قرآن مهجور
قرآن مهجور
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ اِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
پيامبر (خدا) گفت: پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند.
حضرت امیرالمومنین (ع )ذیل آیه فرمود:
أناالذکرالذی عنه ضلَّ والسبیل الذی عنه مال والایمان الذی به کفروالقرآن الذی إیّاه هجروالدین الذی به کذب والصراط الذی عنه نکبَ.
من همان ذکری هستم که فراموش شد،همان راهی که از آن سرپیچی شد،همان ایمانی که به آن کفر ورزیده شد،همان قرآنی که مهجورماند،همان دینی که تکذیب شدوهمان صراطی هستم که ازآن رویگردانی شد.
المیزان الحکمة-ج1-حدیث1054
کافی-ج8-ص28
رهبر فرزانه انقلاب : تحریمها باید یکباره برداشته میشد؛چرا اکنون بحث رفع تدریجی میشود..
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح دوشنبه 11 مرداد در دیدار هزاران نفر از قشرهای گوناگون مردم استانهای مختلف کشور، مشکلات معیشتی مردم را دغدغه عمیق و مستمر خود خواندند و با تأکید بر تکیه بر ظرفیتهای داخلی به عنوان تنها راه حل مشکلات مردم افزودند: بر جام، به عنوان یک تجربه، بی نتیجه بودن مذاکره با امریکایی ها، بدعهدی آنها و ضرورت بی اعتمادی به وعده های امریکا را بار دیگر ثابت کرد و نشان داد راه پیشرفت کشور و بهبود وضع زندگی مردم، توجه به داخل است نه دشمنانی که مدام در منطقه و جهان در حال مانع تراشی برای ایران هستند.
رهبر انقلاب اسلامی، حضور قشرهای گوناگون مردم از استانها و مناطق مختلف کشور را در این دیدار، نشان دهنده این واقعیت دانستند که مردم ایران با وجود زبانها، قومیتها و مذاهب مختلف، یکپارچه و متحد در تلاشند ایران عزیز را به عنوان الگوی معنوی و مادیِ یک کشور اسلامی به جهان معرفی کنند تا دیگر ملتهای مسلمان با ایستادگی در مقابل سیاستهای اختلاف انگیز و استثماری استکبار، همین مسیر پر افتخار را طی کنند.
ایشان، پیشرفتهای علمی سیاسی و اجتماعی کشورمان را پس از پیروزی انقلاب، در یک ارزیابی منصفانه تحسین برانگیز خواندند و خاطرنشان کردند: ایرانی که در دیکتاتوری پهلوی، «وابسته، عقب افتاده و ذلیل امریکا و انگلیس» بود، اکنون به کشوری عزیز و مقتدر تبدیل شده که قدرتهای بزرگ به چشم یک هماورد منطقه ای به او می نگرند و در تلاشند بر ظرفیتها و امکانات او در منطقه مسلط شوند که البته نمی توانند.
حضرت آیت الله خامنه ای با استناد به تجربه تاریخیِ ایجاد و شکوفایی تمدن اسلامی افزودند: مسیر تبدیل ایران عزیز به یک کشور اسلامی الگو، البته زمانبر است و نیازمند همت و تلاش بی وقفهی مسئولان و ملت میباشد.
گشودن گرفتارى مؤ من
گشودن گرفتارى مؤ من
أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَنْ أَغَاثَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ اللَّهْفَانَ اللَّهْثَانَ عِنْدَ جَهْدِهِ فَنَفَّسَ كُرْبَتَهُ وَ أَعَانَهُ عَلَى نَجَاحِ حَاجَتِهِ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ ثِنْتَيْنِ وَ سَبْعِينَ
رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ يُعَجِّلُ لَهُ مِنْهَا وَاحِدَةً يُصْلِحُ بِهَا أَمْرَ مَعِيشَتِهِ وَ يَدَّخِرُ لَهُ إِحْدَى وَ سَبْعِينَ رَحْمَةً لِأَفْزَاعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَهْوَالِهِ
امام صادق (ع ) فرمود: هر كه از برادر مؤ من گرفتار تشنه كام خود هنگام بى تابيش فرياد رسى كند و او را از گرفتارى نجات دهد و براى رسيدن بحاجتش او را يارى كند، خداى عزوجل بسبب آن عمل 72 رحمت از جانب خود برايش نويسد، كه يكى از آنها بزودى (در دنيا) باو دهد و بسبب آن امر زندگيش را اصلاح كند و 71 رحمت ديگر را براى هراس و ترسهاى روز قيامتش ذخيره كند.
