اولين مؤ ذن
جبرئيل ، اولين مؤ ذن
در تفسير على بن ابراهيم از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود: پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: وقتى به معراج رفتم و به سدرة المنتهى رسيدم … ناگاه مشاهده كردم فرشته اى اذان مى گويد: آن فرشته اى اذان مى گويد: آن فرشته در آسمان قبل از آن شب ديده نشده بود.
فرشته گفت : الله اكبر، الله اكبر. خداوند فرمود: بنده ام راست مى گويد؛ من بزرگترم (از آنكه به وصف در آيم ).
او گفت : اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان لا اله الا الله . باز خداوند فرمود:
راست مى گويد، خدايى جز من نيست .
ادامه داد: اشهد ان محمدا رسول الله ، اشهد ان محمدا رسول الله . فرمود: راست مى گويد، محمد بنده من و پيامبرى است كه او را برگزيده ام .
گفت : حى على الصلوة ، حى على الصلوة . فرمود: راست مى گويد بنده ام دعوت مى كند به دستور واجبم ، هر كه با رغبت و ميل به اميد ثواب بسوى اين دستور بشتابد كانت كفارة لما مضى من ذنوبه نماز كفاره گناهان گذشته او است .
باز فرشته گفت : حى على الفلاح ، حى على الفلاح . خداوند فرمود: آرى ، نماز صلاح و نجاح و فلاح است .
پس از آن من امامت ملائكه را عهده دار شدم و نماز جماعتى با فرشته ها خواندم . چنانكه قبلا امامت انبياء را در بيت المقدس كرده بودم .
اما اذان جبرئيل كه قبل از سدرة المنتهى گفته شد چنين است : پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود جبرئيل در شب معراج مرا به محلى رسانيد، پرسيد: مى دانى در كجا هستى ؟ گفتم : نه : اينجا بيت المقدس است ؛ بيت الله اقصى . در اينجا حشر و نشر است . جبرئيل در بيت المقدس بپا ايستاد و انگشت سبابه دست راست خود را در گوش راست نهاد و شروع به گفتن اذان نمود، دو جمله دو جمله (يعنى مثلا الله اكبر، الله اكبر كه در آخر آن دو بار گفت حى على خير العمل اذان كه تمام شد اقامه را شروع كرد، باز دو جمله دو جمله ، اقامه را نيز پايان داد و در آخر آن دو مرتبه گفت : قد قامت الصلوة انبياء دعوت جبرئيل را لبيك گفتند و چهار هزار و چهارصد نفر از انبياء جمع شدند و هر كدام در محل خويش در صفى ايستادند. من چنين پنداشتم كه جبرئيل اقامه نماز خواهد كرد. اما وقتى صف ها مرتب شد، بازويم را گرفت و گفت : يا محمد! پيش برو و بر برادران خويش نماز بگزار. تو خاتمى و خاتم بر مختوم (كسانى كه پيش از تو آمده اند) مقدم است .
پس اولين اذان توسط جبرئيل در بيت المقدس و اذان دوم توسط فرشته مخصوص در سدرة المنتهى گفته شد. باور كردنى نيست چنين شعارى با جملاتى كه فقط مى تواند انشاء و ابداع خدا باشد (كه از طريق وحى بوسيله پيك بزرگ خداوند، جبرئيل ، به ما مسلمانان ارزانى شده ) با خواب عبدالله بن زيد و… ابداع گرديده باشد.
اذان و اقامه در اسلام ، موسى خسروى
جانم فدای رهبر
پندى كوتاه از نهج البلاغه
و اكرم عشيرتك… -نامه /31 .
اقوام و خويشاوندانت را گرامى و عزيز بدار.
شرح:
امام عليهالسلام، در اين جمله زيبا و پر معنى، ما را به حفظ و رعايت((صله رحم)) دعوت كرده است.
درباره((صله رحم)) در قرآن و روايات اسلامى، سفارش فراوانى شده است. تا جاى كه ترك آن - يعنى بجا نياوردن صله رحم - از گناهان بزرگ به شمار آمده است.
