باز هم مرا بپذیر
باز هم مرا بپذیر
به نام خداوند مهربان، باز هم مرا بپذیر ،بپذیر به حضور گرامیت که تو بخشاینده مهربانی .
الهی میدانم که به درونم آگاهی وبه آشکارم دانا .می دانم که باید گناه نکنم ،می دانم شیطان دشمن من است ،می دانم عمرم در گذر است واین نفسها هرگز باز نخواهد گشت .
خدای عزیزم ،خیلی چیز ها می دانم اما چه کنم که فراموش کارم ،این چه وجود آسمانی است که با رسوخ شیطانی به درونش تبدیل به مرداب ومنجلاب شده.
قلبم را میبینم ،زنگار گرفته که هر چه آن را بسابی انگار تار وپودش زنگ وغبار است دلم را میبینم که باید عاشق می شد اما عاصی شد.
الهی !فقط به خودت پناه می برم ،باید آزاد شوم ،روحم می تواند پرواز کند انگار که بالهایش شکسته شده ،گناه گناه بالهایش را شکسته .
کتاب توبه را خواندم ،نوشته بود توبه هر شخصی به خود و مرتبه وجودیش بستگی دارد.
فرد معمولی از کناه توبه می کند ،خاصان از مکروهات وخاص الخاص از غفلت ،چه می شد اگر من گنهکار هم زمانی از غفلتم توبه می کردم ونه از گناهم.
چه می شد من هم مانند خیلی از علما در قنوت نماز شبم دعای ابوحمزه ثمالی می خواندم ودر سجده هایم کمیل ومی توان به آنجا رسیدفقط باید گناه نکرد.
خدا لعنت کند شیطان نا بکار را. حس می کنم چون عاشق نیستم ورابطه دوستانه وعاشقانه با محبوب ندارم و بیهوده ام وزندگی ام عبث می گذرد اصلا وجود یک انسان بدون عشق معنا ندارد.
الهی آنقدر گناه وجودم را گرفته و چهره ام را کدر وسیاه نموده که خجالت می کشم دعا کنم.
دوست دارم دوستیمان را به خاطر بی وفایی من نشکن وخودت کمک کن که غیرتمند وبا وفا بمانم .
آید ان روز که پرواز کنم تا بردوست.
(دلنوشته طلبه شهید چراغی )