تلنگر...
بزرگی میگفت در روایت هست که خدا ۲جا به بندگانش میخندد:
اول زمانی که خدا بخواهد کسی را ذلیل کند و همه دست به دست هم
میدهند تا او را ذلیل کنند…
دوم زمانی که خدا میخواهد کسی را ذلیل کند و همه دست به دست هم میدهند که او را عزیزکنند …
همه ی عزت و ذلت دست خداست
پس بخاطر حرف مردم بندگی خدا را رها نکنیم…
ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﻭ ﺭﯾﺎ ﮐﺎﺭﯼ
ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪﯼ، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻓﺖ. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪ. ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻏﺬﺍ ﮐﻤﺘﺮ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ، ﻧﻮﺑﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﺳﯿﺪ. ﻣﺮﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ، ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪ، ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻃﻌﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
ﭘﺴﺮ ﺍﻭ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﻏﺬﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﯼ؟
ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ: ﮐﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﮑﻨﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﻮﻗﻌﯿﺘﯽ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﻢ !
ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺷﺮﺡ ﺭﯾﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺪﺭ ﺟﺎﻥ! ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻗﻀﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺁﯾﺪ !
کی یادش رفته؟
درمحضراستاد
امام رضا عليه السلام:
كسى كه به زبان خود استغفار كند اما در دلش [از گناه ] پشيمان نباشد خودش را مسخره كرده است
كسى كه از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختيها شكيبا نباشد خود را به سخره گرفته است
كسى كه خواهان موفقيت باشد امّا نكوشد خودش را به باد تمسخر گرفته است
كسى كه جوياى دورانديشى باشد امّا احتياط نورزد خودش را ريشخند كرده است
كسى كه از آتش دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهشهاى دنيايى را رها نكند خود را به باد تمسخر گرفته است
و كسى كه خدا را ياد كند ولى براى ديدار او نشتابد خود را ريشخند كرده است.
بحار الأنوار،ج 11،ص 356
نیت روزه ی مستحبی
اعتماد به خدا
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ…
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!!
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل…
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ…
ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
خاطره ای از قطب فرقه گنابادی
شیخ حسین انصاریان:
پیش از انقلاب زلزله شدیدی گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت.
در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت. برای خبرگیری از او و نیز کمک رسانی به مردم منطقه روانه آن دیار شدیم.
روز دوم هنگام غروب به بیدخت گناباد رسیدیم. آنجا مرکز سلسله گنابادی هاست و مقبره سلطانعلی گنابادی صاحب تفسیر معروف بیان السعادة در آنجاست.
برای دیدار از آن مقبره رفتیم . قطب آن زمان آقای سلطان حسین تابنده همراه عده ای برای نماز جماعت آمده بودند. ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند.
با اصرار آنها شب آنجا ماندیم و به یکی از اتاق های صحن رفتیم و دور هم نشستیم.
در ضمن صحبت رفیق ما از جناب قطب پرسید شما هنگام زلزله کجا بودید؟
گفت: من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا می خواندم که زلزله آرام بگیرد.
او داشت این حرف را می زد که زمین لرزید. منظره بسیار دیدنی پیش آمد. اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت همان جناب قطب بود.
آن شب تا صبح از خنده خوابمان نمی برد.
خاطرات حاج شیخ حسین انصاریان/ص۶۱-۶۳
برادران پیامبر(ص)درآخرالزمان
پیامبرصلی الله علیه وآله روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود:
خداوندا! برادران مرا به من بنمايان. اصحاب عرض كردند: يا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نيستيم؟
فرمود: نه! شما اصحاب من می باشيد
برادران من مردمی در آخر الزمان هستند كه به من ايمان می آورند، با اين كه مرا نديده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پيش از آن كه از صلب پدران و رحم مادرانشان بيرون بيايند، به من شناسانده است.
ثابت ماندن يكی از آنها بر دين خود، از صاف كردن درخت خاردار قتاد با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است.
و يا مانند كسی است كه پاره ای از آتش چوب درخت غضا را در دست نگاه دارد.
آنها چراغهای شب تار می باشند، پروردگار آنان را از هر فتنه تيره و تاری نجات می دهد.
بحار الأنوار،علامه مجلسي ج 52 ،123
سخنان آیت الله جوادی آملی درباره بانکهای ربوی
افرادی که مقام شهدارادارند
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: “اينان جزء شهدا هستند و از مقام ايشان برخوردارند:
1- شخصي که در راه خدا کشته شود؛
2- هر کس که در راه خدا بميرد؛
3- هر کس که به خاطر بيماري طاعون فوت شود؛
4- هر کس که در شکم مادر بميرد؛
5-هر کس که در آب غرق شود؛
6-هر کس که براي دفاع از جان خود کارزار کند تا کشته شود؛
7- هر کس که در راه دفاع از مال خود کشته شود؛
8-هر کس که در راه دفاع از خانهاش قتال کننده کشته شود؛
9- هر کس که با طهارت (وضو) بخوابد و همان شب بميرد”
آثار الصادقين، ج 10، ص 77 - 81.