معناى((صله رحم)) آن است كه: انسان، با اقوام و خويشاوندان خود، مناسبات و رفت و آمدهاى سالم و صميمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرامى، به ديدار و احوال پرسى آنها برود، در حل مشكلات و رفع گرفتاريهاى آنان شركت كند و هنگامى كه آنها مشكل و نيازى داشته باشد، از كمك كردن به آنها خوددارى نورزد.
در اين باره، امام عليهالسلام، با زيباترين و مؤثرترين بيان، ما را، بيش، به اهميت و ارزش معاشرت با خانواده و خويشاوند، متوجه نموده است.
طبق فرموده امام عليهالسلام، خويشاوندان، همانند پر و بالى هستند كه ما، به كمك آنها قدرت پرواز پيدا ميكنيم و مىتوانيم به آسانى به سوى هدفهاى خود برويم. در حاليكه بدون داشتن پروبال يعنى بدون داشتن خانواده دلسوز و مهربان و يارى دهنده قادر به پرواز نخواهيم بود و به اين زوديها، به هدفهاى خود نخواهيم رسيد.
از نظر ديگر، ما همچون شاخه و برگ درختى هستيم، كه ريشههاى آن را، اقوام و خويشاوندان ما تشكيل ميدهند، و در حقيقت، اصالت و پابرجايى ما، به آنها بستگى دارد. و همچنين، خويشاوندان همانند دستهاى ما هستند، كه بوسيله آنها، دشمنان را از خود دور ميسازد، و نيز، هدفهاى خود را به چنگ مىآوريم.
به اين ترتيب، اگر ما با خانواده و خويشاوندان خود رفت و آمد داشته باشيم، و با مهربانى و نيكدلى و صميميت معاشرت كنيم، هميشه در جريان كارها و مشكلات و مسائل زندگى يكديگر خواهيم بود، و در هنگام گرفتاريها، به كمك همديگر خواهيم شتافت و از نيروهاى يكديگر، براى حل مشكلات و سازندگى در راه زندگى يكديگر، كمك خواهيم گرفت .
و البته، اينها همه به شرطى درست خواهد بود، كه براى رفت و آمد و صميميت و كمك خواهى، خويشاوندان مؤمن و متدين و با تقواى خود را انتخاب كنيم. چون خويشاوندى كه دين و ايمان محكم و تقواى اسلامى نداشته باشد، جز ضرر و زيان و ايجاد ناراحتى و گرفتارى بيشتر، تأثيرى در زندگى ما نخواهد داشت
پندهاى كوتاه از نهج البلاغه ،هئيت تحريريه بنياد نهجالبلاغه
الهی
الهی!
ماچشم امید به رحمت توبسته ایم ! ما را از یاد خود غافل منما!
ببخشید مولا جان
ببخشیدمولاجان که آنقدر غرق دنیا و زرق وبرق آن شدیم که یادمون رفته عید اصلی زمانیه که شما ظهور کنید .
ببخشید مولا جان که به جای خانه تکانی دلها برای ظهور شما فقط فکر خانه تکانی منازل دنیاییمان هستیم.
ببخشید مولاجان مه به فراهم کردن مقدمات آمدن شما به فکر خرید های بی فایده و اسرافی خودمان هستیم.
ببخشید مولا جان که فکر همه چیز هستیم جز به فکر شما.
ببخشید مولا……..ببخشید ……..
یک دعای سازنده
فضل بن يونس مى گويد: امام كاظم (ع ) به من فرمود؛ اين دعا را بسيار خوان :
(اللهم لا تجهلنى من المعارين ، و لاتخرجنى من التقصير)
:(خدايا مرا از كسانى كه ايمان عاريه اى دارند قرار مده ، و مرا از تقصير بيرون مبر)
عرض كردم : معنى ايمان عاريه (ناپايدار) را دانستم ، ولى معناى ؛ (مرا از تقصير بيرون مبر) چيست ؟
فرمود:هر كارى را كه براى خدا انجام مى دهى ، خود را در آن ، مقصر بدان ، زيرا همه انسانها در مورد اعمالشان ، بين خود و خدا، مقصر مى باشند.
