یادغواصان کربلای 4 گرامی باد
سرزمین شلمچه زمانی شاهد شب های قدر بودشبهایی که در ان فرزندان اخرالزمانی سیدالشهدا در لابه لای خورشیدی ها و سیم خاردارها به معراج می رفتند
یادغواصان غیور و سلحشوراسلام گرامی باد
یارزاق...
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟!
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش ،مرا در هر سوراخی که باشم پیدامیکند
چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند
پيامبر صلى الله عليه و آله:
هر كس روزى اى دارد كه حتما به او خواهد رسيد. پس هر كس به آن راضى شود، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست.
اعلام الدين ص 342
فرق وزیر و باغبان
نادر شاه کبیر در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :
پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟
من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند …
هردو آمدند و نادر شاه گفت :
در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید.
و ببینید چند بچه به دنیا آورده !
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خود را اعلام نمودند.
ابتدا باغبان گفت :
پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ..
سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد :
پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم ،او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است .نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است .
بچه گربه ماده خاکستری رنگ است .
حدودا یکماهه هستند،من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند .
همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود .
نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر.
برای هم دعا کنیم
امام صادق(علیه السلام):
کسی که برای برادردیني خود
دعاکند…
خداوند ملکی راوکیل قراردهد و به اوگوید:
همانندهمین دعابرایش دعاکن
مکارم الاخلاق، ص ۵۳۱
فرق وزیر و باغبان
نادر شاه کبیر در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :
پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟
من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند …
هردو آمدند و نادر شاه گفت :
در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید.
و ببینید چند بچه به دنیا آورده !
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خود را اعلام نمودند.
ابتدا باغبان گفت :
پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ..
سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد
پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم ،او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است .نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است .
بچه گربه ماده خاکستری رنگ است .
حدودا یکماهه هستند،من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند .
همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود .
نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر.
راز مثلث شش پر
این مثلث از ۶ ضلع ، ۶ راس و ۶ مثلث کوچک تشکیل شده است.
یکی از دلایلی که ۶۶۶ برای فرقه های شیطان پرستی مقدس می باشد همین است. عدد۶۶۶ معروف است به عدد شیطان و گاه خودشان از شماره تلفن شیطان نیز از آن یاد می کنند.
آن ها معتقدند خدایی وجود ندارد و این خود طبیعت است که همه چیز را به وجود آورده.
مثلث رو به بالا (آبی) نماد استحکام، قدرت و مردو مثلث رو به پایین(قرمز) نماد تواضن (نماد شکل رحم زن نیز هست) ، فروتنی و نماد زن است.
از دیدگاه آن ها خداوند در به وجود آوردن طبیعت هیچ نقشی ندارد.
آسمان(آبی) و زمین(قرمز)، سرما(آبی)و گرما(قرمز) ، مرد(آبی) و زن(قرمز) با هم درآمیخته اند و طبیعت شکل گرفت است
و اما نکته آخر در مورد ستاره نحس شش پر (بهتر هست بگیم ستاره نحس صهیونیسم)
بعد از اینکه حضرت ابراهیم(ع) از آزمون ذبح حضرت اسماعیل(ع) سربلند خارج شد خداوند به حضرت ابراهیم(ع) فرمود
مبارک باشد بر تو که امام شدی ، حضرت ابراهیم(ع) با خوشحالی به خداوند عرض کرد:
از ذریه من به پسران و نسل من هم خواهد رسید؟
خداوند عرض فرمود:
نه همه ی پسرانت فقط اسماعیل(ع) و فرزندانش که ۱۲ امام از آن متولد خواهد شد. و فرزندان اسماعیل (ع) از رود نیل تا فرات را خواهند گرفت. همانطور که می دانیم وعده خداوند حق است و از مصر تا عراق همه فرزندان اسماعیل(ع) و مسلمان هستند.
حضرت محمد(ص) از نسل حضرت اسماعیل(ع) و حضرت موسی(ع) از نسل اسحاق(ع) می باشند.
ولی صهیونیسم و فراماسونر ها معتقد هستند که اون ها از نسل اسماعیل(ع) هستند. و از رود نیل تا فرات هم متعلق به آن هاست.
