تفاوتهای تناسخ با رجعت !
تفاوتهای تناسخ با رجعت !
نظريه «تناسخ» براساس انكار قيامت و زندگی پس از مرگ پىريزى شده است و پيروان اين مكتب، پاداش و كيفر اعمال و رفتار را منوط به حضور در جسم دیگر میدانند. آنها رفتار و کردار انسان را کارما مینامند و بر این باورند که قانون کارما تخلّفناپذیر است و هر عملی که انسان در جسم دنیایی انجام دهد، باید سزای آنرا ببیند؛ از همین روی باید انسان آنقدر در جسمهای متوالی حاضر شود تا دیگر کارمایی برای آن باقی نماند. بیشینه قائلین به تناسخ بر این باورند که جهان آفرينش پيوسته در گردش است و هر دورهاى تكرار دوره پيشين بوده و اين گردش و تكرار پايان ندارد. روح هر انسانى پس از مرگ بار ديگر به دنيا بازمىگردد، و اين بازگشت مبتنى بر كردار و رفتار پيشين اوست؛ اگر در روزگار گذشته به كارهاى نيك و شايسته دست زده، دوران بعد را با شادى و خوشى سپرى مىكند، و اگر مرتكب اعمال ناروا و زشت شده، گرفتار حزن و اندوه مىشود.
از اين بيان به روشنى مىتوان فهميد كه تناسخ هيچگونه سازگارى و مشابهت با رجعت ندارد. معتقدان به رجعت هرگز منكر قيامت نيستند، بلكه يقين به وقوع اين رستاخيز بزرگ همگانى دارند. آنان هيچگاه از تكرار بىنهايت دورههاى آفرينش سخن نمیگویند، بلكه به پيروى از قرآن براى جهان، پايان و فرجامى قطعى مىشناسند. بنابر عقيده رجعت هرگز روح انسان به جسم شخص ديگر منتقل نمىشود، بلكه روح شخص رجعت كننده به جسم خود او تعلّق مىيابد. قائلان به تناسخ بازگشت انسان را به اين جهان به عنوان معاد تلقى كرده و اين بازگشت را درباره همه افراد بشر باور دارند. از اينرو رجوع به سراى ديگر و حيات در عالم آخرت را به گونهای منكرند. در حالیكه معتقدان به رجعت، فقط بازگشت گروهى بس انگشتشمار را به اين جهان، براى يك سلسله مصالح تجويز مىكنند كه پسازآن بارديگر به سوى عالم آخرت شتافته، در روز ميعاد همراه ديگر انسانها محشور خواهند شد. با این توضیح بهخوبی روشن میشود که:
- رجعت در کنار باور قطعی به معاد شکل میگیرد؛ در حالیکه تناسخ از نفی معاد نشأت گرفته است.
- رجعت درباره انسانهای خاصی است که دوباره به زندگی دنیایی برمیگردند؛ اما تناسخ قانون عامی است که برای تمام بشر و برای تمامی زمانها وضع شده است.
- رجعت بازگشت روح انسانی در قالب جسمانی پیشینی است و رجعت کننده، زندگی پیشین خود را پیمیگیرد؛ لذا محال عقلی و یا بازگشت قوّه به فعل پیش نمیآید؛ اما در تناسخ، روح فردِ درگذشته، در جسمی جدید زندگی را از سر میگیرد؛ از همین روی با محال عقلی و بازگشت قوه به فعل روبهرو میشود.
- تناسخ بازگشت قوّه به فعل است و آنگونه که گفته شد محال است؛ اما رجعت چنین نیست. علّامه طباطبایی درباره این تفاوت مینویسند: «و اما اينكه گفت: چيزى كه از قوّه به فعليّت درآمده، ديگر محال است بالقوه شود، مطلبى است صحيح، وليكن قبول نداريم كه مسأله مورد بحث ما از اين باب باشد؛ براىاينكه مورد فرض او با مورد فرض ما مختلف است. مورد فرض او كسى است كه عمر طبيعى خود را كرده و به مرگ طبيعى از دنيا رفته باشد، كه برگشتن او به دنيا مستلزم آن امر محال است. و اما مرگ اخترامى كه عاملى غيرطبيعى از قبيل قتل و يا مرض باعث آن شود، برگشتن انسان بعد از چنين مرگى به دنيا مستلزم هيچ محذور و اشكالى نيست؛ چون ممكن است انسان بعد از آنكه به مرگ غيرطبيعى از دنيا رفته در زمانى ديگر مستعدّ كمالى شود كه در زمانى غير از زمان زندگیاش موجود و فراهم باشد، و بعد از مردن دوباره زنده شود تا آن كمال را بهدست آورد. و يا ممكن است اصل استعدادش مشروط باشد به اينكه مدّتى در برزخ زندگى كرده باشد؛ چنين كسى بعد از مردن و ديدن برزخ، داراى آن استعداد مىشود و دوباره به دنيا برمىگردد كه آن كمال را به دست آورد؛ درهريك از اين دو فرض، مسأله رجعت و برگشتن به دنيا جايز است و مستلزم محذور محال نيست. اين گفتارى خلاصه و فشرده بود درباره مسأله رجعت، و تمام حرفهاى آن موكول است به مقامى ديگر…».[1]
- روایات معصومین(علیهم السلام) در اثبات رجعت به گونهای روشن و واضح است که هیچ تردیدی باقی نمیگذارد؛ اما از سوی دیگر سخنان معصومین درباره ردّ تناسخ نیز فراوان است.[2]
پینوشت:
[1]. ترجمه تفسير الميزان، طباطبايي،سيد محمد باقر موسوى همدانى، 20جلد، دفتر انتشارات اسلامى، چ پنجم،قم، 1374، ج2، ص 161.
[2]. فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 175.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب