چیزی بر امام پوشیده نیست
اسحاق بن عمار گوید ؛
محضر با صفای امام کاظم علیه السلام شرفیاب شده و برابر حضرتش نشستم ،ناگاه شخصی خراسانی اجازه ی ورود خواست ، وارد شده و با لهجه ای سخن گفت که من تا به حال نشنیده بودم ، گویا صدایی شبیه ، صدای پرندگان داشت،
حضرت پاسخ او را با همان زبان و لهجه ی خودش داد تا این که صحبت آنها تمام شد و او همه ی مسائلش را پرسید و بیرون رفت،
عرض کردم ؛ من تا کنون چنین زبان و لهجه ای نشنیده بودم ،
حضرت فرمودند :
” این لهجه ی گروهی از اهل چین است ، البته ، زبان و لهجه ی همه مردم چین، چنین نیست، مثل این که از حرف زدن من به لهجه ی آنان در شگفت شدی؟! “
عرض کردم ؛ جای شگفتی بود،
فرمودند :
” اینک از این شگفت تر به تو می گویم، به راستی که امام ، زبان پرندگان و هر صاحب روحی را که خدا آفریده می داند و چیزی بر امام پوشیده نیست “
الثاقب فی المناقب ص 462 ح 9
بحارالانوار ج 48 ص 70 ح 94