نتیجه اعتماد نداشتن به خدا و امید بستن به مردم!
مام صادق علیه السلام فرمودند :
خدای متعال فرموده است:
به عزت و عظمت و شرف و بزرگواری و سلطه ام بر جمیع ممکنات سوگندکه:
آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد ناامید خواهم کرد و لباس ذلت و خواری بر او خواهم پوشاند و او را از پیش خود می رانم و از فضل خویش دور می کنم .
آیا به غیر من امید دارد و در خانه غیر مرا می کوبد با آنکه کلید های همه درهای بسته نزد من است و در خانه من به روی کسی که مرا بخواند باز است؟
چه کسی در مشکلات بزرگی که برای او پیش آمده است به من امیدوار گشته که امیدش را قطع کرده ام؟
آیا کسی که به غیر من امیدوار است نمی داند که اگر برای او حادثه ای پیش آید چه کسی غیر از من می تواند بدون اذن من گرفتاری او را بر طرف سازد؟
پس چرا از من رویگردان است با اینکه از فضل و کرم خود چیزی به او داده ام که از من نخواسته بود سپس آن را از او می گیرم و برگشت آن را از من نمی خواهد و از غیر من می طلبد؟
او درباره من چه اندیشه ای دارد؟
من که بدون تقاضا و سوال به او عطا می کنم
آیا عفو و رحمت در دست من نیست ؟مگر من محل آرزوها نیستم؟
بنابر این چه کسی جز من می تواند آرزوها را قطع کند؟
آیا آنها که به غیر من امید دارند نمی ترسند از عذاب من یا از اینکه نعمت هایم را از آنان قطع کنم؟
پس بدا به حال آنها که از رحمتم ناامیدند و بدا به حال آنها که مرا معصیت کرده و از من پروا ندارند…
اصول کافی ج 2 ،ص 66 حدیث 7 -
بحارالانوار- چاپ بیروت - ج 71