مثل موریانه
سخنان امام خامنه ای خطاب به طلاب و روحانیون
یک وقتی به مناسبتی خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک روحانی بود که یک تخلفی کرده بود و امام با ما مشورت میکردند که با او چگونه رفتار شود.
من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزی شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروی روحانیت شیعه است - والّا چرا باید وقتی یک مرجع به میدان آمد، مردم اینطور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا کنند، که در نهضت امام بزرگوار ما کردند. هزار سال آبروی شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید که یک مرجعی مثل امام بزرگوار ما که جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداکاری و آگاهی به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند - حالا بعضی از این هملباسهای ما مثل موریانهای که در یک بنایی بیفتد، دارند این آبروی هزارساله را ذره ذره میخورند و از بین میبرند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق کردند. واقع قضیه همین است.
باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانهها نباشیم. خدای نکرده هر عملِ زشت و وقیح و یک کار نامناسبی که از یکی از ماها سربزند، رخنهای در آن ذخیرهی ارزشمند هزار سالهی روحانیت و علمای شیعه است.
۱۳۸۵/۰۸/۱۷
تلنگر....
از تيمورلنگ سوال کردند كه :
چگونه امنيتی در كشور پهناور خودايجاد نمودی کهوقتی زنی با طبقی از جواهرات
طول كشور را طی میكند كسی به او تعرضی نکرده و جسارتی نمیكند؟
در جواب جمله كوتاه ولی با تاملی میگويد :
در هر شهری که دزدی ديدمگردن داروغه را زدمچون یا دزد و داروغه هم دست بوده اند
یا داروغه در خواب … .
بریون مارسل،تیمور جهان گشا،ترجمه ذبیح الله منصوری
سخن عزراییل(علیه السلام)
رحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟
ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم.
شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام!
فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
داستان های شگفت،حکایت ۱۱۰
اشتباه 10ساله
روزی عالم مجتهدی را دیدند که در حال گریستن است
دلیلش را پرسیدند!
گفت: حکمی را که 10 سال پیش داده بودم ، امروز فهمیدم اشتباه بوده است.
گفتند: این که گریه ندارد؛ باید خوشحال باشید که حقیقت را یافتید!
گفت: گریه من از اشتباه گذشته نیست؛ گریه من برای این است که نکند 10 سال دیگر بفهمم حکمی که امروز به آن رسیده ام هم اشتباه باشد…
یلدا و بهانه ای برای صله رحم
امام على عليه السلام:
افزون ترين نيكى، به جا آوردن صِله رحِم است.
أوفَرُ البِرِّ صِلَةُ الرَّحِمِ
غرر الحكم حدیث 2984
الهی به امیدتو...
روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد…
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟
شیطان گفت : این نا امیدی است…
شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟
شیطان با لحنی مرموز گفت :
این موثرترین وسیله من است !
شخص گفت : چرا اینگونه است !؟
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم…
این وسیله را برای تمام انسانها بکار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است .
اثـر دعـای مـــادر
از ابوسعیدابوالخیر سوال کردند:این حسن شهرت را از کجا آوردی؟
او گفت شبی مادرم از من آب خواست،دقایقی طول کشید تا آب بیاورم؛وقتی به کنارش رفتم خواب اورا گرفته بود!
دلم نیامد که بیدارش کنم،بکنارش نشستم تا پگاه،مادر چشمانش را باز کرد و کاسه آب را در دستان من دید!!
پی به ماوقع برد.
گفت:فرزندم امیدوارم نامت عالم گیر شود.
داستانی بود کوتاه که به ارزش و اعتبار مقام مادر در پیشگاه حضرت دوست داشت!!!
بیاییم با بلند نکردن صدا و پشت گوش نیانداختن سخنان این موجود عزیز،او را از خود راضی کنیم!
که بدست آوردن دل والدین(مخصوصا مادر)و وجود دعای ایشان پشت سرهمه مان باعث سعادت و نیک بختیمان خواهد شد!
جرعه ای از کلام شهید
شهیدسیدمرتضی آوینی :
عجیب از عالم ظاهر که ما را در جستوجوی شهدا به قبرستانها میکشاند.
اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپردهاند، ما قبرستان نشینان عالم عادات به غلط مزار شهدا را قبرستان میخوانیم، چرا که گوشهایمان نجوای ارواح جاویدان را نمیشنود.
کتاب نسیم حیات ص۱۴۶
تلنگر....
دو چیز شما را تعریف میکند
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛یکی دیروز و یکی فردا
دو شخص به تو می آموزد:
یکی آموزگار، یکی روزگاراولی به قیمت جانش، دومی به قیمت جانت
آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
همه يادشون ميمونه باهاشون چيكار كردى،
ولى يادشون نميمونه براشون چكار كردى.
خدای من !...
خدای من !…
خدای مهربان من !……
تو همه حال مرا میدانی … !
میدانی که چقدر به رحمت تو امید بسته ام
و چقدر آرومم از اینکه تو و مهربانی
و لطفت را همیشه در جان لحظاتم احساس می کنم …
خدای مهربانم !…
حس داشتنت ! حس بودنت ! حس حضورت
در تار و پود لحظاتم جاری ست و من چقدر با تو خوشبختم!
و من چقدر با تو ای خدای مهربانم پر از آرامشم !
هر آنچه هست در زندگی ام …
از توست و رحمت تو ! …
خدای قدرتمند مهربانم !…
من آنکه دلم با او آرام میگیرد و آنکه تا لحظه ای که زنده ام عاشقش خواهم ماند و عاشقم خواهد ماند را تو به من هدیه بده !
آنکه انتخاب تو باشد برای روح خسته ام مهربانا !…
آنکه انتخاب تو باشد برای روح تنهایم مهربانا!
