تحمل همسربداخلاق
در وادي يابس چه گذشت؟
ابوبصير مي گويد:
از امام صادق (علیه السلام) در مورد سوره والعاديات پرسيدم، امام (علیه السلام) فرمود: اين سوره در ماجراي وادي يابس (بيابان خشك) نازل شده است. پرسيدم: قضيه وادي يابس از چه قرار بود.
امام صادق عليه السلام فرمود:
- در بيابان يابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، با هم عهد و پيمان محكم بستند كه تا آخرين لحظه، دست به دست هم دهند و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام را بكشند.
جبرئيل جريان را به رسول خدا صلي الله عليه و آله اطلاع داد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله نخست ابوبكر و سپس عمر را با سپاهي چهار هزار نفري به سوي ايشان فرستاد كه البته بي نتيجه بازگشتند.
پيامبر صلي الله عليه و آله در مرحله آخر علي عليه السلام را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوي وادي يابس رهسپار نمود. حضرت علي عليه السلام با سپاه خود به طرف بيابان خشك حركت كردند.
به دشمن خبر رسيد كه سپاه اسلام به فرماندهي علي عليه السلام روانه ميدان شده اند. دويست نفر از مردان مسلح دشمن به ميدان آمدند. علي عليه السلام با جمعي از اصحاب به سوي آنان رفتند. هنگامي كه در مقابل ايشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسيده شد كه شما كيستيد و از كجا آمده ايد و چه تصميمي داريد؟ علي عليه السلام در پاسخ فرمود:
- من علي بن ابي طالب پسر عموي رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم، شما را به شهادت يكتايي خدا و بندگي و رسالت محمد صلي الله عليه و آله دعوت مي كنم. اگر ايمان بياوريد، در نفع و ضرر شريك مسلمانان هستيد.
منع ازواجبات دینی
سوال:
اگر شوهر زن را از انجام واجبات دینی منع کند، آیا زن می تواند وی را ترک کند؟
پاسخ:
آیت الله خامنه ای:
اگر برای عمل به تکالیف شرعی، راهی جز خروج از منزل شوهر نباشد، می تواند منزل را ترک کند.
آیت الله مکارم:
اگر مخالفت او با انجام واجباتی که ضروری دین هستند به انکار خدا و رسول برگردد چنانچه حال او حال عادى باشد، از اسلام بیرون رفته است و همسرش باید از او جدا بشود و نیازی به طلاق ندارد. ولی اگر شوهر منکر نباشد و امر به معصیت یا ترک واجبات نماید، زن در این امور نباید از او اطاعت نماید اما نباید او را ترک کند.
آیت الله سیستانی:
اگر ماندن در خانه مستلزم گناه باشد يا موجب حرج و مشقت زياد باشد يا خوف و خطرى در بين باشد مى تواند خارج شود و برنگردد.
آیت الله شبیری زنجانی:
اگر برای انجام وظایف شرعی راهی جز ترک وی نباشد باید ترک کند.
آب چشمه هم شوربود؟
استادی شاگردان خود را برای گردش تفریحی به کوهستان برده بـود ، بعد از پیاده روی طولانی همـه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند
استـاد به همـه آنها لیوانی داد و از آنهـا خواسـت قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک داخل لیوان بریزنـد . شاگردان هـم ایــن کار را انجــام دادنــد
، ولی هیـچ یک نتوانستند آب را بنوشند ، چــون خیلی شور شده بود.
سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخـت و از آنها خواست از آب چشمه بنوشند و همـه از آب گوارای چشمه نوشیدند . استــاد پرسید آیا آب چشمــه هــم شــور بود؟ همــه گفتند نه ، آب بسیار خوشطعمی بود.
استاد گفـت رنج هایی که در ایـن دنیا برای شمـا در نظــر گرفته شده است نیز همین مشــت نمک است نه کمتر و نه بیشتر.
این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج ها را در خــود حل کنید پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج ها فایــق آیید.
تلنگر...
