ای به زندان کرده خلوت با خدا...
ازماست که برماست
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود.
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم؛ بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم.
مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید…
چرا امام زمان عليه السلام را صدا نمى زنيد؟
شیخ احمد کافی رحمه الله علیه :
مردم ! مگر عقيده به امام زمان عليه السلام نداريد؟مگر ايشان را زنده نمى دانيد؟
اى گرفتارها ، درمانده ها،قرضدارها ،مريض دارها! چرا ماتم گرفته ايد؟چرا سرگردانيد؟
چرا امام زمان عليه السلام را صدا نمى زنيد؟
ریشه احساس تنهایی در انسانها
درمحضراستاد
آیت الله فاطمی نیا:
حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: “بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟”
دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟
از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!
آیت الکرسی،یک آیه یا بیشتر؟
محمد تقی انصاریان خوانساری از ملازمان علامه طباطبایی(ره) در اسناد و خاطرات تازه منتشر شده خود می نویسد:
«مرحوم پدرم که انس و الفتی خاص با قرآن و مفاتیح و مجالس اهل بیت(علیهم السلام) و حرم مطهر بی بی دو عالم داشت نقل کرد: یک بار نزدیک چهار راه بیمارستان، علامه طباطبایی را دیدم. در ضمن صحبت، از ایشان پرسیدم: آقا! آیت الکرسی را تا کجا و چگونه در نمازهای مستحبی و… باید خواند؟ چون که در برخی از کتابهایی که چگونگی و آداب دعا را ذکر کرده اند چون «زاد المعاد» و «مفاتیح الجنان» بعضا یک آیه را ایت الکرسی می دانند و برخی دیگر، آدامه آن را جزء آیت الکرسی به حساب می آورند؛ یعنی تا آخر آیه ای که « فیها خالدون» می باشد.
ایشان فرموده بودند: مگر نمی گویید آیت الکرسی؟! معلوم است که تا آخر آیه(یعنی تا «وهو العلی العظیم») باید خوانده شود و گرنه گفته نمی شد: آیت الکرسی، و جور دیگری بیان می کردند.(مثلا می گفتند: آیات الکرسی).»
آشنای آسمان، محمد تقی انصاریان خوانساری، ص201
بار خدايا!
امام علی(علیه السلام):
بار خدايا! با من به عفوَت رفتار كن، نه به عدلت…
اَللّهُمَّ احَمِلني عَلى عَفوِكَ و لا تَحمِلْني عَلى عَدِلكَ …
ميزان الحكمه، جلد7، صفحه 470
گلایه عابر پیاده از علامه طباطبایی
نجمه سادات طباطبایی، دختر علامه(ره):
یک بار آشنایی ایشان را در خیابان دیده بود و سلام کرده بود، پدرم به جواب سلام اکتفا کرده و احوالپرسی نکرده بودند. شخصی مزبور ناراحت شده و گله کرده بود که حاج آقا سنگین جواب داده اند.
بعداً پدرم برای رفع سوء تفاهم توضیح دادند که هر وقت از خانه بیرون می آیند تا مقصد، نمازنافله می خوانند و ما تا آن هنگام از این موضوع خبر نداشتیم.
مجله زن روز، شماره 892
زیادغم خودت رانخور...
چند توصیۀ بسیار زیبا از "پیکاسو" برای آرامسازی
اوّل : تمام عددهای غیرضروری را از زندگیت بیرون بریز!!!!
این عددها شامل: سن، قد، وزن و سایز هستند….
دوّم : با دوستان شاد و سرحال معاشرت کن…
سوّم: به آموختن ادامه بده و همیشه مشغول یادگیری باش…
چهارم : تا می توانی بخند…
پنجم: وقتی اشک هایت سرازیر می شوند: آن را بپذیر! تحمل کن! و به پیشروی ادامه بده…
ششم: رنگ های مشکی و خاکستری و تیره را از زندگیت پاک کن…
هفتم :احساساتت را بیان کن، تا هیچ وقت زیبایی هایی را که احاطه ات کرده اند را از دست ندهی…
هشتم:شادی هایت را به اطرافت پراکنده کن…
نهم: با حدّ و حصرهایی که گذشته به تو تحمیل کرده مبارزه كن…
دهم : از بهترین سرمایه ات که سلامتی ات است؛ بهره ببر…
یازدهم: از جاده خارج شو و از شهر و کشورهای غریب دیدن کن…
دوازدهم: روی خاطرات بد توقف نکن فراموشش کن…
سیزدهم: هیچ فرصتی را برای گفتن دوستت دارم به آن هایی که دوستشان داری، از دست نده…
چهارده:همیشه به خودت بگو که: زندگی تعداد دم و بازدم های مکرر نیست، بلکه لحظاتی است که،قلبم”
می تپد.
قابل توجه بانوان...
رهبر فرزانه انقلاب(حفظه الله):
بعضی از زنها تاب سختیهای زندگی مردشان را نمیآورند. غرغر میکنند که این چه وضعی است و اینها. اما هستند خانمهایی که نه تنها نق نمیزنند، بلکه حتی دلگرمی هم میدهند، به مرد میگویند ناراحت نباش، چیزی نیست. صبر میکنیم، میگذرد. چنین زنهایی واقعاً قیمت دارند.
