فال بد یا خوب؟
علامه طباطبایی(ره):
گفتند: «قدم تو و همراهانت را نحس می دانیم!»
گفت:«از نظر خدا علت نحسیتان کارهای زشت خودتان است! در واقع، دارید با این مشکلات امتحان میشوید» (نمل،47)
نظر سیَّد مفسران علامه طباطبایی ره:
« فال بد زدن [تَطَیُّر] موثرتر از فال خیر زدن [تفأل] است (و این تاثیر مربوط به آن چیزى که با آن فال مىزنند نیست، مثلا صداى کلاغ و جغد نه اثر خیر دارد و نه اثر شر بلکه )، این تاثیر مربوط است به نفس فال زننده.
شاهدش هم این روایت صادقی است که میفرماید: طَیْره و فال بد زدن را اگر سست بگیرى و به آن بىاعتنا باشى سست مىشود، و اگر آن را محکم بگیرى محکم مىگردد.»
و این تایید حرف ماست که گفتیم فال چیزى نیست هر چه هست اثر نفس خود آدمى است.
المیزان، ج19، ص78، با تلخیص
درشگفتم از ...
امیرالمومنین علی علیه السلام:
درشگفتم از كسى كه به دنبال ياران بسيار است؛ امّا با دانشمندانِ صاحبخرد و پارسا مصاحبت نمی كند همان كسانى كه از خصلتهايشان سود مى برد و دانش آنان هدايتش مى كند و همنشينى با آنان، او را می آرايد.
عيون الحكم والمواعظ : ص 330
درشگفتم از آن كس كه مى داند خداوند روزى ها را ضمانت و تقدير فرموده و كوشش وى روزى مقدر شده اش را نمى افزايد اما باز در طلب روزى با حرص ورزى مى كوشد!
غرر الحكم : 6279
درشگفتم از آدميزاد كه آغازش نطفه اى است و فرجامش لاشه اى و در اين ميان انبار غائط است و با اين همه، تكبّر مى ورزد!
ميزان الحكمه ج 10 ص 23
درشگفتم از كسى كه عيبهاى مردم را بد مى داند، در حالى كه خودش از همه پُر عيب تر است و آنها را نمى بيند.
ميزان الحكمه ج8 ص 323
درشگفتم از كسى كه خوبيى را به او نسبت مى دهند و خودش مى داند كه آن خوبى را ندارد، چگونه خوشحال مى شود!
ميزان الحكمه ج7 ص 63
درشگفتم از كسى كه داروى درد خود را مى شناسد و آن را نمى جويد و اگر هم بيابدش، خود را با آن درمان نمى كند!
ميزان الحكمه ج7 ص 63
درشگفتم از كسى كه فرجام ناگوار خوش گذرانيها را مى داند، چگونه از آنها خوددارى نمى ورزد!
ميزان الحكمه ج 7 ص63
دايه مهربان تر از مادر نشوید...
تحت هیچ شرایطی وقتی پدر و مادری در حال دعوا کردن فرزندشان هستند، از کودک طرفداری نکنید…
چون کودک احساس تنفر بیشتر از پدر و مادر خود تجربه میکند،کودک احساس میکند که افراد بهتری نسبت به پدر و مادر در دنیا وجود دارد
و این موضوع قدرت و اقتدار پدر و مادر از بین میرود.
تحقیرنکنید...
محبت پدر به فرزند؛ نمونۀ اعلای محبت
در افکار عمومی، محبت مادر به فرزند ضربالمثل است، اما در احسن القصص قرآن، نمونۀ اعلای محبت، محبت پدر به فرزند است.
نکتۀ اصلی داستان سورۀ یوسف، عشق زلیخا به یوسف نیست، بلکه محبت یعقوب به یوسف است که یعقوب در فراق فرزندش از شدت محبت و فراق او چشمانش سفید میشود و با پیراهن یوسف بینا میشود. محبت ابراهیم به اسماعیل نمونۀ دیگری از محبت پدر به فرزند در قرآن است.
علیرضا پناهیان
تلنگر...
رازی که
خودت نتونستی نگهش داری
و به بقیه گفتیش..!
چطور انتظار داری بقیه نگهش دارنو به کسی نگن…..
به خانواده خود احکام یاد بدهید...
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
اینکه می گویند باید از مجتهد تقلید کرد، برای همین است. اگر تغییر نکنی گرفتار می شوی. باید مسائل مرجع تان را بدانید.
رساله داشته باشید هر شب یک صفحه برای زن و بچه تان رساله بخوانید تا آن ها به مسائل آشنا بشوند.
ما مسئول زن و بچه یمان هم هستیم. فقط مسئول خودمان نیستیم، باید زن و بچه تان هم جهنمی نشود.
اگر به آنها مسئله یاد ندهی، احکام یاد ندهی، قران یاد ندهی، آنها هم از مسائل بی بهره باشند، در قیامت گرفتاری.
آیه قرآن می فرماید که باید زن و بپگچه ات را هم از آتش جهنم حفظ کنی؛
«یَا أَیُّهَا الَّذیٖنَ آمَنوا قُوا اَنْفُسَکـُم وَ اَهْلیٖکُم نَاراً» تحریم آیه ۶
رهاشدن نفس ازگناه
چه کنیم نفس، ما را به آسانی به گناه نکشاند؟
شهیدمطهری(ره):
اگر انسان خیال را در اختیار خودش نگیرد یکی از چیزهایی است که انسان را فاسد میکند؛ یعنی انسان نیاز به تمرکز قوّه خیال دارد. اگر قوّه خیال آزاد باشد، منشأ فساد اخلاق انسان میشود.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک؛ یعنی اگر تو نفس را به کاری مشغول نکنی، او تو را به خودش مشغول میکند.
