برگی از تاریخ حزن انگیز ناگفته و ناشنیده
پس از شهادت چه گذشت؟
پس از اعدام مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) پیکر مطهر را به حیات نظمیه [شهربانی] منتقل کردند و به گوشه ای انداختند، مشروطه طلبان[جریان انگلیسی] و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد حمله کردند نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد، به طوری که خونابه از جسد سرازیر شد، یپرم ارمنی رئیس عیاش و لامذهب نظمیه قصد سوزاندن آن را داشت[یپرم خبیث جلوی چشم همگان بر جنازه مطهر ادرار کرد و با خوشحالی گفت پاپ مسلمانان را کشتیم]…
خانواده شیخ شهید با تلاش بسیار جنازه را تحویل گرفتند، مشروط به اینکه شبانه دفن کنند و هیچ گونه صدا و عزاداری نباشد، خانواده ایشان مراسم غسل و کفن را در خانه انجام دادند و در قبرستان به ظاهر، صورت قبری برای او درست کردند ولی نعش شیخ شهید را در خانه در یک اتاق کوچک دفن کردند [به امانت قرار دادند]- مردم کم کم فهمیدند که جنازه شیخ شهید در خانه او است لذا از صبح تا شب فوج فوج می آمدند پشت دیوار خانه فاتحه می خواندند و می رفتند و این جریان که به گوش بدخواهان و مأمورین رسید سر و صدا بلند شد که این چه وضعی است؟[چه خبر است؟] امامزاده درست کرده اند؟[مرجع شهید به خواب یکی از دخترانش آمد و فرمود، قصد دارند، مرا نبش قبر کنند و بسوزانند، مرا به قم منتقل کنید] از این جهت تصمیم گرفتند که نعش شیخ شهید را[شبانه]به قم انتقال بدهند پس از گذشت دو ماه [تا ۱۸ ماه] که قبر[دیوار اتاق] را شکافتند با اینکه در اطاق در بسته و هوای گرم تابستان مدفون بود تازه تازه بود و هیچ تغییری نیافته و بوی گلاب میداد، شیخ شهید پیش از شهادت[انگار از حوادث خبر داشت و از قبل پیشبینی فرموده بود] در حجره ای از صحن [آینه]حضرت معصومه علیها السلام برای خود قبری تهیه کرده بود و گفته بود: این زمین ناشناس روزی معروف خواهد شد،[۱]