داستانهاى اصول كافى ، محمد محمدى اشتهاردى
جانم فدای رهبر
هفت سین
آشنایی با معنی سین های هفت سین
رسم و باوری کهن وجود دارد که همهی اعضای خانواده در موقع تحویل سال نو، در خانهی خود در کنار سفرهی هفتسین گرد هم جمع میشوند. این سفره در بیشتر خانهها تا روز سیزده فروردین گسترده است. در سفرهی سفید رنگ هفتسین كه نماد گستردگی جهان، پاكی و سفید بختی است و معمولا آن را روی فرش پهن میكنند، هفت سینی گذاشته و در هر یك اقلامی قرار میدهند كه با حرف (سین) شروع شده و هر یك نماد مفهومی است كه ریشه در فرهنگ ایرانیان دارد. عدد 7 عدد نامیرایی، جاودانگی و كمال است و برای ایرانیان جایگاه ویژهای دارد.
اجزای سفرهی هفتسین:
* قرآن مجید: نشانه استواری ایمان، زینتبخش سفره نوروزی مسلمین است كه پس از تحویل سال همه آن را بوسیده و چند آیهای برای تبرك میخوانند.
* آینه: نماد جهان بیپایان و بارگاه خداوندی است.
* شمع: به تعداد اعضای خانواده برای آرزوی شادی و روشنایی زندگی آنهاست. شعله افروخته نماد روشنایی جاودانه است.
* جامی پر از آب با چند قطره گلاب: نشانه تازگی و نماد باروری و وجود زندگی. چند برگ نارنج به نشانه آرزوی سرسبزی روی آب شناور است. وجود نارنج شناور در آب، نماد شناوری زمین در كیان است.
* كوزهای پر از آب: نشانه درخواست باران و فراوانی آب است.
* ماهی قرمز: در تنگ بلورین، نماد روزی حلال.
* تخم مرغ رنگ شده: نشانه رنگارنگی نژادهای مختلف بشری و تاكید بر این كه بنیآدم اعضای یكدیگرند.
* نان: بنیاد تغذیه است و در سفره نشانه بركت و روزی است.
* گندم: نماد روزی، فراوانی و بركت.
و سينهای زير:
سين يكم، سنجد:
سنجد نشانهی سنجيده عمل كردن و خردورزی است، میگويند اول چيزی كه خداوند خلق نمود عقل بود. شايد كمتر ملتی را بيابيد كه به اندازهی ايران در سابقهی حكمتهای خود تاكيد بر خردوزی داشته باشند.
سين دوم، سيب:
سيب ميوهی سلامتی است و مشهور به ميوهی بهشتی است، در احاديث ما آمده است “خوردن سيب شما را از پزشك بینياز میكند". اين موضوع در ادبيات جهانی هم جايگاه مناسبی دارد.
سين سوم، سبزه:
سبزه نشان طبيعت و نشان طراوت، سادگي و ايثار است. درخت سبز آفتاب را تحمل كرده و سايهی خود را به بشر تقديم میكند. سبزه و به طور كلی گياهان، مايهی دوام حيات موجودات هستند.
سين چهارم، سمنو:
سمنو سمبل قدرت و شجاعت است. سمنو را غذای مرد آفرين میگفتند. اين غذا از جوانهی گندم درست میشود و تمام حكمت آن نيز در همين است.
سين پنجم، سير:
در مورد سير حكمتهای بسيار متفاوتی نقل شده است، هرچند امروزه برخي سير را دوست ندارند اما فوايد اين خوراكی در كنترل و مهار امراض و بيماریها از لحاظ علم پزشكی بر كسی پوشيده نيست. برخی سير را در سفرهی هفتسين نشان كرامت میدانند. برخی سير را به نشان گندزدايی و پاكيزگی محيط زيست در سفره قرار میدهند اما در اکثر فرهنگهای ايرانيان، برای سیر نقش محافظتکننده از شر قائل بودند و از سير به عنوان نگهبان سفره ياد كرده اند.
