سرچشمه حکمت لقمان
14 اسفند 1397
مردى در برابر “لقمان” ايستاد و به وى گفت:
تو لقمانى، تو برده بنى نحاسى؟
لقمان جواب داد: آرى.
او گفت:
پس تو همان “چوپان سياهى؟!
لقمان گفت:
سياهى ام كه واضح است، چه چيزى
“باعث شگفتى” تو درباره من شده است؟
آن مرد گفت:
“ازدحام مردم” در خانه تو و جمع شدنشان بر در خانه تو و “قبول كردن” “گفته هاى تو…
لقمان گفت:
اگر كارهايى كه به تو مى گويم، انجام بدهى، تو هم همين گونه مى شوى.!
گفت: چه كارى؟!
لقمان گفت:
فرو بستن چشمم، نگهدارى زبانم، پاكى خوراكم، پاکدامنى ام، وفا كردنم به وعده و پايبندى ام به پيمان، مهمان نوازى ام، پاسداشت همسايه ام و رها كردن كارهاى نامربوط.
اين؛ آن چيزى است كه مرا چنين كرد كه تو مى بينى…