اصول كافى ،ج 3 ص ، 285
ماجراى ازدواج جويبر و ذلفا
ماجراى ازدواج جويبر و ذلفا
جويبر از اهل يمامه بود، هنگامى كه آوازه پيغمبر صلى الله عليه و آله را شنيد، به مدينه آمد و اسلام آورد. طولى نكشيد از خوبان اصحاب رسول خدا به شمار آمد و مورد توجه پيامبر اسلام قرار گرفت . چون نه ، پول داشت و نه ، منزل و نه ، آشنايى ، پيغمبر صلى الله عليه و آله دستور داد در مسجد به سر برد. تدريجا عده اى از فقرا اسلام آوردند و آنان نيز با جويبر در مسجد به سر مى بردند. رفته رفته مسجد پر شد، همه در مضيقه قرار گرفتند. از جانب خداوند دستور رسيد كسى حق ندارد در مسجد بخوابد! پيامبر دستور داد بيرون مسجد سايبانى ساختند تا مسلمانان غريب و بى پناه در آنجا ساكن شوند و آن مكان را (صفه ) ناميدند و به ساكنين آنجا اهل صفه مى گفتند. رسول خدا مرتب به وضع آنها رسيدگى مى كرد و مشكلاتشان را برطرف مى ساخت .
روزى پيامبر اسلام براى رسيدگى به وضع آنها تشريف آورده بود، به جويبر كه جوان سياه پوست ، فقير، كوتاه قد و بدقيافه بود، با مهر و محبت نگريست ، فرمود:
جويبر چه خوب بود زن مى گرفتى تا هم نياز تو به زن برطرف مى شد و هم او در كار دنيا و آخرت به تو كمك مى كرد. جويبر عرض كرد:
يا رسول الله ! پدر و مادرم فداى تو باد! چه كسى به من رغبت مى كند، نه ، حسب و نسب دارم و نه ، مال و جمال ، كدام زنى حاضر مى شود با من ازدواج كند؟
رسول خدا فرمود:
من یک دخترمسلمانم
ضوابط پوشش در دانشگاه های جهان
کشورهای اروپایی و آمریکا که به دنبال پیشرفت علمی کشورخودهستند برای پوشش و روابط مردوزن در دانشگاههای خود ضوابط و قوانین خاصی دارند ام دیگر کشورها را ترغیب به روابط و پوشش بی حدومرز می کنند ، چرا ؟
چه دلیلی جز سرگرم کردن جوانان به مسایل بیهوده وعقب انداختن انها از پیشرفت و علم می توانند داشته باشند ؟
چه دلیلی بهتراز این که دیگر کشورها از لحاظ علمی به آنها وابسته باشند؟
جوانان عزیزما باید قدری بیشتر به این مسئله فکر کنند ،آنها دلسوزمانیستند ، آنها به دنبال منافع خود هستند . چرا وقتی پای علم در میان می آید همه چیزرا منحصربه خود می کنند ؟ اما وقتی پای بی بندوباری و مسایل بی ارزش به میان می آید داد دفاع از حقوق بشرسرمی دهند ؟
دههاچرایی دیگروجود دارد ، کمی فکر کنیم …
در اینجا قوانین تعدادی از دانشگاههای مهم دنیا را بیان میکنیم تا ببینید آنها برای خود چه ارزشی قایل هستند:
- دانشگاه آدامز آمريكا: استفاده ازعینک دودي، آدامس و تنباكو ممنوع است.
دانشگاه ايالتي آدامز آمريكا ضوابط و مقررات خاصي را براي پوشش دانشجويان پسر و دختر در نظر گرفته و دانشجويان نسبت به رعايت اين ضوابط ملزم هستند.