یک چیزهایی است که اگر انسان آنها را به کاری نگمارد طوری نمی شود، مثل یک جماد است. این انگشتر را که من به انگشتم می کنم، اگر روی طاقچه ای یا در جعبه ای بگذارم طوری نمی شود.
ولی نفس انسان جور دیگری است، همیشه باید او را مشغول داشت؛ یعنی همیشه باید یک کاری داشته باشد که او را متمرکز کند و وادار به آن کار نماید و الّا اگر شما به او کار نداشته باشید، او شما را به آنچه که دلش می خواهد وادار می کند و آن وقت است که دریچه خیال به روی انسان باز می شود؛ در رختخواب فکر می کند، در بازار فکر می کند، همین طور خیال خیال خیال، و همین خیالات است که انسان را به هزاران نوع گناه می کشاند. اما برعکس، وقتی که انسان یک کار و یک شغل دارد، آن کار و شغل، او را به سوی خود می کشد و جذب می کند.
تعلیم و تربیت در اسلام، ص278
ضرورت دور انداختن باورهای غلط
هفت سال خیانت از روی محبت!
بچه ها را از خدا نترسانید...
بچه ها را از خدا نترسانید…
انسانها اگر از چیزی بترسند نمی توانند آن را دوست داشته باشند.
اونا رو از دوریِ خدا بترسانید،
نه خودِ خدا…
دورههای هفتساله در تربیت
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است:
«دَعِ ابْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ يُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَكَ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَيْرَ فِيهِ».
فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند، هفت سال ادب بیاموزد و هفت سال او را همواره با خودت همراه کن. آنگاه اگر در مسیر صلاح قرار گرفت، (که چه خوب) وگرنه از کسانی خواهد بود که خیری در آنها نیست.
منلايحضرهالفقيه، ج۳، ص۴۹۲
یک ساعت از شبانهروز را برای خودت بگذار!
شهیدمرتضی مطهری(ره):
بزرگان همیشه توصیه مىکنند هر مقدار کار زیاد دارى، در شبانهروز یک ساعت را براى خودت بگذار. ممکن است شما بگویید من هیچ ساعتم براى خودم نیست، تمام اوقاتم براى خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عین حال انسان بىنیاز از اینکه یک ساعت را براى خودش بگذارد نیست.
یک ساعت یا بیشتر در شبانهروز را انسان واقعاً براى خودش بگذارد؛ یعنى در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج بِبُرد، به درون خودش و به خداى خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او باشد و خداى خودش و راز و نیاز کردن و مناجات با خداى خودش و استغفار کردن.
خود استغفار یعنى محاسبة النفس کردن، حساب کشیدن از خود. حساب کند در ظرف این 24 ساعت من چه کردم؟ فوراً براى او روشن مىشود که فلان کارم خوب بود، خدا را شکر مىکند؛ فلان کار را خوب بود نمىکردم، تصمیم مىگیرد دیگر نکند و استغفار مىکند.
تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۲۷
تلنگر....
آبشار هم با تمام زیبایی و اقتدارش
برای رسیدن به مقصود فرو میریزد
گاهی باید درخود شکستن را تجربه
کرد ، تا به دریا رسیـد
افتادگی آمـوز اگـر طالـب فیضـی
هرگز نخور آب زمینی که بلند است
نظم، پایۀ نماز
استاد پناهیان:
دبستانهای ما، بچههای ما را منظم بار بیاورند بهتر است از اینکه بخواهند آنها را وادار کنند به نماز خواندن، پایۀ نماز، نظم است. وقتی بچه روحیه نظم نداشته باشد، مدتی با مدرسه نماز میخواند، بعد آن را کنار میگذارد .
نه اینکه نظم مهمتر از نماز باشد بلکه نظم در مسیر تربیت، پایه است و انسان اول پایه را میگذارد. مثل ساختمان که اول اسکلتها و پایهها گذاشته میشود. بعد سقف را میگذارند. دبستانی که فرزند منظم تحویل جامعه ندهد، مثل کارخانه ورشکسته است که نتوانسته محصول خوب ارائه دهد.
تلنگر...
دلبستـه بـه سـکه های قلک بودیـم
دنـبـال بهـانـه هـای کوچـک بودیـم
رؤیای بـزرگ تر شـدن خـوب نبود
ای کاش تمـام عمـر کـودک بودیـم
کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی
داشتیم . ولی حالا که بزرگیـم چه
دلتنگیم کاش همان کودک بودیـم
که حرف ها را از نگاهش میتـوان
خواند ، حالا اگر فریاد هـم بزنیـم
کسـی نمیفهمـد و دل خوش کرده
ایـم که سکـوت کـرده ایم سکوت
پر بهتر از فریاد تو خالیست
درمحضراستاد
بزرگی را گفتند برای تربیت فرزندت چه میکنی؟ گفت هیچکار. با تعجـب گفتند مگر میشود؟ پس چرا فرزند شما چنین خوب است؟
گفـت مـن در تربیــت خود کوشیده ام ، تا الگـوی خوبی برای او باشــم. فرزنـدان راستی گفتار و درستی رفتـار پـدر و مــادر را می بینند ، نــه امر و نهی های بیهوده ای که خود عمــل نمیکنند.
تخــم مــرغ اگـر با نیروی بیـرونی شکســته شود،پایان زندگیسـت و اگر با نیــروی داخلی شکسته شود، آغاز زندگیست ، همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل میگیرد.
درون خود را بشکن تا شخصـیت جدیدت متولد شود ، آنگاه خودت را خواهی دید.
تلنگر...
کودکت را از جهنم نترسان،
ذات او را پاک پرورش بده..
وعده ی بهشت به او نده،
به او بیاموز خوب بودن
لازمه ی انسانیت است!