عبرتی از تاریخ
بخت النصر
يعقوبى مى گويد:
بخت نصر پادشاه بابل به اورشليم آمد و در بنى اسرائيل كشتار كرد و اسيرشان نمود و آنها را به زمين بابل برد و سپس به زمين مصر حمله كرد و فرعون لنگ پادشاه آن را كشت . بخت نصر تورات و آنچه از كتابهاى پيغمبران در هيكل بود همه را گرفت و در چاهى نهاد و آتش در آن افكند و از خاك ، انباشته ساخت .
ارمياى پيغمبرى هم در اين زمان بود و چون از رسيدن بخت نصر آگاه شد، تابوت سكينه را برداشت و آن را در غارى كه هيچ كس آگاه نبود نهاد و از بخت نصر جز ارمياى رهايى نيافت .
شماره كسانى كه بخت نصر به زمين بابل كوچ داد، هيجده هزار نفر بود كه هزار نفر پيغمبر در ميان آنها بود و پادشاه شان ((يحنيا)) پسر يهوياقيم بود و يهوديهاى عراق از اينها هستند. گويند: ارمياى پيغمبر گفت :
- خدايا به دادگرى تو بيش از ديگران دانايم ، پس براى چه بخت نصر را بر بنى اسرائيل چيره ساختى ؟
خدايش وحى فرمود:
- من از بندگان گنهكار خود به وسيله بدترين خلق خود انتقام مى گيرم .
پيوسته بنى اسرائيل زير دست بخت نصر گرفتار بودند تا آنكه زنى از آنها گرفت كه او را ((سيحب )) دختر ((سلتايل )) مى گفتند و او خواهش كرد كه بخت نصر بنى اسرائيل را به شهرشان بازگرداند و چون نبى اسرائيل به شهر خود بازگشتند ((زربابل )) پسر ((سلتائيل )) را به پادشاهى برداشتند. و او شهر اورشليم را ساخت و هيكل را از نو بنا كرد و چهل و شش نفر در اين كار بود.
در زمان او، خدا، بخت نصر را به صورت چار پاى ماده اى درآورد و او هفت سال در ميان چارپايان گوناگون مى گشت . آنگاه گفته اند كه خدا توبه اش را پذيرفت و او را به صورت آدمى زنده گردانيد، سپس مرد.
زربابل بود كه تورات و نوشته هاى پيغمبران را از چاهى كه بخت نصر آنها را در آن دفن كرده بود بيرون آورد و آن كتابها را بى آنكه سوخته باشد، همانطورى كه بود، يافت . سپس نسخه هاى تورات و كتابهاى انبياء و احكام و شريعتهاى آنها را دوباره باز آورده و اول كسى بود كه اين كتابها را نوشت.
عبرت هاى تاريخ، وهاب جعفرى