دانشگاه ايالتي آدامز آمريكا (Adams State University) دستورالعملهاي ذيل را براي پوشش دانشجويان دختر و پسر اين دانشگاه در نظر گرفته است:
دانلود کتاب های استاد مطهری
من یک دخترمسلمانم
عفاف جامعه دردست حجاب
زن مظهر جمال و زيبايى و عفاف است و مرد مظهر شيفتگى و مجذوب شدن از آن جهت فرهنگ غنى و ارزشمند اسلام پوشش و حجاب را براى بانوان لازم دانسته است و حجاب را حافظ ارزشهاى والاى معنوى زنان در برابر مردان قرار داده و در طول تاريخ او را از فساد و تباهى و افتادن در دام شهوتپرستان خودپرست نگهدارى نموده است.
نگاه شهوتآميز مردان به زنان و بالعكس از جمله امور نكوهيدهاى است كه پيامبر اسلام(ص) آن را به شدت منع مىكرد و آن را حرام مىدانست همان طورى كه فرمود: «النظر سهم مسموم من سهام ابليس فمن تركها خوفا من الله اعطاه الله ايمانا يجد حلاوته فى قلبه». (1) نگاه شهوتآميز [همراه با لذت جنسى] تير زهراگينى است كه از سوى شيطان به سوى طعمه خويش رها مىگردد، پس هر كس به خاطر ترس از خدا نگاه با شهوت را ترك كند خداوند ايمانى به او خواهد بخشيد كه شيرينى و اثرش را در دلش خواهد ديد.
رسول خدا(ص) در حجة الوداع هنگامى كه آن زن جوان خثعمى به حضورش آمد تا چند پرسش داشته باشد در آن هنگام فضل بنعباس همراه بود زن وقتى سؤالهايش را مطرح نمود پيامبر خدا(ص) به هنگام پاسخ دادن متوجه شد بين آن زن و فضل نگاهى رد و بدل گرديد و زن عوض اينكه مطالب آن حضرت را گوش كند به فضل كه جوان زيبا و نورسى بود متوجه شده در آن وقت رسول خدا(ص) دستخود را به طرف فضل بنعباس دراز كرد و صورت او را به طرف ديگر برگرداند و فرمود فخشيت ان يدخل بينهما الشيطان… (2) ; در نگاه زن جوان و مرد جوان مىترسم شيطان قدم نهد و سبب انحراف آنان گردد.
دانشمندان و علماى بزرگ براى لزوم حجاب به قرآن و احاديث و اجماع و عقل استدلال كردهاند و حدود پوشش را براى مردان و زنان به صورت روشن بيان داشتهاند، ما در اين نوشتار كوتاه از آن جهت كه زن را عنصر اوليه صلاح و رستگارى جامعه مىدانيم و بر آن اعتقاديم كه اگر رستگارى و فلاح در اين قشر عظيم حاكم شود رستگارى و عاقبتبخيرى مردان را بدنبال دارد و بعكس خداى ناكرده چنانچه زنان جامعه فاسد و تباه شدند مجالى براى اصلاح مردان باقى نخواهد ماند. حال به بخشى كوتاه در باره حجاب و پوشش زن مىپردازيم.
قرآن و مساله حجاب
قرآن در باره حجاب مىفرمايد: «قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن الا لبعولتهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنى اخوانهن او بنى اخواتهن او نسائهن … و توبوا الى الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون» (3) ; به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را [از نگاه هوسآلود]فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينتخود را جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار ننمايند و اطراف روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينتخود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان و با پدرشوهرانشان و يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان همكيششان و …. همگى به سوى خداوند باز گرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
مناظره حاکم
مناظره حاکم
حُرِّه دختر حليمه سعديه ، خواهر رضاعى نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله روزى به كاخ حكومتى حجّاج بن يوسف ثقفى ، وارد شد: حجاج از طرز برخورد و حركات او - كه خيلى وزين و بى اعتنا بود- فهميد كه يك زن معمولى نيست .
بعد از اينكه او را شناخت ، از او سؤ ال كرد:تو حُرّه ، دختر حليمه سعديه اى ؟ گفت :بلى .
حجاج گفت : مدتى در انتظار ديدار تو بودم ، زيرا به من خبر رسيده كه تو على را برتر از صحابه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله ى دانى و او را بر ابوبكر، عمر، عثمان ، ترجيح مى دهى ؟حرّه گفت : نه تنها از صحابه ، بلكه از تمام افرادى كه ، از صحابه بهترند، بالاتر و بهتر مى دانم !
