مقصر خواص طرفدار حق هستند!
رهبرفرزانه انقلاب(حفظه الله):
مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟
بنده که نگاه میکنم، میبینم خواص طرفدار حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهی او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند.
ابن زیاد ترسید. آنها می گفتند: شما هانی را کشتهاید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده.
شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟!
شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض می شد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا می کشتند و یا می فرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام می شد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد! اگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد؛ یعنی امام حسین علیهالسّلام به حکومت میرسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول میکشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.
احکام حکومتی رهبری بیشتر به نفع کدام جریان بوده است؟
رهبرمعظم انقلاب(حفظه الله): اینجا به فکر ولایت فقیه میافتند که بالاخره ولیّفقیه اجازه بدهد!
سیاست روباه پیر
از چرچیل می پرسند:
چرا تا آنسوی اقیانوس هند میروید و دولت استعماری هند شرقی را درست می کنید! اما بیخ گوشتان، ایرلند شمالی را نمی توانید تحت سلطه درآورید؟
چرچیل می گوید: ما دو ابزار مهم نیاز داریم که در ایرلند نداریم!
می گویند آن دو چیست؟
چرچیل پاسخ می دهد …
“اکثریت نادان و اقلیتی خائن”
شما چه میدانید در مرزها چه میگذرد؟
چوپان و وزارت
چوپانى به مقام وزارت رسید. هـر روز بامـداد بر می خـاسـت و كلیـد بـر می داشـت و درب خـانه پیشیـن خـود را باز مى كرد و ساعتى را در خانه خـود مى گذراند سپس از آنجـا بیـرون مىآمد و به نزد امیر میرفت.
بـه شـاه خبـر دادنـد كـه وزیــر هـر روز صبـح بـه خـلوتى میـرود و هیـچ كس از كار او آگاه نیست برای امیـر سـوال شـد تا بدانـد كـه در آن خانـه چه خبر است.
روزى بـدون خبـر به دنبال وزیـر وارد همان خانه شد . وزیر را دیـد كه پـوستین چـوپـانى بر تـن كـرده و عصـاى چوپانان بـه دست گـرفته و آواز چوپانى مى خواند. امیر گفت وزیـر ایـن چیست كه مى بینم؟
وزیـر گفت هـر روز بـه اینجـا مى آیـم تـا ابتـداى خودم را فرامـوش نكنم و به غلط نیفتم ، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد ، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.
عوامل عقب ماندگی جوامع از نظر قرآن
اهتمام رهبر انقلاب به الله اکبر گفتن در شب ۲۲بهمن
مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو
رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش:
رژیم آمریکا تجسم شرارت و خشونت است؛ بحرانساز و جنگآفرین است. [همواره] و نهفقط امروز، حیات رژیم آمریکا به این بوده که برای کسب منافع خودشان دستاندازی کنند. آمریکا مظهر شرارت است، آنوقت گله میکنند که چرا میگویید مرگ بر آمریکا.
اولاً به حضرات آمریکایی بگویم: مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپئو. یعنی مرگ بر سرمداران آمریکا که در این دوره این افراد هستند.
مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر شما عدهی معدودی که این کشور را اداره میکنید؛ ما با ملت آمریکا کاری نداریم.
ثانیاً تا وقتی که آمریکا خباثت و رذالت دارد، این مرگ بر آمریکا از دهان ملت ایران نخواهد افتاد.
۹۷/۱۱/۱۹
سیاست ظالمانه
نصیحت آغا محمدخان قاجار خطاب به ولیعهدش فتحعلی شاه :
رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط افتد و علی هذا القیاس .
چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به عمال و حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز درافتند،این گروه فرومایه را باید به خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند؛
ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر ده خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت و انتظار بسر برند و الا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی کند ….
روضهالصفای ناصری، تصحیح جمشید کیان فر، ۱۳، ص ۷۴۲۱
نکوهش خیانت کاران
امیرمومنان فرمودند:
فَأَجْمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَي أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَيْنِ فَأَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَنْ يُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا يُجَاوِزَاهُ وَ ….
رأي جمعيت شما در صفين يكي شد كه دو مرد را به داوري برگزينند (ابوموسي اشعري، عمروعاص) و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند،
زبان آن دو با قرآن و قلبهايشان پيرو كتاب خدا باشد، اما آنها از قرآن رويگردان شدند،
حق را آشكار مي ديدند و ترك گفتند كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجي و انحراف در روش فكريشان بود.
در صورتيكه پيش از صدور راي زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم نموده و به حق عمل كنند،ما به حقانيت خود ايمان داريم در حالي كه آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمي بر خلاف حكم خدا صادر كردند.
خطبه 177
اقتصادمظفری وقیمت گوشت
در کتـاب مظفرنامـه چنیـن حکایت شـده کـه در ایران گوشت از قـرار هـر کیلـو دو ریال “قِران” بوده، روزی قصابیهای تهران خودسرانه گوشت را یک ریال گران کردند. مردم چون چنین دیدند عصبانی شدنـد و به خیابان ها ریخته و بر علیه قصاب ها شعار دادند.
این خبر به گوش مظفرشاه رسید و اعضا دولت بــرای آرام کــردن مـردم از او کمـک خـواستـنـد. سلطان فکری کرد وگفت بروید و به قصاب ها بگویید گوشت را دو ریـال گران تر از آنچه خود گران کرده اند به مردم بفروشند.