حال اگر خوب به پرچم رژیم صهیونیسمی دقت کنید می بینید که یک نوار آبی رنگ در بالا که رود نیل و یک نوار آبی رنگ در پایین که نشان دهنده رودفرات است ، می باشد. در وسط پرچم نیز ستاره نحس صهیونیسم قرار دارد یعنی از رود نیل تا رود فرات متعلق به ما است.
گـنـاهـانـی کـه دعـا را رد می کنند...
امام سجاد(ع):گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت انداز:
بدى نيّت ،شامل نیت های غیرالهی و شوم…
بد ذاتـى ،یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد،حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری مردم داشته باشد…
نفـــــاق ،یعنی با مردم دوروئی داشته باشد…
یقین نداشتن به اجــابت دعـــا،باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد،گویا حاجات او همین الآن آماده است و به سرعت برآورده می شود…
به تأخير انداختن نمازهاى واجب ،تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه…
بدزبانـــى و ناســـزا گفتن،فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم به آن توجّه دارند…
معانى الأخبار، ص۲۷۱
اهمیت قرآن در کلام امیرمومنان(ع)
امیرالمومنین على علیه السلام در مورد قرآن و اهمیت آن می فرمایند:
کتاب خدا را محکم بگیرید، زیرا رشتهای است محکم و نوری است آشکار،و داروی شفابخش و پر منفعت و سیراب کنندهای است که عطش (تشنگان حقیقت) را فرو مینشاند.
هر کس به آن تمسک جوید، کژی در او راه ندارد تا نیاز به راست نمودن داشته باشد
و منحرف نمیگردد و خطا نمیکند تا پوزش بطلبد.
خواندن و شنیدن مکررش موجب کهنگی و یا ناراحتی سامعه نگردد (و هر قدر آن را بخوانند و تکرار کنند، باز روح پرور است و شیرینیاش دلپذیر).
کسی که با قرآن سخن بگوید، راست گفته و هر کس بدان عمل کند، پیشتاز است.
نهج البلاغه، خطبه156
جرعه ای از کلام شهید
سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول ا…
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۷ - طلائیه
«به گفته امام تا ظهور امام مهدی (عج) با یک دستمان سلاح و با یک دستمان قرآن باید بگیریم و طبق دستورات ولایت امروز در جامعه انقلاب اسلامی ما دو روند بیشتر نداریم: امامت و امت، امامت و حزب الله والسلام.
خط سومی نداریم. در این روند و در این قانون و در این چارچوب، باید اطاعت محض از دستورات ولایت سمبل فکری و عقیدتی و انسجام روحی و معنوی برای یک مؤمن و یک انسان حزبالله باشد و خواهد بود.»
مناظره خواندنی فیدل کاسترو با پاپ ژان پل دوم
پاپ ژان پل دوم پاپ اسبق کاتولیکهای جهان در سال ١٩٩٨ به کوبا سفر كرده بود. در این ملاقات پاپ ژان پل دوم از باب ارشاد و نصیحت به فیدل کاسترو گفت:
” آیا شما به کلیسا ایمان دارید ؟”
فیدل با زیرکی جواب داد:
” آیا شما خود به خداوند ایمان دارید؟! “
پاپ که از این پاسخ جا خورده بود چند لحظه سکوت کرد و گفت:
“مردم عادی به خداوند ایمان دارند، چطور ممکن است من در مقام جانشین عیسی مسیح به خدا ایمان نداشته باشم؟”
سپس کاسترو گفت:
“خیالم راحت شد زیرا به خاطر سکوت شما در برابر تجاوزات نظامی آمریکا در گوشه و کنار جهان و کشتار انسان ها و نشان ندادن واکنش در برابر این جنایات و عدم حمایت از مظلومین جهان تصور می کردم شما بی خدا هستید!”