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓـــــﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریت های
ﺳﻮﺧـﺘﻪ می مانند ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ میخـواهی
ﺑﮑﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑـﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷـﻦ نمـی شونـد
ﻓﻘـﻂ ﺳﯿﺎﻫـﯽ ﺁﻧﻬـﺎ ﺩﺳـﺘـﺖ ﺭﺍ ﺁﻟـــﻮﺩﻩ
میکند…
ﺭﻭﺯﻫـﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬـﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ زنــدگی
را رنگــی تازه بزن . قـدر لحـظه_ئ ها
را بدانــیم.
ترس از خالی شدن خزانه
پادشـاه ﻓﺮﻣـﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮﮐـﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤــﺎنه ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨـﺪ . روزی ﺩﺭ حالی که ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﻐـﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ.
شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿـﺪ ، ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘـﻮﻥ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺛﻤﺮ ﺩﻫﺪ ، ﺗـﻮ ﺑﺎ ﺍﯾـﻦ ﺳـﻦ ﻭ ﺳـﺎﻝ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺍﻣﯿـﺪﯼ ﻧﻬـﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔــﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨـﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣـﺎ میکاریم ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧـﺪ . سلطان ﺍﺯ ﺟــﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣــﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣــﺪ ﻭ ﮔﻔــﺖ ﻭﺍﻗﻌـﺎ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ لبخنـدی زد . شــاه ﮔﻔــﺖ ﭼـﺮﺍ میخندی؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮ میدهد ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘـﻮﻥ ﻣــﻦ ﺍﻻﻥ ﺛﻤــﺮ ﺩﺍﺩ . باز ﺩﺳﺘــﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ . پادشاه ﮔﻔﺖ ﺍین باﺭ ﭼـﺮﺍ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺯﯾﺘـﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺛﻤـﺮ میدهــد ﺍﻣــﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣــﻦ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺛﻤـﺮ ﺩﺍﺩ پادشاه مجددا ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﻭﺭ ﺷـﺪ . پرسیدند چرا با عجله میروید؟
گفــت نود سال زندگی با انگیزه و هدفمند ، از او مــردی ساختــه که تمــام سخنانــش سنجیــده و حکیمانه اســت ، پس لایق پــاداش اسـت . اگر می ماندم خزانهام را خالی میکرد.
امتحانم چیه؟
قهر و آتشی
امام علی علیه السلام در جمعی فرمودند:
اعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفنا
پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت خواهند شد.
“عبدالله بن کواء” پرسید:
آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت میشود، وجود دارد؟
امام علی پاسخ دادند:
آری، و آن گناه “قطع رحم” و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب هلاکت زودرس میشود.
چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می شوند، و همین کار موجب می شود که خداوند به آنها روزی می رساند؛
و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب میشود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد.
اصول کافی ، ج ۲، ص ۳۴۷
احکام بانوان
سوال:
آیا لازم است رابطه نامشروع یک زن شوهردار را به شوهرش اطلاع داد؟
پاسخ:
آیت الله خامنه ای:
اگر در جلو گيری از حرام تأثيری داشته باشد بايد از باب نهی از منکر اطلاع دهيد. و صرف آنچه که به عنوان دردسر مطرح می شود مانع از اين نمی تواند باشد.
آیت الله مکارم شیرازی:
از بازگو کردن آن نزد دیگران خوداری کنید ولازم است با زبان خوش توأم با ادب و احترام او را ارشاد کرد. در صورت ضرورت ایشان را تهدید لفظی نمائید (مثلا بگوئید به والدین و یا به شوهرت اطلاع می دهم و…).
آیت الله شبیری زنجانی:
اگر برای جلوگیری از منکر و گناه راه دیگری نباشد و برای شما حرجی نباشد باید به وی بگویید، مگر اینکه موجب مفسده بزرگتری باشد.
آیت الله وحید:
اگر برای زن، خطر جانی ندارد باید اطلاع دهید.
آیت الله فاضل لنکرانی:
در صورت امکان اول با روش خوب، خود زن را از گناه و ارتباط نامشروع منع کنید و اگر اثر نکرد در صورتی که صد در صد یقین دارید و می توانید برای شوهرش اثبات کنید، از باب اجرای مراتب امر به معروف و نهی از منکر و جلوگیری از فساد اجتماعی، لازم است شوهر او را در جریان بگذارید، اما اگر نمی توانید اثبات کنید نباید چیزی به شوهرش بگوئید.
آیت الله سیستانی:
واجب نيست مگر اين كه نتواند مانع ادامه منكر شود كه در اين صورت اگر خطر قتل نباشد، بايد بگويد.
پندانه
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ …
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ .
ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ …ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ .
دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ
امام علی علیه السلام فرمود:
ناامیدی، صاحب خود را می کشد.
غرر الحکم، ح 6731
حقیقت آتش جهنم
آتش ازکجادرخانه ام افتاد؟
شخصی هیــزم فقیران را به قیمــت بسیار ارزان مــیخریــد و آنهــا را بـه قیمــت بسیــار گــران به ثروتمندان و مردم میفروخت.
روزی پیرمرد دانایی او را نصیحـت کرد و گفــت به مردم ظلم مکـن که نفریــن آنان تو را نابــود خواهد کرد ..
آن شخص از نصیحت او رنجیــد و توجه نکرد و به ظلم خود ادامــه داد . تا اینکه یک شـب آتـش در انبار هیزمش افتاد و همه دارایی که داشـت نیز سوخت.
اتفاقا همان پیرمرد از آنجا میگذشت نگاهی کرد و دید فروشنده هیزم ها به دوستان و اطرافیان خود میگفت نمیدانم این آتـش از کجا در خانه ام افتاد؟
پیرمرد گفت از دل فقیران و آه درویشان
جرعه ای ازکلام شهید
به نماز سید که نگاه میکردم،
ملائک را میدیدم که در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند.
رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز…
گفتم: «نمیدانم چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.»
به چشمانم خیره شد:
«مواظب باش! کسی که سر نماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلا جمع نخواهد شد.»
کتاب همسفر خورشید
علل گرایش مردم به بی دینی
مذهب که می بایست دلیل هدایت و پیام آور محبّت باشد، در اروپا به این صورت درآمد که مشاهده می کنیم. تصوّر هر کس از دین و خدا و مذهب، خشونت بود و اختناق و استبداد. بدیهی است که عکس العمل مردم در مقابل چنین روشی جز نفی مذهب از اساس و نفی آن چیزی که پایه اوّلی مذهب است، یعنی خدا، نمی توانست باشد.
از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می سازد و افراد را ذی حقّ می کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرّفی می کند.
هر وقت و هر زمان که پیشوایان مذهبی مردم- که مردم در هر حال آنها را نماینده واقعی مذهب تصوّر می کنند- پوست پلنگ می پوشند و دندان ببر نشان می دهند و متوسّل به تکفیر و تفسیق می شوند، مخصوصاً هنگامی که اغراض خصوصی به این صورت در می آید، بزرگترین ضربت بر پیکر دین و مذهب به سود مادّیگری وارد می شود.
در تاریخ فلسفه سیاسی می خوانیم که آنگاه که مفاهیم خاصّ اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مسأله حقوق طبیعی و مخصوصاً حقّ حاکمیت ملّی به میان آمد و عدّه ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقّی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود، این عدّه در استدلالهای خود برای اینکه پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبداد مآبانه خود پیدا کنند، به مسأله خدا چسبیدند و مدّعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسؤول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسؤول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسؤول اند و وظیفه دارند.
علل گرایش به مادیگری، ص157
بگولااله الا الله...
فضيل عياض شاگــرد درس خوان و جــوانش به حال مرگ افتــاد ، بالاى سرش آمد و به او گفـت بگو لااله الاالله . گفـت هم نمی گويم و هـم بيزارم از اين چيزى كه تو می گويى
فضيل گفت قرآن بياوريد تا سوره مباركه يس را بخوانم ، شايد گرهش باز شـود ، پيغمبر صل الله علیه و آله فرمود لكلّ شى ء قلب و قلب القرآن يس . شاگرد گفت نخوان ، مـن از شنيدنش زجـر می كشم و مرد
استاد غـرق در تعجب شد . خيلى پی جو شد كه چه چيزى باعث شد كه اين شاگرد درس خوانده و با معرفــت ، هنگام مـرگش به ايـن بلا دچـار شد و بی دين مُرد
خيلى در فكر بود ، تا يك شــب در عالم رؤيا ديد كه روز قيامــت شـده است. شاگردش را ديـد كه در آتش است . گفـت چه شـد وضــع تو به اينجا كشيد؟ گفت من دچـار سه گناه بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت.