الحمدلله از این جهت خدای متعال به من هم لطف کرده است. عیال من چنین خانمی است.
وقتی در زندان بودم، به دیدن من که میآمد، از اوضاع و احوال میپرسیدم، میگفت اصلاً و ابداً ناراحتی و مشکلی ندارم، با اینکه ما بچهی کوچک هم داشتیم. بعدها که من از زندان بیرون آمدم، فهمیدم که چه مشکلاتی داشته، مریض بوده، بیپول بوده، سختی فراوان کشیده، اما اصلاً و ابداً یک ذرهاش هم در زندان به من منتقل نمیشد.
خدا میداند که بعضی از این حوادثی را که برای ایشان پیش آمده بود؛ من بعد از انقلاب فهمیدم، یعنی همینطور در خلال صحبت به مناسبتی پیش آمد که گفتند. وقتی هم گفتند، من دیدم واقعاً طاقت نمیآورم، میگفتم چطور اینها را آن موقع به من نمیگفتی.
۱۳۸۰/۱۲/۲۲
انسان زمانی پیراست که...
حقیقت ندارد
زمانی که انسان پیر میشود
از رویاهایش دست میکشد
بلکه
انسان زمانی که
از رویاهایش دست میکشد
پیر میشود…
حکایت شهر هرت...
راجع به این مثل در داستانهای امثال، مطالب فراوانی آمده که مختصراً در اینجا مینگارم و منظور از شهر هرت همان شهر هرات است که با به آنچه در کتاب(تاریخ نامه هرات) آمده، بعد از صدمات و لطماتی که به این شهر رسیده، عاقبت بهدست چهلتن از عیّاران رسید و بقولی ۱۵ یا ۱۸ سال در هرات سکونت داشتند که در تاریخ به “عیّاران هرات” نامیده شدند و سلطنت کوچکی تشکیل دادند و قوانین مضحکی که از خرابه روزگار و هرج و مرج در آن دیار حکایت میکند، داشتند. ازجمله:
۱- گویند یک نفر برای دادن شهادت نزد قاضی هرات رفت. وقتی اسم او را پرسید، جواب داد حاجی فلان. مدعی او گفت: این شخص دروغ میگوید، حاجی نیست و اگر میگوید به مکه رفته است، از او بپرسید: چاه زمزم در کدام طرف مکه واقع است؟ چون از او پرسیدند در جواب گفت: آن سالی که من به مکه مشرف شدم، هنوز چاه زمزم را نکنده بودند. تا مدعی آمد حرف بزند، قاضی گفت: حاجی راست میگوید. شاید چاه زمزم بعد از تشرف جناب حاجی به مکه واقع شده و قول حاجی دروغی را صحیح شمرد!
۲- نعلبند شهر هرات شخصی را کشته و لذا حکم قتلش صادر شدهبود. اهالی، جمعیت کرده نزد قاضی شهر رفتند و گفتند: اگر این نعلبند کشته شود، آنوقت کارهای ما لنگ شده و برای نعل کردن قاطر و الاغ معطل میمانیم. خوبست بجای او بقال را که چندان احتیاجی به او نداریم، حکم قتلش را بدهید. قاضی فکری نموده گفت:در این صورت چرا بقال را، که او نیز منحصر بفرد است بکشیم؟ از دو نفر تونتاب حمام، یکی را که زیادی است میگویم در عوض نعلبند بکشند!
امثال و حکم دهخدا
علت پنهان بودن اسرار بعداز مرگ!
امیرمومنان علی (علیه السلام)فرمودند:
آنچه را كه مردگان ديدند اگر شما مي ديديد، ناشكيبا بوديد و مي ترسيديد، و سخن حق رامي شنيديد و فرمان مي برديد.
ولي آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است، و نزديك است كه پرده ها فروافتد. (مرگ به سراغ شما آید و پشت پرده غیب را مشاهده کنید)
نهجالبلاغه_خطبه20
به دنبال معروف شدن نباش...
راز آفرینش انسان
از قول علامه حسن زاده آملی نقل شده است: « شبی در این موضوع فکر می کردم که چرا خداوند، انسان ها را آفرید؟ آیاتی مانند:
“و ما خَلَقتُ الْجِنَ و الاِنس اِلاّ لِیعْبُدون”
را هم که از نظر می گذراندم و این که در تفسیرش فرموده اند: لیعبدون، یعنی لتعرفون، باز این اشکال به ذهنم می آمد که عبادت، فرع معرفت است، و ما که معرفتی نسبت به خدا نداریم، پس چه عبادتی؟! و. ..».
صبح، اول وقت، به حضور استادعلامه طباطبایی رسیده و سؤال را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم:
« حضرت استاد! پس چه کسی بناست خداوند را عبادت کند؟!» ایشان در بیانی کوتاه فرمودند:
« گرچه یک نفر! »
تا این جمله را فرمودند، من آرام شدم؛ همان دم به یاد وجودمقدس امام زمان رحمه الله افتادم و خاطرم آمد که زمین، همواره چنین شخصی را دارد.
دیگران همگی طفیلی وجود انسان کامل (معصوم) هستند و گویی هدف از خلقت آنان، به خلقت موجود تام و کامل باز می گردد».
مجله امان ، شماره 24