حجاج گفت : مقصود خويش را روشن تر بيان كن ، كيست كه بالاتر از اصحاب پيغمبر باشد؟حرّه گفت : بهتر از اصحاب پيغمبر بسيارند، از جمله آدم ، نوح ، لوط، ابراهيم ، موسى ، سليمان و … حجّاج ناراحت شده و گفت : واى بر تو، چقدر ادّعاى بزرگى كردى كه على را از بعضى انبياء بالاتر و برتر شمردى . اگر در اين باره دليل و برهانِ قوى ، اقامه نكنى ، تو را خواهم كشت .
من یک دخترمسلمانم
گذری کوتاه برزندگي حضرت معصومه (س)
زندگي حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ به دو دورة مهم تقسيم ميشود : تولد و كودكي در مدينه , حضرت در راه ايران و قم.
تولد و كودكي در مدينه
حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ يكي از بانوان با فضيلت و با شخصيت خاندان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ ميباشد. پدر بزرگوار او حضرت «موسي بن جعفر» امام هفتم شيعيان ميباشد. مادر گرامي حضرت معصومه «نجمه» مادر بزرگوار امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميباشد. نجمه از بانوان با فضيلت و از اسوههاي تقوا و شرافت و از مخدرات كم نظير تاريخ بشريت است.[1]
درباره زمان تولد و وفات فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ آن چه مسلم است اين است كه زمان تولد آن حضرت پيش از سال يكصد و هفتاد و نه هجري بوده است زيرا بنابر نقل شيخ كليني در شوال 179 هارون الرشيد امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ پدر حضرت معصومه ـ عليه السّلام ـ را از مدينه به بغداد برد و در آن جا در ماه رجب 183 از دنيا رحلت فرمود.[2] و بنابر مدت عمر حضرت معصومه كه از 23 سال كمتر است، نميتواند بعد از سال 179 باشد چون در آن سالها پدرش در زندان بود. پس تاريخ ولادت آن حضرت به طور دقيق مشخص نيست ولي طبق اسناد به دست آمده ولادت آن حضرت را در مدينه در سال 173 نقل ميكنند.[3]
درباره تعداد فرزندان حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ و اين كه چند تن از آنها فاطمه نام داشتهاند اختلاف است. شيخ مفيد تعداد آنان را سي و هفت تن ذكر كرده است؛ نوزده پسر و هجده دختر كه دو تن از دختران، فاطمه نام داشتند. فاطمةالكبري و فاطمة الصغري.[4] حضرت فاطمه معصومه بعد از امام رضا ـ عليه السّلام ـ از ديگر فرزندان حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ فاضلتر و داراي مقامي شامختر ميباشد.
با گذشت ايام، حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ هم دوران خردسالي را پشت سر گذاشت. و در اين سالها محل رشد آن حضرت خانداني بود كه او را با دريايي از علم و معرفت رو به رو ساخت. ولي بيش از ده بهار از عمر شريفش نگذشته بود كه پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسيد و دريايي از غم و اندوه بر قلب شريفش فرو ريخت كه در اين ايام غم و تنهايي، تنها ماية تسلي او برادرش امام رضا ـ عليه السّلام ـ بود كه ناگهان «مأمون» وجود اقدس امام هشتم را از كانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب كرد و به اقامت اجباري در خراسان وادار نموده. حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ دوري يك ساله فراق برادر را تحمل كرد.
حضرت معصومه در راه ايران و قم
برگزاری کلاس اخلاق ویژه کادر و اساتید
برگزاری کلاس اخلاق ویژه کادر و اساتید
به مناسبت سالروز شهادت جانسوز ششمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق(ع) جلسه اخلاقی ویژه کادر و اساتید در مدرسه علمیه حضرت فاطمه (س) سقز برگزار شد.