پاپ که از سخنان کاسترو برآشفته شده بود و این عبارات را توهین به خود و پیروان کلیسای کاتولیک تلقی می کرد خواست جلسه ملاقات با کاسترو را ناتمام ترک كند؛ اما کاسترو او را به تحمل و نشستن دعوت کرد و خطاب به او گفت:
“اگر شما خود را نماینده عیسی مسیح در زمین میدانید و معتقد هستید میلیونها نفر در جهان پیرو دارید و بسیاری از رهبران جهان و از جمله رئیس جمهور آمریکا و مقامات این کشور به شما ایمان دارند و جایگاه شما را تقدیس می کنند، از آنها بخواهید هزینه های جنگی را کنار گذاشته و در مبارزه با فقر و نجات انسان ها به کار بگیرند!”
پاپ جواب داد: ” کلیسا در سیاست دخالت نمی کند!”
و در اینجا کاسترو تیر خلاص را شلیک کرد و خطاب به پاپ گفت:
“اگر کلیسای کاتولیک با میلیونها نفر پيرو در سیاست دخالت نمیکند و کاری به سرنوشت مردم و بلایی که امپریالیسم غرب و سرمایه سالاران بر سر فقرا و کشورهای جهان سوم می آورند ندارد، پس چنین کلیسایی یک نقش فانتزی و تشریفاتی دارد و چیزی شبیه تشریفات جشن سال نو و یا هالووین و روز شکرگزاری و امثال آن است و چنین کلیسایی چکار به ایمان من دارد؟
! البته که من به چنین کلیسایی ایمان ندارم! زیرا اهل تشریفات و مراسم فانتزی نیستم!”
تلنگر....
آورده اند که :
روزی خواجه ای در میان گروهی
از عوام اندر فواید سحر خیزی
سخن می راند.
که ای مردم
همانند من که همواره صبح زود
از خواب بر می خیزم عمل کنید که
فواید بسیاری بر آن است
بهلول که در آن جمع بود گفت:
ای خواجه! تو از خواب برنمی خیزی
از رختخواب بر می خیزی
چرا عیسی بن مریم(علیهماالسلام)، روح الله است؟
شیخ محی الدین بن عربی اندلسی(قدس سره):
به آسمان دوم رفتم و حضرت عیسی و پسر خاله اش حضرت یحیی(علیهما السلام) را دیدم.
به عیسی بن مریم علیه السلام گفتم: مگر چه زیادتی بر ما داری که خداوند تو را به روح مضاف بر خودش یعنی به روح الله نام گذاری کرده است؟(چون درمورد همه ما فرموده نفخت فیه من روحی! ولی چرا تو را اختصاصی ذکر کرده؟)
پس عیسی بن مریم علیه السلام پاسخ داد: آیا نظر نمی کنید که چه کَسی من را به مادرم مریم بخشیده است؟(منظور حضرت جبرئیل امین علیه السلام است که بر حضرت مریم ظاهر شد)
این مطلب را که از عیسی بن مریم علیه السلام شنیدم سِرّ مطلب را فهمیدم( که تمام رمز و سِرّ روح الله بودن حضرت عیسی زیر سر تمثل و نفخ جبرئیلی است و اینکه جبرئیل، عیسی را به مریم بخشیده است)
پس عیسی بن مریم علیه السلام به من فرمود: اگر اینگونه نبود که جبرئیل من را بخشیده باشد مردگان را زنده نمیکردم!(یعنی احیای موتی توسط عیسی بن مریم علیه السلام زیر سر حضرت روح الامین جبرئیل علیه السلام و نفخ جبرئیلی است)
حاشیه:
این مشاهده جناب محی الدین و عباراتی که بین او و حضرت مسیح علیه السلام رد و بدل شد نکات و لطایف و رموز فراوانی دارد که برای اهل تحقیق راه گشا هست.
در زیارت نامه هم وصف خاص حضرت مسیح علیه السلام، روح الله است: السلام علیک یا عیسی روح الله، السلام علی عیسی روح الله.
فتوحات مکیه، ج3، باب 367
چرا آرام نمینشینی؟
از شهید نواب پرسیدن:
چرا آرام نمینشینی؟
ببین آیت الله بروجردی ساکت است
نواب گفت:
آقای بروجردی سرهنگ است من سربازم
سربازاگرکوتاهی کند
سرهنگ مجبورمیشودبیاید وسط
هربارکه امامخامنهای داردمیایدوسط،یعنی ما سربازهاکم گذاشتهایم…
حکایت
مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. ازاو علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشکهایی که بالای درخت هستند وقتی بیحجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد.
مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد.
پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقی آرمیده یافت!
مرد فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت…
به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛
از گنجینه پادشاه دزدی شده.
در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد.مرد پرسید؛ او کیست؟
گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده، مورچهای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.
آن مرد گفت: بخدا دزد را پیدا کردم ،مرا پیش پادشاه ببرید.
او به پادشاه گفت؛
شیخ همان کسی است که، گنجینه تو را دزدیده است.
شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد
پادشاه از مرد پرسید:
چطور فهمیدی که او دزد است؟
مرد گفت: “تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".
دهخدا
شيطان در كمين است...
يكى از شاگردان مرحوم شيخ انصارى چنين مى گويد: در زمانى كه در نجف در محضر شيخ به تحصيل علوم اسلامى اشتغال داشتم يك شب شيطان را در خواب ديدم كه بندها و طنابهاى متعدّدى در دست داشت. از شيطان پرسيدم: اين بندها براى چيست؟ پاسخ داد: اينها را به گردن مردم مى افكنم و آنها را به سوى خويش مى كشانم و به دام مى اندازم. روز گذشته يكى از اين طنابهاى محكم را به گردن شيخ مرتضى انصارى انداختم و او را از اتاقش تا اواسط كوچه اى كه منزل شيخ در آنجا قرار دارد كشيدم ولى افسوس كه عليرغم تلاشهاى زيادم شيخ از قيد رها شد و رفت.
وقتى از خواب بيدار شدم در تعبير آن به فكر فرو رفتم. پيش خود گفتم: خوب است تعبير اين رؤ يا را از خود شيخ بپرسم. از اين رو به حضور معظم له مشرّف شده و ماجراى خواب خود را تعريف كردم.
شيخ فرمود: آن ملعون (شيطان) ديروز مى خواست مرا فريب دهد ولى به لطف پروردگار از دامش گريختم.
ين قرار بود كه ديروز من پولى نداشتم و اتّفاقاً چيزى در منزل لازم شد كه بايد آنرا تهيّه مى كردم. با خود گفتم: يك ريال از مال امام زمان (عج) در نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش فرا نرسيده است. آنرا به عنوان قرض برمى دارم و انشاءاللّه
بعداً ادا مى كنم. يك ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همين كه خواستم جنس مورد احتياج را خريدارى كنم با خود گفتم: از كجا معلوم كه من بتوانم اين قرض را بعداً ادا كنم؟
در همين انديشه و ترديد بودم كه ناگهان تصميم قطعى گرفته و از خريد آن جنس صرف نظر نمودم و به منزل بازگشتم و آن يك ريال را سرجاى خود گذاشتم.
نصيحت: شماره ۱۰۶، ص ۱، ۱۶/۸/۱۳۷۳
دستور امام جواد علیه السلام برای زمان ازدیادزلزله
از على بن مهزيار روايت كرده اند كه گفت:
نامه اى به امام محمّد تقى عليه السّلام نوشتم و از بسيارى زلزله كه در اهواز مى آمد نزد آن حضرت شكوه كردم .
نوشتم:
در مورد اينكه از اين شهر به شهر ديگرى كوچ كنم رأى و نظر شما چيست؟
آن حضرت در پاسخ نوشت:
از آن شهر به جاى ديگر كوچ نكنيد،
بلكه روزهاى چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بداريد
و (روز جمعه) غسل كنيد
و جامه پاكيزه و پاك بپوشيد
و به صحرا رويد
و به درگاه خداوند متعال دعا كنيد
تا آن بلا را از شما بردارد.
و هر کس از شما گنهکار است، به درگاه خدا توبه کند…
على بن مهزيار گويد:
ما چنان كه آن حضرت فرموده بود كرديم
و زلزله ها به آرامش بدل گشت (يا زمين ديگر نلرزيد و آرام گرفت).
ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 261، حدیدث 1515، ترجمه غفاری
اناربخورید...
درمحضراستاد
شیخ رجبعلی خیاط:
_ اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
_ تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
_ سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
_ دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
_كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
_ اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
_ اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
_ اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
_ هركاري مي كنيد نگوييد: “من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.