مقدار راه رفتن برای طهارت کف پا
سوال:
برای پاک شدن کف پا در صورت داشتن عین نجاست، چه مقدار باید راه برویم؟
پاسخ:
آیات عظام: امام، صافی، مکارم، بهجت، فاضل، گلپایگانی و اراکی:
مقداری که عین نجاست از بین برود و بهتر است مقدار پانزده قدم یا بیشتر باشد.
آیات عظام: رهبری، سیستانی، وحید، زنجانی، نوری، خویی و تبریزی:
مقداری که عین نجاست از بین برود و بهتر است مقدار پانزده ذراع (تقریبا ده قدم) یا بیشتر برود.
—————
منبع: توضیح المسائل 16 مرجع، ج 1، م 185؛ رهبری: رساله آموزشی، ج 1، ص 46، مورد دوم زمین.
بر گرفته از کتاب «احکام کاربردی؛ نجاسات و مطهرات»، اسماعیل زارعی، ص 60.
ﺯﺷﺘﯽ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﺭﻭﺯﯼ، ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻪ « ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ» ﻛﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ: ” ﺍﯼ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ، ﺗﻮ ﻣﺮﺩ ﺯﺷﺘﯽ ﻫﺴﺘﯽ”.
ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﮔﻔﺖ: « ﻋﯿﺒﯽ ﻛﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﯽ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﯼ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﻤﻪ ﻫﻨﺮ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ. ﻫﻨﺮ ﺗﻮ، ﺗﻨﻬﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﯽ، ﺑﻘﯿﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻋﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﺷﺘﯽ.
ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﺷﺘﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﯽ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﻌﯽ ﻛﺮﺩﻡ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺩﻭ ﺯﺷﺘﯽ ﺩﺭ ﯾﻚ ﺟﺎ ﺟﻤﻊ ﻧﺸﻮﺩ. ﺗﻮ ﻣﺮﺩﯼ ﺯﯾﺒﺎﺭﻭ ﻫﺴﺘﯽ، ﺍﻣﺎ ﺳﻌﯽ ﻛﻦ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﯼ ﺯﺷﺖ ﺧﻮﺩ، ﺍﯾﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍﺑﻪ ﺯﺷﺘﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻜﻨﯽ”.
ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻣﺮﺩﯼ
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻧﻮﻉ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺖ: « ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﻼﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﻋﺠﺐ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﯽ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.»
ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪ ﺳﺮ ﻓﺮﻭﺩ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪ.
ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:« ﺍﯼ ﺣﮑﯿﻢ! ﺍﺯ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺭﻧﺞ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪﯼ؟»
ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:« ﺍﯼ ﺧﻮﺍﺟﻪ! ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﻧﺠﯽ ﻧﺮﺳﯿﺪ. ﻭﻟﯽ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﻫﻠﯽ ﻣﺮﺍ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﮐﻨﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﺁﯾﺪ؟ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﮐﺪﺍﻡ ﮐﺎﺭ ﺟﺎﻫﻼﻧﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
نظر رهبر انقلاب دربارهی مراسمهای پرخرج عروسی
[اگر بعضی] مراسم ازدواج را طورى برگزار كنند كه قشر عظيمى از مردم احساس كنند دستشان نمیرسد، نمیتوانند، دخترها در خانه بمانند، پسرها نامتأهل بمانند، اينها هم گناه است.
اين گناهها را بايد بفهميم. ما گناههاى کوچک را مدنظر قرار میدهيم، گناههاى بزرگ را فراموش میكنيم.