در این نشست اخلاقی که با حضور رییس هیأت امنای مدرسه و کادر و اساتید برگزار شد؛ حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فلسفی مبلغ ومدرس اخلاق حوزه ضمن تسلیت شهادت رییس مذهب تشیع امام جعفرصادق(ع) محضر امام عصر(عج) و حاضرین، فرمایشات خود را با ذکر حدیثی از امام صادق(ع) آغاز و گفتند: امیدواریم که خداوند متعال به همگی ما توفیق دهد پیروان واقعی آقا امام صادق(ع) باشیم و مبلغین صادق مکتبی که افتخار ما این است که فقه ما فقه جعفر صادق آل محمد(ص) است. خدای متعال خالق ماست و ما هم توفیق پیدا کرده ایم که مسلمان باشیم و در بین مسلمین پیرو پیامبر اسلام و خاندان بزرگوار آن حضرت باشیم. بعضی اوقات انسان به قدر وسعت وجودیش پیرامون نعمت های باعظمتی که خدا به او کرامت کرده از کوچکترین نعمت، گرچه هیچ نعمتی کوچک نیست چرا که صاحب آن خداست. برای همین فرموده اند هیچ گناهی را کوچک نشمارید به خاطر اینکه در برابر کسی گناه می کنید که بزرگتر از او وجود ندارد.
وی با بیان اینکه انسان باید نعمت های خدا را( چه در ظاهر و چه باطن به او داده شده است) با خود مرور کند و به وسع خود در برابر آنها شکر کند؛ ابراز داشتند: حال که خداوند به ما نعمت ولایت و امامت داده است بین اینهمه مسلمین در سرتاسر عالم که مذاهب گوناگونی را اختیار نموده اند، ما مفتخریم به تعبیر امام راحل(ره) که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) از ماست و مکتب ما مکتب امام صادق(ع) می باشد. شکر این نعمت ولایتمداری و محبت خاندان پیامبر نور و رحمت(ص) می طلبد که از جهت عملی در مسیر این عزیزان قدم برداریم و در نشر افعال نورانی و نورالقرآن که جهان تشنه معارف آل الله است، بکوشیم.
برگزاری جلسه بررسی قرارگاه فرهنگی شهرستان سقز
مفهوم «حسد» و تفاوت آن با «غبطه»
مفهوم «حسد» و تفاوت آن با «غبطه»
بزرگان علم اخلاق در تفسير «حسد» چنين گفته اند: «حسد» كه در فارسى از آن تعبير به «رشك» مى شود به معنى «آرزوى زوال نعمت از ديگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد يا نرسد» بنابراين كار حسود يا ويرانگرى است، يا آرزوى ويران شدن بنياننعمتهايى است كه خداوند به ديگران داده است، خواه آن سرمايه و نعمت به او منتقل شود يا نه!
بنابراين بدترين نوع حسد آن است كه انسان نه فقط آرزوى زوال نعمت ديگران داشته باشد بلكه در مسير آن گام بردارد، خواه از طريق ايجاد سوء ظنّ و بدبينى نسبت به محسود» يعنى كسى كه مورد حسد واقع شده است باشد يا از طريق ايجاد مانع در كار او و اين نوع حسد حاكى از خباثت شديد درونى حسودان است.
مرحله ساده تر آن است كه هدفش به چنگ آوردن آن نعمت است از طريق سلب كردن آن از ديگران گر چه اين هم از رذايل و صفات زشت است، ولى به شدّت نوع قبل نيست.
باز مرحله پايين تر آن است كه تنها آرزوى سلب نعمت از ديگرى كند بى آنكه كمترين سخنى بگويد و كوچكترين گامى در اين راه بردارد.
اين حالت هرگاه بى اختيار براى انسان پيدا شود ـ كه گفته اند براى بسيارى پيدا مى شود ـ گناهى بر او نيست، ولى اگر در اختيار انسان باشد به طورى كه از طريق مقدّماتى حاصل شود و با مقدّماتى از ميان برود، بى شك آن هم جزء رذايل اخلاقى است، ولى اينكه گناه دارد يا نه قابل تأمّل است و اين تأمّل از آنجا ناشى مى شود كه آيا صفات زشت درونى هر چند اختيارى باشد مادام كه در عمل انسان ظاهر نشود حرام است يا تنها يك انحطاط اخلاقى محسوب مى شود؟
به هر حال نقطه مقابل حسد «غبطه» است و آن اين است كه انسان آرزو كند كه نعمتى همانند ديگران يا بيشتر از آنها داشته باشد، بى آنكه آرزوى زوال نعمت كسى را داشته باشد.
