مناظره عقل وعشق
عقل می گوید بمان عشق می گوید برو …واین هردو ،عقل وعشق را ،خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل وعشق معنا شود .آنان که رو به سوی قبله خویش نماز می گذارند معنای حرمت حرم امن را چه می دانند؟
کعبه قبله احرار است ،امام برای اعمال حج احرام بسته اند ولکن اینان احرام بسته اند تا شمشیرهای آخته خویش را از چشم ها پنهان دارند….شکستن حرمت حرم خدا برای آنان که کعبه را نمی شناسند چندان عظیم نمی نماید و اگر با آنان بگویی که امام حسین (ع)برای پرهیز از این فاجعه مکه را ترک گفته است در شگفت خواهند آمد…اما آن که می داند حرم خدا نقطه پیوند زمین و آسمان است در می یابد که شکستن حرمت حرم آن همه عظیم است که چیزی را با آن قیاس نمی توان کرد.
صبح شد بانگ الرحیل بر خاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد…
خدایا ،چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند ،و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی ؟
پس چه جای تردید ؟
راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد واگر نه این راحلان قافله عشق ،بعد از هزار وسیصد و چهل و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفته اند.
الرحیل ! الرحیل !
اکنون بنگر حیرت میان عقل وعشق را !
اکنون بنگر حیرت عقل را وجرأت عشق را!بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند … راحلان طریق عشق می دانند که ماندن نیز در رفتن است .جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی واین اوست که ما را کشکشانه به خویش می خواند.