اول حسـود بودم ، هيـچ نعمتـى را براى ديگرى تحمل نداشتم ببينم . دوم من دو بهم زن بودم و میان این و آن را خراب میکردم . سوم من سالى يـك بار مشـروب می خـوردم اگـر توبـه كـرده بودم ، به اين بلا دچار نمی شدم.
فرقه یمانی(قسمت آخر)
ابزار رسانهای و وابستگی به استکبار
ابزار رسانهای توسط فرقه یمانی بهخوبی استفاده میشود و پیروان این فرقه در استفاده از انواع رسانههای دیجیتال مهارت قابلتوجهی دارند، به شکلی که احمد اسماعیل گاطع توسط مردم به مدعی فیسبوکی نیز شهرت دارد! این فرقه با بهرهگیری از فعالان رسانه و مستندسازان سعی در القاء تفکر مسموم خود دارد و یکی از افرادی که در این رابطه نقش مهمی برای این فرقه بازی کرده است فردی به نام «عبدالله هاشم» است.
وی با ساختن چند ویدیواسلاید و مستند پیرامون فراماسونری و ظهور امام زمان(عج) بانام «ارایول» چهره شد. عبدالله هاشم به سهو در برنامهای رسانهای به مردم ایران شناسانده شد، اما بعد از مدتی مشخص شد وی مبلغ فرقه الیمانی است. جالب اینجاست عبدالله هاشم از حامیان احمد یمانی بوده اما درعینحال مرید فرقه صهیونیستی رائیلیان است و تصاویر وی در بازدید از مرکز این فرقه در اسرائیل منتشر شد.
در دو سال گذشته فرقه یمانی با کمک سرویسهای خارجی اقدام به گسترش فعالیت خود در عرصه رسانه کرده و در این راستا شبکه رادیویی را نیز در آمریکا در اختیار گرفت و زمان راهاندازی اعلامیهای را نیز منتشر کرد: «به فضل الله تبارکوتعالی صبح امروز چهارشنبه 3آبان1391 برابر با 24اکتبر2012 ساعت 6 بامداد کانال رادیویی انصار امام مهدی(ع) به مشارکت و کمک انصار امام مهدی(ع) در آمریکا و کانادا افتتاح شد.» همچنین این فرقه توانست شبکه ماهوارهای خود را نیز راهاندازی کند.
منابع:
1.روایت از سفینه البحار به نقل از حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ۱۳۷۶، ج 10، ص 617.
2. غیبه نعمانی، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 75
3. حیدری آل کثیری، محسن؛ حیدری چراتی، حجت، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
4. علیاکبر مهدی پور، بررسی چند حدیث شبههناک، فصلنامه انتظار، شماره 14.
5.حیدری آل کثیری، محسن، بررسی جریان جدید مدّعی یمانی (احمدالحسن)، مجله انتظار شماره 34، بهار 1390.
جرعه ای ازکلام شهید
حاج حسین یکتا :
هرچقدر به بالای قله ظهور نزدیک میشیم، هوا کم میشه!
دیگه به شُش هرکسی نمیسازه!
بی هوا میخرن، بی هوا میبَرَن، بی هوا میاد،
خیلی حواستونُ جمع کنید ؛
میزان هوای نَفسِ …
دائم باید بری تو آپاراتی خدا ؛ اگه غرور گرفتی،بادِت خالی شه،
اگه پنچر شدی بادِت کنن؛
وضعیت زنان و حجاب در عصرهخامنشیان
ویل دورانتدر جلد اول تاریخ تمدن صفحه ی 552 راجع به ایرانیان قدیم می گوید:
پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در طبقه ی ثروتمندان تنزل پیدا كرد. زنان فقیر چون برای كاركردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ كردند ولی در مورد زنان دیگر گوشه نشینی زمان حیض كه برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا كرد و سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد كه آشكارا با مردان آمیزش كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند. در نقشهایی كه از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.