ولى بعضى معتقدند كه «غبطه» نيز نوعى حسد است و حتّى حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به عنوان شاهد نقل كرده اند.
كه مقايسه نعمت هاى خويش با ديگران را شامل شود كه در واقع يك نزاع لفظى است و معروف همان است كه در بالا گفته شد.
ب ه هر حال حسد صفتى است مذموم و نكوهيده در حالى كه «غبطه» نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و مايه ترقّى و پيشرفت است همان گونه كه «طريحى» در «مجمع البحرين» مادّه حسد آورده است.
در حديثى از امام صادق (ع) مى خوانيم: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبُطُ وَ لاَيَحْسُدُ، وَ الْمُنَافِقُ يَحْسُدُ وَ لاَيَغْبُطُ; مؤمن غبطه مى خورد، ولى حسد نمىورزد، امّا منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد». (اصول كافى، جلد 2، صفحه 307، حديث 7)
اخلاق نیک و بددر قرآن ، ص 137
مجادله بهلول
مجادله بهلول
روزى بهلول از در خانه ابوحنيفه مى گذشت . شنيد با شاگردان خود مى گويد: امام صادق عليه السلام سه مطلب مى گويد كه من آنرا نمى پسندم .
اول آنكه شيطان به آتش دوزخ عذاب خواهد شد، در حالى كه خداوند شيطان را از آتش آفريد. چگونه ممكن است آتش بوسيله آتش بسوزد و عذاب شود.
دوم اينكه خدا را نمى توان ديد. چگونه ممكن است چيزى موجود باشد و ديده نشود.سوم : انسان فاعل فعل خويش است و حال آنكه نصوص بر خلاف آنست .
هنگامى كه بهلول اين سخنان را شنيد، كلوخى برداشت و به سوى او پرتاب كرد.
شاگردانش بهلول را گرفتند و نزد خليفه بردند.
بهلول گفت : از من چه شكايتى دارى ؟ من كه كارى انجام نداده ام .گفت : تو كلوخى بر پيشانى من زدى و سر مرا به درد آوردى .بهلول : درد كجاست ؟ آن را به من نشان بده .
گفت : درد را نمى توان ديد.
بهلول : اولاً تو خود گفتى آنچه را نتوان ديد موجود نيست .
ثانياً اينكه گفتى سرت بر اثر اصابت كلوخ درد آمده ، دروغ مى گوئى . زيرا تو معتقدى شيطان به آتش نمى سوزد. زيرا او از جنس آتش است . پس تو نيز كه از جنس خاكى و از خاك آفريده شده اى ، نبايد از خاك و كلوخ معذب شوى .
ثالثا تو گفتى انسان فاعل فعل خود نيست ، پس تو چه شكايتى از من دارى ؟ و چرا ادعاء قصاص مى كنى ؟
انوار نعمانى / ص 216
من یک دخترمسلمانم
پوشش برتر از نگاه روان شناسان
موقعیتهای مختلف ممكن، است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند، برای آن كه نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آنها را از هم جداكرده است و یا برای آن كه نشان دهند كه در حریم خانه و خانوادهی آنها حادثهای رخ داده است كه انجام برخی از كارهای معمولی كه سایر خانوادهها انجام میدهند، برای آنان میسر نیست.
اما گاهی هم سیاه میپوشند، نه برای عزا و ماتم بلكه برای مشخص كردن مرزها و حریمهای اجتماعی و حجاب یك خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است. وقتی كه خانمی چادر مشكی به سر میكند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصهی اجتماع میگذارد، با این نحوهی پوشش میخواهد نشان دهد كه هركسی حق ندارد به این حریم پاك، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی. در واقع او با حجاب مشكی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد میكند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشكند و نگذارد در حریم عفاف، پاكی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشكی به منزلهی حرمت و احترام است. مرز ادب، كرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان میدهد كه در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم بادیدهی احترام و ادب نگریست.
من یک دخترمسلمانم
مسجد جمکران چگونه شکل گرفت؟
شیخ صدوق در کتاب «مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین» نوشته است: شیخ حسن بن مثله جمکرانی گوید: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال 373 هجری قمری در خانه خود بودم که ناگهان جماعتی آمدند و من را صدا زدند و گفتند که حضرت مهدی(عج) شما را طلبیده است.