تنها که می گویم تنهایی از جنس نبود همدم و همراز و محبتی عمیق از جانب کسی که تا همیشه فقط و فقط از او مهربانی و صداقت و خلوص و پاکی ببینی.
حکایت
نابینائی در شب تاریک، چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی می رفت.
فضولی به وی رسید و گفت:
ای نادان! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر؛ این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت:
این چراغ نه از بهر خود است؛ از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند!
پاک بودن اعضای وضو
سوال: حکم نجس شدن اعضای وضو قبل از اتمام آن چیست؟
پاسخ:
اعضای وضو در هنگام شستن و مسح کردن باید پاک باشند؛ ولی اگر جایی را که شسته یا مسح کرده، پیش از اتمام وضو نجس شود، وضو صحیح است. (البته پاک بودن از نجاست برای نماز واجب است.)
——————
منبع: توضیح المسائل ده مرجع، م 276؛ امام و مکارم، العروه الوثقی مع تعلیقات، ج 11، شرایط الوضو، شرط الثانی؛ خامنه ای، اجوبه الاستفتائات، س 1322 و استفتا؛ سبحانی، توضیح المسائل، م 273.
برگرفته از کتاب «رساله مصور»، ج 1، ص 180.
با خدا باش پادشاهی کن...
پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله:
وَ آمُرُكُمْ اَنْ تَذْكُرُوا اللّه َ فَاِنَّ مَثَلَ ذلِكَ كَمَثَلِ رَجُلٍ خَرَجَ الْعَدُوُّ فى اَثَرِهِ سِراعا حَتّى اِذا اَتى عَلى حِصْنٍ حَصينٍ فَاَحْرَزَ نَفْسَهُ مِنْهُمْ، كَذلِكَ الْعَبْدُ لايُحْرِزُ نَفْسَهُ مِنَ الشَّيْطانِ اِلاّ بِذِكْرِ اللّه ِ؛
حضرت يحيى عليه السلام از جانب خداوند فرمان يافت كه بگويد:
شما را فرمان مى دهم كه خدا را ياد كنيد؛
زيرا ياد كننده خدا مانند مردى است كه دشمن به سرعت در تعقيب اوست و او به قلعه نفوذناپذيرى رسيده و خود را از آزار او محفوظ داشته است، بنده نيز جز با ياد خدا، خود را از گزند شيطان نمى رهاند.
سنن ترمذى، ج 5، ص 148
برو کشک تو بساب
می گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند بعد به او گفت:
اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نا اهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می دهد و می گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مردک رفته پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می کند و چون کار و بارش رواج می گیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او می سپارد بعد از مدتی شاگرد رفته بالا دستش دکانی باز کرده مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کارش کساد میگردد.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود با ناله و زاری طلب اسم اعظم می کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار میشود به او میگوید:
تو راز یک فرنی پزی را نتوانستی حفظ کنی، حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی برو همون کشک تو بساب….
حکایت خیلی هاست ....
فردی هنگام راه رفتن پایش به سکهای خورد.
تاریک بود فکر کرد طلاست.
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند.
دید ۲ ریالی است بعد دید کاغذی که آتش زده هزار تومانی بوده گفت: چی را برای چی آتش زدم.
و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که
چیزهای با ارزش را برای چیزهای بیارزش
آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم.
آرامش امروزمان را فدای چشم و هم چشمی هاو مقایسه کردن های خود میکنیم
و سلامتی امروزمان را با استرسها
و نگرانی های بیمورد به خطر میاندازیم.
درمحضرصحیفه
دعای هفتم - فراز دوم
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعٰابُ
در برابر قدرت تو، ناهمواریها و سختیها ، رام و ذلیلند
ای خدایی که آسمان با این عظمت را برافراشتی؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدایی که زمین را با تمام شگفتیهایش، مهد حیات موجودات قرار دادی؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدای کهکشانهای عظیم؛
و ای مدبر گردش بسیار منظم زمین و خورشید؛
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
ای خدایی که این همه عظمت و شگفتی خلقت در برابر قدرتش، چیزی نیست،
دشواریها به قدرت تو آسان میگردد.
اگر من از تو میخواهم که گره مشکلاتم را باز کنی؛
اگر از تو میخواهم که شدت سختیها را کُند و مرا به راحت برسانی
به این دلیل است که:
اینها امور سهل و بسیار بسیار کوچکی هستند در برابر عظمت تو.
سختی برای تو معنایی ندارد
دشواریها در برابر قدرت تو خوار و ذلیل هستند
وظایف زن در اداره زندگی»
رهبرفرزانه انقلاب(حفظه الله) :
برخی افراد با به رُخ کشیدن حرفهای ناقص و پوچ غرب درباره نگاه اسلام به زن خدشه وارد میکنند.
این فریفتگان غافل، خانهداریِ زن را تحقیر میکنند، در حالیکه خانهداری یعنی تربیتِ انسان، و تولید والاترین محصول و متاع عالم وجود یعنی بشر.
مرد و زن از جهاتی همچون «عروج به مقامات معنوی»، «قدرت رهبری» و «توانایی هدایت بشر»، تفاوتی با هم ندارند اما از جنبهای همچون «وظایف در اداره زندگی» با هم متفاوتند و نمونه همه این موارد، حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها است.
۹۵/۱۲/۲۹
وقتی چترت خداست...
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد
(وقتی دلت با خداست)
بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند
(وقتی توکلت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند
(وقتی امیدت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند
(وقتی یارت خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند
(همیشه با خدا بمان )
چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست
چتر باز خداوند بالای سر زندگیتان