بی خودی با خدا کشتی نگیرید!
مرحوم دولابی ره :
یک سال تمام مزارع را ملخ خورد و برای اینکه نکنه با دیدن صحنه از مقدرات الهی مکدر شوم ، حتی به سر مزرعه ام هم نرفتم .
یکی از پیرمردهای ده به من گفت : وقتی هم که کارها خراب شده، باز هم فکرش را نکن و بگیر بخواب.
وقتی هم که خراب شده،ظاهرش خراب شده،باطنش درست است.
این ملخ هایی که خورده اند،لشکریان خدا بوده اند.
به امر الهی مزارع را خورده اند. خدا هم آنچه اراده کرده جز خیر نیست؛ منتهی صورت ظاهرش با خواسته ها و تشخیص های ما تعارض دارد…
وقتی صورت ظاهر کارها خراب شد باز هم فکرش را نکن و برو بگیر بخواب. اگر فکرش را بکنی، غصّه بخوری، تقلاّ کنی تو که زورت نمی رسد..
حالا می خواهی غصّه بخوری؟ اگر اعتماد و حسن ظن به مقدّرات الهی را نداری، لااقل بفهم که غصّه خوردن فایده ندارد.
رفیق من که افتاد مُرد، هزاری هم من بالای جنازه اش گریبان چاک دهم، زنده نمی شود.
ثروت من آتش گرفت و سوخت، آن قدر معرفت ندارم که بگویم: خدا این کار را کرد و خیر من در این بود.
چه خوب شد که ثروت من سوخت و از بین رفت.
هنوز به این معرفت نرسیده ام، اقلّش این است که بفهمم اگر بنشینم و زانوی غم بغل بگیرم و غصّه بخورم، چیزی حل نمی شود. ثروت سوخته ی من دوباره درست نمی شود. بی خودی چرا غصّه بخورم؟ برو بگیر بخواب.
پس بی خودی انسان با خدا کشتی نگیرد و تسلیم مقدّرات الهی باشد….
از مبحث تسلیمِ شرح کتاب مصباح الهدی