به همراه جماعت به مکانی که هم اکنون مسجد مقدس جمکران در آن واقع شده است، رفتیم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب این زمین (حسن بن مسلم) بگو که این زمین، زمین شریفی است و خدای تعالی این زمین را از زمین های دیگر برگزیده است. نزد سید ابوالحسن الرضا برو و به او بگو که این زمین را از حسن بن مسلم بگیرد و با همکاری مردم در این زمین مسجدی بنا گردد و به مردم بگو تا به این مکان توجه کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در این جا به جا آورند. سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در این مکان را به وی آموخت.
حسن بن مثله جمکرانی می گوید: به حضرت عرض کردم: برای این که دیگران حرف من را بپذیرند، به دلیل و نشانه نیاز است، چون که مردم حرف بی دلیل را نمی پذیرند. حضرت فرمود: ما نشانه ای و علامتی قرار می دهیم تا سخن تو تصدیق شود. برو نزد سید ابوالحسن الرضا و به او بگو که این کارها را انجام دهد… .
من به خانه ام بازگشتم و فردا صبح به همراه «علی المنذر» به خانه سید ابوالحسن الرّضا رهسپار شدیم. وقتی که به منزلش رسیدیم، دیدیم که خدمت گزاران سید می گویند: آقا از سپیده دم تا کنون منتظر شما است. آیا از جمکران آمده اید؟ گفتم: آری. پس نزد سید رفتیم و بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. در خواب شخصی به من گفت: بامداد مردی از جمکران به نام حسن بن مثله پیش تو می آید. باید سخنش را تصدیق کنی. سخن او سخن ما است.
من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحیة مقدسه این مسجد ساخته شد.
. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، 230 ـ 234.
جایگاه واقعی آرامش و عزت و ....
خداوند متعال به حضرت موسی(ع) وحی كرد:
اي موسی! من شش چيز را در شش جا قرار دادم؛
ولي مردم در جای ديگر دنبال آن میگردند!
در حالی که هرگز آنها را در آنجا نخواهند يافت:
۱- راحتی و آسایش مطلق را در بهشت قرار دادم،ولی مردم در دنيا دنبال آن می گردند.
۲- عزَت و شرف را در عبادت قرار دادم،ولي مردم عزّت را در پست و مقام می جويند.
۳- بی نیازی را در قناعت قرار دادم،ولی مردم آن را در زیادی مال و ثروت جستجو میکنند.
۴- رسیدن به بزرگی و مقام را در فروتنی قرار دادم،ولی مردم آن را در تكبّر و خودبرتر بينی می جویند.
۵- کسب علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم،ولي مردم با شکم سیر دنبال آن میگردند.
۶- اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم،
ولي مردم در طلسم و جادو به دنبال اجابت دعا میگردند.
مستدرك الوسایل ؛ج12.ص123
آیا حقالناس شفاعت میشود؟
- آیا حقالناس شفاعت میشود؟
- امام علـــــىّبـــــنموســـــىالـــــرّضـا «عليهماالسّلام» ازپـــــدرش از آبـــــاء بزرگـــــوارش «عليهم السّلام» از علـــــىّ بن أبیطالب «عليه السّلام» نقل كردكهرسولخـــــدا «صلىاللَّهعليهوآله» فــــــــــرمـــــود:
- چون روز قيامت شود حسابرسى شيعيان ما به خودِ ماواگذار مىشود، پس هر كس مظلمه و گناهش ميان او و خداوند است ما داورى كرده و هر چه حكم كنيم خداوند امضاء مىفرمايد، و هر كس مظلمه اش ميان او و مردم است، ما ازمردم تقاضا می كنيم او را ببخشند،وآنان مى بخشند،
- و هر كس مظلمه اش ميان او و ما اهل بيت است ما سزاوارتر از همه كس به بخشش وعفو وگذشت مى باشيم.
- بحار الأنوار ج8، ص: 40 ،
- عيون أخبار الرضا؛ ج2 ؛ ص57
- بحارالأنوار ؛ج7،ص 203
- تفسير فرات الكوفي، ص: 552
- بحارالأنوار ؛ج24، ص 268
شیطان و عابد بنی اسرائیل
شیطان و عابد بنی اسرائیل
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.
بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: «کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»
ابلیس گفت:آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی.