چراخوادند انسان راجاهل آفرید؟
چرا خدا ما را جاهل آفرید؟
چرا خدا ما را محتاج علمآموزی و برطرف کردن جهل کرده است؟
اساساً چرا جهل بهوجود آمده است؟ چرا خدا اینگونه طراحی کرده که انسان نیاز به علم و نیاز به برطرف کردن جهل داشته باشد؟ درحالیکه خدا میتوانست تمام آگاهیهای مورد نیازمان را در وجود ما به ودیعه قرار دهد. اینکه خدا ما را محتاج آموزش کرد، به دلیل گستردگی علم نبوده، یا به این دلیل نبوده که انسان ظرفیتش را نداشت که ابتدائاً این علوم و آگاهیها را داشته باشد. مغز ما گنجایش آگاهیهای بسیار فراوانی دارد.
فلسفۀ قرار گرفتن ما در موقعیت «جهل» و نیازمان به علمآموزی، فلسفهای است که در واقع فلسفۀ اکثر تکلیفها و تقدیرهای انسان است. اکثر قریب به اتفاق تکلیفها و مقدرات ما یک فلسفه یا علت اساسی و کلیدی دارند و آن «از بین بردن تکبر» است.
تکبر یک رذیله و یک صفت پایهای در وجود انسان است، و یک بلیۀ عامالبلوی است که همه نوعاً گرفتارش هستند و به این سادگی هم برطرفشدنی نیست. بسیاری از مقدرات و سنن الهی، برای از بین بردن تکبر انسان طراحی شده،فلسفۀ نماز، از بین بردن تکبر است.(فرض الله الصلوة تنزیها عن الکبر؛ نهج البلاغه) خیلی از بلاها نیز برای این است که تکبر انسان از بین برود.
هر کسی به سراغ علم رفت، بیشتر از کارآیی و کاربرد و نور علم، باید به این توجه کند که «مرا جاهل آفریدهاند که من هنگام تحصیل علم، تواضعی کنم» غرض این بوده است. هرچند خیلیها حواسشان به این غرض نیست، کمااینکه بعضیها سجده میکنند ولی حواسشان به اثر سجده، یعنی «تواضع» نیست.
چرا تواضع اینقدر مهم است؟ چون تواضع ما، نقطۀ مقابل عظمت و کبریایی خداست و ما باید هرچه شدیدتر این تواضع را در خودمان بالا ببریم تا بتوانیم به آن مقام کبریایی خدا راه پیدا کنیم. طراحی خدا در اکثر اتفاقات زندگی تو بابت این است که متوجه باشی که باید متواضع بشوی؛ گاهی تو را شرمندۀ احسان کسی میکند که کوچکت کند، گاهی تو را دچار اشتباه میکند که کوچکت کند و…
تحصیل علم و احتیاج ما به دانایی اثر وضعیِ روانی و اخلاقیاش، این است که در ما تواضع ایجاد کند؛ انسان باید کوچکی کند تا جهل خود را برطرف کند. انگار این اثر وضعی و اخلاقی و روانی علم از آنهمه فواید دیگر علم، بالاتر است. البته جالب اینجاست که بعضیها در اثر علم، متکبر میشوند! در حالی که خدا این آدم را جاهل و بیسواد کرد تا در مسیر دانایی دائماً متواضع بشود، ولی او در این مسیر دانایی، متکبر میشود.
با هر تحصیل علم، باید تواضع ما زیاد شود. شما هر علمی یاد بگیرید، یک سؤالات جدیدی برایتان پیش میآید. علم؛ درک کردن مرزهای گستردۀ جهل است، هرچه بیشتر یاد بگیری، بیشتر میفهمی که چه چیزهایی هست که هنوز یاد نگرفتهای. و این تواضع را در انسان بالا میبَرد.
گاهی انسان به یک بخش از آگاهیاش علاقهمند میشود و بهخاطر آن، خودش را بزرگ میبیند؛ این تکبر علمی است. 1. یکی از آثارش این است که خدا باب فهم انسان را میبندد. 2. یکی دیگر از آثار تکبر علمی، تحجّر است که متاسفانه هم در حوزه و هم در دانشگاه وجود دارد. کسانی که لفّاظ هستند و از یکمقداری علم، متحجّرانه و متصلبانه، استفاده میکنند، ایکاش اصلاً بیسواد بودند؛ چون اینها علم را به ابتذال و به اسارت میکشند. برخی از اینها، آدمهای شیک و اتوکشیدهای هستند که سراغ دین نمیروند، چون میگویند «دین قدیمی است!» ولی خودشان آنقدر متحجّرانه با علمشان برخورد میکنند که حتی خود صاحبانِ اصلی و نظریهپردازان آن علم هم اینطور متحجرانه نگاه نمی کنند.
استاد پناهیان ؛ دانشگاه امام صادق(ع)