سين ششم، سركه:
سركه نشان از جوش و خروش است. طبيعت اسيدی سركه در خاك را همگان ديدهاند و از اين رو برای ياد دادن پذيرش ناملايمات بر سفره میگذارند. در ادبيات ما هم آمده است كه سركهفشانی كردن برای خاموش كردن آتش خشم است.
سين هفتم، سكه:
در آداب نوروزی، سكه نشان ثروت و دارايی است. لحظهی تحويل سال فرصت مناسبی است برای طلب رزق و روزی حلال از خداوند.
** پیشاپیش آعاز سال نو رابه همه هموطنان عزیز تبریک عرض کرده و
آرزوی سالی پر خیرو برکت را برای همگان ازدرگاه خداوند یکتا داریم**
مراقب باش
در محضراستاد
نجات از مرگ ناگهانى
روزى منصور دوانيقى - خليفه عباسى كسى را به سراغ امام صادق عليه السلام فرستاد. هنگامى كه حضرت نزد وى آمد، او را در كنار خود نشانيد.
سپس چند بار صدا زد محمد را پيش من بياوريد! مهدى را نزد من بياوريد! و مرتب تكرار مى كرد.
به منصور گفتند:
هم اكنون مى آيد، وقتى كه مهدى آمد منصور رو به امام كرده ، گفت :
آن حديثى را كه درباره صله رحم نقل كردى دوباره بگو تا فرزندم مهدى نيز بشنود.
امام فرمود:
آرى ! پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول خدا روايت كرد كه آن حضرت فرمود:
مردى كه از عمرش سه سال مانده اگر صله رحم كند خداوند سى سال مانده قطع رحم كند، خداوند به خاطر قطع رحم عمر سى ساله او را سه ساله مى كند.
سپس اين آيه را خواند: يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب
منصور: اين حديث نيكو است ولى منظورم اين حديث نيست .
امام : آرى ! پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول خدا(ص ) نقل كرد كه فرمود:
صله رحم خانه ها را آباد مى كند و عمرها را فزونى مى بخشد، اگر چه بجاى آورندگان مردمان خوبى نباشند.
منصور: اين هم حديثى است ، لكن منظورم اين حديث نيز نيست .
امام : صله رحم حساب - روز قيامت - را آسان مى كند و از مرگ بد، ناگهانى حفظ مى نمايد.
منصور: آرى ! منظورم همين حديث بود.
هدف منصور اين بود كه مى خواست اين حديث را فرزندش بشنود و نسبت به صله ارحام مواظب رفتار خود گردد.
داستانهاى بحارالانوار جلد 4 ، محمود ناصرى
آقا جان نیاید روزی که شما نباشید....
قصه برده سخن چين
قصه برده سخن چين
مردى بنده اى را فروخت و به مشترى گفت : عيبى ندارد جز سخن چينى ، مشترى گفت : باشد، من راضى هستم ، پس او را خريد، بنده و غلام مدتى را آنجا ماند، بعد رفت پيش همسر مولايش و گفت : شوهر تو، تو را دوست ندارد و مى خواهد مخفيانه تو را رها كند پس يك تيغى بگير و از پشت سر او چند تار موئى بتراش و بياور تا من سحر و جادو كنم تا او تو را دوست بدارد، سپس رفت پيش مولايش و گفت : زن تو، براى خودش دوست گرفته ، و مى خواهد تو را بكشد پس خود را به خواب در آور، تا بفهمى ، پس مرد خود را به صورت خواب در آورد، زن با تيغ آمد، مرد خيال كرد زن مى خواهد او را بكشد، پس بلند شد و زنش را كشت ، پس خويشاوندان زن آمدند و اين مرد را كشتند و جنگ بين دو طائفه در گرفت و ادامه پيدا كرد.
گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز، حاج شيخ مرتضى احمديان
مراسم عزاداری حضرت زهرا (س)
عبرتی از تاریخ
بخت النصر
يعقوبى مى گويد:
بخت نصر پادشاه بابل به اورشليم آمد و در بنى اسرائيل كشتار كرد و اسيرشان نمود و آنها را به زمين بابل برد و سپس به زمين مصر حمله كرد و فرعون لنگ پادشاه آن را كشت . بخت نصر تورات و آنچه از كتابهاى پيغمبران در هيكل بود همه را گرفت و در چاهى نهاد و آتش در آن افكند و از خاك ، انباشته ساخت .
ارمياى پيغمبرى هم در اين زمان بود و چون از رسيدن بخت نصر آگاه شد، تابوت سكينه را برداشت و آن را در غارى كه هيچ كس آگاه نبود نهاد و از بخت نصر جز ارمياى رهايى نيافت .
شماره كسانى كه بخت نصر به زمين بابل كوچ داد، هيجده هزار نفر بود كه هزار نفر پيغمبر در ميان آنها بود و پادشاه شان ((يحنيا)) پسر يهوياقيم بود و يهوديهاى عراق از اينها هستند. گويند: ارمياى پيغمبر گفت :
- خدايا به دادگرى تو بيش از ديگران دانايم ، پس براى چه بخت نصر را بر بنى اسرائيل چيره ساختى ؟
خدايش وحى فرمود:
- من از بندگان گنهكار خود به وسيله بدترين خلق خود انتقام مى گيرم .
پيوسته بنى اسرائيل زير دست بخت نصر گرفتار بودند تا آنكه زنى از آنها گرفت كه او را ((سيحب )) دختر ((سلتايل )) مى گفتند و او خواهش كرد كه بخت نصر بنى اسرائيل را به شهرشان بازگرداند و چون نبى اسرائيل به شهر خود بازگشتند ((زربابل )) پسر ((سلتائيل )) را به پادشاهى برداشتند. و او شهر اورشليم را ساخت و هيكل را از نو بنا كرد و چهل و شش نفر در اين كار بود.
در زمان او، خدا، بخت نصر را به صورت چار پاى ماده اى درآورد و او هفت سال در ميان چارپايان گوناگون مى گشت . آنگاه گفته اند كه خدا توبه اش را پذيرفت و او را به صورت آدمى زنده گردانيد، سپس مرد.
زربابل بود كه تورات و نوشته هاى پيغمبران را از چاهى كه بخت نصر آنها را در آن دفن كرده بود بيرون آورد و آن كتابها را بى آنكه سوخته باشد، همانطورى كه بود، يافت . سپس نسخه هاى تورات و كتابهاى انبياء و احكام و شريعتهاى آنها را دوباره باز آورده و اول كسى بود كه اين كتابها را نوشت.
عبرت هاى تاريخ، وهاب جعفرى
بازدید جامع مدیریت استان
بازدیدجامع مدیریت استان مورخ94/12/16ازمدرسه حضرت فاطمه(سلام الله علیها)شهرستان سقز
حدیثی از بانوی دو عالم
حضرت زهرا (علیها السلام): اَلْبُشْری فی وَجْهِ الْمُوْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبهِ الْجَنَّهَ، وَ بُشْری فی وَجْهِ الْمُعانِدِ یَقی صاحِبَهُ عَذابَ النّارِ.
فرمود: تبسّم و شادمانی در برابر مومن موجب دخول در بهشت خواهد گشت،
و نتیجه تبسّم در مقابل دشمنان و مخالفان سبب ایمنی از عذاب خواهد بود.
بحارالانوار: ج ۳۷، ص 50
نشست پژو هشی
نشستی پژوهشی با موضوع ” میزان اهمیت و ارزش علم و اخلاق در بین طلاب مورخ94/12/17