رهبرانقلاب ۸۱/۷/۲۹
۵ اسفند روز بزرگداشت "خواجه نصيرالدين طوسي"
۵ اسفند روز بزرگداشت دانشمند شهير امامي “خواجه نصيرالدين طوسي”
ابوجعفر محمدبن محمد معروف به خواجه نصيرالدين طوسي و ملقب به استاد البشر و محقق طوسي در سال 597 ق در طوس به دنيا آمد. وي در ابتدا علوم عقلي و نقلي و حكمت مشاء را آموخت و در سالهاي بعد رياضيات، فقه، فلسفه، نجوم و ادبيات را خواند به طوري كه در علوم روز به تبحر و استادي تمام رسيد. وي چند سال پس از واقعه حمله سپاهيان چنگيزخان مغول، به قلعه اسماعيليه پناه برد و در آنجا نيز از تاليف و نگارش باز نايستاد. با غلبه سپاه مغول بر اسماعيليان، خواجه نصيرالدين به خدمت هلاكوخان مغول پيوست و با استفاده از نفوذ خود، از كشتار مردم و دانشمندان و تخريب آثار فرهنگي و علمي و غارت شهرها و روستاها جلوگيري نمود. پس از فتح بغداد و سقوط عباسيان، خواجه نصير ماموريت يافت تا رصدخانه مراغه را ترتيب دهد. او جماعتي از رياضيدانان بزرگ گردآورد و كار احداث رصدخانه را در سال 657 ق آغاز كرد. خواجه، با اين كار، عالمان بزرگ زمان را كه پراكنده بودند در يك مكان، جمع كرد و همچنين كتابخانهاي عظيم در محل رصدخانه مراغه احداث نمود. اين عالم سترگ براي تهيه كتابهاي مورد نظر، كتبي از بغداد، شام و شمال آفريقا و اطراف و اكناف ايران فراهم نمود و كتابخانهاي با بيش از چهارصد هزار جلد كتاب، ايجاد كرد. عمر خواجه از اين پس در خدمات علمي گذشت. خواجه نصيرالدين، يكي از بزرگترين بنيانگذاران كلام شيعه و پيشاهنگ بزرگ فلسفه مشّاء بود و ضمن تاييد حكمت ابنسينا، به شرح مشكلات اشارات پرداخت. وي همچنين آثار متعددي را در علوم مختلف به نگارش درآورد كه اخلاق ناصري، تجريد العقايد، ذيج ايلخاني، اوصاف الاشراف، اساسُ الاقتباس و تذكره نصيريه و بيش از شصت اثر ديگر در اصول دين، اخلاق، منطق، هندسه، هيئت، نجوم و عروض و شعر از آن جملهاند. خواجه نصيرالدين سرانجام در سال 672 در 75 سالگي، شانزده سال پس از تاسيس رصدخانه درگذشت و در كاظمين به خاك سپرده شد.
حجاب؛ سلاحی در برابر بردگی
تاریخ برهنگی با تاریخ سلطۀ صهیونیستها بر جوامع مسیحی همگام است.
مروجان بیحجابی در تمام جهان، بنگاههای رسانهای و هنری صهیونیستها هستند.
اگر بدانیم چه رابطهای بین نظام سلطه و ترویج فرهنگ بیحجابی است، آنگاه از حجاب به عنوان سلاحی در برابر بردگی دفاع خواهیم کرد.
علیرضا پناهیان
درمحضراستاد
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(ره):
“من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم،بگذاریدخلاصه اشرا
بگویم،واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات،تا می توانی به کار مردم برس…
حکایت کاخ انوشیروان
هنگامی که انوشیروان خواست ایوان کاخ مدائن را بسازد دستور داد زمین های اطراف آن را خریداری کنند.
زمین های اطراف از صاحبانش خریداری شد، مگر پیرزنی که امتناع ورزید و گفت:
من همسایگی شاهنشاه انوشیروان را به تمام عالم نمی فروشم…
انوشیروان سخن او را پسندید و گفت:
خانه ی پیرزن در جای خودش باقی باشد و آنگاه ساختمان او را محکم و با دوام کرد ایوان را محیط بر آن ساخت. اهل آن نواحی آنجا را خانه ی پیرزن نامیدند.
گویند هر روز دود از آشپزخانه پیرزن بر دیوارهای کنده کاری شده زیبای عمارت مینشست و هر صبح و عصر گاوش از روی فرش های ایوان گذر می کرد و غلامان شکایت به شاهنشاه بردند اما وی گفت هر چه خراب شد دوباره از نو تعمیر کنید!
گویند قیصر روم سفیری به ایران فرستاد و وقتی سفیر به مدائن آمد از عظمت و زیبائی آن بنا در شگفت شد. در گوشه ایوان یک نقص و کجی توجه او را جلب کرد پرسید:
آن قسمت چرا درست نشده است؟
گفتند این محل خانه ی پیرزنی است که مایل به فروش نشد و پادشاه هم او را مجبور نکرد.
سفیر گفت:
این چنین کجی و نقص که از عدل و دادگری بهم رسد بهتر از آراستگی و درستی است که از روی ظلم و جور پیدا شود…
حکمت بیماریهادرکلام امیرالمومنین علی(ع)
امیرالمومنین علی علیه السلام:
لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي عِلَّةٍ اعْتَلَّهَا جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ.
خدا! آنچه را كه از درد بيماري شكايت داري موجب كاستن گناهانت قرار داد، در بيماري پاداشي نيست اما گناهان را از بين مي برد، و آنها را چونان برگ پاييزي مي ريزاند، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و كردار با دستها و قدمهاست، و خداي سبحان به خاطر نيت راست، و درون پاك، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت خواهد كرد.
نهج البلاغه، حکمت ۴۲