یعنــی هر کیلو گوشت شد از قراری پنج ریال. مردم چون دیدند قیمت گوشت بالاتر رفته ایـنبــار به خیــابان ها ریخته و مغازه ها را به آتش کشیدند . هیئت دولت نزد قبله عالم رفتند و به عرض همایــونی رساندند که تدبیـر شاه شاهان کارساز نشد و مردم این کردند و آن نمودند.
این دفعه مظفرالدین شاه گفت حالا بروید و یک ریال گوشت را ارزانتر کنید یعنی هرکیلو گوشت شد چهار ریال و مردم هم پس از آن چون دیدند گوشت یک ریال ارزانتر شده برای سلامتی شـاه دسـت به دعـا شدنـد. بـه ایـن اقتصـاد مظفـری گفته میشود.
وضعیت اقتصادی پهلوی به روایت سفیر وقت انگلیس در ایران
آنتونی پارسونز: سیاستهای اقتصادی شاه برای مردم “آسایش” و “خوشبختی” به همراه نداشت.
سر آنتونی پارسونز، سفیر کبیر سابق انگلستان در ایران که از سال 52 تا 57 عهدهدار این سمت بود، در بخشی از خاطرات خود درباره وضعیت اقتصادی رژیم پهلوی مینویسد: زمان زیادی طول نکشید که فهمیدم سیاستهای شاه، هرچه که برای مردم به ارمغان آورده باشد، آسایش و خوشبختی به همراه نداشته است؛ حداقل در رابطه با مردم تهران که چنین بود. یورش به سوی آنچه “تمدن بزرگ” خوانده میشد، جای آرامش و تانی فرهنگ اسلامی را گرفته بود و سرزندگی، شادابی و هیجانی که قاعدتا در یک جامعه در حال پیشرفت سریع هم مورد انتظار است نیز در این شهر دیده نمیشد.
رونق اقتصادی که از اوایل سال 1974 آغاز شد به تنگناها و تناقضاتی دامن زده بود. تزریق درآمدهای حاصله از افزایش قیمت نفت در دسامبر 1973 به اقتصاد کشور، بدون افزایش سطح تولید، تورم و گرانی بالایی را موجب شده بود که گرچه مقامات دولتی نرخ سالیانه آن را 20 درصد اعلام کرده بودند، ولی نرخ واقعی تورم بسیار بیشتر از این رقم بود.
برگرفته از کتاب “غرور و سقوط ایران 1352 تا 1357
ناتوانی
پادشـاهی در حـال استـراحت بــود و
مگس او را آزار میداد . هرچه پادشاه
مگس را از خود میراند، دوباره مگس
مــی آمــد و روی صــورت پـادشــاه
می نشست.
مدتی گذشت و مگس نرفت . پادشاه
از غلامـش پرسید چرا خداوند مگس
را آفـریـد؟
غلام در پاسـخ گفـت تـاقدرتمندان بدانند بعضی وقتهـا حتیزورشـان به یـک مـگس هـم نمیرسـد.
خطر واقعی برای اسلام
ماست و خیار ناصرالدین شاه
روزی امیرکبیر بزرگ که از حیف و میل شدن سفره های دربار به تنگ آمده بود . به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیـت میخورند میل کند.
گفت مگر رعیت ما چه میخورند؟ امیرکبیر گفت ماست و خیار . ناصرالدین شاه سرآشپز را صـدا زد و گفت که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید.
سرآشپز دستور تهیه مواد زیـر را به تدارک چی خود برای تهیه ماسـت خیار شاه داد ، ماسـت پر چرب اعلا ، خیار قلمـی ، گردوی مغز سفید ، پیاز اعلا ، کشمـش بدون هسته ، نـان دوآتیشۀ خـاش خاش ، سبزی های بهاری اعلا و …
ناصرالـدین شاه بعد از این که یک شکـم سیـر ماست و خیار خـورد به امیـرکبیر گفت رعـایـای پدر سوخته چه غذاهایی میخورند ما بیخبریم اگـر کسـی از ایـن همـه نعمـت رضایـت نـداشـت فلکـش کنیـد
این حکایت شبیه حال و روز ما شده ، ما ماست و خیار میخوریم مسئولین هم ماسـت و خیـار میل میکنند …..
چک بی محل اروپا
هشدارنفوذبیگانگان درمسولان
آیتالله بهجت(ره):
هرچه بزرگان فرمودند باکفار معاشرت نکنید، گوش نکردیم و گرفتار شدیم؛ کفار درفریب دادن ماهرند و ما درفریب خوردن! (درمحضربهجت ۱/۱۸۶)
خطر نفوذ بیگانگان در مسئولان رده بالای کشور از طریق رشوه دادن جدی است، ما در طول تاریخ هر ضربهای خوردیم از رشوه و جاسوس بوده!
(زمزم عرفان ص۲۹۱)
سیاست چرچیل را شنیدید؟
روزی عده ای به اصـرار از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کنـد . چرچیــل به ناچـار دایره ای کشید و خروسی در آن انداخت.
گفت خـروس را بدون آنکه از دایـره خارج شـود بگیریــد . آنها هــرچـه تلاش کردنـد نتوانستند و خروس از دایره بیرون میرفت. آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگـر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند! آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گـرفت و بلند کـرد و در پاسخ گفت این سیاست است