همه اعمال ما را می نویسند
خیلی حرف ها ما می زنیم کہ اگر نزنیم هم معلوم مۍشود، من بعضے وقت ها درباره یک چیزے مےخواهم سوال بکنم، مےگویم نمےکنم، دو روز بعد معلوم مےشود، اگر سوال مےکردم بۍخودے بوده است، چیزی که دو روز بعد معلوم مےشود، یک روز بعد معلوم مےشود، یک ساعت بعد معلوم مےشود، سوال ڪردن ندارد!
خیلی مشکل است اگر دولت کنتور مےگذاشت یقیناً ما خیلے از حرف ها را نمےزدیم. حالا کنتور خدا چیه؟ خدا هم کنتور دارد؟ بلہ. آیہ اش را بخوانم: «مَا یَلْفِظُ مِنْ قِوْلٍ اِلّٰا لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» این کنتور خـداست. یعنی هیچ کلمه ای ما صحبت نمۍکنیم، مگر اینکه نگهبان آن را می نویسد.
حتے شوخی هایی که کرده ای را مےنویسند. دلقلک ناصرالدین شاه گاهی یک چیزی می گفت که ناصرالدین شاه را بخنداند، وقتی که مُرد، خواب او را دیدند، از او احوالپرسی کردند و گفتند: چه طوری؟
گفت به اینجا آمده ام و می بینم که هرچه شوخی کرده ام به پام جدی نوشته اند.
شوخی ها را هم مۍنویسند. مخصوصاً که با شوخے کردن آبروی کسے را ببری، با شوخے کردن بہ کسے اهانت بکنی، با شوخے کردن دروغ بگویے، حتی بعضی ها هم به شوخے دروغ مےگویند آن را هم مےنویسند.
ما همگی کنتور داریم منتها نمی دانیم «مَا یَلْفِظُ مِنْ قِوْلٍ اِلّٰا لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید» . من تا حالا از هیچ آخوندے نشنیدم کہ این حرف را زده باشد، این حرف ها الان بہ زبان خودم آمد، خدا براے ما هم کنتور گذاشتہ است.
ما کنتور داریم. کِی با ما پول آن را حساب مےکنند؟ آخـرت. ماه بہ ماه نمےآیند، دولت ماه به ماه می آید و کنتور آب و برق را می بینند، اما کنتور زبان ما را در قیامت مےآورند، چقدر حرف ها زده ایم بی خودی، چقدر با زبانمان آبرو ریختہ ایم، چقدر با زبانمان دروغ گفتہ ایم، چقدر با زبانمان غیبت کرده ایم، یڪ وقت مےبینید صد سال آدم را نگہ مےدارند تا این ها را جواب بدهد. خلاصہ مشڪل است مشکل است، انسان لال بشود خوب است.
منبع: ڪتاب بدیع_الحکمة حکمت ۱۵ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره)