پرسش داشته باشد در آن هنگام فضل بنعباس همراه بود زن وقتى سؤالهايش را مطرح نمود پيامبر خدا(ص) به هنگام پاسخ دادن متوجه شد بين آن زن و فضل نگاهى رد و بدل گرديد و زن عوض اينكه مطالب آن حضرت را گوش كند به فضل كه جوان زيبا و نورسى بود متوجه شده در آن وقت رسول خدا(ص) دستخود را به طرف فضل بنعباس دراز كرد و صورت او را به طرف ديگر برگرداند و فرمود فخشيت ان يدخل بينهما الشيطان… (2) ; در نگاه زن جوان و مرد جوان مىترسم شيطان قدم نهد و سبب انحراف آنان گردد.
دانشمندان و علماى بزرگ براى لزوم حجاب به قرآن و احاديث و اجماع و عقل استدلال كردهاند و حدود پوشش را براى مردان و زنان به صورت روشن بيان داشتهاند، ما در اين نوشتار كوتاه از آن جهت كه زن را عنصر اوليه صلاح و رستگارى جامعه مىدانيم و بر آن اعتقاديم كه اگر رستگارى و فلاح در اين قشر عظيم حاكم شود رستگارى و عاقبتبخيرى مردان را بدنبال دارد و بعكس خداى ناكرده چنانچه زنان جامعه فاسد و تباه شدند مجالى براى اصلاح مردان باقى نخواهد ماند. حال به بخشى كوتاه در باره حجاب و پوشش زن مىپردازيم.
قرآن و مساله حجاب
قرآن در باره حجاب مىفرمايد: «قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن الا لبعولتهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن … و توبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون» (3) ; به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را [از نگاه هوسآلود]فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينتخود را جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار ننمايند و اطراف روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينتخود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان و با پدرشوهرانشان و يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان همكيششان و …. همگى به سوى خداوند باز گرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
من یک دخترمسلمانم
پوشش برتر از نگاه روان شناسان
موقعیتهای مختلف ممكن، است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند، برای آن كه نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آنها را از هم جداكرده است و یا برای آن كه نشان دهند كه در حریم خانه و خانوادهی آنها حادثهای رخ داده است كه انجام برخی از كارهای معمولی كه سایر خانوادهها انجام میدهند، برای آنان میسر نیست.
اما گاهی هم سیاه میپوشند، نه برای عزا و ماتم بلكه برای مشخص كردن مرزها و حریمهای اجتماعی و حجاب یك خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است. وقتی كه خانمی چادر مشكی به سر میكند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصهی اجتماع میگذارد، با این نحوهی پوشش میخواهد نشان دهد كه هركسی حق ندارد به این حریم پاك، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی. در واقع او با حجاب مشكی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد میكند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشكند و نگذارد در حریم عفاف، پاكی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشكی به منزلهی حرمت و احترام است. مرز ادب، كرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان میدهد كه در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم بادیدهی احترام و ادب نگریست.