کربلا ما داریم می آییم
یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس و شهدای گرانقدر رو گرامی میداریم و با یک صلوات یادشون میکنیم.
یادمه اولین سالی که برای دیدن مناطق جنگی به جنوب کشور رفته بودم هنوز ساخت و ساز یادمان و سازه برای مناطق مختلف عملیاتی شروع نشده بود و فقط نمادهایی برای شناسایی اماکن در نظر گرفته شده بود. هنوز بعضی از محورها پاکسازی نشده بود و فقط از دور میشد اونها رو نظاره کرد. روایت عملیاتها مثل اون چیزی که الان هست و راوی به همراه کاروان اعزام میشه نبود و اگر جانبازی در کاروان حضور داشت به بیان خاطره میپرداخت. تواون سفر یه جانبازی همراه مابود که از دلاورمردای جنگه وبدنش مثل دفتر مشق بچه ها پراز نقش ونگارهای جنگه. خدا انشالله سلامتی بهش بده و برای خانوادش حفظش کنه. به دوکوهه که رسیدیم خاطره ای برامون تعریف کرد از قراری که با یکی از دوستاش گذاشته بود و با هم عهد کرده بودن که دوتایی به زیارت کربلا برن حالا یا تو این دنیا و با چشم سر یا تو اون دنیا و با چشم دل. و این قرار رو به رسم اونوقتها رو یکی از دیوارهای ساختمونای دوکوهه حک کرده بودن. بعد از گذشت چند وقت دوستش به شهادت میرسه و زائر کربلا میشه.باتوجه به سن کم و حس کنجکاوی با دوستام خیلی جاهارو سرک میکشیدیم. تااینکه بالاخره اون حکاکی رو پیدا کردیم و بعد از نشون دادنش به اون بنده خدا مطمئن شدیم که درست اومدیم. بادیدن اون حکاکی کلی گریه کرد و ازینکه جامونده و به کربلا نرسیده غرق فکر شد.
روی اون دیوار نوشته بود:
کربلا ما داریم می آییم.
اباعبدالله ما را خونی بپذیر…